![941 Messages](/styles/XENTR/ReputationSystem/halfstar-4.png)
- عضویت
- 7/1/24
- ارسال ها
- 941
- امتیاز واکنش
- 3,746
- امتیاز
- 118
- سن
- 17
- محل سکونت
- دیار خیالات
- زمان حضور
- 44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
![حالت: خیالاتی](/data/addonflare/moods/uploads/105.gif?1598780342)
نویسنده این موضوع
#پارت۹
با بلند شدن ناگهانیاش، هیلان چشمان به رنگ خونش را به سمتش سوق داد:
- برم یه چرت بزنم.
و این نقطهای بود، برای پایان مکالمه سراسر غمشان.
قدمهای سنگینی که کم کم از او دور میشد را شنوا بود و دست مشت کرد، برای بیمنطقی خودش، نباید بحث گذشته را با اویی که باکی از احساس نداشت میزد، قطع به یقین بازنده این بازی...
با بلند شدن ناگهانیاش، هیلان چشمان به رنگ خونش را به سمتش سوق داد:
- برم یه چرت بزنم.
و این نقطهای بود، برای پایان مکالمه سراسر غمشان.
قدمهای سنگینی که کم کم از او دور میشد را شنوا بود و دست مشت کرد، برای بیمنطقی خودش، نباید بحث گذشته را با اویی که باکی از احساس نداشت میزد، قطع به یقین بازنده این بازی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان هاتور | مبینا گوهری کاربر انجمن رمان ۹۸
![forum.roman98.com](https://forum.roman98.com/styles/default/xenforo/Roman98.png)
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
![roman98.com](https://roman98.com/wp-content/uploads/34.png)