- عضویت
- 16/5/23
- ارسال ها
- 488
- امتیاز واکنش
- 2,493
- امتیاز
- 183
- سن
- 17
- زمان حضور
- 11 روز 17 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیهاد که اشک اورا دید، فهمید که نمی تواند اندوه اورا ببیند. که نمیتواند از غم و اشک او غرق در لـ*ـذت شود. سرش را به طرفین تکان داد. دخترک چنان اشک میریخت که گویی تکه ای از جانش را گرفته اند. با درد. با فراغ. اشک می ریخت و زندگی نابود شده اش، از مقابل چشمانش رد میشدند. اشک می ریخت و فکر می کرد به فرصت های...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان دو نیمرخ | حدیث امن زاده کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com