خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

سوادکوهی

مترجم آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/11/23
ارسال ها
38
امتیاز واکنش
183
امتیاز
78
سن
37
زمان حضور
1 روز 14 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
- دخترم به اندازه هر کس دیگری با تیغه خود مهارت دارد. و او فایمون لیژ آینده است. وقت آن است که او در نبرد به ما ملحق شود.
ناری می خواست حرف پدرش را تحسین کند، اما آنقدر او را می شناخت و متوجه شد که اگر واقعا امن تر بود ترجیح میداد او در کمپ بماند، حتی اگر آنها با دسته ای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بانوی تنگلوود | سواد کوهی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، MaRjAn و یک کاربر دیگر

سوادکوهی

مترجم آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/11/23
ارسال ها
38
امتیاز واکنش
183
امتیاز
78
سن
37
زمان حضور
1 روز 14 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
داد و فریاد حرف آن‌ها را قطع کرد و یک جفت اسب که پیشرو بودند از آنها جدا شدند. آنها صدای گریه چند نفر از قبیله ای که جلوتر از آنها بودند و فریاد می‌زند:
– گریمز!
گرگ ها و گریمز را شنیدند. صدای گرگ ها و ناله های غیر گرگ فضا را پر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بانوی تنگلوود | سواد کوهی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 2 نفر دیگر

سوادکوهی

مترجم آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/11/23
ارسال ها
38
امتیاز واکنش
183
امتیاز
78
سن
37
زمان حضور
1 روز 14 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
اوربان اولین کسی بود که به گروه آن‌ها رسید، جنگجویان آروود در دو طرف او. موردهن پشت سر پدرش ایستاده بود و چشمانش به پایین نگاه می‌کرد. ناری فکر کرد که او دیگر نمی‌تواند انکار کند که پدرش چیست. اوربان به آیالا و سلدن تعظیم خشکی کرد و گفت:
- خوشحالم که شما و قبیله‌تان سالم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بانوی تنگلوود | سواد کوهی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~MobinA~، YeGaNeH، Tiralin و 2 نفر دیگر

سوادکوهی

مترجم آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/11/23
ارسال ها
38
امتیاز واکنش
183
امتیاز
78
سن
37
زمان حضور
1 روز 14 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
اورباهان به سمت او نگاهی انداخت و تعجب در چهره‌اش نمایان شد.
- کافی است! دیگر هیچ اربابان تنگلوودی نخواهند بود!
با یک حرکت سریع، تیغ خود را در سـ*ـینه‌ی آیالا فرو کرد و طلسمی که او را در جای خود نگه داشته بود، شکست. آیالا بر روی زمین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بانوی تنگلوود | سواد کوهی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MaRjAn، -FãTéMęH-، Tiralin و 2 نفر دیگر

سوادکوهی

مترجم آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/11/23
ارسال ها
38
امتیاز واکنش
183
امتیاز
78
سن
37
زمان حضور
1 روز 14 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
او سرش را تکان داد و نفس لرزانی بیرون داد.
- باید سریع حرکت کنیم. پریل جوان نیاز به یک شفابخش فای دارد، همین حالا
سر پاولا به‌سرعت بالا رفت.
- اما چطور؟ من حتی الان هم نمی‌توانم به جادوی خود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بانوی تنگلوود | سواد کوهی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MaRjAn، -FãTéMęH-، Tiralin و 2 نفر دیگر

سوادکوهی

مترجم آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/11/23
ارسال ها
38
امتیاز واکنش
183
امتیاز
78
سن
37
زمان حضور
1 روز 14 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
موردهن اکنون رئیس قبیله آروود بود. ناری با سر تکان دادن از این اتفاقات وحشتناک که او و موردهن را در دو سوی مخالف قرار داده بود، قبیله‌ای در برابر قبیله‌ای دیگر، جادوگری خدمتگزار در برابر فا‌لو
ناراحت شد. حتی اگر موردهن خودش در آن دخالتی نداشت، باید می‌دانست، باید می‌دانست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بانوی تنگلوود | سواد کوهی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MaRjAn، -FãTéMęH-، Tiralin و 2 نفر دیگر

سوادکوهی

مترجم آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/11/23
ارسال ها
38
امتیاز واکنش
183
امتیاز
78
سن
37
زمان حضور
1 روز 14 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل ۳
جز یک آهوی هراسان و دو بچه‌اش که با صدای سم‌های اسب‌ها به سرعت فرار کردند، آن‌ها با هیچ‌کس دیگری روبرو نشدند. روز با آسمانی صاف و گرمایی ملایم آغاز شد، اما نه خیلی گرم. یاس‌های وحشی و سوسن‌ها در امتداد جاده رشد کرده بودند و هوا را با عطر خود معطر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بانوی تنگلوود | سواد کوهی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، MaRjAn، ~MobinA~ و 2 نفر دیگر

سوادکوهی

مترجم آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/11/23
ارسال ها
38
امتیاز واکنش
183
امتیاز
78
سن
37
زمان حضور
1 روز 14 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناری به شدت احساس خستگی می‌کرد و آرزو داشت که در جایی آرام در کنار سگ نگهبانش، کِل، و با لیوان‌های چای بی‌پایان به یادآوری و گریه بپردازد. اما اکنون زمانی برای چنین آرامشی نبود. او به تماشای تابوت سوختنی خود ادامه داد تا زمانی که شعله‌ها همه چیز را مصرف کردند و تنها خاکستر و گرد و غبار باقی ماند. کرل با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بانوی تنگلوود | سواد کوهی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH-، MaRjAn و 2 نفر دیگر

سوادکوهی

مترجم آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/11/23
ارسال ها
38
امتیاز واکنش
183
امتیاز
78
سن
37
زمان حضور
1 روز 14 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
- اما نمی‌توانستم جادوی خود را برای کمک به تو احضار کنم. فای نگاهی دقیق‌تر به ناری انداخت.
-آیا حال‌ات خوب است؟
ناری گلداه را از درختان هاکتور دور کرد.
-موفق شدم پرده‌ای از خاکستری بسازم، اما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بانوی تنگلوود | سواد کوهی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH-، MaRjAn و یک کاربر دیگر

سوادکوهی

مترجم آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/11/23
ارسال ها
38
امتیاز واکنش
183
امتیاز
78
سن
37
زمان حضور
1 روز 14 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناری به درون غار رفت ، تشک خوابش را روی زمین انداخت و به درون آن خزید. ساعاتی بعد، به طور ناگهانی بیدار شد، ضربان قلبش به شدت تند می‌زد. غار بوی نوشیدنی تمشک، که مورد علاقه پاولاه بود و احتمالاً او در هفته پیش در کیسه‌های زین خود پنهان کرده بود، می‌داد. با توجه به خرخرهای بلندی که از تشک خواب نزدیک می‌آمد، به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بانوی تنگلوود | سواد کوهی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH-، MaRjAn و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا