خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنیتو آمیلکاره آندره‌آ موسولینی (به ایتالیایی: Benito Amilcare Andrea Mussolini) (۲۹ ژوئیه ۱۸۸۳ – ۲۸ آوریل ۱۹۴۵) نخست‌وزیر پادشاهی ایتالیا از زمان به قدرت رسیدن فاشیست‌ها در اکتبر ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۳ و رهبر جمهوری اجتماعی ایتالیا از این سال تا هنگام مرگش در سال ۱۹۴۵ بود.
موسولینی به عنوان یک روزنامه‌نگار و سیاستمدار، عضو پیشروی هیئت ملی حزب سوسیالیست ایتالیا بین سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۴ بود.[۱۰] در ۱۹۱۲ از طرف حزب به عنوان مدیر روزنامه آوانتی منصوب شد. او در سال‌های جنگ عثمانی و ایتالیا به مخالفت با مداخله گرایان متقاعد شده بود اما در ۱۹۱۴ در آستانه جنگ جهانی اول نظر خود را تغییر داد و خود را طرفدار مداخله در جنگ اعلام کرد و در تضاد با رویکرد حزب از رهبری آوانتی استعفا داد.[۱۱] در ادامه به خاطر طرفداری از مداخله نظامی در جنگ جهانی اول برخلاف رویکرد بی‌طرفی حزبش، از آن اخراج شد. موسولینی در طول جنگ در ارتش پادشاهی ایتالیا خدمت نمود تا این که در سال ۱۹۱۷ زخمی و مرخص گردید. او جنبش فاشیسم را پایه‌گذاری کرد که با مساوات‌خواهی و جنگ طبقاتی به ستیز برخاست.[۱۲] در نتیجهٔ راهپیمایی به سوی رم در اکتبر ۱۹۲۲، موسولینی بدل به جوان‌ترین نخست‌وزیر ایتالیا تا آن زمان شد. پس از صحنه به در کردن تمامی مخالفان سـ*ـیاسی از طریق پلیس مخفی و منع اعتصابات کارگری، موسولینی و مریدان وی از طریق یک سری قوانین که ایتالیا را به حالت تک حزبی سوق می‌داد، قدرت خود را استوار ساختند. موسولینی در ۱۹۲۹ پیمان لاتران با واتیکان را امضاء نمود تا به دهه‌ها ستیز بین دولت ایتالیا و پاپ پایان دهد و بدین طریق استقلال واتیکان را به رسمیت شناخت.

سـ*ـیاست خارجی موسولینی بر هدف گسترش فضای نفوذ فاشیسم ایتالیایی متمرکز بود. در سال ۱۹۲۳ جنگ موسوم به «آرام سازی لیبی»∗ را آغاز نمود و در واکنش به کشته شدن یک ژنرال ایتالیایی، فرمان به بمباران جزیره کورفوی یونان داد. در سال ۱۹۳۶ مستعمرهٔ «آفریقای شرقی ایتالیا» را با ادغام اریتره، سومالی و اتیوپی در پی بحران حبشه و دومین جنگ ایتالیا و اتیوپی تشکیل داد. در سال ۱۹۳۹ نیروهای ایتالیایی آلبانی را اشغال نمودند. بین سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹، موسولینی دستور به مداخلهٔ نظامی ایتالیا در جنگ داخلی اسپانیا در حمایت از فرانسیسکو فرانکو داد. در همان زمان، ایتالیا کوشید از وقوع دومین جنگ جهانی جلوگیری کند و در جبهه استرسا، گزارش لیتون، پیمان لوزان، پیمان چهار قدرت و توافق مونیخ شرکت داشت. به هر حال، ایتالیا با شکل‌دادن به نیروهای محور با آلمان و ژاپن، از بریتانیا و فرانسه فاصله گرفت. آلمان در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان تهاجم برد و سبب اعلان جنگ فرانسه و بریتانیا و آغاز جنگ جهانی دوم شد.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
در ۱۰ ژوئن سال ۱۹۴۰ با در شرف وقوع بودن سقوط فرانسه، ایتالیا رسماً وارد جنگ شد و قسمت‌هایی از جنوب شرقی این کشور، جزیره کرس و تونس را متصرف شد. موسولینی نقشه‌ای برای متمرکز نمودن نیروهای ایتالیایی برای حمله‌ای سراسری به مستعمرات بریتانیا در آفریقا و خاورمیانه ریخت و در همان حال انتظار فروپاشی بریتانیا در جبهه اروپا را داشت. ایتالیایی‌ها به مصر یورش بردند و فلسطین و سومالیِ بریتانیا را بمباران نمودند. با وجود این‌ها، حکومت بریتانیا از پذیرش پیشنهادهای صلحی که متضمن اقرار به پیروزی نیروهای محور در شرق و غرب اروپا بود، سر باز زد. در ماه اکتبر سال ۱۹۴۰، موسولینی نیروهای ایتالیایی را به یونان گسیل کرد تا جنگ ایتالیا و یونان را راه بیندازد. به هر صورت، یونان موفق شد این تهاجم را متوقف سازد و ایتالیایی‌ها را به آلبانی پس براند.[۱۳]

جبهه بالکان تا اشغال قطعی یوگسلاوی و یونان به دست نیروهای محور به اندازه ای چشمگیر به درازا انجامید. علاوه بر این، تهاجم آلمان به شوروی و حمله ژاپن به پرل هاربر (که سبب ورود ایالات متحده آمریکا به جنگ در کنار متفقین شد) موسولینی را واداشت که یک ارتش ایتالیایی را به جبهه شرقی گسیل دارد و به ایالات متحده اعلان جنگ دهد. موسولینی آگاه بود که ایتالیا منابع و ذخایرش بر اثر جنگ‌های دهه ۱۹۳۰ به تحلیل رفته و آماده نبردی دراز مدت با سه ابرقدرت نیست اما ماندن در جنگ را برگزید تا جاه طلبی‌های فاشیستی را ادامه دهد. در سال ۱۹۴۳ ایتالیا از فجایع بزرگی در رنج بود: در فوریه ارتش سرخ یک ارتش ایتالیا را به تمامی مضمحل کرد، در مه نیروهای محور در شمال آفریقا با وجود ایستادگی قبلی ایتالیایی‌ها در نبرد دوم العلمین شکست خوردند، در ۹ ژوئیه نیروهای بریتانیایی و آمریکایی به سیسیل حمله بردند و در شانزدهم همان تهاجم تابستانهٔ آلمان در خاک روسیه شکست خورد. متعاقباً در صبح ۲۵ ژوئیه شورای عالی فاشیسم رأی عدم اعتماد به موسولینی داد؛ روز بعد ویکتور امانوئل سوم وی را از سمتش برکنار ساخته و در بازداشت قرار داد تا مارشال پیترو بادولیو جای وی را به عنوان نخست‌وزیر بگیرد.

پس از موافقت پادشاه با آتش‌بس با متفقین، در ۱۲ سپتامبر سال ۱۹۴۳ موسولینی طی عملیاتی موسوم به «تهاجم گِرَن ساسو» توسط چتربازان آلمانی و کماندوهای وافن اس‌اس تحت فرماندهی اتو هارالد مورس از اسارت گریخت. آدولف هیتلر پس از نشستی مشترک، وی را به ریاست یک رژیم دست نشانده در شمال ایتالیا به نام جمهوری اجتماعی ایتالیا که به‌طور غیررسمی جمهوری سالو نیز نامیده می‌شد،[۱۴] گماشت. در ۲۸ آوریل در اثر فروپاشی سراسری محتمل، موسولینی و معشـ*ـوقه‌اش کلارا پتاچی کوشیدند به سوئیس بگریزند[۱۵] اما هر دو توسط پارتیزان‌های ایتالیایی دستگیر و در نزدیکی دریاچه کومو تیرباران شدند. جسد وی به میلان برده و از سقف یک پمپ بنزین آویزان شد تا مرگ وی به تأیید عموم برسد.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
موسولینی در ۲۹ ژوئیه ۱۸۸۳ در «دویا دی پره داپیو» شهرستانی کوچک در استان فورلی در امیلیا رومانیا(Emilia Romagna) زاده شد. بعدها در طول دوران چیرگی فاشیسم، برای بازدید کنندگان از زادگاه موسولینی، پره داپیو لقب «شهرستان دوچه» و فورلی نیز لقب «شهر دوچه» را به خود گرفتند.

پدر بنیتو، آلساندرو موسولینی، یک آهنگر سوسیالیست بود در حالی که مادرش، روزا مالتونی، معلم متعصب مدرسه کاتولیک بود.[۱۷] بر حسب تمایلات سـ*ـیاسی پدرش، موسولینی به خاطر نام کوچک رئیس‌جمهور لیبرال مکزیک، بنیتو خوآرس، بنیتو نامیده شد، در حالی که نام‌های میانی وی، یعنی آمیلکاره و آندره آ، متعلق به سوسیالیست‌های ایتالیایی به نام‌های آندره‌آ کوستا و آمیلکاره چیپریانی بودند که پدر بنیتو نام آنان را بر فرزندش نهاد.[۱۸] بنیتو بزرگ‌ترین فرزند از سه فرزند پدر و مادر خود بود. دو فرزند دیگر خانواده آرنالدو (پسر) و ادویجه (دختر) بودند.[۱۹]

به عنوان یک پسر جوان، موسولینی قرار بود گهگاهی از وقت خود را در کارگاه پدر بگذراند.[۲۰] عقاید سـ*ـیاسی اولیهٔ موسولینی به‌طور قوی متأثر از پدرش، کسی که چهره‌های ناسیونالیستِ دارای گرایش‌های انسان گرایانهٔ قرن نوزدهم ایتالیا شامل کارلو پیساکانه، جوزپه ماتزینی و جوزپه گاریبالدی را می‌پرستید. چشم‌انداز سـ*ـیاسی پدرش دیدگاه‌های چهره‌های آنارشیستی همچون کارلو کافیه رو و میخائیل باکونین، اقتدارگراییِ نظامیِ گاریبالدی و میهن پرستیِ ماتزینی را با هم ترکیب نموده بود. در ۱۹۰۲ در سالروز مرگ گاریبالدی، موسولینی یک سخنرانی عمومی در ستایش این میهن‌پرست جمهوری‌خواه ایراد نمود.[۲۱]

ستیز بین پدر و مادرش دربارهٔ مذهب، بدان معنا بود که برخلاف بسیاری از ایتالیایی‌ها، موسولینی در دوره زایش خود غسل تعمید داده نشده بود و تا مدت‌ها نیز بر همین منوال بود. با یک سازش میان پدر و مادر، بنیتو به مدرسه ای شبانه‌روزی که به دست راهب‌های سالیزی ساخته شده بود، فرستاده شد. پس از اینکه به مدرسه جدید پیوست، موسولینی درجات خوبی کسب نمود و دوره کارآموزی مقدماتی معلمی را با موفقیت گذراند.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
در ۱۹۰۲ وی به سوئیس مهاجرت نمود، تا حدودی برای اینکه از خدمت اجباری سربازی بگریزد. وی مدت کوتاهی به عنوان یک سنگ‌تراش در ژنو، فریبورگ و برن خدمت نمود اما در یافتن شغلی همیشگی ناتوان بود.
در طول این زمان، وی اندیشه‌ها و عقاید فریدریش نیچهٔ فیلسوف، ویلفردو پارتو جامعه‌شناس، و ژرژ سورلِ سندیکالیست را خواند. وی همچنین سوسیالیست مسیحی ای به نام شارل پگی و سندیکالیست دیگری به نام هوبرت لاگاردله را به عنوان کسانی که از آنها تأثیر پذیرفته‌است، ستود. سورل بر نیاز به بیرون انداختن لیبرال دموکراسیِ تباه شده و سرمایه‌داری، با بهره‌گیری از خشونت، عمل مستقیمِ [سـ*ـیاسی]، اعتصاب سراسری و نیز الهام‌گیری از ماکیاولیسم جدید که احساسات را علاقه‌مند می‌کرد، تأکید داشت. این‌ها همگی بر موسولینی تأثیری عمیق نهادند.

موسولینی در جنبش سوسیالیست ایتالیایی در سوئیس فعال شد، برای نشریه L'Avvenire del Lavoratore کار می‌کرد، نشست‌ها را سازمان می‌داد، برای کارگران ایراد سخنرانی می‌نمود، و به عنوان دبیر اتحادیهٔ کارگران ایتالیایی در لوزان خدمت کرد.[۲۲] آنجلیکا بالابانف در گزارشی وی را به ولادیمیر لنین معرفی نمود، کسی که بعدها سوسیالیست‌های ایتالیایی را به خاطر از دست دادن موسولینی از سازمانِ شان، سرزنش نمود.[۲۳] در ۱۹۰۳ وی به خاطر طرفداری اش از اعتصاب سراسری خشونت‌آمیز توسط پلیس برن دستگیر شد، دو هفته را در زندان گذراند، و به ایتالیا دیپورت شد. پس از این که از آنجا آزاد گردید، به سوئیس بازگشت. در ۱۹۰۴ بار دیگر در ژنو دستگیرشده بود و به خاطر دستکاری مدارک هویت شخصی خود، اخراج گردید، پس به لوزان بازگشت، جایی که در دپارتمان علوم اجتماعیِ دانشگاه لوزان حضور یافت و در درس گفتارهای ویلفردو پارتو حضور یافت. در ۱۹۳۷ زمانی که وی نخست‌وزیر ایتالیا بود، دانشگاه لوزان به مناسبت ۴۰۰اُمین سالروز تأسیس خود به موسولینی درجهٔ دکترای افتخاری بخشید.

در دسامبر ۱۹۰۴ موسولینی به ایتالیا بازگشت تا از [قانون] بخشش (عفو) عمومی ترک خدمت سربازی بهره ببرد. وی قبلاً به خاطر ترک خدمت سربازی مورد محاکمهٔ غیابی قرار گرفته بود.

از آنجایی که یکی از شرایط بخشودگی، خدمت در ارتش بود، وی در ۳۰ دسامبر ۱۹۰۴ به سپاهیان برسالیری(corps of the Bersaglieri) در فورلی پیوست. پس از دو سال خدمت نظامی به شغل معلمی بازگشت.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
در فوریه ۱۹۰۹ موسولینی بار دیگر ایتالیا را ترک نمود، این بار با این هدف که شغل دبیری حزب کارگر در شهر ایتالیایی زبان ترنتو را عهده‌دار شود، شهری که در آن زمان بخشی از امپراتوری اتریش-مجارستان یود (این شهر هم‌اکنون جزئی از ایتالیا است). وی همچنین کار دفتری برای حزب سوسیالیست محلی نیز انجام داد و روزنامه اش با عنوان L'Avvenire del Lavoratore(آیندهٔ کارگر) را ویراستاری نمود. با بازگشت به ایتالیا، وی مدتی کوتاه را در میلان گذراند و در ۱۹۱۰ به زادگاه خود در فورلی بازگشت، جایی که هفته نامهٔ Lotta di classe(نبرد طبقاتی) را ویراستاری نمود.
موسولینی خود را یک روشنفکر می‌پنداشت، وی کتاب خوان ماهری نیز بود؛ علایق وی در زمینه فلسفه اروپایی عبارت بودند از سورل، فوتوریست ایتالیایی به نام فیلیپو تومازو مارینتی، سوسیالیست فرانسوی گوستاو هروه، آنارشیست ایتالیایی اریکو مالاتستا و فیلسوفان آلمانی فریدریش انگلس و کارل مارکس.[۲۵][۲۶] موسولینی زبان‌های فرانسوی و آلمانی را به صورت خود آموز فرا گرفته بود و دست نوشته‌هایی از نیچه، شوپنهاوئر و کانت را به زبان ایتالیایی برگرداند.

در طول این زمان، وی [مقاله ای با نام] "Il Trentino veduto da un Socialista" (به فارسی: ترنتینو چنان‌که توسط یک سوسیالیست نظاره می‌شود) را در گاهنامه رادیکال La Voce منتشر نمود.

وی همچنین چندین چکیده در مورد ادبیات آلمانی، برخی داستان‌ها، و نیز یک رمان ۹۸ با عنوان L'amante del Cardinale (معشـ*ـوقهٔ کاردینال) را چاپ کرد. نوولی که با همکاری سانتی کوروایا نوشت و به عنوان یک داستان سریالی در چندین شماره توسط روزنامه ترنتینویی Il Popolo (مردم) به چاپ رسیدند. چاپ‌های آن از ۲۰ ژانویه تا ۱۱ مه ۱۹۱۰ منتشر شدند.[۲۷] رمان ۹۸ نامبرده بسی رنگ و بوی ضد کلیسایی داشت و سالها بعد وقتی موسولینی با واتیکان معاهده ای امضاء کرد، از دور چاپ خارج شد.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
وی اکنون در هیبت یکی از برجسته‌ترین سوسیالیست‌های ایتالیا درآمده بود. در سپتامبر ۱۹۱۱، موسولینی در شورشی که توسط سوسیالیست‌ها علیه جنگ ایتالیا در لیبی هدایت شده بود، مشارکت کرد. او با خشم «جنگ امپریالیستی» ایتالیا در لیبی را محکوم نمود، کاری که برای وی پنج ماه زندان به ارمغان آورد.[۲۸] پس از آزادی اش، وی به اخراج ایوانوئه بونومی و لئونیدا بیسولاتی از حزب سوسیالیست کمک کرد؛ چرا که آنان را دو تجدیدنظرطلبی می‌دانست که از جنگ حمایت کرده بودند.

وی با گزینش به سِمت ویراستاری روزنامهٔ حزب سوسیالیست به نام !Avanti (به پیش!) پاداش [زحمات خود را] دریافت. تحت رهبری وی، تیراژ [روزنامه] به زودی از ۲۰٬۰۰۰ به ۱۰۰٬۰۰۰ رسید.[۲۹] جان گانتر در ۱۹۴۰ وی را «یکی از موفق‌ترین روزنامه نگاران در قید حیات» نامید؛ موسولینی در همان حال که راهپیمایی به سوی رُم∗ را سازمان می‌داد یک گزارشگر پُرکار نیز بود و تا سال ۱۹۳۵ برای بنگاه خبری هرست می‌نوشت. موسولینی به قدری با نوشتارهای مارکسیستی آشنا بود که نه تنها در نوشته‌های خودش از شناخته شده‌ترین آثار مارکسیستی نقل قول می‌کرد بلکه از آثار کمتر شناخته شده نیز. در این دوران موسولینی خود را یک مارکسیست در نظر می‌گرفت و مارکس را به عنوان «بزرگ‌ترین در میان نظریه پردازان سوسیالیسم» توصیف نمود.[۳۰]

در ۱۹۱۳ وی Giovanni Hus, il veridico (یان هـ*ـوس؛ پیامبری صادق) را منتشر ساخت؛ زندگی‌نامه ای تاریخی-سـ*ـیاسی در مورد زندگی و مأموریت کشیش اصلاح طلب چکی به نام یان هـ*ـوس و پیروان رادیکال وی، هوسی‌ها. در طول این دورهٔ سوسیالیستی از زندگی وی، موسولینی گاهی از نام مستعار "Vero Eretico" (مرتد بی‌ریا) بهره می‌گرفت.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
موسولینی مساوات‌خواهی را رد نمود، یعنی یک دکترین پایه ای سوسیالیسم را. وی متأثر از اندیشه‌های ضدمسیحی نیچه به ویژه خدا مرده‌است بود.[۳۲] موسولینی احساس کرد که سوسیالیسم تحریف شده‌است_از دیدگاه شکست‌های مارکسیسم جبرگرا و اصلاحات سوسیال دموکراتیک_ و باور داشت که اندیشه‌های نیچه سوسیالیسم را نیرومند خواهد ساخت. در حالی که به اردوگاه سوسیالیسم تعلق داشت، نوشته‌های وی نشان دادند که سرانجام وی مارکسیسم و مساوات خواهی را به سود مفهوم ابرانسان نیچه و ضدیت [وی] با مساوات خواهی رها ساخته‌است.
شماری از احزاب سوسیالیست در ابتدا از جنگ اول جهانی که در اوت ۱۹۱۴ جرقه خورد، پشتیبانی نمودند.[۳۳] وقتی جنگ آغاز گردید، سوسیالیست‌های اتریشی، بریتانیایی، فرانسوی و آلمانی با پشتیبانی از مداخلهٔ نظامی کشور خود در جنگ، از روح میهن‌پرستی ای که اکنون در حال خیزش بود متابعت کردند.[۳۴] رخداد جنگ باعث خیزش میهن‌پرستی ایتالیایی گردیده و جنگ توسط جناح‌های سـ*ـیاسی گوناگونی پشتیبانی شده بود. یکی از برجسته‌ترین و نامدارترین میهن پرستان ایتالیاییِ پشتیبانِ جنگ گابریله دانونتسیو بود، کسی که حامی بازگرداندن ایالات ایتالیاییِ از دست رفته‌ای که اکنون در اشغال اتریش بودند، بوده و در تشویق ملت ایتالیا به پشتیبانی از مداخله در جنگ کمک نمود.[۳۵] حزب لیبرال ایتالیا به رهبری پائولو بـ*ـو*سلی مداخله در جنگ در کنار متفقین را تشویق کرده و از جامعهٔ دانته آلیگیری(Società Dante Alighieri) در جهت تشویق ناسیونالیسم ایتالیایی بهره گرفت.[۳۶][۳۷] سوسیالیست‌های ایتالیایی به دو قطب تقسیم شدند: یا موافق با جنگ یا مخالف با آن.[۳۸] زودتر از این که موسولینی راجع به جنگ موضعی بگیرد، شماری از سندیکالیستها از جمله آلکسته دو آمبریس، فیلیپو کوریودونی و آنجلو اُلیویرو اُلیوِتی پشتیبانی خود را از مداخله [در جنگ] پیشاپیش اعلام کرده بودند. پس از اینکه شماری چند از معترضانِ ضد نظامی گری کشته شده و منتج به اعتصاب سراسری موسوم به «هفتهٔ سرخ» گردید، حزب سوسیالیست ایتالیا تصمیم گرفت با جنگ مخالفت کند


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
موسولینی در ابتدا رویکرد پشتیبانی از تصمیم حزب را در پیش گرفت، و در مقاله ای در اوت ۱۹۱۴(ماه آغازین جنگ) نوشت: «مرگ بر جنگ. ما بی‌طرف می‌مانیم.» وی به جنگ به مثابهٔ یک فرصت می‌نگریست، باور داشت که جنگ به ایتالیایی‌های اتریش_مجارستان شانسی برای رهانیدن خود از یوغ دودمان هابسبورگ داده‌است. [اما] وی سرانجام با تأکید بر نیاز سوسیالیست‌ها به برانداختن دودمان هوهن‌تسولرن و هابسبورگ در آلمان و اتریش_مجارستان _که به گفته وی، مستمراً سوسیالیسم را سرکوب می‌کردند_ تصمیم گرفت پشتیبانی خود را از جنگ اعلام دارد.[۴۰]

موسولینی حال با محکوم نمودن قدرت‌های محور به اتهام مرتجع بودن و دنبال کردن نقشه‌های امپریالیستی در برابر بلژیک و صربستان_همان‌طور که از لحاظ تاریخی با دانمارک، فرانسه و ایتالیا نیز چنین کرده بودند، به‌طور ی که صدها هزار ایتالیایی زیر سلطه خاندان هابسبورگ می‌زیستند_سیاست خود را بیشتر توجیه نمود. وی استدلال کرد که فروپاشی پادشاهی‌های هوهنتسولرن و هابسبورگ و در هم کوبیدن ترکیهٔ «مرتجع» شرایطی مساعد را برای طبقه کارگر ایجاد خواهد کرد. در حالی که موسولینی حامی قدرت‌های قلبی∗ بود، اما نسبت به سرشت محافظه کار امپراتوری تزار با گفتن این که بسیج نیروها_که لازمهٔ جنگ بود_ اتوریتهٔ ارتجاعی روسیه را به تحلیل خواهد برد و این جنگ روسیه را به سوی انقلاب اجتماعی سوق خواهد داد، واکنش [منفی] نشان داد. او گفت که برای ایتالیا، جنگ فرایند وحدت ایتالیا(Risorgimento) را با منضم ساختن ایتالیایی‌های اتریش_مجارستان به ایتالیا و نیز با مشارکت دادنِ مردم ایتالیا به عنوان عضوی ازملت ایتالیا در آنچه که بعدها اولین جنگ ناسیونالیستی ایتالیا خوانده شد، تکمیل می‌کند. همچنین وی ادعا کرد که تغییرات اجتماعی عظیمی که جنگ ایجاد می‌کند، بدین معناست که می‌توان از آن به مثابه جنگی انقلابی حمایت نمود.[۴۱]

از آنجا که پشتیبانی موسولینی از شرکت در جنگ تقویت گردید، وی به ستیزش با سوسیالیست‌هایی که با جنگ مخالفت کرده بودند، برخاست. وی به مخالفان جنگ حمله کرد و ادعا نمود

که آن پرولترهایی که از صلح‌جویی حمایت کردند، در تقابل با آن پرولترهایی هستند که در حال آماده ساختن ایتالیا برای یک جنگ انقلابی اند. وی شروع به انتقاد از حزب سوسیالیست ایتالیا و نیز ذات سوسیالیسم کرد که چرا در شناخت مشکلات ملی ای که سبب وقوع جنگ اول جهانی شدند، ناتوان ماندند.[۴۲] موسولینی به سبب حمایتش از مداخله در جنگ از حزب اخراج گردید.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس از اخراج از حزب سوسیالیست ایتالیا به خاطر طرفداری اش از مداخله در جنگ اول جهانی، موسولینی به شکلی افراطی تغییر موضع داد: حمایت از جنگ طبقاتی را پایان داده و به اردوگاه ناسیونالیسم انقلابی که از نبرد طبقاتی فراتر می‌رفت، پیوست.[۴۲] وی یک روزنامهٔ حامی مداخله در جنگ به نام Il Popolo d'Italia (مردم ایتالیا) و Fasci Rivoluzionari d'Azione Internazionalista (فاشی انقلابی برای جنگ بین‌المللی)∗ را در اکتبر ۱۹۱۴ تأسیس نمود.[۳۷] پشتیبانی ناسیونالیستی وی از مداخله در جنگ اول جهانی به او اجازه داد تا از شرکت Ansaldo و سایر کمپانی‌هایی که در امر تسلیحات فعال بودند، برای تأسیس روزنامهٔ «مردم ایتالیا» و متقاعد ساختن سوسیالیست‌ها و انقلابیون برای حمایت از جنگ، کمک مالی به وی اعطا نمودند.[۴۳] از مه ۱۹۱۵ تسهیلات مالی بیشتری از سوی منابع فرانسوی نیز به فاشیست‌های موسولینی اعطا شدند. اعتقاد بر این بود که این کمک‌های مالی فرانسوی از سوی سوسیالیست‌های آن کشور ارائه می‌شود، کسانی که این تسهیلات را برای حمایت از سوسیالیست‌های سرکشی که [برخلاف رویه رسمی حزب خود] خواستار شرکت ایتالیا در جنگ در کنار فرانسه بودند، فرستادند.

در ۵ دسامبر ۱۹۱۴ موسولینی سوسیالیسم ارتدکس∗ را به خاطر ناتوانی اش در به رسمیت شناختن این که جنگ حقیقتاً هویت ملی و وفاداری ای به مراتب چشمگیرتر از تمایز طبقاتی را پدیدآورده‌است، محکوم نمود. وی در سخنرانی ای که ملت را به مثابهٔ وجودی مستقل شناخت_مفهومی که قبل از جنگ آن را رد کرده بود_ رسماً تغییر موضع خود را اعلام داشت:



ملت محو نشده‌است. ما خوش داشتیم بپنداریم که مفهوم[ملت] کاملاً نا موجود است… [مفهوم] طبقه نمی‌تواند [مفهوم] ملت را مضمحل کند. طبقه خود را به مثابهٔ ائتلافی از علایق[اقتصادی] نشان می‌دهد اما ملت دربر گیرندهٔ تاریخ احساسات، رسوم، زبان، فرهنگ و نژاد است. طبقه تنها می‌تواند جزئی اساسی از ملت باشد اما جزء نمی‌تواند دیگری (کل) را نابود کند.[۴۴]
هر جا کسی مردمی را بیابد که خود را در مرزهای زبانی و نژادی شایسته‌شان یکپارچه نکرده‌اند_جایی که مسئلهٔ ملی مشخصاً حل نشده‌است_ تضاد طبقاتی فرمولی پوچ، و بی اثر و نتیجه است. در چنین شرایطی جنبش طبقاتی می‌بیند که به دست یک حال و هوای نامناسبِ تاریخی به تحلیل رفته‌است.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
موسولینی به تأکید و تشویق بر نیاز به یک نخبهٔ پیشروی انقلابی(revolutionary vanguard elite) برای هدایت جامعه ادامه داد. وی دیگر نه از یک پرولتاریای پیشرو(proletarian vanguard)، بلکه به جای آن از پیشرویی که توسط مردمی انقلابی و پویا از هر طبقهٔ اجتماعی هدایت شود، طرفداری می‌کرد.[۴۵] هر چند وی سوسیالیسم ارتدکس و تضاد طبقاتی را محکوم نمود، در همان زمان ادعا کرد که یک سوسیالیستِ ناسیونالیست و حامی میراث سوسیالیست‌های ناسیونالیست در تاریخ ایتالیا همچون جوزپه گاریبالدی، جوزپه ماتزینی و کارلو پیساکانه است. راجع به حزب سوسیالیست ایتالیا و طرفداری این حزب از سوسیالیسم ارتدکس، موسولینی ادعا نمود که شکستش به عنوان عضو حزب هنگامی که در تلاش برای تغییر موضع حزب برای به رسمیت شناختن پدیدهٔ [جنگ جهانی و خیزش هویت ملی ایتالیا] بود، نومیدیِ سوسیالیسم ارتدکسِ منسوخ و شکست خورده را نشان داد.[۴۶] عقیدهٔ شکست سوسیالیسم ارتدکس در بدو جنگ اول جهانی تنها مختص به موسولینی نبود؛ سایر سوسیالیست‌های ایتالیاییِ حامی جنگ نیز مارکسیسم کلاسیک را به سود شرکت در جنگ محکوم کرده بودند از جمله فیلیپو کوریدونی و سرجیو پانوتسیو. این دیدگاه‌های سـ*ـیاسی، اساس جنبش سـ*ـیاسیِ نوظهور موسولینی یعنی Fasci Rivoluzionari d'Azione Internazionalista یا فاشی انقلابی برای اقدام بین‌المللی، را در ۱۹۱۴ شکل دادند؛ کسانی که خود را فاشیست ها(Fascists) خواندند.[۴۷] در این زمان فاشیست‌ها هنوز مراتبی یکپارچه از سـ*ـیاست‌ها (یا به عبارتی بهتر، جهان بینی) نداشتند، جنبش آنها مقیاسی کوچک داشت، در ایجاد میتینگ‌های توده ای ناتوان بود و منظماً توسط حکومت و سوسیالیست‌های ارتدوکس مورد اذیت و آزار قرار می‌گرفت. دشمنی بین حامیان مداخله در جنگ، از جمله فاشیست‌ها، با سوسیالیست‌های ارتدوکسِ مخالف با جنگ منتج به خشونت‌هایی بین فاشیست‌ها و سوسیالیست‌ها گردید. مخالفت‌ها و حملاتی که سوسیالیست‌های مخالفِ مداخله در جنگ به فاشیست‌ها و اقلیت سوسیالیست موافقِ مداخله در جنگ می‌کردند به قدری شدید بود که حتی سوسیالیست‌های دمکراتیکی که با جنگ مخالفت کرده بودند، همچون آنا کولیسکف، گفتند که حزب سوسیالیست ایتالیا در سلب آزادی سخنرانی حامیان جنگ پا را از حد فراتر نهاده‌است. تنش‌های اخیر بین فاشیست‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی (ارتدوکس)، مفهوم سرشت فاشیسم در طرفداری از خشونت سـ*ـیاسی را در ذهن موسولینی شکل داد.[۴۸]

موسولینی با سیاستمدار و روزنامه‌نگار ایتالیایی طرفدار الحاق(بازپیوندخواهی)∗ به نام چزاره باتیستی همکار و شریک شد و همانند وی وارد ارتش گردید و در جنگ خدمت نمود. «وی به منطقه عملیاتی ای فرستاده شد که بر اثر انفجار نارنجکی جداً آسیب دید.»


بنیتو موسولینی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا