- عضویت
- 4/2/23
- ارسال ها
- 457
- امتیاز واکنش
- 4,395
- امتیاز
- 153
- سن
- 19
- محل سکونت
- یه جای دور...
- زمان حضور
- 53 روز 21 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
شب ساعت ۲:۵۰ دقیقه شده بود و منم کارامو تموم کرده بودم، دفترم رو مرتب کردم و لباسمو عوض کردم تا به خونم برم، از دفترم بیرون اومدم و در رو بستم و قفل کردم. به سمت آسانسور راه افتادم که یه دفعه چراغ های راهروی طبقهی چهارم بیمارستان قطع شد و همهجا تاریک شد. صدا زدم و گفتم: کسی نیست؟ من هنوز اینجام درو قفل نکنین یه وقت؟
هیچ صدایی وجود نداشت همینکه راه افتادم به سمت آسانسور برم صدای نالهی پیرمردی رو شنیدم، انگار داشت با من حرف میزد. خیلی ترسیدم و فلش موبایلم رو روشن کردم تا اطراف رو چک کنم که صداش قطع شد، اطراف رو چک کردم ولی هیچی ندیدم. دوباره راه افتادم به سمت آسانسور رفتم، دکمهی آسانسور رو زدم و در باز شد و سوارش شدم، وقتی در بسته میشد یک نفر دستشو داخل آورد و نذاشت در بسته بشه، یه دفعه از ترس از جا پریدم و طرف سوار شد، از بیمارهای بیمارستان بود و دکمهی طبقهی دوم رو زد، میشناختمش بیمار اتاق ۱۰۱ بود، پیر مرد لاغر و ترشرو که دچار سوءتغذیه شده بود و دیروز بسـ*ـتری شد، خودم معاینش کرده بودم. با خودم گفتم: صدای این پیرمرد بود که من شنیدم؟
با لباس بیمارستان کنارم ایستاده بود و به در زل زده بود، جالب بود، دیروز صبح بازوی دست چپش رو جراحی کرده بودم ولی هیچ اثری از بخیه نبود. با تعجب ازش پرسیدم: ببخشید آقای جونز شما باید الان توی تختتون باشید، اینجا چیکار میکنید؟
یک دفعه به من زل زد، با سکوت کامل و عجیبی بهم نگاه میکرد، یک کلمه هم حرف نمیزد که آسانسور ایستاد و در باز شد و پیرمرد بیرون رفت، نگاه کردم و دیدم که به دستشویی طبقهی دوم رفت، بعد رفتنش دکمهی طبقهی همکف رو زدم و وقتی آسانسور به همکف رسید و پیاده شدم، دیدم یک پرستار کنار صندوق بیمارستان ایستاده بود، پیشش رفتم و پرسیدم: چرا بیمار اتاق ۱۰۱ این موقع تو راهرو راه میره؟ به دستشویی طبقهی دوم رفت.
پرستار به برگهی بیمار آن اتاق نگاهی انداخت و با جوابی که بهم داد نزدیک بود از ترس غش کنم. پرستار بعد نگاه به برگهی بیمار گفت: منظورتون چیه؟ اون بیمار که عصر دیروز به خاطر سوءتغذیه فوت کرد! راجب چی حرف میزنید؟
داستان بیمار مرده
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: