خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

حدیث امن زاده

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
16/5/23
ارسال ها
488
امتیاز واکنش
2,493
امتیاز
183
سن
17
زمان حضور
11 روز 17 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل1 هر سال دقیقا روزی که ماه کامل می شود زنی با یک سبد به هم راه گرگی در تاریکی جنگل قدم می زد تا زمانی که صدای آن ها کم کم ضعیف می شود و دیگر قابل شنیدن نبود .
با توجه به سن زیاد آن زن او خیلی سریع می دوید مردی که از بچگی دوست داشت از کار این زن سر در بیاورد به دنبال او راه رفت و پس از راه رفتنی طولانی به سنگی رسید که رنگی قرمز داشت اما نوری سبز از خود در میاورد پس از آن که پیر زن رفت آن مرد رفت و تـ*ـخت سنگ را لمس کرد . .
بنا بر قوانین قبیله نام هر پسر باید لقب مکان های اسرار آمیز آنجا باشد نام آن مرد گرگ سوار بود . گرگ سوار نام کوهی بود که اگر شخصی چند ساعت آنجا می ماند به دلیل تعداد زیاد گرگ ها حتما خورده می شود .
گرگ سوار تنها پس از چند سانیه لمس کردن سنگ مورد حمله ی گرگ آن پیر زن قرار گرفت . او سریع چاقویش را کشید و زربه ای به گردن گرگ زد و گرگ هم از گردن او گازی محکم گرفت .مقداری از خون گرگ و آن مرد روی تـ*ـخت سنگ قرمز رنگ ریخت و در همین زمان هردو بی هوش شدند . پس از آن که گرگ سوار بهوش آمد احساس جدیدی داشت ولی هنوز تغییری نکرده بود او گرگ را دید که هنوز بی هوش است او را نکشت و پا به فرار گذاشت .
گرگ سوار دید که زخم گردنش خوب شده خواست ببینه که گرگ هم خوب شده یا نه به سمت تخته سنگ باز گشت و پیر زن را دید زود پشت یک درخت پناه گرفت و دید که زن به خاطر گرگش دارد گریه می کند .
زن فکر می کرد که گرگ مرده در حالی که هنوز بی هوش بود زن گرگ را در غاری گذاشت و به سمت کلبه اش رفت.

منبع: بلاگفا


داستان گرگینه و خون اشام

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-

حدیث امن زاده

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
16/5/23
ارسال ها
488
امتیاز واکنش
2,493
امتیاز
183
سن
17
زمان حضور
11 روز 17 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
کوه سوار تمام این ها را دید و در همان غار پشت سنگی پناه گرفت تا زمانی که آن زن آمد و دیگ کوچکی را آورد و یک خفاش را گرفت و سرش را برید و خونش را ریخت توی دیگ بخشی از آن سنگ قرمز را نیز درون دیگ انداخت و روی آتش گذاشت و پس از مدت طولانی اون را در دهان گرگ ریخت به آمید آن که گرگ خوب شود .
گرگ فورا به یک خون آشام تبدیل شود و پیر زن را خورد و تازه گرگ سوار فهمید که آن زن جادوگر بوده ولی حالا او مرده بود و یک خون آشام باقی مانده بود و یک سنگ قرمز بزرگ در وسط جنگل .
خون آشام سریع گریخت و گرگ سوار فورا به سراغ آن تخته سنگ رفت و خونی که روی آن بود را با انگشت بر داشت و بو کرد اما وقتی که تنها قطره ای از آن وارد بینی اش شود تغییر شکل داد و به گرگینه ای تبدیل شود که اختیارش دست خودش نبود او قوی شده بود اما دشمن جدید او خون آشام هم مانند او قوی شده بود ///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////// فصل2

گرگ سوار دیگر یک آدم نبود او یک گرگینه بود که روز ها فقط آدم میشود . او از این بابت ناراحت بود

او به داخل کلبه ی پیر زن رفت و در آنجا خون آشام را دید و درگیری بین آنان شروع شود و گرگینه توانست خون آشام را فراری دهد و پس از آن فهمید که اگر با خون آشام در روز درگیر شود خواهد مرد. وقتی خورشید دو باره طلوع کرد و گرگینه به انسان تبدیل شود درون خانه را گشت و کتابی را پیدا کرد که برای قرن ها آن جادو گر همراهش داشت . کتاب را باز کرد و نقاشی هایی را همراه نوشته هایی در زیر نقاشی ها دید و آن ها را خواند و فهمید که این ها لیستی از هیولاهای ساخته شده به دست جادو گران است و اکنون هر کدام از هیولاها در بخش های اطراف روستاهای و کوچک در غار ها چاله ها و شکاف ها پنهان اند و تنها گاهی اوقات برای یافتن غذا بیرون می روند و وقتی که مردم آن ها را مشاهده می کنند فرار کرده و پس از چند ساعت دست جمعی با مشعل و چنگال ها برای یافتن خانه ی آن هیولا تلاش می کنند تا در آخر هیولا را یافته و بکشند . حال او یک هدف دارد جمع کردن هیولاها برای کشتن خون آشام . اما خون آشام هم داشت کمک جمع میکرد تا گرگینه را بکشد گرگینه در شب به کوه گرگ سوار سفر کرد و تعداد زیادی گرگ را با خود با کلبه برد گرگ ها هم به او احترام می گذاشتند چون او یک گرگینه بود ولی اگر در روز دوباره به انسان تبدیل می شودگرگ ها او را می کشتند و...

منبع: بلاگفا


داستان گرگینه و خون اشام

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا