نویسنده این موضوع
سوسیالیسم به زبان ساده نوعی نظریه اجتماعی است. سوسیالیسم از ریشه لاتینی سوسیوس به معنی همراه و شریک مشتق شده است، اما این تعریف ساده نمیتواند پیچیدگیهای آموزه سوسیالیسم و تفاسیر متعدد آن را توضیح دهد.
در تاریخ جوامع و نظریات اندیشمندان، نمونههایی وجود دارد که شاید بتوان آنها را نظریات یا سازوکارهای سوسیالیستی نامید. به طور مثال، نظام اشتراکی پیشنهادی افلاطون در کتابش به نام جمهور، برای دو طبقه پاسدار و فلاسفه، نوعی نظام سوسیالیستی است؛ بدین ترتیب، سازوکار مهار آبهای رودخانه نیل در کشور مصر را که حیات اقتصادی- اجتماعی مردم آن را تضمین میکرد نیز میتوان یک سازماندهی سوسیالیستی نامید.
موارد مشابه دیگری نیز وجود دارد که استعداد تفسیر سوسیالیستی را در آنها نشان میدهد، به طوری که نمیتوان هیچ یک از این موارد را به طور انتخابی، از قلمرو پیشینه سوسیالیسم کنار نهاد و میان سوسیالیسم و برخی تجربههای آن در قرون جدید با توجه به نمونههای تاریخی آن، یکسانی برقرار کرد.
سوسیالیسم جدید، پیش از هر چیز در محیطی رشد یافته که مولفههای مختلف، مدرنیسم را در شئون گوناگون به نمایش گذاشتهاند. یکی از مهمترین این مولفهها، اقتصاد صنعتی و سازوکار تولید اقتصادی- اجتماعی است. دیگر مولفه مهم و مرتبط با آموزههای سوسیالیستی، تصوری است که از انسان وجود دارد. سوسیالیسم در هر یک از این دو مولفهها نظریات متفاوتی داده است. در مجموع، سوسیالیسم با فردیت انسان موافق نیست و آن را به منزله عضوی از پیکره اجتماع مینگرد. این امر با رعایت آزادیهای فردی که در برخی از تفاسیر و نحلههای سوسیالیستی بویژه در انگلستان و اروپای غربی وجود دارد منافاتی ندارد.
لیبرالیسم، اصالت را به فرد و جامعه میدهد، در حالی که سوسیالیسم اصالت را به زیست جمعی انسانها در اَشکال و قالبهای گوناگون میدهد. سوسیالیسم در بیش از دو قرن، به آنچه سرمایهداری (کاپیتالیسم) و همچنین اخلاق و عقاید بورژوازی نامیده میشود، به نقادیهای مهمی پرداخته است. حتی برخی معتقدند که سوسیالیسم بیشتر یک آموزه نقدی است تا آموزه ایجابی.
شاخصه دیگر احزاب سوسیالیستی این بود که بعضی از آنها ترکیبی از دیگر آموزهها را در کنار سوسیالیسم عرضه میکردند.
سوسیالیسم، تنها نقاد سازوکارهای اجتماعی برخاسته از سرمایهداری و بورژوازی صنعتی نبوده است، بلکه مارکسیسم و آنارشیسم در شاخههای مختلف خود در قرن نوزدهم و بیستم از جهاتی با سوسیالیسم اشتراک مساعی دارند.
از همین رو در مواقعی تاریخ سوسیالیسم با آموزههای یاد شده، بویژه مارکسیسم، چندان درهم تنیده میشود که پژوهشگر را در چگونگی تفکیک آنها و اصولاً لزوم این تفکیک دچار آشفتگی و سردرگمی میکند؛ مثلاً در برخی از کتابهایی که به تعریف و تفسیر آموزهها میپردازند سعی میکنند نامی از مارکسیسم نبرند و فقط در میان مطالب مربوط به سوسیالیسم اشاراتی به آن بکنند (گیگن در مکنزی و دیگران، 1375) و برخی دیگر از متون، در طراحی شالوده کتاب به گونهای عمل میکنند که سوسیالیسم- فعلی- به عنوان میراث مارکسیسم طرح شود.
در تاریخ جوامع و نظریات اندیشمندان، نمونههایی وجود دارد که شاید بتوان آنها را نظریات یا سازوکارهای سوسیالیستی نامید. به طور مثال، نظام اشتراکی پیشنهادی افلاطون در کتابش به نام جمهور، برای دو طبقه پاسدار و فلاسفه، نوعی نظام سوسیالیستی است؛ بدین ترتیب، سازوکار مهار آبهای رودخانه نیل در کشور مصر را که حیات اقتصادی- اجتماعی مردم آن را تضمین میکرد نیز میتوان یک سازماندهی سوسیالیستی نامید.
موارد مشابه دیگری نیز وجود دارد که استعداد تفسیر سوسیالیستی را در آنها نشان میدهد، به طوری که نمیتوان هیچ یک از این موارد را به طور انتخابی، از قلمرو پیشینه سوسیالیسم کنار نهاد و میان سوسیالیسم و برخی تجربههای آن در قرون جدید با توجه به نمونههای تاریخی آن، یکسانی برقرار کرد.
سوسیالیسم جدید، پیش از هر چیز در محیطی رشد یافته که مولفههای مختلف، مدرنیسم را در شئون گوناگون به نمایش گذاشتهاند. یکی از مهمترین این مولفهها، اقتصاد صنعتی و سازوکار تولید اقتصادی- اجتماعی است. دیگر مولفه مهم و مرتبط با آموزههای سوسیالیستی، تصوری است که از انسان وجود دارد. سوسیالیسم در هر یک از این دو مولفهها نظریات متفاوتی داده است. در مجموع، سوسیالیسم با فردیت انسان موافق نیست و آن را به منزله عضوی از پیکره اجتماع مینگرد. این امر با رعایت آزادیهای فردی که در برخی از تفاسیر و نحلههای سوسیالیستی بویژه در انگلستان و اروپای غربی وجود دارد منافاتی ندارد.
لیبرالیسم، اصالت را به فرد و جامعه میدهد، در حالی که سوسیالیسم اصالت را به زیست جمعی انسانها در اَشکال و قالبهای گوناگون میدهد. سوسیالیسم در بیش از دو قرن، به آنچه سرمایهداری (کاپیتالیسم) و همچنین اخلاق و عقاید بورژوازی نامیده میشود، به نقادیهای مهمی پرداخته است. حتی برخی معتقدند که سوسیالیسم بیشتر یک آموزه نقدی است تا آموزه ایجابی.
شاخصه دیگر احزاب سوسیالیستی این بود که بعضی از آنها ترکیبی از دیگر آموزهها را در کنار سوسیالیسم عرضه میکردند.
سوسیالیسم، تنها نقاد سازوکارهای اجتماعی برخاسته از سرمایهداری و بورژوازی صنعتی نبوده است، بلکه مارکسیسم و آنارشیسم در شاخههای مختلف خود در قرن نوزدهم و بیستم از جهاتی با سوسیالیسم اشتراک مساعی دارند.
از همین رو در مواقعی تاریخ سوسیالیسم با آموزههای یاد شده، بویژه مارکسیسم، چندان درهم تنیده میشود که پژوهشگر را در چگونگی تفکیک آنها و اصولاً لزوم این تفکیک دچار آشفتگی و سردرگمی میکند؛ مثلاً در برخی از کتابهایی که به تعریف و تفسیر آموزهها میپردازند سعی میکنند نامی از مارکسیسم نبرند و فقط در میان مطالب مربوط به سوسیالیسم اشاراتی به آن بکنند (گیگن در مکنزی و دیگران، 1375) و برخی دیگر از متون، در طراحی شالوده کتاب به گونهای عمل میکنند که سوسیالیسم- فعلی- به عنوان میراث مارکسیسم طرح شود.
بررسی نگاه سوسیالیستی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: