خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
حملهٔ مغول به ایران به سه لشکرکشی مغول به ایران در فاصله سال‌های ۱۲۱۹ تا ۱۲۵۶ میلادی (۶۱۶–۶۵۴ ه‍. ق) اشاره دارد. این لشکرکشی‌ها به حکومت خوارزمشاهیان، اسماعیلیان الموت و حکومت‌های محلی اتابکان سلجوقی خاتمه داد و منجر به ایجاد حکومت ایلخانان مغول به جای آن‌ها در ایران شد.چنگیز خان پس از چیره شدن بر چین و بخشی از آسیای میانه با خوارزمشاهیان همسایه شد. خواسته چنگیز خان بازکردن راه بازرگانی میان قلمرو خوارزمشاهیان و چین بود. او در ابتدا، نسبت به سلطان محمد خوارزمشاه ادب و احترام را رعایت کرد ولی این پادشاه با تدابیر خصمانهٔ خود موجب غضب خان مغول و هجوم او به ممالک اسلامی شد. حملهٔ مغول در پی قتل ۴۵۰ بازرگان مغولی در شهر اترار آغاز شد. شروع نخستین لشکرکشی در سپتامبر سال ۱۲۱۹ میلادی (پاییز ۵۹۸ خ. / ۶۱۶ ق) و به فرماندهی چنگیز خان بود. سلطان محمد خوارزمشاه در همان سال با سپاهی به مبارزه با مغول برآمد، ولی از جوجی پسر چنگیز شکست خورد و از آن پس تصمیم گرفت که از مواجهه با لشکر مغول خودداری کند. چنگیز برای دستگیری سلطان محمد دو نفر از بزرگان لشکر خود را به تعقیب او فرستاد. سال بعد سلطان محمد در بسـ*ـتر مرگ، جلال‌الدین خوارزمشاه را به جانشینی خویش برگزید و جلال‌الدین بیش از ۱۰ سال پس از مرگ پدر در برابر سپاهیان مغول ایستادگی کرد. دومین لشکرکشی در سال ۶۲۶ ه‍.ق به امر اوگتای قاآن و به فرماندهی جرماغون نویان بود. این لشکرکشی به قصد پایان دادن به مقاومت جلال‌الدین خوارزمشاه و تسخیر مناطقی که تحت سلطه خوارزمشاهیان باقی‌مانده بود، انجام شد. در پایان این دو حمله مغولان به سلطنت خوارزمشاهیان بر ایران پایان دادند و بسیاری از شهرهای ایران مانند طوس و نیشابور به کلی ویران و مردم آن قتل‌عام شدند. خط سیر تخریب و ویرانی فقط منحصر به شمال و شمال شرقی ایران نبود، در مرکز و غرب ایران نیز شهرهای دامغان، ری، قم، قزوین، همدان، مراغه و اردبیل هدف حمله قرار گرفتند.
سومین لشکرکشی در سال ۱۲۵۴ میلادی (۶۵۴ ه‍.ق) ۴۰ سال پس از شکست و فرار سلطان محمد خوارزمشاه، با هجوم هولاکوخان به ایران آغاز شد. هلاکوخان در این لشکرکشی تسخیر قلعه‌های اسماعیلیه را اولین هدف خود قرار داد. رکن‌الدین خورشاه آخرین خداوند الموت در تسخیر این قلعه‌ها به هلاکو کمک‌هایی نیز کرد؛ اما، سرانجام خود او نیز به دنبال تسخیر این قلعه‌ها کشته شد. بدین ترتیب دولت خداوندان الموت به پایان رسید. هلاکوخان سپس در سال ۱۲۵۸ میلادی (۶۵۶ ه‍.ق) به بغداد لشکر کشید و با سقوط بغداد، خلافت عباسیان پس از حدود ۵۱۸ سال پایان یافت. پس از این پیروزی بود که حاکمان مغول کوشیدند تا به جای ویرانی و قتل‌عام مردم بر آنان حکومت کنند.


جنگ مغول و ایران

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
دفاع مردم در حملهٔ نخست مغولان نشان از آن دارد که در حملهٔ نخست شهرهای مختلف در مقابل حملهٔ مغول به شدت مقاومت کردند، اما نفاق سران کشوری و لشکری با یکدیگر و نداشتن یک فرماندهٔ مدبر و فرار خوارزمشاه و بی‌انضباطی، نگذاشت که این همه مدافعات به نتیجه‌ای قطعی منتج شود. حمله مغول بیش از خسارت‌های اقتصادی، صدمات فرهنگی و روحی برجای گذاشت. در این حمله مراکز علمی و فرهنگی مانند کتابخانه‌های بسیاری سوزانده و ویران شد. شهرهای بزرگ بسیاری از بین رفت و به دنبال آن مراکز رشد و پرورش فکری به حداقل رسید. کاهش جمعیت و به اسارت گرفتن و فرستادن صنعتگران ایرانی به مغولستان باعث رکود اقتصادی در ایران، و تخریب قنات‌ها و آبراهه‌ها — که در طول قرن‌ها ساخته شده بودند — نیز سبب رکود کشاورزی شد. پس از حملهٔ مغول شماری از دانشمندان که از این حمله جان سالم بدر برده بودند، به مناطق امن مانده از این حمله مانند آسیای صغیر و هند مهاجرت کردند. همچنین از اثرات دیگر آن، رونق تجارت در مسیر راه ابریشم بین ایران، چین و کشورهای غرب ایران بر اثر ایجاد دولت واحد مغول و امنیت راه‌ها بود.شالودهٔ اصلی ارتش در ایران تا قبل از به قدرت رسیدن قبایل آسیای مرکزی در مجموع متکی به بنیهٔ نظامی قبایل و قدرت‌های محلی بود. از آنجائیکه ایران جزئی از امپراتوری اسلام و در حقیقت قلمرو دارالخلافه به‌شمار می‌آمد، بالطبع به لحاظ نظامی نیز تحت امر سپاه اسلام بود، اما در عمل در ایران قدرت‌های محلی در مناطق مختلف قدرت را در دست داشتند و هر قدرت محلی نیز متکی به قوای نظامی خود بود. به غیر از نیروهای محلی بردگان ترک‌نژاد قبایل آسیای مرکزی عنصر دیگر نظامی را تشکیل می‌دادند.


جنگ مغول و ایران

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
تحول در سیستم نظامی ایران از زمان سلطان محمود غزنوی (دوران حکمرانی ۴۲۱–۳۸۷ ه‍.ق) آغاز شد. تشکیلات نظامی‌ای که سلطان محمود به وجود آورد، برای زمان خودش تحولی نوین در ساختار قشون و قوای جنگی کشور بود. سربازان ارتش جدید نه تنها حقوق دریافت می‌کردند بلکه سهمی از غنائم جنگی نیز به آنان می‌رسید. پیدایش ارتش و افزوده شدن آن بر بافت سنتی قشون که خاستگاه قبیلگی داشت، اولین ویژگی مهم اجتماعی به قدرت رسیدن قبایل آسیای مرکزی، شامل غزنویان و سلجوقیان، در ایران بود.
پیدایش ارتش به دنبال خود هزینه و خرج و مخارج امور نظامی و لشکری را به همراه آورد. جمع‌آوری مالیات به دست والیان و حاکمان محلی صورت می‌گرفت. در این دوران حق مالکیت زمین چندان از نظر حکومت به رسمیت شناخته نمی‌شد و رؤسای قبایل پس از گرفتن یک منطقه، خود را صاحب آن می‌دیدند و منطقه فتح شده برای آنان به مثابه غنیمت جنگی بود که باید میان افراد قبیله تقسیم می‌شد. در دوره سلجوقیان، یکی از مشکلاتی که دولت مرکزی با آن دست به گریبان بود پرداخت وجوه و حقوق ماهیانهٔ دیوان‌سالاران و نظامیان بود؛ بنابراین دولت مرکزی جهت پرداخت حقوق آنان، اراضی را به شکل اقطاع در اختیار آنان قرار می‌داد.
سلجوقیان از همان آغاز پیروزی بر غزنویان، ولایت‌های کشور را بین سران خود تقسیم کردند. ملوک طوایف غالباً خود را ملک، امیر یا شاه می‌خواندند معدودی از این ملوک که تاریخ آن‌ها به عهد سلجوقیان می‌رسید، خویشتن را اتابک خواندند، در بین این‌گونه طوایف اتابکان فارس (۶۶۳–۵۴۳ ه‍.ق) را باید یاد کرد که بر فارس حکمرانی داشتند. اتابکان آذربایجان (۶۲۲–۵۳۱ ه‍.ق) بر آذربایجان حکومت می‌کردند. شبانکارگان (۷۵۶–۴۴۸ ه‍.ق) بر قسمت شرقی فارس بین کرمان و خلیج فارس حکومت می‌کردند. اتابکان لر بزرگ (۸۲۷–۵۵۰ ه‍.ق) و اتابکان لر کوچک (۱۰۰۶–۵۸۰ ه‍.ق) بر نواحی غربی ایران مسلط بودند. اتابکان یزد (۷۲۸–۵۳۶ ه‍.ق)، حکومت یزد را در دست داشتند. اختلافات خانگی و هرج و مرج در بین سلاله‌های محلی در این ایام رایج بود.


جنگ مغول و ایران

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
گسترش حوزه سلطان محمد و جنگ با ناصر خلیفه:
بعد از منقرض شدن سلسلهٔ سلجوقیان عراق عجم (۵۹۰–۵۱۱ ه‍.ق) به دست علاءالدین تکش پدر سلطان محمد خوارزمشاه، بر سر حکمرانی ایران غربی بین ناصر خلیفه عباسی (دوران حکمرانی ۶۲۲–۵۷۵ ه‍.ق) از یک سو و علاءالدین تکش و همچنین جانشین او سلطان محمد از سوی دیگر اختلاف و دشمنیِ سختی بروز کرد. بر همین اساس از زمان به قدرت رسیدن سلطان محمد تا آخر سلطنت او، ایران غربی میدان تاخت‌وتاز لشکریان خوارزمی و سپاهیان خلیفه شد. ناصر خلیفه برای قلع و قمع خوارزمشاه نه‌تنها سلاطین غور و علمای متعصب ماوراءالنهر را بر او برمی‌انگیخت، بلکه از اسماعیلیه و غیرمسلمانان قراختائی و اقوام مغول نیز کمک خواست و در نتیجه نه تنها موجب سرنگونی خوارزمشاه شد، بلکه خاندان خود را نیز سرنگون کرد.
مقارن با جلوس سلطان محمد خوارزمشاه (دوران حکمرانی ۶۱۷–۵۹۶ ه‍.ق) غوریان (۶۰۹–۵۹۷ ه‍.ق) توانستند پس از برافتادن غزنویان (۵۸۳–۳۴۴ ه‍.ق) باقی‌مانده سرزمین‌های غزنوی و شهرهای خراسان مانند شهر بلخ زادگاه مولوی را به تصرف خود درآوردند. سلطان محمد در سال ۶۰۹ سلسله غور را برانداخت و با تصرف غزنین در سال ۶۱۱ توانست سرحد قلمرو خود را از طرف شرق به هندوستان برساند. در سال ۶۰۶ او مازندران را که مدت‌ها بود اسپهبدان طبرستان در دست داشتند، تسخیر کرد. از اواسط سدهٔ ششم هجری جماعتی از ترکان زردپوست شمال چین در ولایت کاشغر و ختن دولتی بزرگ به نام دولت قراختائیان تشکیل داده بودند، که بودایی مذهب بودند. خوارزمشاهیان برای اینکه راه آنان را سد کنند، قبول کرده بودند که هر ساله مبلغی به آنان باج دهند. این رسم تا زمان سلطان محمد برقرار بود اما او از پرداخت خراج به پادشاهی که او را مشرک می‌دانست ابا داشت. سلطان محمد سه بار با قراختائیان جنگ کرد و توانست در سال ۶۰۷ قراختائیان را از ماوراءالنهر براندازد و بخارا و سمرقند را به کمک کوچلک خان سرکردهٔ قبایل نایمان تسخیر کند.


جنگ مغول و ایران

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلطان محمد بعد از آنکه حدود ممالک خود را از طرف شمال شرقی و مشرق به کاشغر و لـ*ـب سند رسانید، به سمت مغرب یعنی عراق توجه کرد. این ممالک را در این تاریخ اتابکان فارس و آذربایجان در دست داشتند و نفوذ روحانی خلیفهٔ عباسی نیز در این دو منطقه تا حدی باقی بود. سلطان محمد بر سر اینکه نفوذ حکم خوارزمشاهیان در بغداد را خواستار بود و همچنین یاری خواستن خلیفه از اسماعیلیه و قراختائیان برای برانداختن حکومت او، با خلیفه در اختلاف بود. بر اثر این اختلاف و دشمنی سلطان محمد از علمای مملکت خود فتوا گرفت مبنی بر اینکه بنی عباس محق به خلافت نیستند و باید یک نفر از سادات حسینی را به این مقام برگزید به همین نظر خلیفه را معزول اعلان کرده و دستور داد که نام خلیفهٔ عباسی در خطبه‌ها برده نشود و بر روی سکه درج نگردد و یکی از سادات علوی ترمذی را به خلافت گمارد.خوارزمشاه در سال ۶۱۴ به قصد بغداد لشکر کشید اما چون زمستان بود لشکریانش در گردنه اسدآباد از برف و سرما صدمهٔ زیادی دیدند و مجبور شد به خراسان برگردد.
چنگیز پس از تاخت و تاز در چین شمالی توانست پکن را تسخیر کند. سپس طوایف اویغور را به اظهار اطاعت واداشت کوچلک خان سرکردهٔ قبایل نایمان را که بر اراضی اقوام قراختائیان تسلط یافته بود، از آنجا راند و بدینگونه با خوارزمشاه که حدود شرقی قلمرو خود را به این نواحی رسانده بود، همسایه گشت و مرز مشترک یافت. آنچه از شواهد برمی‌آید لشکرکشی چنگیز به ایران برای به‌دست آوردن سرزمینی تازه و کسب غنائم نبود زیرا چنگیز با وجود کشور پر ثروت و عظیم چین که در تصرف داشت به لشکرکشی به ایران نیازی نداشت. چنگیز به رواج بازرگانی و تردد تجار علاقهٔ فراوانی داشت و بازرگانی را تشویق می‌کرد و برای همین در صدد برآمد با سلطان محمد خوارزمشاه که او را پادشاهی مقتدر می‌دانست روابط دوستانه برقرار سازد. به همین منظور جمعی از تجار خود را به ریاست محمود یلواج با هدایایی به خدمت سلطان محمد فرستاد و او را از وسعت کشور و قدرت و لشکر و آبادانی متصرفاتش مطلع ساخت. سلطان محمد نیز که در صدد توسعه متصرفات خود بود از اینکه چنگیز او را در نامه‌اش فرزند خطاب کرده بود خشمگین شد اما محمود یلواج به تدابیری آتش خشم او را فرونشاند و راضی ساخت که با چنگیز خان روابط دوستی برقرار سازد.


جنگ مغول و ایران

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
به این ترتیب اولین سفیر سلطان خوارزم در پکن پذیرفته شد و چنگیز تجارت بین مغول و قلمرو سلطان را لازمهٔ ایجاد روابط دوستانه اعلام کرد. در جریان همین احوال تعدادی بازرگان مسلمان از قلمرو سلطان محمد پاره‌ای اجناس به ولایت خان مغول بردند و چنگیز هرچند در آغاز ورود با آن‌ها با خشونت رفتار کرد، سرانجام از آن‌ها دلجویی نمود و آن‌ها را به خشنودی بازگرداند. در بازگشت آنها، و در سال ۱۲۱۸ میلادی (۶۱۴ ه‍.ق) تعدادی بازرگان مغول را که تعدادشان به ۴۵۰ نفر می‌رسید و ظاهراً اکثر آن‌ها نیز مسلمانان بودند با پاره‌ای اجناس به همراه ایشان و با نامه‌ای شامل توصیهٔ آن‌ها و درخواست برقراری رابـ*ـطه بین دو دولت، به قلمرو سلطان خوارزمشاه فرستاد، اما غایرخان (اینالجق) حاکم اترار که برادرزاده و تحت حمایت ترکان خاتون مادر محمد خوارزمشاه بود، در مال بازرگانان طمع کرد و تجار مغول را به اتهام جاسوسی در سرحد قلمروی مورد حکومتش توقیف کرد و سپس با اجازهٔ سلطان محمد خوارزمشاه که در آن هنگام در ولایت عراق بود و گزارش غایرخان را نشانهٔ سوءنظر چنگیز تلقی کرد، تمامی این بازرگانان را قتل‌عام کرد.سپس گماشتگان خوارزمشاه بار کاروان را که شامل ۵۰۰ شتر طلا، نقره، مصنوعات ابریشمی چینی، پوست‌های گران‌بها و امثال این‌ها بود فروختند و مبلغ حاصل را به مرکز دولت خوارزمشاهی فرستادند.
چنگیز خان هنگامی‌که از واقعهٔ اترار مطلع شد، با کنترل خشم خود، آخرین تلاشش را برای جلب رضایت از طریق دیپلماتیک انجام داد. وی یک مسلمان را که پیش از این در خدمت سلطان تکش بود و توسط دو مغول همراهی می‌شد، برای اعتراض به عملکرد غایرخان (اینالجق) اعزام کرد و خواستار تسلیم شخص وی شد. سلطان محمد مایل به استرداد غایرخان نبود زیرا بیشتر لشکریان و غالب سرکردگان لشکر او از خویشان غایرخان بودند و همچنین مادر سلطان محمد، ترکان خاتون، که در کارها نفوذ داشت نیز به قدرت ترکان قنقلی پشت گرم بود و چنین شد که سلطان محمد نه تنها درخواست چنگیز خان را قبول نکرد بلکه سفیر چنگیزخان که برای ابلاغ این درخواست استرداد غایرخان به پایتخت خوارزمشاهی آمده بود نیز به امر سلطان محمد به قتل رسید و همراهان او با ریش و سبیل بریده به نزد چنگیز بازگردانده شدند. این رفتار جنگ طلبانهٔ محمد خوارزمشاه هجوم چنگیزخان را به آسیای مرکزی تسریع نمود.


جنگ مغول و ایران

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
عوامل اقتصادی:
برای قوم تاتار که بر اثر بدوی بودن، احتیاج مبرمی به اجناس نواحی مترقی‌تر داشت، از قدیم باز نگاه داشتن راه‌های تجارتی اهمیت بسیاری داشت.چنگیز خان از ابتدای به قدرت رسیدن به بازرگانی اهمیت بسیاری می‌داد زیرا او نیاز به تهیهٔ اسلحه از هند و دمشق و همچنین نیازمند به بازارهایی برای فروش محصولات مغولستان و همچنین سرزمین تازه به تصرف درآمدهٔ چین بود. اما برخلاف اهداف چنگیز، کشمکش بین سلطان محمد و کوچلک خان سرکردهٔ قبایل نایمان در کاشغر باعث بسته شدن راه‌ها و وقفه مابین تجارت شرق و غرب شده بود. هم‌زمان با این وقفه در راه‌های زمینی، راه دریائی خلیج فارس در اثر جنگ بین حکمران کیش و حکمران هرمز نیز مسدود شده بود که نتیجهٔ آن به وجود آمدن یک بحران تجارتی در ناحیه آسیای مرکزی بود. بازرگانان خواستار ختم منازعات و بازشدن راه‌ها بودند. به همین علت است که در حملات چنگیز یاری رساندن برخی از بازرگانان مسلمان در پیشرفت چنگیز به طرف غرب دیده می‌شود. برای رفع این بحران نخست کوچلک خان در سال ۱۲۱۸ میلادی توسط مغول کشته شد. سلطان محمد نتوانست اهمیت روابط تجارتی با شرق دور و قرار داشتن سرزمینش را بر سر راه جاده ابریشم درک کند و از احتیاجات بازرگانان و خواست چنگیز غافل بود بنابراین بعد از میان برداشتن کوچلک خان نوبت به سلطان محمد رسید.


جنگ مغول و ایران

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقش خلیفه بغداد:
اگرچه احتمال آن‌که ناصر خلیفه عباسی به علت دشمنی با خوارزمشاه، مغولان را تشویق به حمله به خوارزمشاهیان کرده باشد، از رسم و آیین سـ*ـیاست و مملکت‌داری این خلیفه بعید به نظر نمی‌رسد اما توجه چنگیز به چنین پیامی در آن ایام بعید می‌نماید. با این وجود بعضی از مورخان به نقش خلیفه بغداد در حمله مغول به سرزمین خوارزمشاهیان اشاره کرده و آورده‌اند که رفتن سفیر از جانب ناصر خلیفه پیش چنگیز خان و علنی شدن دشمنی خلیفهٔ مسلمین با محمد خوارزمشاه و دادن اطلاعات در باب احوال سرزمین‌های اسلامی در جری شدن و تمایل چنگیز به جنگ، بی‌تأثیر نبوده‌است. ابن اثیر در ذکر علل حمله تاتار به سرزمین‌های اسلامی چنین می‌نویسد:
هرچه بوده، بوده و من ذکر نکرده‌ام، تو گمانت را خیر گردان و از خبر نپرس.
الله‌یار خلعتبری گمان دارد که ابن اثیر از بیم خلیفه، این قضیه را آشکارا نگفته‌است. ابن اثیر پس از مرگ خلیفه الناصر در سال ۶۲۲ ه‍.ق دربارهٔ او چنین نوشت: «آنچه عجم به او نسبت می‌دهند که او کسی است که تاتار را به طمع بلاد اسلامی انداخت و در این مورد به آنان نامه نوشت، صحت دارد.»
ابن کثیر نیز آورده: «اینکه ایرانیان می‌گویند این الناصر بود که مغولان را علاقه‌مند کرد، درست است و این گناهی است بزرگ، که هر گناهی در برابر آن کوچک می‌نماید». ابن واصل، مقریزی، ابن خلدون هم روایت ابن اثیر را تأیید کردند.


جنگ مغول و ایران

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
شرایط عمومی:
شالودهٔ اصلی ارتش در ایران تا قبل از به قدرت رسیدن قبایل آسیای مرکزی در مجموع متکی به بنیهٔ نظامی قبایل و قدرت‌های محلی بود. از آنجائیکه ایران جزئی از امپراتوری اسلام و در حقیقت قلمرو دارالخلافه به‌شمار می‌آمد، بالطبع به لحاظ نظامی نیز تحت امر سپاه اسلام بود، اما در عمل در ایران قدرت‌های محلی در مناطق مختلف قدرت را در دست داشتند و هر قدرت محلی نیز متکی به قوای نظامی خود بود. به غیر از نیروهای محلی بردگان ترک‌نژاد قبایل آسیای مرکزی عنصر دیگر نظامی را تشکیل می‌دادند.
تحول در سیستم نظامی ایران از زمان سلطان محمود غزنوی (دوران حکمرانی ۴۲۱–۳۸۷ ه‍.ق) آغاز شد. تشکیلات نظامی‌ای که سلطان محمود به وجود آورد، برای زمان خودش تحولی نوین در ساختار قشون و قوای جنگی کشور بود. سربازان ارتش جدید نه تنها حقوق دریافت می‌کردند بلکه سهمی از غنائم جنگی نیز به آنان می‌رسید. پیدایش ارتش و افزوده شدن آن بر بافت سنتی قشون که خاستگاه قبیلگی داشت، اولین ویژگی مهم اجتماعی به قدرت رسیدن قبایل آسیای مرکزی، شامل غزنویان و سلجوقیان، در ایران بود. پیدایش ارتش به دنبال خود هزینه و خرج و مخارج امور نظامی و لشکری را به همراه آورد. جمع‌آوری مالیات به دست والیان و حاکمان محلی صورت می‌گرفت. در این دوران حق مالکیت زمین چندان از نظر حکومت به رسمیت شناخته نمی‌شد و رؤسای قبایل پس از گرفتن یک منطقه، خود را صاحب آن می‌دیدند و منطقه فتح شده برای آنان به مثابه غنیمت جنگی بود که باید میان افراد قبیله تقسیم می‌شد. در دوره سلجوقیان، یکی از مشکلاتی که دولت مرکزی با آن دست به گریبان بود پرداخت وجوه و حقوق ماهیانهٔ دیوان‌سالاران و نظامیان بود؛ بنابراین دولت مرکزی جهت پرداخت حقوق آنان، اراضی را به شکل اقطاع در اختیار آنان قرار می‌داد.سلجوقیان از همان آغاز پیروزی بر غزنویان، ولایت‌های کشور را بین سران خود تقسیم کردند. ملوک طوایف غالباً خود را ملک، امیر یا شاه می‌خواندند معدودی از این ملوک که تاریخ آن‌ها به عهد سلجوقیان می‌رسید، خویشتن را اتابک خواندند، در بین این‌گونه طوایف اتابکان فارس (۶۶۳–۵۴۳ ه‍.ق) را باید یاد کرد که بر فارس حکمرانی داشتند. اتابکان آذربایجان (۶۲۲–۵۳۱ ه‍.ق) بر آذربایجان حکومت می‌کردند. شبانکارگان (۷۵۶–۴۴۸ ه‍.ق) بر قسمت شرقی فارس بین کرمان و خلیج فارس حکومت می‌کردند. اتابکان لر بزرگ (۸۲۷–۵۵۰ ه‍.ق) و اتابکان لر کوچک (۱۰۰۶–۵۸۰ ه‍.ق) بر نواحی غربی ایران مسلط بودند. اتابکان یزد (۷۲۸–۵۳۶ ه‍.ق)، حکومت یزد را در دست داشتند. اختلافات خانگی و هرج و مرج در بین سلاله‌های محلی در این ایام رایج بود.


جنگ مغول و ایران

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
یورش سپاه چنگیز:
محمد خوارزمشاه با وجود اقتدار ظاهری در هنگام حمله آمادهٔ دفاع نبود. او در هنگام تدارکات جنگی در ظرف یک سال سه بار از مردم مالیات گرفت و به همین دلیل اعتراض و نارضایتی مردم را برانگیخت.محمد خوارزمشاه قبل از حمله شورایی از امرای خود تشکیل داد. امام شهاب‌الدین خیوقی از فقها و مدرسان معروف خوارزم پیشنهاد داد که از نواحی مختلف سرباز فراهم شود و در کنار سیحون از عبور مغول جلوگیری به عمل آید ولی امرای سلطان این پیشنهاد را نپذیرفتند و گفتند که بهتر است مغول به ماوراءالنهر بیاید و به کوه‌ها و تنگناهای صعب برسند و آنوقت چون ایشان راه‌ها را درست نمی‌شناسند بر سر ایشان بتازیم. سلطان رأی دستهٔ دوم را پذیرفت و قشون و امرای خود را بین آبادی‌های عمدهٔ ماوراءالنهر متفرق کرد اما خود او قبل از آنکه سپاهیانی که از اطراف خواسته بود جمع آیند راهی بلخ شد و دفاع از ماوراءالنهر را به امرا و قشون خود واگذاشت.چنگیز خان در ماه سپتامبر سال ۱۲۱۹ میلادی (۶۱۶ ه‍.ق) به اُترار، در آخرین حد مرزی قلمرو خوارزمشاهیان (در قزاقستان کنونی) رسید و نیروهای خود را به سه قسمت تقسیم کرد. یک قسمت را در اختیار پسرانش اوگتای و چغتای قرارداد تا اُترار را محاصره کنند و قسمت دیگر آن را به فرماندهی جوجی برای گرفتن شهرهای ساحل سیحون به سوی شهر جَند روانه ساخت. خود او به همراهی پسرش تولی در رأس قوای اصلی به سوی بخارا حرکت کرد. رسم چنگیز چنین بود که در هنگام لشکرکشی از خدمات مشاوران و کسانی که دارای اطلاعات بودند و راه‌داران بهره می‌برد به همین علت همواره جماعتی از تجار مسلمان که به دلیل مسافرت‌های زیاد معلومات بسیار داشتند و به چگونگی راه‌های عبور اطلاع داشتند برای مشاوره در اردوی او بودند. همچنین پس از آغاز حمله برخی از امرای خوارزمشاه که با او دشمنی داشتند، مانند بدرالدین عمید نیز به اردوی چنگیز پیوستند و در باب اوضاع دربار سلطان و چگونگی راه‌ها اطلاعات بسیاری به چنگیز دادند. از وضع حمله و تقسیم لشکر و دیگر تصمیمات چنگیز به خوبی معلوم‌است که چنگیز از اوضاع جغرافیایی ماوراءالنهر اطلاعات صحیح داشته‌است.


جنگ مغول و ایران

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا