خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
جهان سوم​
جایی‌ست که
مردمش به فکر آمدن
یک روز خوب هستند ؛
نه آوردنش …!

***

فوکو در آخرین مصاحبه‌ی خود در ژوئنِ 1984، به ذکرِ این نکته پرداخت که مارتین هایدگر همواره برایِ‌ او «فیلسوفی مهم» بوده است. فوکو افزود: «آنچه به ویژه شور و اشتیاق نسبت به فلسفه را در او برانگیخت، اندیشه‌هایِ هایدگر در کنارِ اندیشه‌های نیچه بود.» فوکو در دهه‌ی 1950 به مطالعه‌ی آثارِ هردو فیلسوف پرداخت و نخستین اثرِ او ـ مقاله‌ای با عنوان «رؤیا، تخیل و اگزیستانس» ـ به روشنی تحتِ تأثیرِ دیدگاهِ هایدگری قرار داشت…

***

«همواره برایِ من، هایدگر فیلسوفی حیاتی بوده است… هرچند متوجهِ این امر هستم که نیچه بر او می‌چَربد، با این‌ حال، خواندنِ این دو فیلسوف برای من تجربه‌هایِ بنیادینی بودند… این دو نفر نویسندگانی هستند که بیش از همه خوانده‌ام… من مطالعه‌ی هگل و مارکس را آغاز کرده بودم، و در دهه‌ی 50 شروع به خواندنِ هایدگر و نیچه کردم. هنوز هم دست‌نوشته‌های خودم را درباره‌ی هایدگر دارم ــ که تعدادشان به هزارها صفحه می‌رسد!ــ و این مطالعاتم خیلی مهم‌تر از مطالعاتم درباره‌ی مارکس و هگل بود. تمامِ پیشرفتِ فلسفی‌ام با مطالعه‌ی هایدگر رقم خورد.»

***

میشل فوکو فیلسوف فرانسوی “نظریه های قدرت” می گوید جهان کلمات و روایت ها تنها یکی از “ابزارهای قدرت” نیست، بلکه مهمترین سرچشمه قدرت است که می بایست توسط نظامهای قدرت به تسخیر درآید تا تسلط آنها بر سایر ابزارهای کنترل و سرکوب امکان پذیر گردد.
با وجود این، “قدرت” در نگاه فوکو هرگز امری متمرکز نیست. قدرت همه جا هست و از همه جا می جوشد. از یک تصویر، از یک شعر، از یک روایت، از یک متن …و از تمام اندیشه هایی که شما آنها را به شکل هنر و شعر و نوشته بیان می کنید. قدرت در روایت شخصی و داستان شماست که می توانید قدرت آن را در جامعه جاری سازید.
فوکو همچنین به ما می گوید کلمات و روایت ها درک ما از جهان و “نظام های حقیقت” را شکل می دهند و با نهادینه شدن این نظام های حقیقت در “باورهای روزمره” ما، هم اعمال و هم بی عملی ما در کنترل قدرت قرار خواهند گرفت.
قدرت همه جا هست ولی همیشگی نیست. هر نظام قدرتی نیاز به تجدید دائم خود برای تداوم حیات اجتماعی است. استمرار و مداومت وسواس گونه نظامهای قدرت در کنترل واژگان و روایت ها نیز ریشه در همین هراس عمیق آنها از تجدید نشدن این قدرت دارد. تاریخ نظام های قدرت در جهان نشان می دهد که قدرت سخت یک نظام استبدادی نمی تواند مانع از اخراج آن نظام از روایت مشترک یک نفرهایی شود که با انتخاب “روایت مقاومت” سرچشمه های قدرت جدیدی را در جامعه خود خلق می کنند.​


جملاتی از میشل فوکو بزرگ

 

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
همیشه سکوت نشانه‌ی تایید حرف طرف
مقابل نیست، گاهی نشانه‌ی قطع امید از سطح شعور اوست.

***

خرد شکنجه است

***
“یک آموزشگری‌ای که به شاگردان چنین می‌آموزد که در بیرون از متن هیچ چیزی وجود ندارد.”

***

«از من نپرسید که هستم و از من نخواهید همان ‌که هستم باقی بمانم. چک‌کردن اوراق هویت ما را به مأموران دولت و پلیس واگذارید. لااقل وقتی‌ که می‌نویسیم ما را از اخلاقیات آن‌ها معاف دارید».
«من در دانستن اینکه دقیقاً که هستم ضرورتی نمی‌بینم. جذابیت اصلی زندگی این است که به کسی تبدیل شویم که در آغاز نبوده‌ایم.»

***

دوست داشتم حقیقت را بدانم و کسی باشد که به من بگوید چه رخ داده است؛ اما لـ*ـب هایم پاسخی نداشت؛ هرچند، تمام تاریخ را فریاد زده بودم. با خود اندیشیدم: حقیقت گویی نیست و ناگهان پی بردم؛ تنها هستم.

***

ای انسان‌های متمدن و عاقل، احساس غرور نکنید. عقلی که مدعی آنید و به آن می‌بالید، لحظه‌ای برای مختل شدن و از میان رفتنش کفایت می‌کند.
واقعه‌ای غیر منتظره، احساس هیجانی شدید و ناگهانی در روح، یکباره معقول‌ترین و ذکاوتمندترین انسان را به فردی غضبناک یا سفیه تبدیل خواهد کرد.
میشل فوکو
تاریخ جنون​


جملاتی از میشل فوکو بزرگ

 

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
تعذیب شاید غیر قابل توضیح باشد، اما به طور قطع، بی قاعده و وحشیانه نیست. تعذیب یک تکنیک است و نباید با نهایت شدت خشم و غضب تهی از قانون همانند شود. یک کیفر برای آنکه تعذیب باشد باید از سه معیار اصلی پیروی کند: نخست باید کمیت معینی از درد را ایجاد کند که بتوان اگر نه دقیقاً آن را اندازه گیری کرد، دست کم آن را تخمین زد و مقایسه و پایگان بندی کرد؛ مرگ زمانی تعذیب خواهد بود که صرفاً محرومیت از حق زندگی نباشد، بلکه علت و پایان درجه بندی محاسبه شده ی درد باشد: از گردن زدن گرفته که درد را با یک حرکت و به یک لحظه می رساند: درجه ی صفرِ تعذيب ـ تا دار زدن، تـل هـیزم و چـرخ که همگی جان کندن را طولانی می کنند، و سرانجام چهارشقه کردن که درد را تقریباً تا بی نهایت به درازا می کشد؛ مرگ ــ تعذیب هنر نگهداری زندگی در درد است، آن هم از طریق تقسیم زندگی به «مرگ هزارباره» و رساندن به «شدید ترین جان کندن» پیش از آنکه زندگی به پایان رسد. تعذیب بر هنر کمّی درد استوار است. اما حتا چیزی بیش از آن: تولید بقاعده ی درد است. تعذیب نوع آسیب بدنی و کیفیت و شدت و طول مدت درد را به شدت جرم، شخص مجرم و مرتبه ی قربانیان آن پیوند می دهد. مجموعه قوانین قضایی درد وجود دارد؛ کیفر آن هنگام که تعذیب می کند، به طور اتفاقی یا یک جا بر بدن وارد نمی شود؛ این کیفر مطابق قواعدی مفصل محاسبه می شود: تعداد ضربه های شلاق، جای زدن داغ، طول مدت جان کندن روی - هیزم یا روی چرخ (دادگاه تصمیم می گیرد که آیا به جای جان کندن، مجرم بهتر است بی درنگ خفه شود یا نه، و چه زمانی باید دست به این ترحم زد)، نوع قطع عضو (بریدن دست، سوراخ کردن لـ*ـب ها یا زبان). تمامی این عنصرهای گوناگون° کیفرها را چندگانه می سازند و با توجه به نوع دادگاه ها و جرم ها، با یکدیگر ترکیب می شوند.
رُسی می گوید: «شعرهای دانته وارد قانون شد»؛ در هر حال، دانشِ جسمی ــ کیفری قدمتی طولانی داشت.
میشل فوکو
مراقبت و تنبیه


جملاتی از میشل فوکو بزرگ

 

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
فکر می‌کنم ارائه‌ی تعریفی از روشنفکر ممکن نباشد مگر آن‌که بر این واقعیت تأکید کنیم که روشنفکر بنابر تعریف تعهد سـ*ـیاسی دارد. البته در برخی از برهه‌های تاریخ تلاش شده است روشنفکر کاملن بی‌غرض و نظری تعریف شود و او را آن کسی به‌شمار آورند که هیچ کاری به مسائل و مشکلات جامعه‌ی خاص خود ندارد. اما به‌نظر من چنین تعریفی بسیار به‌ندرت صدق می‌کند و اندک‌اند روشنفکرانی که چنین بن‌انگاره‌ای را در پیش گرفته باشند.

اگر بخواهیم به جوامع غربی اکتفا کنیم از نخستین فیلسوفان یونانی تا روشنفکران امروز همگی به‌نحوی پیوندی با سـ*ـیاست داشته‌اند: آنان با سـ*ـیاست سروکار داشته‌اند و کنش‌های‌شان فقط وقتی معنادار بوده است که اثرهایی انضمامی بر جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند بگذارد. درهرحال این نکته فقط اصلی کلی است. بنابراین من به این پرسش که «آیا روشنفکر می‌تواند یا باید در حیات سـ*ـیاسی،اجتماعی و اقتصادی کشورش دخالت کند»این‌چنین پاسخ می‌دهم که پرسش بر سر توانستن یا بایستن نیست و این کار بخشی از شرط روشنفکر بودن است.

***
زندان نمونه‌ی مناسبی است برای نشان دادن این‌که چگونه منازعه‌ای محلی قابلیت تأثیرگذاری بر بسیاری از زندگی‌ها را دارد. نفسِ وجود چنین سازوکارهای ماهیت بافتارِ اجتماعی را چنان تغییر می‌دهد که پای آزادی همگان به میان می‌آید.‌.‌. «هیچ‌یک از ما مطمئن نیستیم که از زندان در امان‌ایم. امروز کم‌تر از همیشه.»

***

خیلی بَد است وقتی کسی کارش با شما تمام می شود ، رفتارش تغییر کُند…

***

شاید انسان ها می دانند ک
چه می کنند، ولی چیزی که
آنها نمی دانند این است که
آنچه انجام می دهند،
با آنها چه می کند.!!

***

ما فقط زمانی به اشتباهات کوچک خود اعتراف میکنیم که بخواهیم دیگران را متقاعد کنیم که اشتباهات بزرگی نداشته ایم…


جملاتی از میشل فوکو بزرگ

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا