خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
علی‌ بن‌ ابی رافع‌ می‌گوید:

متصدّی‌ بیت‌المال‌ علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌ و کاتب‌ وی‌ بودم‌. در بیت‌المال‌ او، گردن‌بند مرواریدی‌ وجود داشت که‌ از بصره‌ به‌ دست‌ آمده‌ بود. دختر امام‌‌(ع) روزی‌ کسی‌ را نزد من‌ فرستاد و گفت‌ به‌ من‌ خبررسیده‌ است‌ که در بیت‌المال‌ امیر مؤمنان‌ گردن‌بند مرواریدی‌ وجود دارد که‌ در دست‌ تو است‌ و من‌ دوست‌ دارم‌ که‌ آن‌ را به‌صورت‌ عاریه‌ به‌ من‌ امانت‌ دهی‌ که‌ روز عید قربان‌ با آن‌ آرایش‌ کنم‌. من دادم، به‌شرط‌ آن‌که‌ نقص‌ و تلف‌ شدن‌ را دختر امیر مؤمنان‌ ضامن‌ باشد و پس‌ از سه‌ روز بازگرداند. او نیز این‌ شرط‌ را پذیرفت‌ و من‌ آن را برایش‌ فرستادم‌.

علی‌‌(ع) گردن‌بند را در گردن‌ دخترش‌ دید و آن‌ را شناخت‌ و از وی‌ پرسید: این‌ گردن‌بند از کجا به ‌دست‌ تو رسیده‌ است‌؟ گفت: آن‌ را از ابورافع،‌ متصدّی‌ بیت‌المال‌ به‌ عاریت‌ گرفته‌ام‌ که‌ روز عید با‌ آن‌ آرایش‌ کنم‌ و پس‌ از سه‌ روز باز پس‌ دهم‌.

امیر مؤمنان‌(ع)‌ مرا احضار کرد. نزد وی‌ رفتم‌. فرمود: ابورافع‌! به‌ مسلمانان‌ خیـ*ـانت‌ می‌ورزی‌؟ گفتم‌: به‌ خدا پناه‌ می‌برم‌ که‌ به‌ مسلمانان‌ خیانتی‌ بکنم‌! فرمود: گردن‌بندی‌ را که‌ در بیت‌المال‌ مسلمانان‌ است،‌ چگونه‌ بدون‌ اجازة‌ من‌ و رضایت‌ مردم‌ به‌ دختر من‌ عاریه‌ داده‌ای‌؟ گفتم:‌ ای امیر مؤمنان!‌ او دختر شما است‌ و از من‌ خواست‌ که‌ برای‌ آرایش‌ آن‌ را به‌ او عاریه‌ دهم‌ و من‌ آن‌ را به‌صورت‌ امانت ‌تضمین‌ شده‌ به‌ او دادم‌ که‌ به‌ طور سالم‌ به‌ بیت‌المال‌ برگرداند. فرمود: همین‌ امروز آن‌ را پس‌ بگیر و هرگز این‌ قبیل‌ کارها را تکرار نکن‌ که‌ مجازات‌ می‌شوی‌. مسأله‌ به‌ گوش‌ دخترش‌ رسید. به‌ او گفت‌: ای امیر مؤمنان‌! من‌ دختر شما هستم‌. چه‌ کسی‌ از من‌ سزاوارتر است‌ که‌ از این‌ گردن‌بند استفاده‌ کند؟ به ‌دخترش‌ فرمود: دختر من!‌ از جادة‌ حق‌ دور مشو. آیا همة‌ زنان‌ مهاجر‌ و انصار در روز عید با چنین ‌زیوری‌ آرایش‌ می‌کنند؟ ... در نتیجه‌ من‌ آن‌ را از دختر امام‌ گرفتم‌ و به‌ جای‌ خود بازگرداندم. (الوسایل‌: 18/ 521)

انصاف‌ و عدالت‌، سرلوحة‌ برنامة‌ حکومت‌

چنان‌که‌ اشاره‌ کردیم‌، امام‌‌(ع)‌ همه‌ چیز را عادلانه‌ می‌خواهد و حکومت‌ را ابزاری‌ می‌داندکه‌ با آن‌ عدالت‌ را مستقر سازد و حکومت‌ آن‌گاه نزد وی‌ ارزش‌ دارد که‌ بتواند در سایة‌ آن‌، حقّی‌ را به‌صاحب‌ آن‌ بازگرداند و داد ستم‌ دیده‌ای‌ را از ستمگر بستاند و باطلی‌ را از میان‌ بردارد؛ بنابراین‌، درچنین‌ حکومتی‌ بی‌تردید عدالت‌ در مرکز امور قرار دارد و همه‌ چیز بر آن‌ محور می‌چرخد. اغلب‌ سفارش‌های‌ امام‌ و نامه‌های‌ وی‌ به‌ فرمانداران،‌ بر محور واحدی‌ می‌چرخید که عدالت‌ بود.


عدالت و حقوق

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
چنان‌که‌ اشاره‌ کردیم‌، امام‌‌(ع)‌ همه‌ چیز را عادلانه‌ می‌خواهد و حکومت‌ را ابزاری‌ می‌داندکه‌ با آن‌ عدالت‌ را مستقر سازد و حکومت‌ آن‌گاه نزد وی‌ ارزش‌ دارد که‌ بتواند در سایة‌ آن‌، حقّی‌ را به‌صاحب‌ آن‌ بازگرداند و داد ستم‌ دیده‌ای‌ را از ستمگر بستاند و باطلی‌ را از میان‌ بردارد؛ بنابراین‌، درچنین‌ حکومتی‌ بی‌تردید عدالت‌ در مرکز امور قرار دارد و همه‌ چیز بر آن‌ محور می‌چرخد. اغلب‌ سفارش‌های‌ امام‌ و نامه‌های‌ وی‌ به‌ فرمانداران،‌ بر محور واحدی‌ می‌چرخید که عدالت‌ بود.

علی‌ از انسان‌هایی‌ که‌ در ناز و نعمتِ‌ فراهم‌ آمده‌ از تلاش‌ دیگران‌ می‌زیستند، سخت‌ متنفر بود. چون‌ به‌ خلافت‌ رسید، تصمیم‌ گرفت‌ عدالت‌ را میان‌ آنان‌ اجرا کند. گروهی‌ را از مقام‌ خود عزل‌، و برخی‌ را از قدرت‌ دور ساخت‌ و با کسانی‌ که‌ انحراف‌ دولت‌ اسلامی‌ را از مسیر عدالت‌ و دادگری‌ در سر داشتند، به‌شدت‌ جنگید. امام‌ نه‌تنها شخصاً با ستمگران‌ سر سازش‌ نداشت‌، بلکه ‌عدالت‌ را سرلوحة‌ برنامة‌ حکومت‌ قرار داده‌، همواره‌ از والیان‌ و فرمانداران‌ خویش‌ می‌خواست‌ که ‌در اندیشة‌ اجرای‌ عدالت‌ باشند. در نامة‌ بلند خویش‌ به‌ مالک‌ اشتر، فرماندار مصر نوشت‌:

انصاف‌ و عدل‌، سرلوحة‌ برنامة‌ حکومت‌ است‌. تو که‌ با خاندانت‌ به‌ مصر می‌روی‌ و ممکن‌ است ‌برخی‌ از مصریان‌ را بیش‌تر از دیگران‌ دوست‌ بداری. هرگز در قضاوت‌ و داوری،‌ این‌گونه‌ وابستگی‌ها را رعایت‌ نکن‌ و اگر چنین‌ نکنی‌ و همگان‌ را با نظر مساوی‌ ننگری‌ بر بندگان‌ خدا ستم‌ کرده‌ای‌ و خداوند توانا را به‌ دشمنی‌ خویش‌ برانگیخته‌ای‌. آری، هر کس‌ ستم‌ کند، دشمن‌ خدا خواهد بود و دشمنی‌ با خداوند کار آسانی‌ نیست‌. وای‌ بر آن‌کس‌ که‌ آفریدگار هستی‌ بر دشمنی‌اش‌ برخیزد! چه ‌زود که‌ دست‌ حق‌ بر زمینش‌ زند و عاقبتش‌ را در دو جهان‌ تباه‌ سازد. خدای‌ خود را غافل مپندار که‌ او همیشه‌ در کمین‌ ستمکاران‌ است‌. دعای‌ ستمدیدگان‌ را به‌ دقّت‌ گوش‌ می‌کند و کوچک‌ترین‌ ستمی‌ را از بزرگ‌ترین‌ کسی‌ صرف‌نظر نفرماید.

می‌دانی‌ که‌ نیکوترین‌ صفت‌ برای‌ زمامدار چیست‌؟ آن‌که‌ همواره‌ در راه‌ زندگی‌، میانه‌رو و معتدل ‌باشد و عدالتش‌ مانند باران‌ رحمت،‌ سراسر کشور را دربرگیرد و با جدّیت‌ تمام‌ بکوشد که‌ زیردستانش‌ را راضی‌ و خشنود سازد و البتّه‌ از خشم‌ ملّت‌ بترس‌ که‌ نمونه‌ای‌ از خشم‌ خداوند قهّـار است‌... .

در دستگاه‌ والی‌ کسانی‌ هستند که‌ به‌ او نزدیکند یا خویشاوند اویند و به‌ همین‌ سبب‌ مستبد و خودخواهند؛ دست‌ تعدّی‌ به‌ سوی‌ مردم‌ دراز می‌کنند و در داد و ستد بی‌انصافی‌ می‌نمایند. تو باید موجبات‌ ستمگری‌ها را از میان‌ ببری‌؛ آنان‌ را مورد مؤاخذه قرار دهی‌، و دستشان‌ را از تصرّف‌ در شؤون ‌مردم‌ کوتاه‌ کنی. ‌... هرگاه‌ مردم‌ گمان‌ کردند که‌ تو در موردی‌ ظلم‌ کرده‌ای،‌ عذر خود را آشکارا به‌ آنان ‌بگو و بدین‌وسیله‌ گمان‌ بد ایشان‌ را از خود دور کن‌. این‌ امر، هم‌ تمرین‌ عدالتخواهی‌ تو، هم‌ ارفاق‌ و مهربانی‌ بر مردم‌ و یک‌ نوع‌ بیان‌ عذری‌ است‌ که‌ نتیجة آن‌ اقامه‌ حق‌ّ است‌ که‌ مورد علاقه‌ و هدف‌ تو است‌.


عدالت و حقوق

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
تردید نباید کرد که‌ عدالت‌ قضایی‌ در مرتبه‌ای‌ مؤخر از عدالت‌ در قانونگذاری‌ قرار دارد؛ اگر چه ‌این‌ بدان معنا‌ نیست‌ که‌ عدالت‌ قضایی،‌ یکسره‌ و همواره‌ تابع‌ عدالت‌ در قانونگذاری‌ است‌؛ چه ‌آن‌که‌ قانون‌ هر چند عادلانه‌ باشد نمی‌تواند همة‌ حالات‌ را به‌طور یکسان‌ پوشش‌ دهد و چه‌ بسا با وضعیت‌های‌ نوپدید، ناسازگار بیفتد؛ ولی‌ تحقّق عدالت‌ قضایی، به‌ عدالت‌ در قانونگذاری‌ نیازمند است‌. امام‌ علی‌(ع) عدالت‌ را مبنا و پایة‌ همه‌چیز می‌شمارد و بی‌تردید یکی‌ از اموری‌ که‌ بر این‌ پایه‌ استوار می‌شود، احکام‌ و حقوق‌ اسلام‌ است‌.

العدل‌ اقوی‌ اساس‌ (غرر الحکم‌: 86) عدالت‌ که‌ خداوند بدان‌ امر می‌کند (ان‌ الله یأمر بالعدل‌ والاحسان‌) (النحل‌ (16): 9) و إرسال‌ رسولان‌ و پیامبران‌ و إنزال‌ کتاب‌های‌ آسمانی‌ برای‌ برپایی‌ آن‌ است‌ (الحدید (57): 2) و در سلسله‌ علل‌ احکام‌ قرار دارد نه‌ در سلسله‌ معلولات‌، از مقیاس‌های‌ اسلام‌ (استاد مطهری‌: 4) و معیار شناخت‌ قانون است. ا(ستاد مطهری‌: 238) امام‌‌(ع) در سخنی، عدالت‌ را مایة‌ حیات‌ احکام‌ می‌داند: العدل‌ حیاة‌ الاحکام. (غرر الحکم‌، 86) ازهمین‌ دو کلمة‌ به‌ ظاهر کوتاه‌ ولی‌ در واقع‌ بلند، به‌ نیکی‌ می‌توان‌ مبنا، محور و هدف‌ بودن‌ عدالت‌ در قانونگذاری‌ را دریافت‌. تردیدی‌ نیست‌ که‌ هر دولتی‌ باید همواره به‌ فکر آن‌ باشد که‌ راه‌ رسیدن‌ به ‌قانون‌ عادلانه‌، کامل‌ و مناسب‌ با هر وضعییت‌ را دریابد، عدالت‌ مایة‌ حیات‌ احکام‌ است؛ یعنی‌ قوانین‌ و مقرّرات‌ غیرعادلانه‌ قوانینی‌ مرده‌ و فاقد اعتبارند، بنابراین‌، مقاومت‌ و ایستادگی‌ در برابر آن ‌جایز است‌ و انسان‌ها به‌ پیروی‌ از آن‌ مکلّف نیستند.

عدالت‌ قضایی‌ نه‌ تنها پرشمار مورد تأکید امام‌(ع) قرار گرفته‌ است‌، بلکه‌ در سیرة‌ ‌حضرت‌ موارد شگفت‌ انگیزی‌ مشاهده‌ می‌شود که‌ پایبندی‌ آن‌ بزرگوار به‌ قاعدة‌ تساوی‌ همگانی‌ در برابر قانون‌ را نمایش‌ می‌دهد. نخست‌ به‌ ذکر چند سخن‌ و آن‌گاه‌ به‌ بیان‌ سیرة‌ عملی‌ امام‌ می‌پردازیم‌:

1. امام‌(ع) در نامه‌ای‌ که به‌ اسود بن‌ قطبه‌ صاحب‌ جند حلوان‌ نوشت، به‌ وی‌ چنین‌ امر فرمود:

فلیکن‌ امر الناس‌ عندک‌ فی‌ الحق‌ سواء.

انسان‌ها در حق‌، باید نزد تو برابر باشند. (نهج‌ البلاغه‌، نامه‌59)

2. در عهد خویش‌ به‌ محمد بن‌ ابی‌بکر هنگامی‌ که‌ فرمانروایی‌ مصر را به‌ وی‌ داد‌ فرمود:

... و اس‌ بینهم‌ فی‌ اللحظة‌ و النظره‌ حتی‌ لایطمع‌ العظماء فی‌ حیفک‌ لهم‌ و لاییأس‌ الضعفاء من‌ عدلک‌ بهم‌.

به‌ همگان‌ به‌ یک‌ چشم‌ بنگر، خواه‌ به‌ گوشه‌ چشم‌ نگری‌ و خواه‌ به‌ آنان‌ خیره‌ شوی‌ تا بزرگان‌ بر تو طمع‌ ستم‌ بر ناتوانان‌ نبندند و ناتوانان‌ از عدالتت‌ مأیوس‌ نگردند. (نهج‌ البلاغه‌، نامه‌ 27)

3. نظیر همین‌ سخن‌ را به‌ شریح‌ قاضی‌ نیز فرمود:

آن‌گاه‌ بین‌ مسلمانان‌ در نگاه‌ کردن‌ و سخن‌ گفتن‌ و نشستن‌ مساوات‌ را رعایت‌ کن‌ تا کسی‌ که‌ با تو نزدیک‌ است‌، در بی احترامی و ظلم‌ بر رقیب‌ خود به‌ تو طمع‌ نبندد و آن‌ که‌ با تو دشمنی‌ دارد، از عدالت‌ تو مأیوس‌ نشود. (کلینی، 1365 ش: ج 7، ص 412)

4. سکونی‌ از امام‌ صادق‌‌ روایت کرد که‌ امیر مؤمنان فرمود:

کسی‌ که‌ در مسند قضا‌ نشست‌ باید بین‌ دو طرف‌ دعوا در اشاره‌، نگاه‌ و جایگاه‌ نشستن‌ تساوی‌ را مراعات‌ کند. (کلینی، 1365 ش، ج 7، ص 413)

5. سکونی‌ از امام‌ صادق‌‌ چنین‌ نقل‌ کرده‌ است‌:

مردی‌ به‌ منزل‌ امیر مؤمنان‌ وارد شد و چند روز اقامت‌ کرد؛ آن‌گاه‌ مرافعه‌ای‌ را نزد‌ حضرت‌ اقامه‌ کرد که‌ پیش‌تر طرح‌ نکرده‌ بود. حضرت‌ فرمود: آیا تو طرف‌ دعوایی‌؟ عرض‌ کرد: بلی‌. فرمود: از نزد ما برو؛ چه‌ آن‌که‌ پیامبر خدا (ص‌) نهی‌ فرمود که‌ از طرف‌ نزاع‌ مهمان‌ شود، مگر آن‌که‌ طرف‌ دیگر نیزهمراه‌ وی‌ باشد.

6. خوارزمی‌ در مناقب‌ نقل‌ کرده‌ است‌:


عدالت و حقوق

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
7. امام علی پس‌ از شهادت‌ گواهان‌ ضدّ‌ نجاشی‌ مبنی‌ بر باده‌ خواری‌ او، بر وی‌ حدّ جاری‌ کرد؛ به‌همین‌ سبب‌ تعدادی‌ خشمگین‌ شدند. یکی‌ از آنان‌ طارق‌ بن‌ عبدالله بود. وی‌ گفت‌: ای‌ امیر مؤمنان! ‌ما گمان‌ نمی‌کردیم‌ که‌ سرکشان‌ و فرمانبرداران‌ و اهل‌ تفرقه‌ و اهل‌ جماعت‌ نزد فرمانروایان‌ عاقل‌ و با فضیلت‌ در مجازات‌ یکسان‌ باشند. با آن‌ کار که‌ شما با برادر حارث‌ (یعنی‌ نجاشی) کردی‌، دل‌ ما را آتش‌ زدی‌‌ و کارهایمان‌ را درهم‌ ریختی‌ و ما را به‌ جاده‌ای‌ کشاندی‌ که‌ گمان می‌کنم‌ اگر کسی‌ از آن‌ راه‌ برود، سر از آتش‌ در خواهد آورد.

امام‌‌‌ در پاسخ‌ به‌ آنان‌ فرمود:

انها لکبیرةٌ‌ الا علی‌ الخاشعین‌. ای‌ برادر که‌ از قبیله‌ بنی‌ نهد هستی‌! آیا او جز فردی‌ از مسلمانان‌ بود که‌ پرده‌ای‌ از پرده‌های‌ الاهی‌ را دریده‌ بود و ما حدّ آن‌ را بر وی‌ جاری‌ کردیم‌ تا تزکیه‌ شده‌ از گنـ*ـاه‌ پاک‌ شود؟ ای‌ برادر بنی‌ نهد! کسی که مرتکب عملی گردد که موجب حدّ است و حد بر وی اقامه شود کفّاره گنـ*ـاه او است. ای‌ برادر بنی‌ نهد! همانا‌ خداوند عزّوجل‌ در کتاب‌ عظیم‌الشان‌ خویش‌ می‌فرماید: عداوت‌ شما با عده‌ای‌ سبب نشود که‌ با عدالت‌ رفتار نکنید. به‌ عدالت‌ رفتار کنید که‌ به‌ تقوا نزدیک‌تر است‌. (مجلسی، 1403: باب 100/2)

این‌ اقدام‌ یادآور داستانی‌ است‌ که‌ از پیامبر خدا (ص‌) نقل‌ شده‌ است‌ که‌ شفاعت‌ هیچ‌کس‌ را دربارة‌ فاطمه‌، دختر اسود بن‌ عبدالله بن‌ عمرو بن‌ مخزوم‌ که‌ مرتکب‌ سرقت‌ شده‌ بود نپذیرفت‌ و فرمود:

ای‌ مردم‌! همانا‌ که‌ اقوام‌ پیش‌ از شما، از آن‌ رو تباه‌ شدند که‌ چون‌ یکی‌ از اشرافشان‌ به‌ سرقت‌ دست می‌آلود، او را از کیفر معاف‌ می‌داشتند و چون‌ ضعیفی‌ به‌ دزدی‌ دست می‌زد او را به‌ چنگال ‌کیفر می‌سپردند. به‌ خدا قسم‌ که‌ هرگاه‌ فاطمه‌ دختر محمّد مرتکب‌ چنین‌ عمل‌ ناستوده‌ می‌شد، بی‌گمان‌ دست‌ او را می‌بریدم؛ سپس‌ فاطمه‌ دختر اسود را فرا خواند و بلال‌ را فرمود: برخیز و حدّ الاهی‌ را دربارة‌ او اجرا کن‌. (صحیح‌ مسلم‌،:3/‌ 1315)

8 . مورد شگفت‌انگیز و در عین‌ حال‌ افتخارآمیز جایی‌ است‌ که‌ «عدالت‌، شخص‌ اوّل‌ مملکت‌ اسلام‌ را با مردی‌ غیر مسلمان‌ در دادگاه‌ برابر می‌نشاند».

امام‌ زره‌ خویش‌ را نزد مردی‌ نصرانی‌ دید.‌ نزد شریح‌ قاضی‌ رفت‌. شریح‌ پیش‌ پای‌ امیر مؤمنان‌ به‌پا خاست‌ و شرط‌ احترام‌ و ادب‌ را به‌جای‌ آورد؛ ولی‌ امام‌ به‌ وی‌ فرمود تا به‌ جای ‌خود بنشیند؛ آن‌گاه‌ به‌ زرهی‌ که‌ نزد مرد نصرانی‌ بود، اشاره‌ کرد و فرمود: این‌ زره‌ از آن‌ من‌ است‌ و من‌ نه‌ آن‌ را فروخته‌ام‌ و نه‌ به‌ کسی‌ بخشیده‌ام‌. شریح‌ رو به‌ نصرانی‌ کرد و گفت‌: در مقابل‌ این‌ ادّعا چه‌ دفاعی ‌داری‌؟ نصرانی‌ گفت‌: این‌ زره‌ از آن‌ من‌ است‌؛ امّا امیر مؤمنان‌ را نیز دروغگو نمی‌شناسم‌.* شریح‌ چون‌ سخن‌ نصرانی‌ را شنید، از امام‌ خواست‌ تا بر اثبات‌ دعوای‌ خود بیّنه‌ اقامه‌ کند (فقال‌ شریح‌ لعلی‌، الک‌ بیّنة‌؟ هل‌ من‌ بیّنة‌؟) و چون‌ امام‌ گواهی‌ نداشت‌، شریح‌ به‌ نفع‌ نصرانی‌ حکم‌ داد و ختم‌ محاکمه‌ را اعلام‌ کرد. در این‌ هنگام‌، مرد نصرانی‌ زره‌ را برداشت‌ و قاضی‌ را بدرود گفت‌؛ امّا زود بازگشت‌ و اسلام‌ آورد و با صراحت‌ گفت‌: این‌ از احکام‌ پیامبران‌ است‌. گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ معبودی‌ جز خدای‌ یگانه‌ نیست‌ و گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ محمّد (ص‌) بندة‌ خدا و پیامبر او است‌؛ زیرا چنین‌ آیینی‌ که‌ فرمانروای‌ مؤمنان‌ را در محضر قضا با مردی‌ نصرانی‌ برابر می‌نشاند و به‌ قاضی‌ دادگاهش‌ چنین‌ آزادی‌ می‌دهد که‌ دور از هرگونه‌ نگرانی‌ و تشویش‌ و با استقلال‌ کامل‌ و براساس‌ موازین‌ دادرسی‌ به‌ دعوا رسیدگی‌ کند و به‌ نفع‌ فردی‌ غیر مسلمان‌ و به‌ زیان‌ حاکم‌ مسلمانان‌ حکم‌ کند، جز بر پایة‌ وحی‌ و حق‌ بنیاد نشده‌ است‌؛ سپس‌ رو به‌ امام، اعتراف‌ کرد و گفت‌: این‌ زره‌ از آن‌ تو و هم‌ اکنون‌ در اختیار تو است‌ که‌ در مسیر صفین‌ از دستت‌ به‌ زمین‌ افتاد. (قال‌: اشهد ان‌ هذه‌ احکام‌ الانبیاء، امیرالمؤمنین‌(ع‌) قدمنی‌ الی‌ قاضیه‌ و قاضیه‌ یقضی‌ علیه‌ ثم‌ اسلم‌ و اعترف‌ ان‌ الدرع‌ سقطت‌ من‌ علی‌ عند مسیره‌ الی‌ صفین‌...).


عدالت و حقوق

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
امام‌ علی‌‌(ع) و استقلال‌ قضایی‌

بی‌شک‌ سلامت‌ و انسجام‌ جامعه‌ متوقف‌ بر سلامت‌ دستگاه‌ عدالت‌ است‌ که‌ در سایة‌ استقلال‌ قضایی‌ و برخوردار بودن‌ آن‌ از توان‌ و اقتدار قضایی‌ حاصل‌ می‌شود. تردید نباید کرد که‌ با تحقّق‌ استقلال‌ قضایی‌، عدالت‌ به‌ خوبی‌ تأمین‌ می‌شود. قاضی‌ باید در فکر و اراده،‌ مستقل‌ بوده‌، در تصمیم‌گیری‌ها قاطعانه‌ وارد میدان‌ شده،‌ از قدرت‌های‌ سـ*ـیاسی‌ و اقتصادی‌ نهراسد.

استقلال‌ قضایی‌ به‌ این‌ است‌ که‌ قاضی‌ فقط‌ در برابر قانون‌ خاضع‌ بوده، براساس قانون‌ به‌ حل ‌و فصل‌ امور و دعاوی‌ بپردازد و تحت‌ تأثیر عوامل‌ محیط‌ و افراد فرصت‌طلب‌ قرار نگیرد و می‌توان ‌گفت‌ که‌ ریشة‌ اصلی‌ این‌ استقلال‌ در تفکیک‌ قوا نهفته‌ است‌؛ زیرا تفکیک‌ و برابری‌ قوا ایجاب‌ می‌کند دست‌ اندرکاران‌ دو قوه‌ نتوانند در حدود وظایف‌ دیگری‌ و همچنین‌ در مراتب‌ عزل‌ و نصب‌ یک‌دیگر دخالت‌ کنند.

منتسکیو می‌گوید:

هرگاه‌ قوّة‌ قانونگذاری‌ و قوّة‌ مجریه‌ در دست‌ یک‌ تن‌ و یا در اختیار یک‌ دستگاه‌ باشد، ممکن‌ است‌ آزادی‌ مضمحل‌ شود؛ زیرا بیم‌ آن‌ می‌رود که‌ پادشاه‌ یا دستگاه‌ مزبور، قوانین‌ بی‌رحمانه‌ای‌ تصویب‌ و آن‌ها را ستمگرانه‌ به‌ مورد اجرا گذارد. اجتماع‌ دو قوّة‌ قضائیه‌ و مقنّنه‌ نیز موجب‌ خواهدشد که‌ جان‌ و آزادی‌ مردم‌ در معرض‌ کنترل‌ مستبدانه‌ قرار گیرد و چنان‌چه‌ قوّة‌ اجرائیه‌ با قضائیه ‌مجتمع‌ شوند، قاضی‌ ممکن‌ است‌ با سختی‌ و خشونت‌ و تعدّی‌ یک‌ ستمگر با افراد رفتار کند. (روح‌القوانین‌، کتاب‌ یازدهم‌، فصل‌ ششم‌، ص‌ 195)

اصل‌ انحصار امر قضا‌ به‌ قوّة‌ قضائیه‌ و حاکمیت‌ استقلال‌ قضایی‌ دارای‌ چنان‌ اهمیّتی ‌است‌ که‌ در برخی‌ از کشورها آن را در قوانین‌ اساسی‌ پیش‌بینی‌ کرده‌اند. چنان‌که‌ در مادّة‌ 10، اعلامیة ‌جهانی‌ حقوق‌ بشر و مادّة‌ 14 میثاق‌ بین‌المللی‌ حقوق‌ مدنی‌، سـ*ـیاسی‌ نیز بدان‌ تصریح‌ شده‌ است‌. مادّة‌ 10 اعلامیه‌ می‌گوید:

هر کس‌ با مساوات‌ کامل‌ حق‌ دارد که‌ دعوایش‌ در دادگاه‌ مستقل‌ و بی‌طرفی‌، منصفانه‌ و علناً رسیدگی‌ بشود و... .

مادّة‌ 14 میثاق‌ نیز تصریح‌ کرده‌ است‌:

... هر کس‌ حق‌ دارد به‌ این‌که‌ به‌ دادخواهی‌ او به‌طور منصفانه‌ و علنی‌ در یک‌ دادگاه‌ صالح‌ مستقل‌ و بی‌طرف‌ تشکیل‌ شده‌ طبق‌ قانون‌ رسیدگی‌ شود... .

در دو اصل‌ 156 و 164 قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ به‌ استقلال‌ قضایی‌ توجّه‌ شده‌ است‌:

به‌موجب‌ اصل‌ 164 قاضی‌ را نمی‌توان‌ از مقامی‌ که‌ شاغل‌ آن‌ است،‌ بدون‌ محاکمه‌ و ثبوت‌ جرم‌ تخلّفی‌ که‌ موجب‌ انفصال‌ است‌، به‌طور موقّت‌ یا دائم‌ منفصل‌ کرد... .


عدالت و حقوق

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
مادّة‌ 14 میثاق‌ نیز تصریح‌ کرده‌ است‌:

... هر کس‌ حق‌ دارد به‌ این‌که‌ به‌ دادخواهی‌ او به‌طور منصفانه‌ و علنی‌ در یک‌ دادگاه‌ صالح‌ مستقل‌ و بی‌طرف‌ تشکیل‌ شده‌ طبق‌ قانون‌ رسیدگی‌ شود... .

در دو اصل‌ 156 و 164 قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ به‌ استقلال‌ قضایی‌ توجّه‌ شده‌ است‌:

به‌موجب‌ اصل‌ 164 قاضی‌ را نمی‌توان‌ از مقامی‌ که‌ شاغل‌ آن‌ است،‌ بدون‌ محاکمه‌ و ثبوت‌ جرم‌ تخلّفی‌ که‌ موجب‌ انفصال‌ است‌، به‌طور موقّت‌ یا دائم‌ منفصل‌ کرد... .

اگر به‌ صدر اصل‌ 156 قانون‌ اساسی‌ بنگریم‌، دلیل‌ ضرورت‌ استقلال‌ قضایی‌ را در آن‌ می‌بینیم‌. در این‌ اصل‌ آمده‌ است‌ که‌ قوّة‌ قضائیه،‌ قوّه‌ای‌ است‌ مستقل‌ که‌ پشتیبان‌ حقوق‌ فردی‌ و اجتماعی‌ و مسؤول‌ تحقّق‌ بخشیدن‌ به‌ عدالت‌ و عهده‌دار وظایفی‌ همچون‌ احیای حقوق‌ عامّه‌ و گسترش‌ عدل‌ و آزادی‌های‌ مشروع‌ است‌. استقلال‌ قضایی‌ چندان‌ مهم‌ و ضروری‌ است‌ که‌ اگر قوّة‌ قضائیه‌ مستقل‌ نباشد، اصولاً تأمین‌ عدالت‌ و احقاق‌ حقوق‌ فردی‌ و اجتماعی‌ ممکن‌ نیست‌.

امام امیر مؤمنان‌‌(ع) در نامة‌ خویش‌ به‌ مالک‌ اشتر، به‌ وی‌ فرمان‌ می‌دهد قاضی‌ مستقلی ‌برگزیند که‌ هرگاه‌ حکم‌ روشن‌ باشد، در داوری‌ قاطع‌ باشد.

ثم‌ اختر للحکم‌ بین‌ الناس‌... و اصرمهم‌ عند اتضاح‌ الحکم.

قضاوت‌ چنین‌ داوری‌ را بسیار قدرشناسد و در بخشش‌ به‌ او گشاده‌ دستی‌ به‌ کار آورد؛ چندان‌که‌ نیاز وی‌ به‌ مردمان‌ کم‌ افتد و از نظرمنزلت‌، مقام‌ او را نزد خود آن‌قدر بالا ببرد که‌ هیچ‌ یک‌ از یاران‌ نزدیکش‌ به‌ نفوذ در او طمع‌ نکنند و ازگزند مردمان‌ نزد او ایمن‌ ماند.

عدالت‌، فلسفة‌ اجتماعی‌

پیش‌تر اشاره‌ کردیم‌، این‌ مطلب‌ که‌ علی‌‌(ع) در جایگاه حاکم‌ ستم‌ نمی‌کرد، پیام‌ برجستة ‌مقالة‌ ما نیست‌. باید آن‌ معنای‌ پیام‌دار را که‌ در پشت‌ رفتار شخصی‌ و فردی‌ حضرت‌ وجود داشت‌، یعنی‌ حرمت‌ نهادن‌ به‌ انسان‌ و عدالت‌ را به‌دست‌ آوریم‌.

امام علی‌(ع) به‌ ساختار عقلانی‌ و عادلانه‌ حکومت‌ می‌اندیشید. یکی‌ از ویژگی‌های‌ اساسی‌ تفکّر و بینش‌ امام، عدالتخواهی‌ است‌. سخن‌ و رفتار شخصی‌ و اجتماعی‌ او عادلانه‌ است‌. در جهت‌ از میان‌ بردن‌ ظلم‌ می‌کوشد و به‌ سوی‌ عدالت‌ دعوت‌ می‌کند و ساختار حکومت‌ را بر پایه‌ آن‌ سامان ‌می‌بخشد. او عدل‌ را از منظر اجتماعی‌ می‌نگرد‌ و به‌ عدالت‌ به‌صورت‌ فلسفة اجتماعی‌ توجّه‌ دارد و از همین‌ منظر است‌ که‌ عدالت‌ را برتر از جود و بخشش‌ می‌شمارد؛ حال‌ آن‌که‌ تردیدی‌ نیست‌ که‌ از جنبة‌ اخلاقی‌ و فضیلت‌ شخصی‌ و نفسانی‌، جود و احسان‌ برتر و بالاتر از عدالت‌ و نشانة ‌کمال‌ نفس‌ و علوّ روح‌ انسان است؛ امّا اگر از جنبة اجتماعی‌ بنگریم‌، عدالت‌ در اجتماع‌ به‌ منزلة پایه‌های جامعه، و جود و احسان‌ زینت‌ آن‌ است و روشن‌ است‌ که‌ نخست‌ باید پایه‌ مستحکم‌ باشد تا نوبت‌ به‌ زینت‌ آن‌ رسد. از استدلالی‌ که‌ امام‌(ع) می‌فرماید، به‌خوبی‌ روشن‌ می‌شود که‌ چگونه‌ عدالت‌ را به‌صورت فلسفة‌ اجتماعی‌ مهم‌تر و بالاتر از احسان‌ می‌شمارد. عدالت‌ و دادگری، امور را در مجرای‌ طبیعی‌ خود قرار می‌دهد؛ اما جود، امور را از مجرای‌ طبیعی‌ خود خارج‌ می‌سازد؛ زیرا مفهوم‌ عدالت‌ این‌ است‌ که‌ استحقاق‌های‌ طبیعی‌ و واقعی‌ مورد توجّه‌ قرار گیرد و به‌ هر کس‌ مطابق‌ آن‌چه‌ به‌ حسب‌کار و استعداد لیاقت‌ دارد، داده‌ شود: العدل‌ سائس‌ عام‌ و الجود عارض‌ خاص. عدالت‌، قانونی عام،‌ و مدیر و مدبّری‌ کل‌ّ و شامل است که‌ همة اجتماع‌ را در بر می‌گیرد و بزرگراهی‌ است‌ که‌ همه‌ باید از آن‌ بروند؛ امّا جود و بخشش، حالت‌ استثنایی‌ است‌.


عدالت و حقوق

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
از نظر امام،‌ اصلی‌ که‌ می‌تواند تعادل‌ اجتماعی‌ را حفظ‌، و همه‌ را راضی‌ کند، و به‌ پیکر اجتماع‌ سلامت‌ و به‌ روح‌ آن‌ آرامش‌ بخشد، عدالت‌ است‌. نه‌تنها از سخنان‌ حضرت‌، بلکه‌ از روش‌حکومت‌ و فرمانروایی‌ او‌ نیز به‌ نیکی‌ استفاده‌ می‌شود که‌ عدالت‌، به‌صورت فلسفة اجتماعی‌ مورد توجّه‌ وی‌ بوده‌ است‌ که‌ از هر چیز بالاتر است‌. امام سـ*ـیاست‌ خود را بر مبنای‌ این‌ اصل‌استقرار ساخت‌. آن‌ را مبنای‌ حقوق‌ قرار داد و همة انسان‌ها را در حقوق‌ مساوی‌ دانست: «ولیکن‌ امرالناس‌ عندک‌ فی‌ الحق‌ سواء»، (نامه‌ 59) و به‌ میزانی‌ بر آن‌ اصرار و پافشاری‌ کرد که‌ قاعدة‌ «قانون، عطف‌ بماسبق‌ نمی‌شود» را در زمینة حقوق‌ اجتماعی‌ نپذیرفت‌ و فرمود که «ان‌ الحق‌ القدیم‌ لا یبطله ‌الشی‌ء» و حق‌ّ اجتماعی‌ مشمول‌ مرور زمان‌ نمی‌شود؛ بنابراین‌ «والله لو وجدته‌ قد تزوج‌ به‌ النساء وملک‌ به‌ الاماء لرددته‌». (خطبه‌ 15)

امام‌ به‌ هیچ‌ روی،‌ هیچ‌ هدف یا مصلحت‌جویی‌ را در باب‌ عدالت‌ نمی‌پذیرفت‌ و هرگز عدالت‌ را فدای‌ مصلحت‌ نمی‌کرد. با آن‌که‌ عامل‌ عمدة‌ نارضایتی‌ عدّه‌ای از حکومت‌ و رهبری‌ علی‌‌ اصرار حضرت‌ بر عدالت‌ و مساوات‌ بود، هرگز رضایت‌ نداد برای‌ حفظ‌ پایه‌های‌ حکومت‌ و پیشگیری‌ از تخریب‌ و دشمنی‌ پاره‌ای‌ از رجال‌ سـ*ـیاست‌، کم‌ترین‌ انحرافی‌ در مسیر عدالتخواهی‌ و عدالت‌گستری‌ وی‌ ایجاد شود و آن‌گاه‌ که‌ دوستان‌ خیراندیش‌ به‌ حضورش آمدند و با نهایت‌ خلوص‌ و خیرخواهی‌ تقاضا کردند که‌ به‌سبب مصلحت‌ مهم‌تر، انعطافی‌ در سـ*ـیاست‌ خود پدید آورد و بر روی‌ اصل‌ مساوات‌ و برابری‌ پای‌ نفشرد، فرمود:

از من‌ می‌خواهید که‌ پیروزی‌ را به‌ قیمت‌ تبعیض‌ و ستمگری‌ درباره‌ آن‌که‌ والی‌ اویم‌ به‌ دست‌آورم‌؟ به‌ خداوند سوگند! تا دنیا باقی‌ است‌ و ستاره‌ای‌ در آسمان‌ پی‌ ستاره‌ای‌ برآید، چنین‌ نخواهم‌ کرد. اگر مال‌ از آن‌ من‌ بود، همگان‌ را برابر می‌داشتم‌ تا چه‌ رسد، که‌ مال‌، مال‌ خدا است. (.خطبه‌ 126)

نتیجه‌

بزرگ‌ترین‌ درد اجتماع‌ بشر‌ در همة‌ زمان‌ها، بی‌عدالتی‌ بوده‌، و بشر همواره‌ عدالت‌ را آرمان‌ مطلوب‌ خود دانسته‌ و در فضایل‌، هیچ‌ فضیلتی‌ را کامل‌تر از آن‌ نشمرده‌ است‌.

امام‌ امیر مؤمنان‌(ع) مظهر عدالتخواهی‌ و عدالت‌گستری‌ در تمام‌ قلمروهای‌ اجتماعی‌ است‌. بدون‌ تردید، یک‌ ویژگی‌ گفتمان‌‌ حضرت،‌ عدالتخواهی‌، و سخن‌ و رفتار او عادلانه‌ است‌. نگاه ‌پدیدارشناسی‌ به‌ تاریخ‌ نشان‌ می‌دهد عملکردهای‌ او به‌ گونه‌ای‌ بود که‌ واقعیت‌های‌ سـ*ـیاسی‌، اجتماعی‌، حقوقی‌ و اقتصادی‌ آن‌ عصر را انسانی‌تر و حکومت‌ را عادلانه‌تر می‌کرد. با این‌ که ‌حکومت‌ حضرت‌، فردی‌ بود، همواره بر ارتباط‌ با مردم‌ براساس‌ عدل‌ و دادگری‌ تکیه می‌کرد. او می‌خواست‌ ظلم‌ زمانه‌ را از میان‌ ببرد و جامعه‌ را به‌ عدالت‌ زمانه‌ برساند.

سخن‌ و پیام‌ امام تماماً عادلانه‌ است. پیامی‌ که‌ پشت‌ سر رفتار شخصی‌ و سیره‌ امام وجود دارد، حرمت‌ نهادن‌ به‌ انسان‌ و عدالت‌ است‌.

امام همه‌ چیز را عادلانه‌ می‌خواهد؛ در دوره‌ طولانی‌ سکوت‌، جز به‌ عدالت‌ نمی‌اندیشد و آن‌گاه‌ که‌ حکومت‌ را می‌پذیرد، در اندیشة‌ تأمین‌ حقوق‌ مردم‌ و اجرای‌ عدالت‌ است‌ و از این‌ رو است‌ که‌ حق‌ قدیم‌ را غیر قابل‌ ابطال‌ می‌داند و ارزش‌ حکومت‌ را به‌ این‌ می‌داند که‌ در آن،‌ حقّ‌ ستمدیدگان‌ را به ‌آنان‌ بازگرداند و باطل‌ و ظلم‌ را از میان‌ بردارد. در اندیشه‌ امام‌‌، آن‌چه‌ سبب می‌شود مردم‌ از حاکم‌ پیروی‌ و اطاعت‌ کنند، عدالت‌ او و عادلانه‌ بودن‌ شیوة‌ حکومت‌ است‌.

امام‌‌(ع) آن‌چنان‌ به‌ عدالت‌ توجّه‌ دارد که‌ در اعطای حقوق‌ مردم‌ و پیشگیری‌ از ستم‌، دین‌ آنان را مدّنظر قرار نمی‌دهد، و اگر به‌ زن‌ غیرمسلمانی‌ ستم‌ شود، سزاوار است‌ آدمی‌ از شنیدن‌ آن‌ بمیرد. تکدّی‌ پیرمردی‌ نابینا و مسیحی‌ را امری‌ ناهنجار می‌شمارد و به‌ مساعدت‌ وی‌ از بیت‌المال‌ امر می‌کند. (وسائل‌ الشیعه‌، ج‌ 1، الباب‌ 19، من‌ ابواب‌ جهاد العدو و مایناسبه‌)

امام‌، عدالت‌ را مبنا و اساس‌ قانون‌ می‌شمارد. در نظر وی، همگان‌ در برابر قانون‌ مساوی‌اند. برای‌ تأمین‌ عدالت‌ در جامعه‌ باید بهترین‌ قاضیان و به‌طور مستقل‌ به‌ داوری‌ میان‌ مردم‌ اشتغال ‌یابند.

در کیفر، ضمن‌ آن‌که‌ اصلاح‌ مجرم‌ و واداشتن‌ او به‌ توبه‌ و پشیمانی‌ مورد توجّه‌ قرار می‌گیرد، تناسب‌ بین‌ جرم‌ و مجازات‌ به‌ بهترین‌ وجه‌ رعایت‌ می‌شود. قواعدی‌ همچون‌ اصل‌ برائت‌ و تفسیر شک‌ به‌ نفع‌ متّهم‌ را در داوری‌های‌ حضرت‌ می‌توان‌ دید که‌ به‌طور مسلّم در راه‌ تحقّق‌ عدالت‌ ضرور‌ی است‌. قاعدة‌ درء و عدم‌ مطلوبیت‌ نفسی‌ کیفر از نوع‌ داوری‌ حضرت‌ استنباط‌ می‌شود‌.
منبع: انسانی


عدالت و حقوق

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا