خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

حدیث امن زاده

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
16/5/23
ارسال ها
501
امتیاز واکنش
2,491
امتیاز
183
سن
16
زمان حضور
11 روز 17 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
wolf-folklorecabe9e78e064bd2f.png


اودین ، خدای یک چشم ، بر تـ*ـخت خود در والهالا نشسته و با دست به گرگهای خود گِری و فرِکی غذا می دهد. سپرها و زره‌ها تالار جنگجویان را پر کرده است. گرگهای دیگری نیز در تالار پرسه می‌زنند. تنها دلاورترین رزمندگان به این جشن دعوت شده‌اند. اودین از همه آنها استقبال می‌کند. زیرا اینگونه است که ارتش بزرگ خود را برای رگناروک آماده می‌سازد – برای پایان دنیا.

فِنریر پسر لوکی، گرگ بزرگ ، به درخت ایگدارازیل Yggdrasil بسته شده است. خدایان ایسیر او را با فریب به زنجیر کشیده‌اند تا دنیا و آسمانها را نبلعد. فنریر خود حیله‌گر بود و به نیرنگ خدایان مشکوک شد. بنابراین خدای تیر به عنوان حسن نیت دست راست خود را داخل دهان گرگ قرار داد. گفته می‌شود که خدایان هنگامی که گرگ در زنجیر گرفتار شد، خندیدند- البته همه به جز تیر: او دیگر یک دست نداشت. به همین دلیل است که گاهی مفصل مچ دست را “مفصل گرگ” می‌نامند.

دو گرگ دیگر در آسمان مسابقه می دهند و ارابه های خورشید و ماه را تعقیب می کنند. نام آنها Skoll و Hati Hróðvitnisson است. یک روز خورشید اسیر آنها شده و به طور کامل بلعیده می‌شود. ماه نیز خورده خواهد شد. جهان به تاریکی فرو خواهد رفت و یخ همه چیز را در بر خواهد گرفت. فنریر بندهای خود را پاره کرده، مار در بر گیرنده دنیا از اعماق دریا برخاسته و خدایان ایسیر و انسانها نابود می‌شوند…همه به جز تعدادی اندک. این رگناروک است. گرگها باعث نابودی تمام هستی می‌شوند.

مردمان قبیله اینویت می‌گویند اولین مرد با یک گرگ ماده ازدواج کرد. فرزندان آنها به صورت دوتایی متولد شدند – یک زن و یک مرد – که هر کدام به زبانی متفاوت صحبت می‌کردند. بچه‌ها لانه‌شان را ترک کرده و تا دوردستها رفته و سرانجام سرتاسر کره خاکی را از فرزندان خود پر نمودند. مغول‌ها نیز داستان مشابهی دارند. نیاکان آنها یک گرگ خاکستری-آبی و یک گوزن ماده بودند. چنگیز خان نیز مستقیماً از تبار این دو زاده شد.

ترکهای کوچ‌نشین نیز در مورد پدر بزرگ خود به ما گفته‌اند. او نیز با یک گرگ ماده ازدواج کرد. هنگامی که مهاجمان قبیله او را قتل عام کردند ، وی تنها بازمانده بود. فرمانده لشکر دشمن پاهای او را قطع کرده و او را به درون یک دریاچه انداخت. گرگی تنها او را بیرون کشید و به او غذا داد و سلامتی را به او بازگرداند، و سرانجام همسرش شد. آنها ده پسر داشتند و این پسران هرکدام زنانی از قبایل بیگانه را به عقد خود در آوردند. این مردمان اولین نسل ترکها بودند. فرزندان آنها در طول نسلها قبل از ورود به میدان جنگ زوزه می‌کشیدند ، و از نیاکان گرگینه خود می‌خواستند تا به آنها در پیروزی کمک کنند.

داستان ازدواج بین انسانها و گرگ ها در بین ساکنان اولیه قاره آمریکا و قبایل بومی این مناطق نیز رواج داشت. چنین داستان‌هایی شباهتهای زیادی به یکدیگر دارند. یکی از خویشاوندان یا اهالی قبیله به مرد یا زنی خیـ*ـانت کرده و او را در چند قدمی مرگ رها می‌کند. اینجاست که گرگها آن فرد رانده شده را نجات داده و پس از مدتی یکی از آنها با این فرد ازدواج می‌کند. سرانجام ، انسان نجات یافته به دهکده یا قبیله خود باز خواهد گشت. در زمان بازگشت او تقریباً همیشه قدرتهای خارق‌العاده‌ای به دست آورده که هدیه گرگها به او است – این قدرتها به او کمک می کند جایگاه از دست رفته خود را باز پس گرفته و در صورت نیاز از دشمنانش انتقام بگیرد.



792px-Romulus_and_Remus_MET_DP822897f9d2cb408f0b08ec.jpeg

رموس و رمولوس


گرگ در افسانه ها و اساطیر سراسر دنیا

 
آخرین ویرایش:

حدیث امن زاده

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
16/5/23
ارسال ها
501
امتیاز واکنش
2,491
امتیاز
183
سن
16
زمان حضور
11 روز 17 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
تربیت کودکان توسط گرگها یکی از موتیفهای محبوب در داستانها در سراسر جهان است. این موضوع محدود به فرهنگ‌های بومی و کوچ نشین هم نیست. مشهورترین رومولوس و رموس بنیانگذاران ست. این داستان در طول اعصار دستخوش تغییراتی شده است ، اما شناخته‌شده‌ترین نسخه آن ادعا می‌کند مادر آنها یک باکره و پدر آنها خدای جنگ رومی، مارس بوده است. طبق روال داستانهای یونانی-رومی ، عموی بزرگ آنها – یعنی پادشاه – برای جلوگیری از محقق شدن پیشگویی مرگ خود به دست آن دو، آنها را درون رودخانه تیبر رها کرد. تیبرینوس ، خدای آن رودخانه ، جان آن دو برادر را نجات داد. پس از آن یک گرگ به آنها شیر داد، تا زمانیکه چوپانی آنها را به فرزندی پذیرفت. سرانجام، رومولوس و رموس به پدربزرگشان کمک کردند تا پرتاب خود را پس گرفته و عموی بزرگشان را بکشد.

از دوران باستان تا دوران نسبتاً مدرن، داستانهای زیادی درباره کودکانی وجود دارد که به دست گرگها بزرگ شده اند. داستان “دختر گرگینه رودخانه شیطانی” در ایالت تگزاس آمریکا از نمونه‌های مدرن این گونه داستان‌هاست. گفته می‌شود که زمان حیات او حدود سال 1835 بوده است. طبق باور مردم محلی ابتدا تصور می‌شد این کودک یتیم از دنیا رفته باشد، اما در واقع توسط گرگها به فرزندخواندگی گرفته شد. این دختر در کنار گله گرگها می‌دوید و به همراه آنها دامهای مردم را شکار می‌‌نمود. حتی زمانی که دامداران این دختر را دستگیر کردند، گرگها به نجات او آمدند. آخرین باری که او دیده شد – در طبیعت وحش – دو توله گرگ جوان پشت سر او را دنبال می‌کردند.

آمیـ*ـزش بین انسان ها و گرگها می‌‌تواند این نکته را توضیح دهد که چرا چشمان گرگها شبیه انسانها است. مردم بلا کولا در شمال غربی اقیانوس آرام می گویند که فردی یکبار سعی کرد تا همه حیوانات را به انسان تبدیل کند، اما فقط موفق به تغییر شکل چشم گرگ شد. مونتاگ سامرز در کتاب The Werewolf in Lore and Legend می‌‌گوید که در اروپای شمالی یک روش مناسب برای تشخیص یک گرگینه از طریق چشم فرد است، زیرا گفته می شود چشم ما آینه روح ماست، بنابراین بدون تغییر می‌ماند. به ویژه چشم زرد رنگ، می‌تواند نشانه‌ای از قدرت های ماورا طبیعی باشد.

در آمریکای شمالی، قبایل بومی تقریباً همیشه گرگها را از بستگان خود می‌دانند. مردمانی که زمانی بیش از کشاورزی به شکار وابسته بودند، و همینطور قبایل جنگجو بیشتر از همه گرگها را تحسین می کنند. گفته می‌شود دلیل این تحسین، این است که گرگ به تنهایی موجودی قدرتمند بوده، که می‌تواند همزمان خود را وقف نیازهای گله – یا قبیله – کند.

مردم قبلیه پانی ستاره شعرای یمانی در صورت فلکی کلب اکبر را ستاره گرگ نامیده‌اند، که طبق ستاره‌شناسی چینی نماد گرگ آسمانی است. تعالیم پانی می‌گوید که گرگ اولین حیوانی بود که کشته شد، و این امر موجب ورود پدیده مرگ به این جهان و ساکنانش شد. شاید به همین دلیل باشد که زوزه گرگ در اعتقادات مردم بومی آمریکا غالباً پیامی از دنیای ارواح تلقی می‌شود. در یکی از داستانهای بومیان جزیره ونکوور آمده که گرگها تجسم فیزیکی جدید ارواح مردگان هستند. در خصوص ارتباط گرگها با دنیای مردگان، در مراسم قربانی، آزتکها از یک استخوان تیز شده گرگ برای سوراخ کردن سـ*ـینه فرد استفاده می‌کردند.

بومیان آمریکای شمالی و ساکنان اولیه این قاره بر این باورند که اورکا – یا نهنگ قاتل – و گرگ در واقع یک موجود هستند. زمانی که گله گرگها به درون آب شیرجه می‌‌زنند، تبدیل به دسته‌ای نهنگ شده و در زیر آب از روشهای مشابهی برای شکار استفاده می‌کنند. پس از مدتی به ساحل بازمی‌گردند و شکار خود را در کنار ساحل و درون جنگلها ادامه می‌دهند.

این احتمال وجود دارد که در آمریکای شمالی گرگ هرگز به عنوان غذا شکار نمی‌‌شده است. بعد از کشتن تنها پوست و دیگر قسمتهای بدن این حیوان که در ساخت دارو استفاده می‌شد، مورد استفاده قرار می‌گرفت. در رسومات قبیله چه‌یِن و دیگر قبایل بومی، قبل از شکار گرگ مراسمی برای پاکسازی برگزار می‌شد. مردم چروکی نیز معتقد به ادای احترام در شکار گرگ بودند، چرا که این کار می‌‌تواند موجبات انتقام‌‌جویی بقیه گرگها و بی‌برکت شدن شکار شود. سلاحی که گرگ با آن شکار می‌شد، دفعات بعد مورد استفاده قرار نمی‌گرفت. این سطح از احترام اگر در همه جای دنیا رواج داشت، می‌توانست به بقای گرگها کمک زیادی بکند.


900px-George_Catlin_-_Buffalo_Hunt_under_the_Wolf-skin_Mask_-_1985.png

شکارچیان بومی آمریکای شمالی در پوست گرگ


گرگ در افسانه ها و اساطیر سراسر دنیا

 

حدیث امن زاده

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
16/5/23
ارسال ها
501
امتیاز واکنش
2,491
امتیاز
183
سن
16
زمان حضور
11 روز 17 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
گرگ ژاپنی بیش از صد سال است که منقرض شده، با این حال هنوز گاهی گزارشاتی از مشاهده آن به گوش می‌‌رسد. در باور مردم ژاپن گرگ می‌تواند پشت یک ساقه علف پنهان شده، به شکل یک گنجشک درآید یا کاملاً ناپدید شود.

به عنوان نگهبان کوهستانها، گرگ ژاپنی، تجسم حیات وحش و وسیله‌‌ای جهت برقراری ارتباط با آن است. در ناحیه یامانشی زمانی که گرگها می‌زاییدند، مردم برای آنها غذا می‌گذاشتند. همچنین در داستانی مربوط به ناحیه واکایاما آمده زمانی مردم گرگی را از مرگ نجات دادند، روز بعد همان گرگ، گوزنی را شکار کرده و به نشانه قدردانی به این مردم داد.

جثه گرگ ژاپنی نسبت به بقیه گرگها کوچک بوده، با این حال موجودی نترس است؛ به خصوص در شب. گرگها گاهی مسافران را تا رسیدن به مقصد دنبال می‌کنند، و اگر آن شخص درستکار باشد از او محافظت کرده و در غیر این صورت او را می‌خورد.

باور بر این است که موی ابروی گرگ خواص جادویی دارد. گرگها اگر بخواهند داوطلبانه آن را به انسانها می‌دهند، و گرفتن آن به زور ممکن نیست. در بعضی داستانها آمده اگر این مو را بالای چشم خود بگیرید، می‌توانید هیئت واقعی بقیه انسانها را ببینید. افراد شرور ممکن است به شکل حیوانات ظاهر شوند. در داستانهای دیگر، همراه داشتن این مو می‌تواند برای دارنده بخت و اقبال خوب به همراه داشته باشد. در مورد موی گرگ در یک کتاب حیوان‌شناسی فرانسوی آمده که دسته‌ای از موی دم گرگ می‌تواند برای تقویت قوای **** استفاده شود.

در اساطیر هند، کریشنا یکی از سه خدای اصلی، موهای خود را تبدیل به صدها گرگ نمود. او می‌خواست گروهی از گله‌داران را متقاعد کند، تا از یک جنگل به جنگل دیگری بروند. این گرگها بره‌ها رو خوردند، فرزندان دامداران را دزدیدند و به انسانها حمله کردند. این امر باعث شد تا آنها نقل مکان کنند.

گرگ به عنوان یک نماد برای مردم هند، اهمیت زیادی داشتند؛ به خصوص برای فرقه تاگی که از پرستندگان الهه کالی بودند. تاگها گروهی از قاتلان حرفه‌ای بودند که قربانیان خود را بدون خونریزی و با خفه کردن می‌کشتند. هر شخصی که کشته می‌‌شد یک قربانی به درگاه این الهه بود. در حین اجرای ماموریتها اگر گرگی از سمت چپ جاده وارد می‌شد، نشانه‌‌ای برای لغو حمله بود. اگر گرگ از سمت راست عبور می‌‌کرد، به این معنا بود که الهه می‌خواست که ماموریت ادامه یابد. اگر گرگی در طول روز زوزه می‌‌کشید تاگها آن منطقه را ترک می‌کردند. زوزه گرگ از نیمه شب تا سحر نیز بدشگون بود. زوزه در زمان عصر معنایی نداشت. این نشانه‌ها دستورات مستقیمی بودند از طرف کالی، و هیچکدام به اندازه رفتار گرگها اهمیت نداشت.

گرگ همچنین با روتو فرشته مرگ در فرهنگ سامی (فنلاند امروزی) ارتباط نزدیکی دارد. مبلغان مسیحی ذکر کرده‌اند که این مردم به گرگ لقب “سگ شکاری روتو” یا “سگهای فرشته مرگ” را داده‌اند.

در سوئد گرگها در خدمت جادوگران جنگلی یا “وارگامور” ها هستند. گفته می‌شود این حیوانات تحت حمایت و کنترل جادوگران هستند. برخی معتقدند این زنان گاهی مردان را فریب می‌دهند تا آنها را طعمه گرگهای خود کنند.

در اساطیر یونان آمده زئوس، پادشاه شهر آکادیا را پس از این که از گوشت انسان خورد، تبدیل به گرگ کرد. بعضی معتقدند او اولین گرگینه تاریخ بود. در داستانی دیگر لتو مادر آپولو و آرتمیس در زمان بارداری، برای فرار از خشم هرا خود را به شکل گرگ ماده در بین یک گله گرگ پنهان کرد. پس از این فرار موفق آپولو به دنیا آمد، که به همین خاطر این خدا را به گرگها ارتباط می‌‌دهند. معابد آپولو غالباً این حیوان را مقدس می‌دانستند.



621px-WeirdTalesv36n2pg038_The_Werewolf_Howls.png

گرگ ژاپنی


گرگ در افسانه ها و اساطیر سراسر دنیا

 
  • تشکر
Reactions: ZaHRa
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا