خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~Hasti~

مدیر آزمایشی تالار زبان
مدیر آزمایشی
مترجم انجمن
  
عضویت
1/6/23
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
1,269
امتیاز
118
سن
23
محل سکونت
صفحات خونده نشده
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
  • آب جاری = رواناب، آب روان
  • آباء و اجداد = پدران، نیاکان
  • آتیه = آینده
  • آثار = نشانه‌ها، نوشته‌ها، کارها، ردپا
  • آحاد = یکایک، تک‌تک
  • آخر = پایان، انجام، فرجام، سرانجام، واپسین، تَهْ، تَک
  • آخرت = جهان دیگر، جهان آینده، رستاخیز، روز بازپسین
  • آخرین = واپسین، تازه‌ترین، پایانی
  • آدم بالغ = بزرگسال
  • آراء = دیدگاه‌ها، اندیشه‌ها، رای‌ها
  • آفاق = دوردست‌ها، چشم‌اندازها، دورنماها
  • آلام = دردها
  • آل بویه = خاندان بویه، پادشاهی بوییان، دودمان بویه، بوییان
  • آلت = ابزار، افزار
  • آلت قتاله = کُشت‌افزار
  • آلت جرم = بزه‌افزار
  • آلت دست = بازیچه، دستمایه
  • آمرانه = دستوری
  • آن = دم
  • آن طور = آن گونه، آن جور، آن چنان
  • آنقدر = تا آن اندازه، تا آنجا
  • آنی = بی‌درنگ، زود


◇◆واژگان عربی در زبان فارسی◆◇

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~Hasti~

مدیر آزمایشی تالار زبان
مدیر آزمایشی
مترجم انجمن
  
عضویت
1/6/23
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
1,269
امتیاز
118
سن
23
محل سکونت
صفحات خونده نشده
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
  • ائتلاف = همدستی، هم‌پیمانی، همگرایی، همکاری
  • اباحه‌گری = ولنگاری، بی‌بندوباری
  • ابتدا = آغاز، نخست، خاستگاه
  • ابتدایی = ساده، پیش پا افتاده؛ نخستین، آغازین؛ دبستان
  • ابتذال = پستی، پیش پا افتادگی، بی‌ارزشی؛ بی‌بندوباری
  • ابتلا = دچار شدن، بیماری، گرفتار شدن
  • ابتکار = نوآوری
  • ابداع = نوآوردن
  • ابدی = همیشگی، بی‌زمان، بی‌کران، جاوید، جاودان، جاویدان
  • ابراز احساسات کردن = پرشور بودن، برانگیخته بودن، باانگیزه بودن، به شور آمدن، شورانگیز بودن، باانگیزگی خود را به نمایش درآوردن
  • ابراز امیدواری کردن = آرزو کردن، خواسته خود را گفتن، خواسته خود را بر زبان آوردن، خواستن، امید خود را آشکارا گفتن، امید خود را با دیگران در میان گذاشتن، آرمان خود را نمایان کردن، آرزو را درمیان نهادن
  • ابراز انزجار کردن = بیزاری خود را به آگاهی رساندن، بیزاری خود را نمایاندن، بیزاری خود را به شنوندگان رساندن
  • اِبراز تاسف کردن = اندوه خود را نشان دادن، دریغ خود را به زبان آوردن، از خود اندوه نشان دادن
  • ابراز تمایل کردن = روی آوردن، خود را خواهان نشان دادن، گرایش خود را به زبان آوردن، خواهانی خود را آشکار کردن، خود را دلبسته نمایاندن
  • ابراز همدردی کردن = همدردی خود را نشان دادن
  • ابطال = تهی‌سازی، پوچگری، ناکارا کردن
  • ابطال‌پذیر = تهی ساختنی، تهی‌سازی‌پذیر
  • ابله = نادان، کودن، کم‌خِرَد، کم‌هوش، ساده‌دل، ساده‌اندیش، زودباور
  • اَبناء بشر = مردمان
  • ابهام = گنگی، پیچیدگی، سربستگی، تیرگی، تاریکی


◇◆واژگان عربی در زبان فارسی◆◇

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~Hasti~

مدیر آزمایشی تالار زبان
مدیر آزمایشی
مترجم انجمن
  
عضویت
1/6/23
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
1,269
امتیاز
118
سن
23
محل سکونت
صفحات خونده نشده
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
  • اتّحاد = همبستگی، یگانگی، یکی شدن، یکپارچگی، هم‌پیمانی، همدلی
  • اتّخاذ = در پیش گرفتن، گرفتن
  • اتخاذ موضع کردن = هواداری کردن، رویکردی در پیش گرفتن
  • اتّصال = پیوستن، پیوستگی، چسبیدن
  • اتّفاق = پیشامد، رخداد، رویداد
  • اتفاقاً = راستی، پیشامد روزگار
  • اتّفاق نظر = همرایی، یک‌زبانی، همداستانی، هماهنگی
  • اتّفاقی = ناگهانی؛ ناخواسته
  • اتّکا داشتن = پشتگرم بودن، دلگرم بودن
  • اتلاف = نابود کردن، از میان بردن، تباه کردن، بیهوده به کار بردن
  • اتّهام زدن = گنـ*ـاه بستن، گناهکار دانستن/خواندن، بزهکار خواندن، انگ زدن
  • اَثاث = رخت خانه، بار، بار و بنه
  • اثاث‌کشی = باربری، باربری خانه
  • اثبات = نشان‌دهی، نشان دادن؛ استوار کردن
  • اثبات‌شدنی = گواهی‌پذیر، نشان دادنی؛ آزمون‌پذیر
  • اثبات‌گرایی (تحصّل‌گرایی) = آزمون‌گرایی
  • اثر کردن = کارساز بودن، کارآمد بودن
  • اثربخش = کارا، کارساز، کارآمد، پرمایه، دارای بازتاب
  • اثرگذار = کارا، کارساز، کارامد، پرمایه، دارای بازتاب


◇◆واژگان عربی در زبان فارسی◆◇

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~Hasti~

مدیر آزمایشی تالار زبان
مدیر آزمایشی
مترجم انجمن
  
عضویت
1/6/23
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
1,269
امتیاز
118
سن
23
محل سکونت
صفحات خونده نشده
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
  • اجاره کردن = کرایه کردن
  • اجاره بها = کرایه
  • اجازه دادن = گذاشتن، روا دانستن، پروانه دادن، روا دیدن
  • اجبار = واداشتن، وادار کردن؛ ناگزیری، ناچاری
  • اجباری = ناخواسته، ناچار، ناگزیر
  • اجتماع (جامعه) = انجمن، گردهمایی، همایش، (همبودگاه، هم‌زیستگاه، توداک)
  • اجتناب‌ناپذیر = گریزناپذیر، پرهیزناپذیر، دوری‌ناپذیر، پیشگیری‌ناپذیر
  • اجحاف = زورگویی
  • اجرا = نمایش؛ گردانندگی؛ میزبانی (برنامه صدا و سیما)
  • اجرا کردن = میزبانی کردن (برنامه صدا و سیما)؛ به کار بردن، انجام دادن؛ کارگذاشتن
  • اُجرت = دستمزد، مزد، کارمزد، کاربها، کارانه
  • اَجسام = پیکره‌ها، چیزها (جمع جسم)
  • اجیر = مزدور، مزدبگیر، دست‌نشانده
  • اجناس = کالاها


◇◆واژگان عربی در زبان فارسی◆◇

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~Hasti~

مدیر آزمایشی تالار زبان
مدیر آزمایشی
مترجم انجمن
  
عضویت
1/6/23
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
1,269
امتیاز
118
سن
23
محل سکونت
صفحات خونده نشده
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
  • اِحاطه = آگاهی، چیرگی؛ پیرامون‌گیری، کرانه‌گیری
  • احاطه داشتن = آگاه بودن، برتر بودن، چیره بودن
  • احاطه کردن = دربرگرفتن، فراگرفتن، فراگیری، پیرامون‌گیری
  • احاله کردن = واگذاری
  • احتباس = نگه داشتن
  • احتجاج = گواه آوری
  • احتراز کردن = پرهیز، دوری
  • احترام = ارج، ارزش، گرامیداشت، بزرگداشت، پاسداشت، ستایش، شکوهیدن
  • احتساب = شمردن، شمارش؛ به‌شمار آوردن
  • احتضار = پیشگاه مرگ، مردن، جان دادن، جان باختن، آستانه جان‌سپاری
  • احتقان = خفگی
  • احتکار = انباشتن، انبار کردن
  • احتمال = پیش‌بینی
  • احتمال دادن = پیش‌بینی کردن، نزدیک دانستن، گمان کردن، پنداشتن، نزدیک دیدن، نزدیک یافتن
  • احتمالاً = شاید، چه بسا، گمان می‌رود، اینگونه می‌نماید، نزدیک است که، گاس که، گاسم
  • احتمالی = پیش‌بینی شده، نزدیک، شدنی
  • احتیاج = نیاز، نیازمندی
  • احتیاط = دوراندیشی، پیشگیری، هشیاری
  • احتیاطی = پیش‌گیرانه، دوراندیشانه
  • اِحداث = ساخت، ساخت‌وساز
  • احراز کردن = به دست آوردن، دست یافتن، رسیدن به چیزی
  • احراز مصادیق = شناسایی نمونه‌ها، دستیابی به نمونه‌ها، نمونه‌سنجی، نمونه‌شناسی، جداسازی نمونه‌ها، نمونه‌پردازی، نمونه‌جویی، نمونه‌پژوهی، نمونه‌کاوی
  • احراز هویت = شناسایی
  • احدی = هیچ‌کس
  • احساس = دریافت، گیرایی، بازتاب‌گیری؛ انگیزش
  • احساس کردن = دریافت کردن، بازتاب گرفتن
  • احساساتی = برانگیخته، پرشور، شوریده
  • احسان = بخشش، نیکوکاری، نیکی، نیکویی
  • اَحشام = دام‌ها، چارپایان
  • احضار = فراخوان، فراخواندن، خواندن، فراخوانی
  • احقاق حق = سزا دادن، دادگری
  • احمق = نادان، خنگ، کودن، گول
  • احوال = چگونگی
  • احوالپرسی = پرسه؛ خوشامدگویی
  • احیاء = بازسازی، زنده کردن، زنده‌سازی، زنده‌گری؛ نوسازی، بازسازی
  • احیای قلبی-ریوی = زنده‌سازی دل و شش
  • احیاناً = اگر، چنانچه، شاید


◇◆واژگان عربی در زبان فارسی◆◇

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~Hasti~

مدیر آزمایشی تالار زبان
مدیر آزمایشی
مترجم انجمن
  
عضویت
1/6/23
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
1,269
امتیاز
118
سن
23
محل سکونت
صفحات خونده نشده
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
  • اخّاذی = تلکه، زورگیری، خِفت‌گیری
  • اخذ = دریافت، گرفتن، دریافت کردن
  • اخبار = (جمعِ خبر:) آگاهی، شنیدنی، تازه، رسیده، گفتنی، پیام
  • اختتامیه = آیین پایانی، پایانبخش
  • اختراع = نوآوری، نوآفرینی؛ برساخته
  • اختصار = گزیده بودن، گزیدگی، کوتاهی، چکیدگی، فشردگی
  • اختصاص دادن به = پرداختن به، ویژه ساختن برای، ویژه کردن
  • اختصاصی = ویژه
  • اختلاس = دزدی، ربایش، ربودن
  • اختلاط = آمیختگی، درهم آمیزی
  • اختلاط کردن = گپ زدن، گفتگوی خودمانی، درد دل کردن
  • اختلاف = ناسازگاری، جدایی
  • اختلاف فاحش = جدایی آشکار
  • اختلال = نارسایی، آشفتگی، پریشانی
  • اختناق = خفگی؛ تنگنا
  • اختیار = دسترسی، آزادی، توان؛ گزینه
  • اختیار تام = دسترسی بی‌مرز
  • اختیار کردن = گرفتن، برگزیدن
  • اخراج = بیرون کردن، راندن
  • اخلاص = پاکی، یکدلی
  • اخیر = گذشته، تازه، تازه گذشته، تازه به پایان رسیده
  • اخیراً = به تازگی، تازگی‌ها، در گذشته نزدیک، همین چند وخت (وقت) پیش


◇◆واژگان عربی در زبان فارسی◆◇

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~Hasti~

مدیر آزمایشی تالار زبان
مدیر آزمایشی
مترجم انجمن
  
عضویت
1/6/23
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
1,269
امتیاز
118
سن
23
محل سکونت
صفحات خونده نشده
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
  • اَدا = به جا آوردن، گزاردن، انجام دادن
  • ادا بازی = گنگ بازی، خاموش بازی، بی‌صدا بازی (سِدا)
  • ادا و اطوار = ناز و کرشمه
  • ادا درآوردن = بازی درآوردن، بازیگری
  • اداره = سازمان، ستاد، دیوان؛ سرپرستی، گرداندن، گردانندگی
  • ادامه = دنباله، پیگیری
  • ادامه دادن = دنبال کردن، پیگیری کردن، پی گرفتن
  • ادامه دادن به زندگی = سر کردن، به سر بردن، زنده ماندن، زندگی کردن، جان به در بردن
  • ادراک = دریافت، پی بردن، آگاهی، شناخت، دریافتن
  • ادغام = یکی شدن، درهم فرورفتن، یکپارچه شدن، درآمیختن، درهم تنیدگی
  • ادلّه = دستاویزها، ریشه‌ها، گواه‌ها (جِ دلیل)
  • اَدوار = دوره‌ها
  • ادیان = آیین‌ها
  • ادیب = سخندان، سخن‌شناس، سخن‌سنج، سخن‌پژوه
  • اذان = بانگ نماز
  • اذعان کردن = پذیرفتن، بازگو کردن
  • اذیت = آزار، رنج، گزند
  • اذیت کردن = آزار رساندن/دادن، رنجاندن، آزردن


◇◆واژگان عربی در زبان فارسی◆◇

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~Hasti~

مدیر آزمایشی تالار زبان
مدیر آزمایشی
مترجم انجمن
  
عضویت
1/6/23
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
1,269
امتیاز
118
سن
23
محل سکونت
صفحات خونده نشده
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
  • ارائه طریق کردن = پیشنهاد کردن، راهنمایی کردن
  • ارائه کرد/داد = پیشنهاد کرد، نشان داد، روکرد
  • اراده = خواست، انگیزه، آهنگ
  • ارادی = آگاهانه، خودخواسته، دلخواه، برنامه‌ریزی شده، به خواست
  • اراذل و اوباش = (اوباش پارسی است) ولگردها، بیکارگان
  • اراضی = زمین‌ها؛ سرزمین‌ها
  • ارامنه = ارمنیان
  • ارباب = زمیندار؛ سرپرست، سرور، سالار، مهتر
  • ارباب رجوع = خریداران، خواستاران، درخواست‌کنندگان
  • اربعین = چلّه
  • ارتباط = پیوند، پیوستگی، وابستگی، بستگی، پیام‌رسانی
  • ارتعاش = لرزش، لرزه
  • ارتفاع = بلندی، بلندا، افراشتگی، فراز
  • ارتفاعات = بلندی‌ها، کوهستان‌ها، بخش‌های کوهستانی
  • ارتقا = پیشرفت، بهبود
  • ارتقا یافتن = رسیدن، بهبود پیداکردن، پیشرفت کردن
  • ارجاع دادن = بازگرداندن، برگشت دادن
  • ارجحیت دادن = برتری دادن، برتر دانستن/شمردن، بیشتر پسندیدن
  • ارسال = فرستادن
  • ارسالی = فرستاده، فرستاده شده
  • ارشاد = راهنمایی؛ اندرز، پند
  • ارشد = بزرگتر
  • ارعاب = ترساندن، هراساندن
  • ارفاق = آسان‌گیری، چشم‌پوشی، گذشت
  • اَرقام = شماره‌ها، شمارگان (جمع رقم)
  • َارکان = پایه‌ها
  • اریکه = تـ*ـخت (از اورنگ پارسی است)


◇◆واژگان عربی در زبان فارسی◆◇

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~Hasti~

مدیر آزمایشی تالار زبان
مدیر آزمایشی
مترجم انجمن
  
عضویت
1/6/23
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
1,269
امتیاز
118
سن
23
محل سکونت
صفحات خونده نشده
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
  • از اوایل = از آغاز
  • از این جهت = از این رو
  • از این حیث = از این سو، از این دیدگاه (چشم‌انداز)
  • از این زاویه = در این نگاه، از این دیدگاه
  • از این طریق = از این راه
  • از این قرار = این چنین، این گونه، بدین سان
  • از این قبیل = از این دست، از این گونه
  • از آن جمله = از آن میان، همانند، همچون
  • از این نظر =، از این رو، از این دیدگاه، از این نگر
  • از آن روز به بعد = پس از آن روز
  • از بین بردن = از میان بردن، از میان برداشتن
  • از جانب = از سوی
  • از جمله = مانندِ، از آن‌گونه، همچنین، از دسته
  • از حال رفتن = از هوش رفتن
  • از حیث = از دید، از دیدگاه
  • از زاویه [دید] = از دیدگاه، از نگاه
  • از طرف دیگر = از سوی دیگر، دیگر آنکه
  • از طریق = از راه
  • از عمد = آگاهانه، به دلخواه، خودخواسته، به خواست خود
  • از عهده کاری برآمدن = از پس کاری برآمدن، توان به پایان رساندن کاری را داشتن
  • از قِبَلِ = از نزدِ، از پیشِ
  • از قبیلِ = مانند
  • از قدیم = از گذشته، از دیرباز
  • از قصد = آگاهانه، به دلخواه، خودخواسته، به خواست خود
  • از قضا = از پیشامد روزگار
  • از قلم افتادن = فراموش شدن
  • از قلم انداختن = فراموش کردن، از یاد بردن
  • از لحاظ = از دیدگاه، از دید، از نگاه
  • ازاله نجاست = پاک کردن آلودگی
  • ازدواج = همسرگیری، زناشویی


◇◆واژگان عربی در زبان فارسی◆◇

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~Hasti~

مدیر آزمایشی تالار زبان
مدیر آزمایشی
مترجم انجمن
  
عضویت
1/6/23
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
1,269
امتیاز
118
سن
23
محل سکونت
صفحات خونده نشده
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
  • اسائه ادب = گستاخی، بی‌ادبی، بدرفتاری، کج‌رفتاری
  • اساس = پایه، بنیاد، زیرساخت، شالوده، پی
  • اساساً = از ریشه، از پایه، از بن
  • اساسنامه = بنیادنامه
  • اساسی = بنیادی، بنیادین، پایه‌ای
  • اساطیر = افسانه‌ها (جِمع اسطوره)
  • اسامی = نام‌ها (جِ اسم)
  • اسباب = مایه، زمینه؛ رخت خانه، بار، بار و بنه
  • اسباب‌کشی = باربری خانه، باربری
  • استبداد = خودکامگی، خودسری، تک‌سالاری، خودکامی، خویشکامی
  • استتار = پنهانکاری
  • استثنا = جدا، ویژه، برجسته
  • استثنایی = کمیاب، ناهنجار، نابهنجار، کم‌رویداد، کم‌پیشامد، کم‌رخداد
  • استثمار = بهره‌کشی
  • استحاله = دگرگونی، واژگونگی
  • استحصال = برداشت، فراوَری
  • استحضار = آگاهی
  • استحقاق = شایستگی، سزاواری، برازندگی
  • استحکامات = سنگربندی‌ها، برج و باروها
  • استخاره = بهترین خواهی، نیک‌جویی
  • استخدام = به کار گرفتن، به کار گماردن
  • استخراج = برداشت، بیرون‌آوری، بیرون کشیدن
  • استدعا می‌کنم = خواهش می‌کنم، درخواست می‌کنم
  • استدلال = گواه‌آوری، چرایی گفتن، شوندآوری
  • استراحت = آسودن، لمیدن، دراز کشیدن، خستگی در کردن، خوابیدن
  • استراق سمع = شنود
  • استرداد =بازگردانی، بازپس‌گیری، بازستانی، بازگرداندن
  • استسقا = سیراب‌ناپذیری (بیماری)؛ باران‌خواهی
  • استشهاد = گواهی، گواهی‌خواهی
  • استصواب = رایزنی‌خواهی، رهنمودخواهی
  • استطاعت = توانایی، توانگری، توان
  • استطلاع = آگاهی‌خواهی
  • استعانت = یاری‌جویی، یاری خواستن
  • استعمار = آبادی جویی، آبادی خواهی
  • استعفا = کناره‌گیری، کناره‌جویی، دست کشیدن
  • استعلام = خبرگیری، پرس و جو، داده‌پیمایی، داده‌سنجی
  • استعمال = کاربرد، به‌کارگیری، کاربری، به‌کار بردن
  • استغاثه = یاری‌جویی
  • استفاده = کاربرد، به‌کارگیری، کاربری، بهره‌گیری، سود بردن از، بهره‌برداری، بهره‌جویی، سود جستن
  • استفاده کردن = به کار بردن، به کار گرفتن، به‌کارگیری کردن، بهره‌گیری کردن، بهره بردن، بهره‌برداری کردن، سود بردن، سود جستن، بهره جستن، کار کشیدن، به کار بستن
  • استفتا = دستورخواهی، رهنمودخواهی
  • استفساریه = پرسش، گنگی‌زدایی، روشنگری خواهی، گزارش‌خواهی
  • استفهامی = پرسشی
  • استقامت = پایداری، پایمردی
  • استقبال = پیشواز، پیشباز، پذیره، پذیرفتاری
  • استقراء = نمونه‌نگری، نمونه‌‍شماری
  • استقرار = برپایی، جایگیری، استوار شدن
  • استقلال = خودبسندگی، خودگردانی
  • استکبار = جهان‌خواهی، جهان‌جویی، جهانگیری
  • استمداد کردن = یاری خواستن
  • استمرار = پیگیری، دنبال کردن، پیوستگی
  • استمهال = زمان‌خواهی
  • استناد کردن = گواه آوردن
  • استنباط = برداشت، دریافت، پی بردن
  • استنساخ = رونوشت‌برداری، نسک‌برداری، نسخه‌برداری
  • استنطاق = بازجویی
  • استنکاف = سر باز زدن، خودداری کردن
  • استوانه = ستون، ستون‌سان، ستون‌گونه، ستون‌نما (از ستون پارسی)
  • استهزا = ریشخند، نیشخند، دست انداختن
  • استهلاک = فرسایش، فرسودگی
  • استیجاری = کرایه‌ای
  • استیصال = درماندگی
  • استیضاح = بازخواست، گزارش‌خواهی، واپرسی
  • استیفاء = بازپس‌گیری، بازستانی
  • استیلا = چیرگی، برتری، پیروزی، دستیابی
  • استیناف = بازنگری، واخواست (از ریشه نو پارسی که به باب استفعال برده‌اند)
  • اسرارآمیز = رازآلود
  • اسراف = ریخت وپاش، بریزوبپاش، دورریز
  • اسطوره = استوره (پارسی)، افسانه
  • اِسقاط کردن = تکه‌پاره کردن، جداسازی، جدا کردن
  • اِسقاطی = به دردنخور، دورانداختنی، ناکارامد
  • اسکان = خانه دادن، جایگیر کردن، جانشین کردن
  • اسلحه = جنگ‌افزار، رزمه، جنگامه
  • اسلوب = شیوه، راه، روش، روند، رویه، روال
  • اسم = نام؛ نام‌واژه؛ آوازه
  • اسم آلت = ابزارنام
  • اسم با مُسَمّا = نام برازنده/بجا/سزاوار/شایسته
  • اسم بردن = نام بردن
  • اسم جامد = نام‌واژه ساده؛ ساده نام
  • اسم جمع = گروه نام
  • اسم خاص = ویژه نام
  • اسم در کردن = شناخته شدن، نامدار شدن، بنام شدن
  • اسم ذات = نهادنام
  • اسم عام = فراگیرنام
  • اسم مرکب = نام‌واژه آمیخته/آمیزه/آمیغ؛ آمیغ نام
  • اسم مشتق = نام‌واژه برگرفته؛ برگرفته نام
  • اسم مصدر = کنش نام
  • اسم معنی = مینونام
  • اسم‌نویسی = نام‌نویسی
  • اسم و رسم داشتن = نام و نشان داشتن، شناخته شدگی، نامداری، ناموری، نامی بودن، بنام بودن، پرآوازگی، نام آشنایی
  • اسماء = نام‌ها (جِمع اسم)
  • اسمی = بنام، نامدار، نامی، ناموَر، شناخته شده
  • اُسوه = نمونه (از آسا در پارسی)
  • اسهال = شکم‌رَوش، شکم‌رَوی، زود‌گواری، بیش‌گواری


◇◆واژگان عربی در زبان فارسی◆◇

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا