M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,861
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
علی بن ابی رافع میگوید:
متصدّی بیتالمال علی بن ابی طالب و کاتب وی بودم. در بیتالمال او، گردنبند مرواریدی وجود داشت که از بصره به دست آمده بود. دختر امام(ع) روزی کسی را نزد من فرستاد و گفت به من خبررسیده است که در بیتالمال امیر مؤمنان گردنبند مرواریدی وجود دارد که در دست تو است و من دوست دارم که آن را بهصورت عاریه به من امانت دهی که روز عید قربان با آن آرایش کنم. من دادم، بهشرط آنکه نقص و تلف شدن را دختر امیر مؤمنان ضامن باشد و پس از سه روز بازگرداند. او نیز این شرط را پذیرفت و من آن را برایش فرستادم.
علی(ع) گردنبند را در گردن دخترش دید و آن را شناخت و از وی پرسید: این گردنبند از کجا به دست تو رسیده است؟ گفت: آن را از ابورافع، متصدّی بیتالمال به عاریت گرفتهام که روز عید با آن آرایش کنم و پس از سه روز باز پس دهم.
امیر مؤمنان(ع) مرا احضار کرد. نزد وی رفتم. فرمود: ابورافع! به مسلمانان خیـ*ـانت میورزی؟ گفتم: به خدا پناه میبرم که به مسلمانان خیانتی بکنم! فرمود: گردنبندی را که در بیتالمال مسلمانان است، چگونه بدون اجازة من و رضایت مردم به دختر من عاریه دادهای؟ گفتم: ای امیر مؤمنان! او دختر شما است و از من خواست که برای آرایش آن را به او عاریه دهم و من آن را بهصورت امانت تضمین شده به او دادم که به طور سالم به بیتالمال برگرداند. فرمود: همین امروز آن را پس بگیر و هرگز این قبیل کارها را تکرار نکن که مجازات میشوی. مسأله به گوش دخترش رسید. به او گفت: ای امیر مؤمنان! من دختر شما هستم. چه کسی از من سزاوارتر است که از این گردنبند استفاده کند؟ به دخترش فرمود: دختر من! از جادة حق دور مشو. آیا همة زنان مهاجر و انصار در روز عید با چنین زیوری آرایش میکنند؟ ... در نتیجه من آن را از دختر امام گرفتم و به جای خود بازگرداندم. (الوسایل: 18/ 521)
انصاف و عدالت، سرلوحة برنامة حکومت
چنانکه اشاره کردیم، امام(ع) همه چیز را عادلانه میخواهد و حکومت را ابزاری میداندکه با آن عدالت را مستقر سازد و حکومت آنگاه نزد وی ارزش دارد که بتواند در سایة آن، حقّی را بهصاحب آن بازگرداند و داد ستم دیدهای را از ستمگر بستاند و باطلی را از میان بردارد؛ بنابراین، درچنین حکومتی بیتردید عدالت در مرکز امور قرار دارد و همه چیز بر آن محور میچرخد. اغلب سفارشهای امام و نامههای وی به فرمانداران، بر محور واحدی میچرخید که عدالت بود.
متصدّی بیتالمال علی بن ابی طالب و کاتب وی بودم. در بیتالمال او، گردنبند مرواریدی وجود داشت که از بصره به دست آمده بود. دختر امام(ع) روزی کسی را نزد من فرستاد و گفت به من خبررسیده است که در بیتالمال امیر مؤمنان گردنبند مرواریدی وجود دارد که در دست تو است و من دوست دارم که آن را بهصورت عاریه به من امانت دهی که روز عید قربان با آن آرایش کنم. من دادم، بهشرط آنکه نقص و تلف شدن را دختر امیر مؤمنان ضامن باشد و پس از سه روز بازگرداند. او نیز این شرط را پذیرفت و من آن را برایش فرستادم.
علی(ع) گردنبند را در گردن دخترش دید و آن را شناخت و از وی پرسید: این گردنبند از کجا به دست تو رسیده است؟ گفت: آن را از ابورافع، متصدّی بیتالمال به عاریت گرفتهام که روز عید با آن آرایش کنم و پس از سه روز باز پس دهم.
امیر مؤمنان(ع) مرا احضار کرد. نزد وی رفتم. فرمود: ابورافع! به مسلمانان خیـ*ـانت میورزی؟ گفتم: به خدا پناه میبرم که به مسلمانان خیانتی بکنم! فرمود: گردنبندی را که در بیتالمال مسلمانان است، چگونه بدون اجازة من و رضایت مردم به دختر من عاریه دادهای؟ گفتم: ای امیر مؤمنان! او دختر شما است و از من خواست که برای آرایش آن را به او عاریه دهم و من آن را بهصورت امانت تضمین شده به او دادم که به طور سالم به بیتالمال برگرداند. فرمود: همین امروز آن را پس بگیر و هرگز این قبیل کارها را تکرار نکن که مجازات میشوی. مسأله به گوش دخترش رسید. به او گفت: ای امیر مؤمنان! من دختر شما هستم. چه کسی از من سزاوارتر است که از این گردنبند استفاده کند؟ به دخترش فرمود: دختر من! از جادة حق دور مشو. آیا همة زنان مهاجر و انصار در روز عید با چنین زیوری آرایش میکنند؟ ... در نتیجه من آن را از دختر امام گرفتم و به جای خود بازگرداندم. (الوسایل: 18/ 521)
انصاف و عدالت، سرلوحة برنامة حکومت
چنانکه اشاره کردیم، امام(ع) همه چیز را عادلانه میخواهد و حکومت را ابزاری میداندکه با آن عدالت را مستقر سازد و حکومت آنگاه نزد وی ارزش دارد که بتواند در سایة آن، حقّی را بهصاحب آن بازگرداند و داد ستم دیدهای را از ستمگر بستاند و باطلی را از میان بردارد؛ بنابراین، درچنین حکومتی بیتردید عدالت در مرکز امور قرار دارد و همه چیز بر آن محور میچرخد. اغلب سفارشهای امام و نامههای وی به فرمانداران، بر محور واحدی میچرخید که عدالت بود.
عدالت و حقوق
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com