خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم شعر به دلت نشست!؟

  • از ماه تا پروانگی

    رای: 1 50.0%
  • سراب

    رای: 0 0.0%
  • وصال

    رای: 1 50.0%
  • شهر کبود

    رای: 0 0.0%
  • مرا بنگر

    رای: 0 0.0%
  • پالیز

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    2

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«شمیم»

عِطر یاس پیراهنت
از فرسخ‌ها دور، مژده‌ی آمدنت را
ساز زد
پیراهن یوسف هم این‌چنین
از دیار دور، خبر آمدنش را
بانگ زد
گل ارکیده در گیسوانت
از فرسنگ‌ها دور، شمیم دل‌انگیزت را
جار زد...


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Mitra_Mohammadi، Tiralin، مبینا گوهری و 2 نفر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«سبو»


جانم در آن سبوی شکسته، تاب نیاورد و
دیگر نماند
دلم باخت و در این بحر کبود، غرق شد و
دیگر نماند
آن شبه سیه گذر کرد، قمر رفت و دیگر هور نماند
مگر نمی‌دانستی در این گوشه‌ی لِنج
زیر این بحر زوال
گرفتار شد و
دیگر نماند!
مگر نمی‌دانستی شعله کشید جانم
روح عزیمت کرد و قلب
دیگر نماند
همه جانم از تَرَک‌های سبو لبریز شد و
این من رفت و
دیگر نماند...


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، مبینا گوهری، Mitra_Mohammadi و یک کاربر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«آفاق»


آتش سرخ دلم، شعله کشید ز عشق تو
در سرم آمد همان روی خوشِ خندان تو

بی‌نهایت ماند، در سوز شب تنهای من
برد دین و دل و دنیای من

برکه‌ی پاک دلم، دریایی شد ز نام تو
رخ دیوانه‌ام، عاقل که شد با یاد تو

آن نگاه آمد و شد نیلوفرم
در قلب بی‌ثمرم آمد و دید دنیای من

ای دل‌انگیزترین رویای من
بنگر که چه‌گونه رنگین شده آفاقِ من

ای نیکوترین مجنون من
در تب شیرینِ فرهاد
دل را نبازی که با دیدنت
جان می‌سپارم و این می‌شود پایان من...​


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: مبینا گوهری، Mitra_Mohammadi، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«حزین»

رویای شب تنهای من
نیستی، مگر دل با نبودنت می‌شود آرام!؟
مگر فردایم بی‌تو می‌گذرد
می‌میرد و می‌رود این ماه‌ها!؟
در سرم می‌رود آن چشم‌ها
حتی دگر آن خنده‌ها، آن مژه‌گان
نیست در یاد و چه‌ساده رفت برباد!
نمی‌دانستی
کُشتی درونم را شبی
که رفتی و دیگر نماندی ای یار...


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: مبینا گوهری، Mitra_Mohammadi، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«سودای عشق»

دلم را به چه سویی بردی یارم
مرا به مرداب سیه رساندی، جانم!

نور دیده‌گانم تو بودی یارم
در سرم سودای عشق تو بودی، جانم

فردای شب سیه، سپید تو بودی یارم
فردای بی‌ثمر، رنگ شکوفه تو بودی جانم

مرا به ریسمان پوسیده‌ی غم سپردی یارم
دیدی دل را چه ساده بر باد دادی، جانم!

مرا در خاک حزن دفن کردی یارم
بنگر چگونه برای بقاء، ریشه دواندم!

جانِ تو شد ورد زبانم
رفتی و من ماندم به فکر یارم.​


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: -FãTéMęH-، مبینا گوهری و MaRjAn
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا