خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
مقدّمه
واجبات اسلامی در حیطه روابط بین فردی، اعم از خانوادگی و اجتماعی، هنجارهای جامعه اسلامی محسوب می‏شود. یکی از این هنجارها «حجاب اسلامی» است که در نوع نازل خود حجاب حداقلی است و در مدل عالی و برتر، حجاب حداکثری و ارزش اجتماعی. سلامت هر جامعه، وابسته به هنجارهای آن است و تعالی و پویایی آن به ارزشمندی‏اش.
عدم آشنایی با ظرایف دستورات اسلامی و همه‏جانبه‏نگری آن در امر حجاب قرآنی سبب بروز افراط و تفریط‏های بسیاری در حیطه هنجارسازی آن و حرکت به سمت تعمیق حجاب ارزشی شده است؛ در حالی‏که بازشناسی این دو نوع حجاب امری ضروری و شرط مقدماتی است.
خوشبختانه از پیش از انقلاب مبارک اسلامی تا کنون، کتب، مقالات و پایان‏نامه‏های بسیاری درباره مسئله حجاب نوشته شده است که به فلسفه حجاب، رد شبهات حجاب، اصالت اسلامی آن، کارکردها و آثار مثبت حجاب و مانند آنها پرداخته‏اند. در این زمینه، کتاب شهید مطهری رحمه‏الله ، اگر نگوییم بهترین، همچنان جزء برترین‏ها محسوب می‏شود. از سوی دیگر، برخی نیز به اصل حجاب یا کارکردهای آن هجمه نموده و اصالت قرآنی آن را زیر سؤال برده‏اند یا برخی جنبه‏های آن، از جمله رنگ حجاب، عدم موضوعیت چادر را نشانه گرفتند.
مقاله حاضر اختصاصا به دو حیطه‏ای می‏پردازد که بسیار کم به آن پرداخته شده: یکی ابعاد پنج‏گانه حجاب قرآنی و دیگری نظریه حجاب حداقلی و حجاب حداکثری در قرآن کریم. نویسنده بر این باور است که دین مبین اسلام برای ضعفای دینداران حجاب حداقلی را پذیرفته است و برای پیشتازان در دینداری حجاب حداکثری را و چنان‏که بر همه مکلفان یکی از این دو قسم حجاب تحمیل شود، جفایی بزرگ صورت گرفته است؛ یعنی اگر حجاب نازل «خمار» حجاب قرآنی قلمداد شود، بازتولید جامعه ارزشی در این حیطه به ورطه فراموشی سپرده می‏شود و چنانچه فقط حجاب برتر یا حجاب فراگیر «جلباب» حجاب مورد تأیید قرآن دانسته شود، مؤمنان ضعیف از دایره دینداری خارج می‏شوند. حال آنکه اگر تمام ابعاد پنج‏گانه حجاب قرآنی که سرچشمه از حیای پسندیده دارد و ثمره آن پاکدامنی است، مورد بازشناسی، اهتمام و ترویج صحیح قرار گیرد، قطعا جامعه اسلامی به حقیقت آن راه می‏گشاید. پوشیدگی بر اساس حجاب قرآنی، زن مؤمن، جامعه اسلامی و خانواده مسلمانان را از ظلم‏ها و ظلمت‏های بسیار می‏رهاند


رویکردى قرآنى به گونه ها و مدلهاى برتر و نازل حجاب

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاخص‏ها و ابعاد حجاب قرآنی
حجاب در کلام‏اللّه مجید در سوره‏های نور و احزاب به‏صراحت و وضوح تبیین شده است. در این آیات شریفه حدود حجاب، آثار و کارکردهای آن بیان گردیده است؛ در حقیقت، حجاب زن مسلمان به فتوای همه مراجع معروف تقلید در این زمان یکی از ضروریات دین است (یزدی، 1373، ص 627).
لزوم پوشیدگی زن بر اساس شش دلیل قطعی قابل اثبات است که هر یک به تنهایی برای اثبات ضرورت حجاب کافی است: 1. قرآن کریم؛ 2. روایات شریفه؛ 3. سیره اهل بیت علیهم‏السلام ؛ 4. براهین عقلی؛ 5. فطرت و طبیعت انسانی؛ 6. تاریخ.
بر اساس آیات و روایات، حجاب مورد نظر دین مبین اسلام یک بعدی نبوده، بلکه همه ابعاد و جوانب شخصیتی زن مسلمان را مد نظر قرار می‏دهد. در ذیل به بررسی هر یک از این ابعاد پنج‏گانه می‏پردازیم:
1. حجاب فیزیکی بدن
این بُعد همان محوری است که توجه اکثریت قریب به اتفاق اندیشمندان، علما، فقها و روشنفکران را جلب نموده است. برخی افراد به اشتباه این بخش از حجاب را تمام حجاب دانسته‏اند؛ به بیان دیگر حجاب را مساوی با پوشش فیزیکی بدن می‏دانند در حالی‏که این بخش از حجاب، نه تمام حجاب است و نه مهم‏ترین بخش آن، بلکه صرفا محسوس‏ترین و ملموس‏ترین بُعد آن می‏باشد.
در آیات شریفه قرآن کریم (سوره نور و سوره احزاب) به این بُعد از حجاب تأکید ویژه شده و ظرایف پوششی مورد دقت قرار گرفته است.
قرآن کریم از دو بخش حجاب یا از دو نوع حجاب و شیوه پوشش زن سخن به میان آورده است: «خمار» (حجاب حداقلی) و «جلباب» (حجاب حداکثری).
از خمار در آیه 30 سوره نور سخن گفته شده: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ»: خمارهای خود را بر گریبان‏های خویش بیفکنید. این بخش از آیه شریفه هم وجوب پوشش را بیان می‏کند و هم حدود آن‏را. خمر جمع خمار است و در لغت آمده است: «الخمار ثوب تغطی به المرأة رأسها»؛ خمار لباسی است که زن سر خود را با آن می‏پوشاند.
ابن‏عباس در تفسیر این بخش از آیه شریفه می‏گوید: «تغط شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها» (طبرسی، 1380، ج 7، ذیل آیه): زن موی سر، سـ*ـینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.
آنچه می‏تواند به این فرمان الهی جامه عمل بپوشاند، مقنعه یا روسری بلندی است که علاوه بر پوشش کامل سر، بر روی گردن و سـ*ـینه افتد (اکبری، 1377، ص 38).
خُمُر در قاموس قرآن به معنای پوشاندن است. طبرسی گوید: اصل خمر به معنای ستر و پوشاندن است. راغب نیز می‏گوید: اصل خمر به معنای پوشانیدن شی‏ء است و به آنچه با آن چیزی را می‏پوشانند خمار گویند؛ ولی در عرف، خمار اختصاص یافته به آنچه زن سر خود را با آن می‏پوشاند. به نوشیدنی نیز از آن روی خمر می‏گویند که عقل را می‏پوشاند (قریشی، 1378، ج 2، ص 299).
استاد مطهّری رحمه‏الله معتقدند: ترکیب لغوی «ضَرَبَ علی» در لغت عرب این معنا را می‏سازد که چیزی را بر روی چیز دیگر قرار دهند، به طوری که مانع و حاجبی بر او شمرده می‏شود (مطهّری، 1353، ص 154).
بر اساس آیه شریفه و تفسیر ابن‏عباس، این پوشش سر هرچه که هست، اعم از شال، روسری یا مقنعه، باید مو، سـ*ـینه، دور گردن و زیر گلوی زن را بپوشاند. شاید به همین دلیل برخی از مفسّران خمار را به معنای روسری نگرفته‏اند، بلکه به معنای مقنعه لحاظ کرده‏اند؛ البته به نظر می‏رسد لفظ خمار منحصر به روسری یا مقنعه صرف نیست، بلکه با توجه به تعیین حدّ پوشش در آیه شریفه، تأکید بر نحوه صحیح پوشش و به قولی استاندارد کردن آن است. استاد مطهّری نیز قایل به همین نظر می‏باشد: «البته روسری خصوصیتی ندارد؛ مقصود پوشیدن سر و گردن و گریبان است» (مطهّری، 1353، ص 153).
در زمان جاهلیت و صدر اسلام زنان عرب غیر مسلمان لباس‏های بلند و گشاد می‏پوشیدند، بر سر یا شانه خود عبا می‏انداختند و پوششی کوتاه (کوتاه‏تر از جلباب) روی سرشان می‏بستند. استاد مطهّری به نقل از تفاسیر معتبر از جمله تفسیر کشّاف بیان می‏کنند که زنان عرب معمولاً پیراهن‏هایی می‏پوشیدند که گریبان‏هایشان باز بود، دور گردن و سـ*ـینه را می‏پوشاند و روسری‏هایی هم که روی سر خود می‏انداختند از پشت سر می‏آویختند ـ به همین شکلی که الآن بین مردان عرب متداول است ـ قهرا گوش‏ها و بناگوش‏ها و گوشواره‏ها و جلوی سـ*ـینه و گردن نمایان می‏شد. این آیه دستور می‏دهد که باید قسمت آویخته همان روسری‏ها را از دو طرف روی سـ*ـینه و گریبان خود بیفکنند تا قسمت‏های یاد شده پوشیده گردد (همان).


رویکردى قرآنى به گونه ها و مدلهاى برتر و نازل حجاب

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
در ذیل این آیه، شیعه و سنی روایت کرده‏اند: روزی در هوای گرم مدینه زنی جوان و زیبا در حالی که طبق معمول، روسری خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بنا گوشش پیدا بود، از کوچه عبور می‏کرد. مردی از اصحاب رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از طرف مقابل می‏آمد. آن منظره زیبا سخت نظر او را جلب کرد و چنان غرق تماشای آن زن شد که از خودش و اطرافیانش غافل گشت و جلوی خودش را نگاه نمی‏کرد. آن زن وارد کوچه‏ای شد و جوان با چشم خود او را دنبال می‏کرد. همان‏طور که می‏رفت، ناگهان استخوان یا شیئی دیگر که از دیوار بیرون بود به صورتش اصابت کرد و صورتش را مجروح ساخت. وقتی به خود آمد که خون از سر و صورتش جاری شده بود. با همین حال به حضور رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رفت و ماجرا را به عرض رساند. اینجا بود که آن آیه مبارکه نازل شد: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ»(نور: 30)«وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ ...»(نور: 31) (همان).
نوع دوم پوشش، حجاب حداکثری یا همان جلباب است که در سوره احزاب بدان تصریح شده است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیًما» (احزاب: 59): ای پیامبر! به زنان و دخترانت و زنان مؤمن بگو: جلباب‏های خود را به هم نزدیک سازند تا با این پوشش بهتر شناخته شوند و از تعرّض (هوسرانان) آزار نبینند و خداوند بخشنده و مهربان است.
این آیه شریفه پس از آیات حجاب در سوره نور، نازل شده است. آنچه در اینجا مورد بحث می‏باشد معنای لغت «جلباب» است.
در این آیه، خدای تعالی از همه زنان خواسته است تا با پوششی به نام «جلباب» ـ که مفرد «جلابیب» است ـ خود را بپوشانند.
مفسران و اهل لغت معانی مختلفی برای جلباب ذکر کرده‏اند. ابن عباس می‏گوید: «الرداء الذی یستر من فوق الی اسفل» (زمخشری، 1352، ج 3، ص 559): جلباب ردایی است که سراسر بدن از بالا تا پایین را می‏پوشاند.
مراد از «رداء» پوششی است که نظیر عبا، بر روی لباس‏های دیگر می‏پوشند و مصداق آن در زمان ما عبا و چادر زنان عرب و ایرانی است. تعبیر «به هم نزدیک کردن رداء» در آیه شریفه، با چادر و عبا سازگارتر است؛ زیرا شکل آن به گونه‏ای است که باید اطراف آن به هم نزدیک و روی هم قرار گیرند تا بدن را پوشش دهند.
در تفسیر قرطبی آمده است: «ثوب اکبر من خمار و من ابن عباس و ابن مسعود: "انه الرداء "و قیل "القناع" و الصحیح: انه الثوب الذی یستر جمیع البدن»: جلباب لباسی است که از روسری بزرگ‏تر است و ابن عباس و ابن مسعود آن را به معنای رداء گرفته‏اند و گفته شده است: مقنعه است؛ و نشر صحیح آن است که جلباب لباسی است که همه بدن را می‏پوشاند.
علّامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه شریفه آورده است: «الجلابیب جمع جلباب و هو ثوب تشتمل به المرأة فیغطّی جمیع بدنها او الخمار الذی تغطّی به رأسها و وجهها»: جلابیب جمع جلباب است و آن لباسی است که زن آن را در بر می‏کند و همه بدن خود را می‏پوشاند یا مقنعه‏ای است که سر و صورت خود را به آن می‏پوشاند.


رویکردى قرآنى به گونه ها و مدلهاى برتر و نازل حجاب

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
صاحب تفسیر المیزان دو معنا برای جلباب ذکر کرده است که معنای دوم آن مطابق با قول صاحب تفسیر مجمع البیان است. شایان ذکر است از جهت مصداقی، این معنا با پوشش سنتی زنان مسلمان افغانی همخوانی دارد؛ یعنی مقنعه‏ای که زن آن را در بر می‏کند و علاوه بر سر، صورت خود را نیز می‏پوشاند.
ابن منظور در لسان العرب می‏نویسد: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداءِ تغطی به المرأة رأسها و صدرها و قیل هو ثوب واسع دون الملحفه تلبسه المرأة و قیل هو الملحفه»: جلباب لباسی بزرگ‏تر از سرپوش و کوچک‏تر از رداست که زن سر و سـ*ـینه خود را با آن می‏پوشاند و گفته شده است لباسی بزرگ است که از ملحفه کوتاه‏تر است و زن آن را می‏پوشد و گفته شده است: همان ملحفه است (اکبری، 1377، ص 44ـ46).
از آنچه بیان شد، معلوم می‏گردد که جلباب دارای معانی مختلفی است: 1. چادر: همانند چادر زنان ایرانی و عبای زنان عرب؛ 2. ملحفه: همانند چادر زنان شمال ایران؛ 3. خماری که سرو صورت را می‏پوشاند و بلندتر از مقنعه‏های معمولی و کوچک‏تر از چادر است؛ مانند چادر زنان افغانی و یا به گفته راغب، لباس دو قسمتی (پیراهن و روسری) است (قمیص و خمار) و یا به گفته صاحب مجمع البیان روسری‏ای است که زن وقت خروج از منزل سر و صورتش را با آن می‏پوشاند؛ همانند پوشش برخی از زنان سوری که مرکب از مانتو، روسری و پوشیه است.
حال اگر زن مسلمانی بخواهد مطمئن شود که به آنچه خداوند متعال در پوشش فیزیکی فرموده است، عمل نموده، باید از گفته ابن عباس و ابن مسعود ـ که دو صحابی بزرگ رسول‏الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هستند ـ تبعیت کند. آنان جلباب را به لباسی که کلّ بدن را بپوشاند تعریف نموده‏اند. مصداق این پوشش در جامعه ما چادر است؛ پوششی که سراسری و فراگیر است؛ البته چنانچه از مقنعه‏ای بلندتر از روسری و کوچک‏تر از چادر نیز استفاده نمایند ـ مانند روسری‏های بلند زنان بندر ترکمن ـ به نظر کافی می‏رسد؛ مشروط بر آنکه حریم حجاب را به طور کامل پوشش دهد و آزاد و رها نباشد.
علاوه بر مباحث لغت‏شناسی، چند نکته ویژه نیز در آیه جلباب وجود دارد:
1. تأخیر نزول آیات مورد نظر در سوره احزاب پس از آیات خمار در سوره نور. با توجه به مسئله تدریجی بودن احکام، این نظر محتمل است که آیه خمار دستور نخستین و آیه جلباب دستور نهایی آن است؛ یعنی حجاب برگزیده و برتر مورد نظر اسلام حجاب جلباب یا پوشش فراگیر و سراسری است.
2. عمومیت آیه جلباب بر همه زنان مؤمن و زنان و دختران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به عنوان یک حکم نهایی و استثناناپذیر.
3. دستور بر نحوه پوشش جلباب با عنوان «یدنین علیهن من جلابیبهن» (به هم نزدیک کردن جلباب)، با چیزی مانند عبا و چادر سازگارتر است تا با لباس و روسری؛ زیرا شکل لباس سراسری و رویین به گونه‏ای است که باید اطراف آن را به یکدیگر نزدیک کرد و بر روی هم قرار داد تا بدن را بپوشاند.
4. اثر اجتماعی پوشش جلباب اختصاصا در این آیه شریفه ذکر شده است، در حالی‏که این وجه برای پوشش خمار بیان نشده: «ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین»؛
این پوشش جلباب نزدیک‏ترین چیزی است که به‏وسیله آن ایمان و عفاف تعین می‏یابد و به این وسیله زنان مؤمن و عفیف بهتر شناخته می‏شوند تا از تعرّض هوسرانان آزار نبینند؛ از همین رو اراذل و اوباش مجبور می‏شوند حساب این زنان متین و پوشیده را از زنانی که با جلوه‏گری و آشکار کردن زینت‏ها سعی در آلودگی جامعه دارند جدا نمایند.


رویکردى قرآنى به گونه ها و مدلهاى برتر و نازل حجاب

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
در واقع، جوانان فاسد هرگز زنی را که بدنش را به طور کامل از نامحرم پوشانده است با زنی که به انحای مختلف به بدحجابی مبتلاست یا موهای سرش را در معرض نگاه آلوده آنان قرار می‏دهد برابر نمی‏دانند؛ از این‏رو به دنبال زنان و دخترانی حرکت می‏کنند که با نگاه کردن، خندیدن، آرایش کردن یا نحوه راه رفتن، حرف زدن و لباس پوشیدن، مردان نامحرم را به باتلاق هـ*ـوس دعوت می‏کنند.
در سوره مبارکه نور (آیه شریفه 31) دو نهی وجود دارد که هر دو با حرف استثنا تکمیل شده است. نهی مورد نظر در این مبحث «ولا یبدین زینتهن» است؛ یعنی نباید زنان زینت خود را آشکار سازند؛ و این عبارت با «الا ما ظهر منها» استثنا می‏خورد؛ یعنی زینت‏هایی که آشکار هستند مشمول این نهی نمی‏باشند.
در تعیین مصداق مستثنی‏منه از زینت‏ها، میان فقها اختلاف رأی وجود دارد. کلمه «زینت» در زبان عربی عام‏تر از واژه «زیور» در زبان فارسی است؛ زیرا زیور به زینت‏هایی گفته می‏شود که از بدن جدا می‏شود؛ مانند طلاجات و جواهرات، ولی کلمه زینت هم به این دسته گفته می‏شود و هم به آرایش‏هایی که به بدن متصل است؛ مانند سرمه و خضاب (مطهّری، 1353، ص 145). مفاد این دستور آن است که زنان نباید آرایش و زیور خود را آشکار سازند؛ اما استثنای اول می‏گوید:
پوشش زینت‏هایی که آشکار است لازم نیست. پس زینت‏های زن بر دو نوع است: یک دسته آشکارند و نوع دیگر مخفی، مگر آنکه زن به قصد و عمد بخواهد آن را آشکار کند؛ اما سؤالی که در اینجا پیش می‏آید این است که زینت آشکار کدام است و زینت نهان کدام؟ درباره این استثنا، از قدیم‏ترین زمان‏ها از صحابه و تابعین و ائمه طاهرین علیهم‏السلام سؤال می‏شده و به آن جواب داده شده است. استاد مطهّری رحمه‏الله به نحو دقیق و مفصل به موارد مذکور در کتب حدیث و تفاسیر گوناگون پرداخته‏اند (همان، ص 146ـ152). نکته مهم آنکه ایشان در پایان این مبحث تصریح می‏کنند: «ما این مسئله را از نظر خودمان بیان می‏کنیم و استنباط خودمان را ذکر می‏کنیم و اما هر یک از آقایان و خانم‏ها از هر کس که تقلید می‏کنند عملاً باید تابع مرجع تقلید خودشان باشند» (همان، ص 151). استاد مطهّری رحمه‏الله در این مبحث معتقدند: پوشاندن چهره و دست‏ها تا مچ واجب نیست؛ حتی آشکار بودن آرایش عادی و معمولی که در این قسمت‏ها وجود دارد، مانند سرمه و حنا (خضاب) که معمولاً زن از آن خالی نیست و پاک کردن آنها یک عمل فوق‏العاده به‏شمار می‏رود نیز مانعی ندارد.(1) ایشان تأکید می‏کنند که نظرشان با فتوای بعضی از مراجع تقلید تطبیق می‏کند ولی ممکن است که با فتوای برخی دیگر تطبیق نکند؛ گرچه یادآوری می‏کند که فتوای مخالفی وجود ندارد و هرچه هست احتیاط است نه فتوای صریح (همان).
البته یکی از به ظاهر فضلای قم در کتاب مسئله حجاب استاد مطهّری نقدهایی می‏نگارد و آن را در اختیار استاد شهید می‏گذارد و استاد نیز پاسخ‏های خود را در


رویکردى قرآنى به گونه ها و مدلهاى برتر و نازل حجاب

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
1 زینت متعارف اسلامی دارای شاخصه‏هایی است که آن را از آرایش‏های متداول جوامع امروزین بالذات جدا می‏کند. برخی از این شاخص‏ها عبارتند از سلامت‏بخشی و هماهنگی با طبیعت انسانی زن، اعم از جسمی و روحی؛ از این‏رو، چهره‏آرایی‏های متداول جزء استثنای زینت محسوب نمی‏شود.
________________________________________
ذیل آن نقدها می‏نویسد. از جمله انتقادهای این فرد آن است که استثنای «الا ما ظهر منها» از قبیل استثنای منقطع است و معنای آیه به نظر وی این است که «الّا آنچه که خودبه‏خود ظاهر است و زن اظهار نکرده است» و این خود تأکید برای «لا یبدین» است و بنابراین هیچ بعدی ندارد که مقصود خود لباس رویین باشد و شک نیست قد و قامت زن در لباس هرچه که باشد، نوعی جمال ظاهر دارد. با ضمیمه کردن روایات به آیه، چنین فهمیده می‏شود که ظهور وجه و کفین لابدمنه (ناگزیر) است و از زینت‏هایی است که خود به خود ظاهر است نه آنکه زن آشکار کند، بلکه از باب تأثّری است که در باب وجه و کفین است و به منزله تعذّر شده است.
استاد مطّری در جواب وی نوشته‏اند: «از قضا قد و قامت زن اگر طوری باشد که زینت باشد و جلوه داشته باشد، هیچ دلیلی بر استثنای آن نداریم... به علاوه، پس از آن همه روایات (صریح در مصداق زینت) با کمال تأسف برای امثال شما دیگر این بحث لغو است» (مطهری، 1368، ص 52ـ53).
رنگ حجاب قرآنی: در مورد رنگ حجاب زنان مسلمان دو نظریه وجود دارد: نظریه نخست آنکه اسلام رنگ خاصی را برای پوشش بانوان تعیین نکرده است (اکبری، 1377، ص 68) و بر این اساس، استفاده نمودن از تمامی رنگ‏ها بلامانع خواهد بود؛ البتّه مشروط بر اینکه با سایر شاخص‏های اختصاصی حجاب قرآنی و شاخص‏های عمومی پوشاک در اسلام تعارضی نداشته باشد.
در مبنای شاخص‏های عمومی پوشاک، استفاده نمودن از لباس جنس مخالف، لباس شهرت و لباس مهیّج حرام است و بر اساس شاخص‏های حجاب قرآنی، استفاده نمودن زن از پوششی که موجب جلب توجه نامحرم و به جلوه درآوردن زیبایی‏های زنانه او باشد نیز حرام است. بر این اساس، چنانچه استفاده کردن ازبرخی رنگ‏ها در جامعه‏ای به عنوان رنگ مهیّج تعریف شود، یا به عنوان رنگ غیر متعارف و غیر مرسوم تلقّی گردد، به خودی خود عنوان لباس مهیّج و لباس شهرت را گرفته و حکم حرمت را می‏یابد.
نظریه دوم اینکه گرچه در آیات شریفه حجاب سخنی از رنگ پوشش نیست، ولی سیره اهل بیت علیهم‏السلام رنگ مشکی را تأیید و تصریح می‏کند. بر این اساس، رنگ مشکی رنگ منتخب و مورد تأیید و تأکید عترت یا همان ثقل کبیر است.
در این مجال، به تبیین سیره نبوی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل بیت علیهم‏السلام در باب رنگ حجاب قرآنی می‏پردازیم.
رنگ سیاه تیره‏ترین رنگ است. بر اساس قواعد نور و رنگ در فیزیک، همان‏گونه که سفید رنگِ حقیقی نیست، سیاه نیز در طیف‏نگار رنگ‏ها رنگ حقیقی محسوب نمی‏شود. رنگ سیاه و رنگ سفید به عنوان دو رنگ متضاد ویژگی‏های متضادی نیز دارند. رنگ سفید رنگ شادی، آرامش و آسودگی است و رنگ سیاه، رنگ قدرت، هیبت و عزاست. عموما در فرهنگ ملل مختلف این دو رنگ بر اساس معانی مذکور مورد استفاده قرار می‏گیرند.
رنگ سفید رنگ متعارف لباس عروسی در میان بسیاری از ملت‏هاست که نشانه شادی و آرامش است؛ همچنین رنگ لباس آخرت نیز سفید است که نشانه آرامش فرد از دنیا رفته و القای آرامش و آسودگی به مصیبت‏دیدگان است.


رویکردى قرآنى به گونه ها و مدلهاى برتر و نازل حجاب

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
رنگ سفید رنگ متعارف لباس عروسی در میان بسیاری از ملت‏هاست که نشانه شادی و آرامش است؛ همچنین رنگ لباس آخرت نیز سفید است که نشانه آرامش فرد از دنیا رفته و القای آرامش و آسودگی به مصیبت‏دیدگان است.
اما رنگ سیاه رنگ تشخّص و هیبت است، به گونه‏ای که لباس رسمی شخصیت‏ها از رؤسای جمهور و وزرا گرفته تا قضّات و وکلا، عموما در همه جای دنیا سیاه یا سرمه‏ای سیر است. در میان ملل شرقی، استادان برتر و برجسته فنون رزمی دارای کمربندهای تیره هستند و کمربند مشکی از آنِ برترین رتبه است.
به دلیل هیبت و تشخّصی که در رنگ سیاه نهفته است، جباران و ستمکاران نیز برای اظهار جلال و جبروت خود از رنگ سیاه استفاده می‏کردند. امیرالمؤمنین علیه‏السلام و امام سجاد علیه‏السلام می‏فرمایند: «فرعون سیاه می‏پوشید» (عاملی، 1371، ج 3، ص 278).
امام صادق علیه‏السلام نیز نعلین سیاه را جزئی از لباس و شعار جباران شمرده‏اند. (همان، ص 386). بر این اساس، یکی از انگیزه‏های بنی‏عباس پس از دستیابی به قدرت و حکومت بهره‏گیری از رنگ سیاه بر اساس همین خصوصیت است.
رنگ سیاه رنگ عزا نیز می‏باشد. استفاده از لباس سیاه در مراسم عزا یک رسم عمومی و جهانی است که تنها برخی از اقوام و ملل از آن مستثنا می‏باشند یا می‏شوند با این تلقّی که رنگ سیاه رنگ ماتم و حزن است.
بر اساس ویژگی‏های رنگ سیاه، این رنگ کاربردهای مختلفی دارد، اما کاربرد رایج و عمومی آن در میان ملل هماهنگی و مطابقت با حزن و اندوه است. در برخی از روایات اهل بیت علیهم‏السلام نیز بر کراهت رنگ سیاه تأکید شده و استفاده از آن مورد نهی قرار گرفته است. امام صادق علیه‏السلام خطاب به فردی که نعلین سیاه پوشیده بود، فرمودند: «آیا نمی‏دانی که رنگ سیاه مایه ضعف بینایی و تقلیل میل و مورث غم و اندوه است؟» (همان، ص 385).
جالب آنکه کراهت رنگ مشکی در میان ایرانی‏ها بسیار مشهور است، گویی به قدر شهرت کفر ابلیس! جالب‏تر آنکه افراد غیر مسلمان کم‏اطلّاع که عموما نیز به رعایت واجبات و محرّمات الهی مقیّد نیستند، بر این کراهت تأکیدی مضاعف دارند!
با بررسی دقیق روایات مرتبط با رنگ سیاه، نتایج ذیل به‏دست می‏آید:
1. رنگ سیاه مایه کاهش قوه میل است ـ همان‏گونه که در روایات امام صادق علیه‏السلام ذکر شده ـ و حجاب زن مسلمان نیز برای مهار جاذبه‏های **** و شهوانی زن در برابر نامحرمان است و به همین دلیل، اگر نگوییم بهترین رنگ باید گفت یکی از بهترین رنگ‏های حجاب قرآنی است.(1)
2. روایاتی که رنگ مشکی را مکروه دانسته‏اند، مطلق نبوده، بلکه سه پوشاک را استثنا کرده‏اند: کفش، عمّامه و کساء (که مصداق ایرانی آن چادر و مصداق عربی آن عباء است) (همان، ص 287).


رویکردى قرآنى به گونه ها و مدلهاى برتر و نازل حجاب

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
امّ‏سلمه، یکی از همسران با کرامت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، می‏گوید: «هنگامی که این آیه (آیه 59 سوره احزاب) نازل شد، زنان انصار هنگام خروج از منزل به گونه‏ای خود را با چادر یا عبای مشکی می‏پوشاندند که گویا بر سر آنها کلاغ سیاهی نشسته است. (زمخشری، 1352 / طباطبائی، 1370، ذیل آیه مذکور) و این در حالی است که حضرت ختمی مرتبت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حجاب مشکی را مشاهده می‏فرمودند و از آن نهی نمی‏کردند. بر اساس قواعد فقه اسلامی، ترک نهی معصوم علیه‏السلام دلیل بر جواز است.
4. روایاتی وجود دارند که استفاده از پوشاک سیاه را به‏شدت نهی می‏کنند. در برخی از این روایات یا ذیل آنها علّت را این‏گونه بیان نموده‏اند که رنگ مشکی شعار بنی‏عباس است و ائمه هدی علیهم‏السلام خواسته‏اند شیعیان نشان پیرو ظالمان نباشند و کوچک‏ترین شباهت ظاهری نیز به آنان نداشته باشند؛ چراکه «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ»: هر کس خود را به گروهی شبیه نماید از آنان محسوب می‏شود. بر اساس این روایات، پس از ولایت عهدی امام رضا علیه‏السلام که بنی‏عباس لباس مشکی را به عنوان نشان خود ترک نمود، این کراهت نیز برطرف می‏شد؛ علاوه بر آنکه برخی از صاحب‏نظران احتمال داده‏اند که رنگ مشکی صرفا شعار مردان
______________________________
1 ظاهرا یکی از انگیزه‏های راهبان مسیحی و نیز دراویش مسلمان از پوشیدن جامه‏های تیره و کبود همین تقلیل میل و کنترل قوای شهوانی خویش است (ابوالحسنی، 1375، ص 32).
________________________________________
بنی‏عباس بوده است و در همان زمان نیز برای زنان نهی‏ای از این جهت وجود نداشت (همدانی، 1379، ج 2، ص 228).
5. برخی دیگر از روایات بر عدم کراهت مطلق رنگ مشکی حتی در زمان بنی‏عباس دلالت می‏کنند. در این زمینه، به یک روایت بسنده می‏کنیم. داوود رقّی می‏گوید: «شیعیان درباره لباس مشکی از امام صادق علیه‏السلام سؤال می‏کردند و ما حضرت را دیدیم که نشسته بود و پیراهن و عرقچین و کفشی مشکی پوشیده بود که پنبه‏ای مشکی در آن بود. سپس گوشه‏ای از آن را شکافت و گفت: پنبه‏اش سیاه است و فرمود: «بیّض قلبک و البس ما شئت»: قلب خود را سفید گردان و آنچه دوست داری بپوش» (عاملی، 1371، ج 3، ص 28).
6. بر اساس فقه اسلامی، انجام مکروه به‏طور مطلق جایز است و چنانچه به‏واسطه برخی شرایط ـ که مشتمل بر مصالح اخلاقی و اجتماعی فراوان است ـ مورد عمل واقع شود، به‏طریق اولی جایز و بلکه ممدوح و پسندیده خواهد بود. حاصل آنکه رنگ مشکی به‏طور مطلق مکروه نیست، همان‏گونه که امام صادق علیه‏السلام از رنگ مشکی در البسه خود استفاده کرده‏اند.


رویکردى قرآنى به گونه ها و مدلهاى برتر و نازل حجاب

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
بر اساس فقه اسلامی، انجام مکروه به‏طور مطلق جایز است و چنانچه به‏واسطه برخی شرایط ـ که مشتمل بر مصالح اخلاقی و اجتماعی فراوان است ـ مورد عمل واقع شود، به‏طریق اولی جایز و بلکه ممدوح و پسندیده خواهد بود. حاصل آنکه رنگ مشکی به‏طور مطلق مکروه نیست، همان‏گونه که امام صادق علیه‏السلام از رنگ مشکی در البسه خود استفاده کرده‏اند.
رنگ مشکی به‏واسطه شرایط زمانی و فرهنگی (دوره بنی‏عباس) کراهت ویژه می‏یابد که با بر طرف شدن علّت آن، حکم کراهت نیز برداشته می‏شود؛ علاوه بر آن، این کراهت در آن زمانه نیز برای زنان نبوده است؛ یعنی زنان مخاطب چنین کراهتی نیستند. دیگر آنکه رنگ مشکی به طور مطلق، کساء یا همان چادر را صراحتا استثنا می‏کند؛ بنابراین چادر مشکی کمترین شبهه کراهتی ندارد، بلکه حتی مورد پذیرش و تأیید حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است.
همان‏گونه که گفته شد، رنگ مشکی رنگ شکوه و جلال و هیبت است. اسلام نیز از این ویژگی رنگ مشکی سودجسته، با این تفاوت که جبّاران در استفاده از این ویژگی افراط کرده‏اند، ولی اسلام همچون سایر موارد جانب اعتدال را از دست نداده است. به نوشته مورّخان و محدّثان، روزی که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با شکوه و جلال بسیار همراه حمزه، عباس و ابوطالب و سایر بنی‏هاشم، برای خواستگاری از خدیجه به سمت منزل وی حرکت می‏کرد، عمامه سیاه بر سر داشت (ابوالحسنی، 1375، ص 35). سال‏ها بعد از این واقعه نیز، در جریان فتح مکّه ـ که پرشکوه‏ترین صحنه نمایش قدرت اسلام و شکست کفر بود ـ با عمامه مشکین وارد مسجدالحرام شد (همان)؛ و نیز گفته‏اند برخی از پرچم‏ها و بیرق‏های آن حضرت در جنگ‏ها سیاه رنگ بوده است (همان، ص 36)؛ البته از ابن‏عباس نیز نقل شده که رایت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سیاه و لوای آن حضرت سپید بود (همان).
سیره حلبی آورده است: آن حضرت در جنگ بدر کبرا سه پرچم داشتند: یک پرچم سفید و دو پرچم سیاه؛ پرچم سفید را به مصعب بن عمیر دادند و دو پرچم سیاه را به مردی از انصار و علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام (همان).
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در بسیاری از اوقات، در سفر و حضر، عمامه‏ای از خز سیاه بر سر می‏نهاد (همان).
در زندگی امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام نیز کرارا به رنگ سیاه ـ به عنوان رنگ هیبت و دولت ـ برمی‏خوریم: در جنگی که آن‏حضرت در عصر پیامبر با جلندی در شهر عمّان نمود، عمامه سیاه بر سر و استر شهباء در زیر پاداشت(1) (همان). در جنگ صفین نیز، زمانی که خواست به حمله‏ای سخت علیه معاویه دست زند، بر استر شهبای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سوار شد و عمّامه سیاه آن حضرت را بر سر نهاد.
______________________________
1 استر شهباء استری سفید رنگ است که خال‏های سیاه دارد.


رویکردى قرآنى به گونه ها و مدلهاى برتر و نازل حجاب

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
اصولاً به علّت شکوه و هیبتی که در رنگ سیاه نهفته است، واژه‏های سَواد (سیاهی)، سُوْدَد و سیادت (سروری)، نه تنها در عالَمِ لغت که در جهان خارج نیز همراه و خویشاوندند و ظاهرا انتخاب رنگ سیاه برای عمامه سادات و ذراری پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز که تأسّی به رفتار پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امیرالمؤمنین علیه‏السلام و دیگر ائمه طاهرین علیهم‏السلام است به همین اعتبار بوده است (همان، ص 37). به موردی دیگر از کاربرد رنگ سیاه در زندگانی اهل بیت علیهم‏السلام توجه کنید:
روایات بسیاری در کتب شیعه و سنّی وجود دارد که نشان می‏دهد طلایه‏داران پیروز قیام مهدی (عج) که از خراسان برمی‏خیزند و در قُطر عربی قدرت را به وی تقدیم می‏دارند، بیرق‏های سیاه (رایات سُود) با خود دارند. نیز در روایتی می‏خوانیم: عبداللّه بن شریک عامری که در برابر حضرت ولی عصر (عج) ناظر تکبیر و حمله چهار هزار تن از اصحاب ایشان است، عمامه سیاهی بر سر دارد که دو گوشه آن را بین شانه‏هایش آویخته است. کشّی در کتاب رجال از خلف بن حمّاد، از سهیل بن زیاد، از علی بن حکم، از علی بن مغیره و او از امام باقر علیه‏السلام نقل می‏کند که فرمود: گویا می‏بینیم که عبدالله بن شریک عامری عمامه‏ای سیاه که دو گوشه آن را بین شانه‏هایش افکنده بر سر دارد و بر پای کوه روبه‏روی قائم ما اهل بیت علیهم‏السلام ایستاده است در حالی که چهار هزار تن تکبیر می‏گویند و حمله می‏کنند (حر عاملی، 1343، ج 3، ص 280، حدیث 10). نکته قابل توجه آنکه عبدالله بن شریک عامری ظاهرا از سادات و ذریّه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نمی‏باشد تا رنگ سیاه عمامه وی نشان از بستگی نسبی به حضرت داشته باشد و بر پایه روایات دیگر، آن‏حضرت (عج) با بیرق رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خروج می‏کند که از پارچه مخمل سیاه و چهارگوش بوده و در آن سختی و صلابت است (ابوالحسنی، 1375، ص 38ـ39).
با توجه به آنچه گفته شد، رنگ مشکی یا سیاه همانند رنگ سفید کارکردهای متفاوتی دارد و همان‏گونه که نمی‏توان رنگ سفید را متهم به رنگ مرگ و دلمردگی نمود (چون جامه آخرت مردگان سپید است) و به این بهانه عروسان سفیدپوش را متهم به دلمردگی و عدم نشاط نمود، زنان مسلمان ایرانی را نیز نمی‏توان به بهانه رنگ مشکی چادرشان دلمرده و افسرده تلقّی کرد. رنگ مشکی هم صرفا بر عزا و ماتم دلالت نمی‏کند، بلکه بر هیبت و جلال و شکوه نیز دلالتی تام دارد. در پوشش مشکی چادر آنچه که مورد توجه و عنایت پیشینیان ما بوده است، آرامش، وقار و شکوه و هیبت آن بوده و نه ملال‏انگیزی و غم‏زایی آن؛ در حقیقت، رنگ مشکی چادر به نامحرمان دورباش داده، به بوالهوسان اخطار می‏دهد که این حریم، حریم عفاف است و در این وادی، هـ*ـوس مرده است. رنگ مشکی بر جلب توجه و تهییج نامحرم خط بطلان کشیده، میل **** مردان را کاهش می‏دهد؛ بدین‏گونه، نگاه‏شکن می‏شود و اثر دفاعی مناسبی در برابر نگاه‏های آلوده ایجاد می‏کند.


رویکردى قرآنى به گونه ها و مدلهاى برتر و نازل حجاب

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا