- عضویت
- 31/3/22
- ارسال ها
- 1,106
- امتیاز واکنش
- 5,459
- امتیاز
- 283
- محل سکونت
- کنج اتاق:)
- زمان حضور
- 25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
بر طبق آیات و احادیث فراوان، رسول خدا صلی الله علیه وآله واجب الاطاعه است:
«یا أیهّا الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أُولی الأمر منکم»؛[1] ای مؤمنان! از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید.
«و ما کان لمؤمن ولا مؤمنة إذا قضی الله و رسوله أمراً أن یکون لهم الخیرة من أمرهم و مَن یعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً»؛[2] هنگامی که خدا و رسول حکمی صادر کردند، هیچ مؤمنی حق ندارد بر خلافت آن رفتار کند. هر کس نسبت به فرمان خدا و رسول عصیان بورزد، همانا که در گمراهی آشکاری افتاده است.
مسلمانان صدر اسلام، اوامر و نواهی و دستورهای رسول خدا صلی الله علیه وآله را نشئت گرفته از وحی می دانستند، در برابر آن ها تسلیم محض بودند، و تخلّف از آن ها را گنـ*ـاه می دانستند. البته وجوب اطاعت، اختصاصی به زمان حیات پیامبر نداشت، بلکه باید بعد از مرگ نیز ادامه می یافت، ولی متأسفانه چنین نشد، بلکه پس از ارتحال آن حضرت، برای نخستین مرتبه، این حریم مقدس شکسته شد و در سقیفه بنی ساعده، تعدادی از اصحاب، به صورت آشکار، رفتاری خلاف خواست حضرت انجام دادند و بر خلاف نصوص آن حضرت، اقدام به تعیین خلیفه کردند.
چنان که قبلاً گذشت، رسول خدا صلی الله علیه وآله بارها و بارها، علی ابن ابی طالب علیه السلام را به عنوان امام مسلمانان، ولیّ مؤمنان، امیرمؤمنان، خلیفه و وصیّ خودش معرّفی کرد، و در غدیر خم، در محضر ده ها هزار نفر از مسلمانان، او را به عنوان مولی و صاحب اختیار مسلمانان معرّفی نمود و در این رابـ*ـطه از حاضران بیعت گرفت.
آن حضرت بارها و بارها، و از جمله در غدیر خم، عترت و اهل بیت خود را به عنوان یکی از دو ثقل مهم و یک مرجع غنی و معتبر علمی،، همراه با قرآن معرّفی کرد و فرمود: «قرآن و عترت، تا قیامت، از هم جدا نخواهند شد.».
با این همه تأکید و توصیّه، بعد از ارتحال رسول خدا، گروهی از اصحاب، سخنان آن حضرت را به فراموشی سپردند و با کمال بی اعتنایی، در صدد انتخاب خلیفه برآمدند، عترت و اهل بیت را از مرجعیّت علوم و معارف دین کنار زدند و میان قرآن و عترت جدایی افکندند و منطق «حسبنا کتاب الله» که در زمان بیماری رسول خدا آن را زمزمه می کردند، عملاً، حاکم ساختند. رفتار رجال سقیفه به گونه ای بود که گویا پیامبر درباره علی ابن ابی طالب و عترت، اصلاً سخنی نگفته است! آیا اعراض از اوامر و توصیّه ها و تأکیدهای رسول خدا، بهتر این از تصوّر دارد؟
البته، همه اصحاب، تسلیم این جو سازی ها نشدند، بلکه گروه دیگری از اصحاب نسبت به وجوب اطاعت از اوامر رسول خدا، پایدار و مقاوم بودند، تسلیم جو حاکم نشدند، از بیعت با ابوبکر خودداری کردند، حضرت علی علیه السلام را خلیفه بلافصل پیامبر می دانستند.
این گروه، در اقلّیت بودند و مخالفت آنان کاری از پیش نبرد و در نهایت، بعد از چندی، همه یا اکثریّت آنان، خواسته یا ناخواسته، ناچار شدند در برابر جوِّ حاکم سکوت کنند، ولی به هر حال، این تفکّر اصیل اسلامی، همچنان باقی ماند.
«یا أیهّا الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أُولی الأمر منکم»؛[1] ای مؤمنان! از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید.
«و ما کان لمؤمن ولا مؤمنة إذا قضی الله و رسوله أمراً أن یکون لهم الخیرة من أمرهم و مَن یعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً»؛[2] هنگامی که خدا و رسول حکمی صادر کردند، هیچ مؤمنی حق ندارد بر خلافت آن رفتار کند. هر کس نسبت به فرمان خدا و رسول عصیان بورزد، همانا که در گمراهی آشکاری افتاده است.
مسلمانان صدر اسلام، اوامر و نواهی و دستورهای رسول خدا صلی الله علیه وآله را نشئت گرفته از وحی می دانستند، در برابر آن ها تسلیم محض بودند، و تخلّف از آن ها را گنـ*ـاه می دانستند. البته وجوب اطاعت، اختصاصی به زمان حیات پیامبر نداشت، بلکه باید بعد از مرگ نیز ادامه می یافت، ولی متأسفانه چنین نشد، بلکه پس از ارتحال آن حضرت، برای نخستین مرتبه، این حریم مقدس شکسته شد و در سقیفه بنی ساعده، تعدادی از اصحاب، به صورت آشکار، رفتاری خلاف خواست حضرت انجام دادند و بر خلاف نصوص آن حضرت، اقدام به تعیین خلیفه کردند.
چنان که قبلاً گذشت، رسول خدا صلی الله علیه وآله بارها و بارها، علی ابن ابی طالب علیه السلام را به عنوان امام مسلمانان، ولیّ مؤمنان، امیرمؤمنان، خلیفه و وصیّ خودش معرّفی کرد، و در غدیر خم، در محضر ده ها هزار نفر از مسلمانان، او را به عنوان مولی و صاحب اختیار مسلمانان معرّفی نمود و در این رابـ*ـطه از حاضران بیعت گرفت.
آن حضرت بارها و بارها، و از جمله در غدیر خم، عترت و اهل بیت خود را به عنوان یکی از دو ثقل مهم و یک مرجع غنی و معتبر علمی،، همراه با قرآن معرّفی کرد و فرمود: «قرآن و عترت، تا قیامت، از هم جدا نخواهند شد.».
با این همه تأکید و توصیّه، بعد از ارتحال رسول خدا، گروهی از اصحاب، سخنان آن حضرت را به فراموشی سپردند و با کمال بی اعتنایی، در صدد انتخاب خلیفه برآمدند، عترت و اهل بیت را از مرجعیّت علوم و معارف دین کنار زدند و میان قرآن و عترت جدایی افکندند و منطق «حسبنا کتاب الله» که در زمان بیماری رسول خدا آن را زمزمه می کردند، عملاً، حاکم ساختند. رفتار رجال سقیفه به گونه ای بود که گویا پیامبر درباره علی ابن ابی طالب و عترت، اصلاً سخنی نگفته است! آیا اعراض از اوامر و توصیّه ها و تأکیدهای رسول خدا، بهتر این از تصوّر دارد؟
البته، همه اصحاب، تسلیم این جو سازی ها نشدند، بلکه گروه دیگری از اصحاب نسبت به وجوب اطاعت از اوامر رسول خدا، پایدار و مقاوم بودند، تسلیم جو حاکم نشدند، از بیعت با ابوبکر خودداری کردند، حضرت علی علیه السلام را خلیفه بلافصل پیامبر می دانستند.
این گروه، در اقلّیت بودند و مخالفت آنان کاری از پیش نبرد و در نهایت، بعد از چندی، همه یا اکثریّت آنان، خواسته یا ناخواسته، ناچار شدند در برابر جوِّ حاکم سکوت کنند، ولی به هر حال، این تفکّر اصیل اسلامی، همچنان باقی ماند.
آغاز پیدایش شیعه و سنّی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com