- عضویت
- 31/3/22
- ارسال ها
- 1,106
- امتیاز واکنش
- 5,459
- امتیاز
- 283
- محل سکونت
- کنج اتاق:)
- زمان حضور
- 25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پاريس بيشتر پايتخت فرهنگي جهان بود تا پايتخت فرانسه. شايد هيچ شهري در سراسر تاريخ اين همه تجليات گوناگون زندگي را در خود گرد نياورده باشد. جامعه تربيت يافته و آراسته، و ادبيات پيشرفته، در صميميت هيجان انگيزي، به يكديگر پيوند يافته اند. ترس از دوزخ از دل پاريسيان تحصيل كرده رخت بربسته بود؛ و مردم، كه دريافته بودند غول خون آشامي از آسمان ها بر گناهان آنان چشم ندوخته است، خويشتن را به نحو بي سابقهاي به خوشگذراني سرگرم ساخته بودند.
اين آزادي انديشه هنوز لرزش سرماي ناچيزي و حقارت، و پيامدهاي نامطبوع جهاني كه از خداپرستي و آرمان هاي اخلاقي دور است را به بار نياورده بود. گفتگوها مطنطن بودند، بازار مطايبه رونق داشت، و غالباً به لطيفهگويي و شوخي سطحي تنزل مييافت؛ انديشهها سطحي بودند؛ گويي بيم از آن داشتند كه در عمق چيزي يافت نشود. شايعات بي اساس و غيبت از رسوايي اين و آن رواج داشتند و به سرعت از باشگاهي به باشگاه ديگر، و از خانهاي به خانه ديگر، بر زبان ها جاري ميشدند. ولي مردم غالباً جرئت ميكردند و گفتگوهاي خويش را به زمينههاي خطرناكي از سياست، دين، و فلسفه ميكشاندند. زمينههايي كه مردم امروز ندرتاً جرئت ميكنند بدانها بپردازند.
جامعه فرانسه جامعهاي برجسته بود، زيرا زنان جان و روان آن بودند. اينان خداياني بودند كه جامعه آنان را ميپرستيد و خلق و خوي جامعه را آنان تعيين ميكردند. اينان، با وجود عرف و عادت و موانع بسيار ديگر، براي خود چندان دانشي اندوخته بودند كه بتوانند با برجستهترين متفكران زمان كه دوست داشتند از آنان پذيرايي كنند سخن گويند. زنان با حضور در انجمن هايي كه دانشمندان در آنها سخن ميراندند با مردان همچشمي ميكردند.
از آنجا كه مردان اكنون بيشتر وقت خويش را در شهر و دربار ميگذرانيدند و كمتر در اردوگاه هاي نظامي بسر ميبردند، بيش از پيش نسبت به فريبندگي لمس ناپذير زنان، زيبايي حركت، آهنگ صدا، نشاط و چالاكي روح، درخشش چشمان، ظرافت انديشه، و لطافت روح آنان حساس شده بودند.
اين ويژگي ها زن را در همه تمدن ها دوست داشتني ساختهاند، ولي شايد هيچ فرهنگ و جامعهاي به اندازه فرانسه قرن هجدهم به طبيعت، تربيت، جامه، جواهر، و آرايش آنان فريبندگي نداده باشد. اما اين فريبندگي نميتوانست قدرت زنان را نمايان سازد. رفتار با مردم مستلزم قدرت انديشه بود؛ و انديشه زنان با انديشه مردان برابري ميكرد. و گاهي بر آن برتري نيز ميجست.
زنان بيش از آنكه مردان آنان را بشناسند با مردان آشنايي داشتند؛ مردان براي رسيدن به انديشههايي كه آنان را در فهم و ادراك پخته سازد بسيار شتابزده پيش آمدند. اما عقب نشيني شرمگنانه، حتي از زنان هوشمند، به آنان فرصت داد تا براي مبارزات شان، مشاهده كنند، تجربه نمايند، و برنامه ريزي به عمل آورند.
چون قدرت انديشه مردان، عمق و وسعت يافت، نفوذ زنان فزون تر گشت. آنان كه در ميدان كارزار دلاوري از خود نشان ميدادند در سالون ها، به اندازه دربار و اطاق خلوت، به انتظار پاداش بودند. شاعران از يافتن زن زيبا و گوش شنوا به شوق و هيجان ميآمدند. فيلسوفان از اينكه ميديدند زنان روشنفكر و بلندپايه به سخنانشان گوش فرار ميدهند بر خود ميباليدند.
اين آزادي انديشه هنوز لرزش سرماي ناچيزي و حقارت، و پيامدهاي نامطبوع جهاني كه از خداپرستي و آرمان هاي اخلاقي دور است را به بار نياورده بود. گفتگوها مطنطن بودند، بازار مطايبه رونق داشت، و غالباً به لطيفهگويي و شوخي سطحي تنزل مييافت؛ انديشهها سطحي بودند؛ گويي بيم از آن داشتند كه در عمق چيزي يافت نشود. شايعات بي اساس و غيبت از رسوايي اين و آن رواج داشتند و به سرعت از باشگاهي به باشگاه ديگر، و از خانهاي به خانه ديگر، بر زبان ها جاري ميشدند. ولي مردم غالباً جرئت ميكردند و گفتگوهاي خويش را به زمينههاي خطرناكي از سياست، دين، و فلسفه ميكشاندند. زمينههايي كه مردم امروز ندرتاً جرئت ميكنند بدانها بپردازند.
جامعه فرانسه جامعهاي برجسته بود، زيرا زنان جان و روان آن بودند. اينان خداياني بودند كه جامعه آنان را ميپرستيد و خلق و خوي جامعه را آنان تعيين ميكردند. اينان، با وجود عرف و عادت و موانع بسيار ديگر، براي خود چندان دانشي اندوخته بودند كه بتوانند با برجستهترين متفكران زمان كه دوست داشتند از آنان پذيرايي كنند سخن گويند. زنان با حضور در انجمن هايي كه دانشمندان در آنها سخن ميراندند با مردان همچشمي ميكردند.
از آنجا كه مردان اكنون بيشتر وقت خويش را در شهر و دربار ميگذرانيدند و كمتر در اردوگاه هاي نظامي بسر ميبردند، بيش از پيش نسبت به فريبندگي لمس ناپذير زنان، زيبايي حركت، آهنگ صدا، نشاط و چالاكي روح، درخشش چشمان، ظرافت انديشه، و لطافت روح آنان حساس شده بودند.
اين ويژگي ها زن را در همه تمدن ها دوست داشتني ساختهاند، ولي شايد هيچ فرهنگ و جامعهاي به اندازه فرانسه قرن هجدهم به طبيعت، تربيت، جامه، جواهر، و آرايش آنان فريبندگي نداده باشد. اما اين فريبندگي نميتوانست قدرت زنان را نمايان سازد. رفتار با مردم مستلزم قدرت انديشه بود؛ و انديشه زنان با انديشه مردان برابري ميكرد. و گاهي بر آن برتري نيز ميجست.
زنان بيش از آنكه مردان آنان را بشناسند با مردان آشنايي داشتند؛ مردان براي رسيدن به انديشههايي كه آنان را در فهم و ادراك پخته سازد بسيار شتابزده پيش آمدند. اما عقب نشيني شرمگنانه، حتي از زنان هوشمند، به آنان فرصت داد تا براي مبارزات شان، مشاهده كنند، تجربه نمايند، و برنامه ريزي به عمل آورند.
چون قدرت انديشه مردان، عمق و وسعت يافت، نفوذ زنان فزون تر گشت. آنان كه در ميدان كارزار دلاوري از خود نشان ميدادند در سالون ها، به اندازه دربار و اطاق خلوت، به انتظار پاداش بودند. شاعران از يافتن زن زيبا و گوش شنوا به شوق و هيجان ميآمدند. فيلسوفان از اينكه ميديدند زنان روشنفكر و بلندپايه به سخنانشان گوش فرار ميدهند بر خود ميباليدند.
هنر در قرن هجدهم
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com