M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,867
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
تضعیف مذهب بهعنوان مانع نوسازی: تجددگرایی مطلوب دولت، نه فقط با ارزشهای دینی بیگانه بود، بلکه با آنها سر ستیز نیز داشت؛ زیرا در اعتقاد دولتمردان پهلوی، این ارزشها، طرحهای نوگرایانه را تهدید میکردند. بنابراین تفسیر دولت از هویت ایرانی، و نیز سعی دولت در انطباقدادن این هویت با ارزشهای پیش از اسلام، علاوه بر تضعیف مذهب، ایجاد نوعی همسانی میان ارزشهای نظام سـ*ـیاسی و ارزشهای جامعه ایرانی را نیز هدف گرفته بود.
2ــ کارکرد حل بحران هویت حاصل از فرایند نوسازی: جامعه ایرانی در میانه گذار از ارزشهای قدیمی و عدم استقرار ارزشهای نوین قرار داشت. در چنین شرایطی، کنش منفعلانه تقویت میشود و صورتبندی اجتماعی تغییر میکند. عدهای در دام اقتباس از ارزشهای جدید میافتند و از ارزشهای سنتی روی برمیتابند و دچار ازخودبیگانگی میشوند، گروهی دیگر در محمل ارزشهای سنتی باقی میمانند و غافل از ارزشهای جدید از پویش بازمیایستند و سایرین نیز متحیرانه تماشا میکنند. بحران هویت در دوره گذار و در زمانیکه شکاف میان نسلها، خودنمایی میکند، آشکارتر میشود. محمدرضا پهلوی نیز با برشمردن ویژگیهای دوره گذار، اتکا به هویت ملی را که در نگاه وی بر میراث کهن استوار بود، راهکار اساسی برای حل این بحران قلمداد میکرد.
3ــ کارکرد حل بحران مشروعیت: نظام شاهنشاهی برای مبانی مشروعیت خود، به یک پشتوانه مستحکم فلسفی، تاریخی و فرهنگی نیازمند بود و ازاینرو، مبلغان و مروجان نظام، از سنت سههزارساله شاهنشاهی و فلسفه سـ*ـیاسی مبتنی بر فرّ شاهنشاهی سخن میگفتند.
با توجه به آنچه گذشت، در کل باید گفت: در تمامی مراحل نوگرایی و تجددخواهی، این پدیده، همواره در مقابل دین و مذهب قرار داشت و هرگز در مقابل سایر مظاهر زندگی سنتی ایرانیان قرار نگرفت و حتی حکومت در اثنای تجددگرایی و نوسازی، به دفاع از بسیاری از سنتهایی میپرداخت که در آنها اثری از دین نبود.
رویهمرفته، نوگرایی در عصر پهلوی نتوانست راه به جایی ببرد، چون مبلغان و مدافعان آن، تنها دستهای از افراد وابسته به حکومت و روشنفکران ازفرنگبرگشته بودند که بدونتوجه به بنیادهای فکری آن در غرب ــ بهویژه اروپا ــ و تفاوت ریشهای آن با جامعه سنتی ایرانی، درصدد بودند با اقتباس از ظواهر زندگی غربی، هویتی دیگر برای ایران و ایرانی رقم بزنند.
در مقابل، گفتمان اسلامگرا، بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به رویارویی با ناسیونالیسم و غربگرایی پرداخت. در گفتمان اسلامگرا شاهد رویکردهای متفاوتی هستیم، ولی بیتردید این جریان تلاش داشت از طریق بازگشت به اسلام و گذشته اسلامی، خود را از سلطه رژیم حاکم و نیز هژمونی غرب و ارزشهای تبلیغی آن رها سازد. امامخمینی(ره) با تالیف کتاب «کشفاسرار» پرچم دفاع از هویت دینی را در اوایل دهه 1320 به دوش گرفت، اما مهمترازآن برپایی نهضتی بود که سرانجام با تاسیس حکومت اسلامی، بدیلی برای نظم سـ*ـیاسی گذشته ارائه داد. بنابراین از یک زاویه میتوان گفت انقلاب اسلامی، درواقع پاسخی بود برای حل بحران هویت که جامعه ایرانی را عمیقا متاثر ساخته بود؛ جامعهای که ارزشهای رژیم گذشته، هنجارهای ایرانی و اسلامی آن را در هم ریخت و این فرایند، به سهم خود، موجب انقطاع فرهنگی و بحران هویت در ایران گردید. بنابراین، بروز بحران هویت را میتوان زمینهساز فروپاشی رژیم گذشته قلمداد کرد.
منبع: انسانی
2ــ کارکرد حل بحران هویت حاصل از فرایند نوسازی: جامعه ایرانی در میانه گذار از ارزشهای قدیمی و عدم استقرار ارزشهای نوین قرار داشت. در چنین شرایطی، کنش منفعلانه تقویت میشود و صورتبندی اجتماعی تغییر میکند. عدهای در دام اقتباس از ارزشهای جدید میافتند و از ارزشهای سنتی روی برمیتابند و دچار ازخودبیگانگی میشوند، گروهی دیگر در محمل ارزشهای سنتی باقی میمانند و غافل از ارزشهای جدید از پویش بازمیایستند و سایرین نیز متحیرانه تماشا میکنند. بحران هویت در دوره گذار و در زمانیکه شکاف میان نسلها، خودنمایی میکند، آشکارتر میشود. محمدرضا پهلوی نیز با برشمردن ویژگیهای دوره گذار، اتکا به هویت ملی را که در نگاه وی بر میراث کهن استوار بود، راهکار اساسی برای حل این بحران قلمداد میکرد.
3ــ کارکرد حل بحران مشروعیت: نظام شاهنشاهی برای مبانی مشروعیت خود، به یک پشتوانه مستحکم فلسفی، تاریخی و فرهنگی نیازمند بود و ازاینرو، مبلغان و مروجان نظام، از سنت سههزارساله شاهنشاهی و فلسفه سـ*ـیاسی مبتنی بر فرّ شاهنشاهی سخن میگفتند.
با توجه به آنچه گذشت، در کل باید گفت: در تمامی مراحل نوگرایی و تجددخواهی، این پدیده، همواره در مقابل دین و مذهب قرار داشت و هرگز در مقابل سایر مظاهر زندگی سنتی ایرانیان قرار نگرفت و حتی حکومت در اثنای تجددگرایی و نوسازی، به دفاع از بسیاری از سنتهایی میپرداخت که در آنها اثری از دین نبود.
رویهمرفته، نوگرایی در عصر پهلوی نتوانست راه به جایی ببرد، چون مبلغان و مدافعان آن، تنها دستهای از افراد وابسته به حکومت و روشنفکران ازفرنگبرگشته بودند که بدونتوجه به بنیادهای فکری آن در غرب ــ بهویژه اروپا ــ و تفاوت ریشهای آن با جامعه سنتی ایرانی، درصدد بودند با اقتباس از ظواهر زندگی غربی، هویتی دیگر برای ایران و ایرانی رقم بزنند.
در مقابل، گفتمان اسلامگرا، بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به رویارویی با ناسیونالیسم و غربگرایی پرداخت. در گفتمان اسلامگرا شاهد رویکردهای متفاوتی هستیم، ولی بیتردید این جریان تلاش داشت از طریق بازگشت به اسلام و گذشته اسلامی، خود را از سلطه رژیم حاکم و نیز هژمونی غرب و ارزشهای تبلیغی آن رها سازد. امامخمینی(ره) با تالیف کتاب «کشفاسرار» پرچم دفاع از هویت دینی را در اوایل دهه 1320 به دوش گرفت، اما مهمترازآن برپایی نهضتی بود که سرانجام با تاسیس حکومت اسلامی، بدیلی برای نظم سـ*ـیاسی گذشته ارائه داد. بنابراین از یک زاویه میتوان گفت انقلاب اسلامی، درواقع پاسخی بود برای حل بحران هویت که جامعه ایرانی را عمیقا متاثر ساخته بود؛ جامعهای که ارزشهای رژیم گذشته، هنجارهای ایرانی و اسلامی آن را در هم ریخت و این فرایند، به سهم خود، موجب انقطاع فرهنگی و بحران هویت در ایران گردید. بنابراین، بروز بحران هویت را میتوان زمینهساز فروپاشی رژیم گذشته قلمداد کرد.
منبع: انسانی
تجدد گرایی و هویت ایرانی در عصر پهلوی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com