خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
در فلسفة علوم اجتماعی، عده ای بر شباهت علوم اجتماعی و طبیعی، از حیث موضوع و روش و هدف تأکید دارند و عده ای دیگر به تفاوت های بنیادین میان آنها، در این جنبه ها قائل اند. مهم ترین استدلال های دو دسته برای ادعاهای خود، فهرست وار در این مقاله آمده است. از جمله موضوعات مورد اختلاف که در اینجا بیان شده است، میتوان به آزمایشی بودن یا نبودن علوم اجتماعی، وجود داشتن یا نداشتن قوانین کلی در علوم اجتماعی، و تفاوت های پیش بینی و تبیین در علوم طبیعی و علوم اجتماعی اشاره کرد. آیا موضوعات مورد مطالعه در علوم اجتماعی، ویژگیهای منحصر به فردی مانند معنادار بودن دارند که آنها را به لحاظ ماهیتی، از پدیده های مورد مطالعه در علوم طبیعی متمایز کند؟ آیا از روش های به کار رفته در علوم طبیعی که کارامدی خود را در حیطة مطالعة پدیده های فیزیکی و زیستی نشان داده اند، میتوانیم در مطالعة پدیده های اجتماعی استفاده کنیم؟ اگر پاسخ مثبت است، آیا باید چنین کنیم؟ یا میتوان اهداف متفاوتی، در دو حیطة علوم اجتماعی و طبیعی در نظر گرفت که مانع این کار شود؟ مقالة حاضر به پاسخ های متفاوتی که اشاره میکند در ادبیات فلسفة علوم اجتماعی، به این پرسش ها داده شده است.
منبع: پرتال جامع علوم انسانی


علوم اجتماعی و علوم طبیعی؛ شباهت ها و تفاوت

 
  • تشکر
Reactions: ~Hasti~

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
مقدمه:

ﺍﺷﻴﺎ، ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻫﺎ، ﺍﻳﺪﻩﻫﺎﹰ و هر چه ﺭﺍ که ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺷﺒﺎﻫﺖﻫـﺎ ﻭ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎ، ﺩﺭ ﻣﻘﻮﻻﺗﻲﺟﺪاگانه ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﺮچه ﺗﻤﺮکز ﻣﺎ ﺑﺮ ﺷـﺒﺎﻫﺖﻫـﺎﺑﻴـﺸﺘﺮ ﺑﺎﺷـﺪ،
ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﻣﻘﻮﻻﺗﻲﺗﻌﺮﻳﻒ کرﺩ که ﺟﺰﺋﻲﻫﺎﻱﺑﻴﺸﺘﺮﻱﺩﺭ ﺧﻮﺩ بگنجاند ﻭ ﻫﺮ چه ﺗﻤﺮکز ﺑـﺮ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮﺷﻮﺩ، ﻳﻌﻨﻲ ﻧﻈﺎﻡ ﺗﻤﻴﺰ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰکننده ﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎ ﻣﻘﻮﻻﺕ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰﺗﺮﻱ ﺳﺮ ﻭ کار ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺷﺖ؛ که ﺟﺰﺋﻲﻫـﺎﻱ کمتـﺮﻱ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺮﻣـﻲگیرﺩ. ﻣﻘـﻮﻻﺗﻲکـﻪ ﺍﻧـﺴﺎﻥﻫـﺎ ﺑـﺮﺍﻱ ﻧﻈﺎﻡﻣﻨﺪﺗﺮ کرﺩﻥ ﺍﻧﻄﺒﺎﻋﺎﺕ ﺣﺴﻲﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻬﺮﻩﻣی گیرﻧﺪ، هر ﺩﻭ ﻧﻮﻉ ﺍﺯ ﻣﻘﻮﻻﺕ پیش گفته
ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺮﻣﻲگﻴﺮﺩ. گاهی ﺑﺮﺍﻱ ﻧﻈﻢ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ تکثرﻱﺍﺯ ﺟﺰﺋـﻲﻫـﺎ، ﺍﺯ ﻣﻘـﻮﻻﺕ ﻋـﺎﻡﺗـﺮﺑﻬـﺮﻩ
ﻣﻲ گیریم ﻭ گﺎﻫﻲﻧﻴﺰ، ﺧﻮﺍﻫﺎﻥﺗﻤﻴﺰ گذﺍﺭﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱﻣﻴﺎﻥ ﺟﺰﺋﻲﻫﺎﻳﻲﻫﺴﺘﻴﻢ کﻪ ﺍﺯ پـﻴﺶ،
همگی را ذیل ﻣﻘﻮﻟﺔﻋﺎﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑـﻮﺩﻳﻢ. ﻓﻴﻠـﺴﻮﻓﺎﻥ ﻧﻴـﺰ،ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻴـﺚ کـﻪ ﺍﻧـﺴﺎﻥ
ﻫﺴﺘﻨﺪ، اﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻣﺴﺘﺜﻨﺎ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ.ﺩﺭ ﻓﻠﺴﻔﺔﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ،ﺑﺤﺚﻫـﺎﻱﺩﺍﻣﻨـﻪﺩﺍﺭﻱﺩﺭ
ﻣﻮﺭﺩﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎﻭ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎﻱﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ،از یک ﺳـﻮ ﻭ ﻋﻠـﻮﻡ ﻃﺒﻴﻌـﻲ،ﺍﺯ
ﺳﻮﻱﺩیگر ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﺳﺖ. ﻋﺪﻩﺍﻱﺍﺯ ﻓﻴﻠـﺴﻮﻓﺎﻥ ﻋﻠـﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤـﺎﻋﻲهمچوﻥ ﺩﻳﻠﺘـﺎﻱ،
ﺷﻼﻳﺮ ﻣﺎﺧﺮ، ﺯﻳﻤﻞ، ﻭﺑﺮ ﻭ...ﺧﻮﺍﻫﺎﻥتاکید ﺑـﺮ ﺗﻔـﺎﻭﺕﻫـﺎﻱﻋﻠـﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﻭ ﻃﺒﻴﻌـﻲ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻋﺪﻩﺍﻱﺩﻳگﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ پوزﻳﺘﻮﻳﺴﺖﻫﺎ، ﺑﻪﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎ توجه می کنند.
ﺩﺭ زﻳﺴﺖﺷﻨﺎﺳﻲ ﻭ ﻓﻠﺴﻔﺔﺯﻳﺴﺖﺷﻨﺎﺳﻲ، بحثی ﺩﺭﺑﺎﺭه گونه هاﻱﻣﻮﺟـﻮﺩﺍﺕ ﺯﻧـﺪﻩ
ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ که ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ نکات ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩﺍﻱﺑﺮﺍﻱﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﻋﻠـﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤـﺎﻋﻲﺩﺍﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷـﺪ.
گونه ﻫﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺯﻧﺪﻩ، ﺑﺮﺍﻱﻣﺜﺎﻝ گربه ﻫـﺎﻭ ﺑﺒﺮﻫـﺎ، ﺷـﺒﺎﻫﺖﻫـﺎ و ﺗﻔـﺎﻭﺕﻫـﺎﻳﻲﺑـﺎ
یکدیگر ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎﻱﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻣﻴﺎﻥ گربه ﻫﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺟﻬـﺎﻥ ﻧﻤـﻲﺗـﻮﺍﻥ
کلی گربه ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺋﺔﺷﺮﺍﻳﻂ ﻻﺯﻡ ﻭ کافی،ﺑﻪ گونهاﻱﺗﻌﺮﻳﻒ کرد که همه گربه ها ﻓﻘـﻂ گربه های موجود ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ، ﺩﺭ ﺁﻥ کﻠﻲﻗﺮﺍﺭ گﻴﺮﻧﺪ. ﻫﻤﻴﻦ ﺳـﺨﻦ ﺩﺭﺑـﺎﺭة کلی ﺑﺒـﺮ ﻧﻴـﺰ ﺻﺎﺩﻕ ﺍﺳﺖ.ﺑﺎ ﻭﺟـﻮﺩﺑﺤـﺚﻫـﺎﻱﻓـﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭ ﺍﺭﺍﺋـﺔ پیشنهادﻫﺎﻱ ﻣﺘﻨـﻮﻉ، ﺑـﺮﺍﻱ ﺗﻌﺮﻳـﻒ گونه های زیستی، ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺯﻳﺴﺖﺷﻨﺎﺳﻲﺗﻌﺮﻳﻔﻲﺩﻗﻴﻖ،ﻳﻌﻨﻲﺍﺭﺍﺋـﺔﺷـﺮﻭﻁ ﻻﺯﻡ ﻭ کـﺎﻓﻲ،
ﺑﺮﺍﻱ گونه ﻫﺎﻱﺯﻳﺴﺘﻲﻧﺪﺍﺭﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦﺑﻪﺁﻥﻣﻌﻨﺎﺳﺖ که گونـﻪﻫـﺎﻱﻣﻮﺟـﻮﺩﺍﺕ ﺯﻧـﺪﻩ
ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ؟ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻣﻲﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻱپاﺳﺦ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ پرﺳﺶ،ﺑـﻪ ﺍﻳـﻦ ﻧکﺘـﻪ ﺍﺫﻋـﺎﻥ
ﺩﺍﺭﻳﻢ که ﻣﺮﺯ ﻣﻴﺎﻥ گونهﻫﺎﻱﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺯﻧﺪﻩ، ﺩﻗﻴﻖ ﻭ ﺭﻭﺷـﻦ ﻧﻴـﺴﺖ. چنین ﺳـﺨﻨﻲﺭﺍ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ تمیز ﻣﻴﺎﻥﻋﻠﻮﻡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻧﻴﺰ ﺑﻴﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ؛ﹰﻣـﺜﻼ ﻓﻴﺰﻳـک ﻭ ﺟﺎﻣﻌـﻪﺷﻨﺎﺳـی.

منبع: پرتال جامع علوم انسانی


علوم اجتماعی و علوم طبیعی؛ شباهت ها و تفاوت

 
  • تشکر
Reactions: ~Hasti~

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﺑﺼﻴﺮﺕ ﺩﺍﺭﻭﻳﻦ ﺩﺭﺑﺎﺏ گونه های ﺯﻳﺴﺘﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺭﺱﺁﻣﻮﺯ ﺍﺳﺖ. ﻭﺍﺣﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ، به ﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎﻭ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺯﻧـﺪﻩ ﺗﻮﺟـﻪکـﺮﺩ. ﺗﻮﺿـﻴﺢ ﺍﻭ ﺑـﺮﺍﻱﺷـﺒﺎﻫﺖ ﻣﻴـﺎﻥ گونه ﻫﺎﻱﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺯﻧﺪﻩ،ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻴﺎﻳﻲﻣﺸﺘﺮک ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﺔﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺯﻧـﺪةﻣﻮﺟـﻮﺩ روی کره زمین، از یک یا ﺩﺳﺘﺔﺑﺴﻴﺎﺭ کوچکی از نیاکان ﻣﺸﺘﺮک ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣـﺪﻩﺍﻧـﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳـﻦ ﺭﻭ، با یک دیگر ﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎﻱﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺍﻣﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺯﻧﺪﻩ،ﺩﺭ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎﻣﻮﻗﻌﻴﺖﻫـﺎﻱ ﻣﺤﻴﻄﻲﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻭ ﺗﺤﺖ ﺳﺎﺯﻭکﺎﺭﻱﺑﻪ ﻧﺎﻡ گزینش ﻃﺒﻴﻌﻲﺗﻨﻮﻉ ﻭ تکثر یافته اند؛ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺩﺭ ﻣﺤﻴﻂ، ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺩﺭ گﻮﻧﻪﻫﺎﻱﺯﻳﺴﺘﻲﺭﺍ ﺩﺭ پﻲﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳـﺖ.ﺩﺭ ﻭﺍﻗـﻊ، یکی از ﺩﻻﻳﻞ ﺍﺻﻠﻲﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﻧﻈﺮﻳﺔ فرگشت ﺩﺍﺭﻭﻳﻦ،ﺗﻮﺟﻪ ﻫﻢﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎﻭ ﺷﺒﺎﻫﺖﻫـﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﺍﺭﺍﺋﺔ ﺳﺎﺯ و کاﺭﻱ برای توضیح ﺁﻥ ﺑـﻮﺩﻩ ﺍﺳـﺖ. ﺩﺭ ﺗﻤﻴﺰگـﺬﺍﺭﻱ ﻣﻴـﺎﻥ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻧﻴﺰ، به توجه ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎ ﻭ ﺗﻔـﺎﻭﺕﻫـﺎ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﻳﻢ. با نگاهی به ﻋﻤﺪة ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﻓﻠﺴﻔﺔﻋﻠـﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤـﺎﻋﻲﺩﺭﻣـﻲﻳـﺎﺑﻴﻢ کـﻪ
ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ،ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻋﻤﺪﻩ،ﻳﺎ ﺑﻪ ﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎ.
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ، گفت و گویی ﻣﻴﺎﻥ ﻳـک ﻃـﺮﻑﺩﺍﺭ ﻓﺮﺿـﻲ ﺍﻳـﻦ ﻧﻈـﺮ کـﻪ ﻋﻠـﻮﻡ ﻃﺒﻴﻌـﻲ ﻭ ﻓﺮﺿﻲ ﺍﻳﻦ ﻧﻈﺮ ﻭ ﻧﺎﻇﺮ ﺳﻮﻣﻲ کﻪ ﺭﻭﻳکﺮﺩﻱ ﻣﻴﺎﻧﻪﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺯ ﻳک ﺳﻨﺦ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻳک ﻣﺨﺎﻟﻒ
ﺩﺍﺭﺩ، ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ گفت و گو، ﺍﻭﻟﻲ ﺭﺍﺷﺒﺎﻫﺖگـﺮﺍ، ﺩﻭﻣـﻲ ﺭﺍ ﺗﻔـﺎﻭﺕگـﺮﺍ و ﺳﻮﻣﻲ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻧﻪﺭﻭ ﻣﻲﻧﺎﻣﻴﻢ.
سبک ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ، برگرفته ﺍﺯ ﻣﺤـﺎﻭﺭﺍﺕ ﺍﻓﻼﻃـﻮﻧﻲ ﺳـﻘﺮﺍﻃﻲ ﺍﺳﺖ که ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﻧﻴﺰ، ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎﻧﻲ همچون گری گاتینگ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﻮﺟﻪ می کنند.

منبع: پرتال جامع علوم انسانی


علوم اجتماعی و علوم طبیعی؛ شباهت ها و تفاوت

 
  • تشکر
Reactions: ~Hasti~

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
تفاوت گرا: حیطه پدیده های ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑـﻪ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺍﻳﻦ حیطه می پردازد؛ ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ پدیدهﻫﺎﻱ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﺭﺍﻩﻫـﺎﻳﻲ، ﺑـﺮ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺗﺄﺛﻴﺮ گذارد که ﺧﻮﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، تحقیق پدیده های اجتماعی ﻧﻤﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ کامل، با ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺧﻮﺩانگارهایی اﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ که ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻪ ﺁﻥ اقرار دارند.
ﺷﺒﺎﻫﺖگﺮﺍ:ﺍﻣﺎ ﺗﺒﻴﻴﻦ پﺪﻳﺪﻩﻫﺎﻱﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ چیزی ﺟﺰ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ تشکیل دهنده ﺁﻥ پدیده های ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻧﻴﺴﺖ.
ﺗﻔﺎﻭﺕگﺮﺍ: تبیین رفتار افراد نیازمند ﻧﻮﻉ ﺧﺎﺻﻲﺍﺯ ﻓﻬـﻢ ﻫﻤﺪﻻﻧـﻪ ﺑـﺎ ﺁﻧﻬـﺎ ﻧﻴـﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ.
ﻣﻄﺎﻟﻌﺔ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ،ﺑﺮﺧﻼﻑ ﻋﻠﻮﻡ ﻃﺒﻴﻌﻲ، ﺑﺎ ﻣﻌﻨﺎ ﺑﺨﺸﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲﺷﻮﺩ.
ﺷﺒﺎﻫﺖگﺮﺍ: تبیین ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ آنچه ﻭﺑﺮ «ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺁﺭﻣﺎﻧﻲ» ﻣﻲﻧﺎﻣﻴﺪ، سروکار ﺩﺍﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. فراﻳﻨﺪﻫﺎﻱﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲﻭﺍﻗﻌﻲ، عوامل ﻣﺘﻌﺎﻣﻞﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑـﺮ ﻣـﻲگیرﺩ.ﺍﻳـﻦ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻫﺎ ﺗﻨﻮﻉ بسیاریﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ، ﺯﻣﺎﻥﻫﺎ و مکان های متنوع ﺩﺍﺭﺩ. اﻧـﻮﺍﻉ ﺁﺭﻣـﺎﻧﻲﺑـﺎ ﺗﻼﺵ ﺩﺭﺟﻬﺖ ﺍﻧﺘﺰﺍﻉ ﺍﺷﺘﺮاکاتیﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ پیچیدگی به ﻭﺟـﻮﺩ ﻣـﻲﺁﻳـﺪ.
ﺑـﺮ پایه دیدگاه ﻭﺑﺮ، ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻋﺮﺿﻪ ﻭ تقاضا یکی از ﺍﻳﻦ ﺁﺭﻣﺎﻥﺳﺎﺯﻱﻫﺎ ﻳﺎ ﺍﻧﺘﺰﺍﻋـﺎﺕ ﺍﺳـﺖ. از ﻧﻈـﺮ ﺍﻭ، نحوه ﺁﺭﻣﺎﻧﻲﺳﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺁﺭﻣﺎﻧﻲﺳﺎﺯﻱﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﻃﺒﻴﻌـﻲﺍﺳـﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ اﻧﺪﺍﺯﻩ، ﺑﻪ کارگیری ﺁﻥﻣﺸﺮﻭﻉ ﺍﺳﺖ. ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ مطابق ﻫﻤـﺎﻥ ﺭﻭﺵﻫـﺎ ﻭ ﻣﻮﺍﺯﻳﻨﻲ ﺟﻠﻮ ﻣﻲﺭﻭﺩ کﻪ ﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺑﻪ کاﺭ ﻣﻲﺭﻭﺩ.
ﺗﻔﺎﻭت گرﺍ: ﺗﺒﻴﻴﻦ پدیده های اجتماعی نیازمند ﺍﺭﺟﺎﻉ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺑـﻪ ﻃﺮﻳﻘـﻲﺍﺳـﺖ کـﻪ ﻋﻠﻮﻡ اجتماعی ر ﺍﺳﺎﺳﺎ، ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻣﻲ کند.ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲﻣـﻲﺗﻮﺍﻧـﺪ ﻭ یا ﺑﺎﻳﺪ در قالب ﻫﺴﺘﺎﺭﻫﺎ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﺤﻮﻳﻞ ناپذیر، ﺑﻪ ﺗﻮﺿﻴﺢ پدیده ها بپردازد. پدیده های اجتماعی، موجودیتی خارج از افراد داشته و تاثیرات علی پدیده های اجتماعی حذف ناپذیر است. ﺍﻣﻀﺎﻱﻳک چـک، ﻣﺠﻤﻮعه ﺑﺰﺭگـﻲ ﺍﺯ پدیده های ﻓﺮﺩﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ دورکیم، ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ پذیرش ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺑﻴﻦ پدیده های ﺟﻤﻌﻲ ﻭ ﻓﺮﺩﻱ، ﺑﻪ ﻭﺣﺪﺕ ﻣﻮﺿﻮﻉ، ﺭﻭﺵ ﻭ ﻫﺪﻑ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﻃﺒﻴﻌﻲ؛ ﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎ ﻭ ﺗﻔﺎﻭﺕ ها ﻧﻬﺎﺩﻱ ﺩﺭﺑﺎﺭه بانکﻫﺎﻭ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ پیش فرض می گیرد.

منبع: پرتال جامع علوم انسانی


علوم اجتماعی و علوم طبیعی؛ شباهت ها و تفاوت

 
  • تشکر
Reactions: ~Hasti~

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
شباهت گرا: دﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺑﺎﻳﺪ همه ﺗﺒﻴﻴﻦﻫﺎ، ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﺍﻓـﺮﺍﺩ ﺍﻧﺠـﺎﻡ ﺷـﻮﺩ.ﺁنچه تشکیل ﺩﻫﻨﺪه ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲﺍﺳﺖ، ﺍﻓﺮﺍﺩ اﺳﺖ، ﻭ ﺭﻭﻳـﺪﺍﺩﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ، ﺩﺭﺑـﺎﺭه ﺍﻓـﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ. اﻳﻦ ﻧﻈﺮیه ﻣﺘﺎفیزیکی پیش پا ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ پیامدهای ﺭﻭﺵ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑـﺴﻴﺎﺭﻱ ﺩﺭﺑـﺮﺩﺍﺭﺩ؛ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ اینکه پدیده های مقیاس ﺑﺰﺭگ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ،ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﺷﺮﺍﻳﻂ، ﺗﻤﺎﻳﻼﺕ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻱ ﺍﻓـﺮﺍﺩ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩ. همه پدیده‌های اجتماعی را ﺑﺎﻳﺪ، ﺑﻪﻃﻮﺭ کامل ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻭﺍژگان ﻣﺮﺑـﻮﻁ ﺑـﻪ کنشﻫﺎ، ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖﻫﺎﻱﺍﻓﺮﺍﺩ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩ. ﺗﺒﻴﻴﻦ پدیده های اجتماعی، بدون ﺩﺭ ﻧﻈﺮ گرفتن ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖﻫﺎﻱ کنش گران ناکار ﺁﻣﺪ ﺍﺳﺖ.
ﻣﻴﺎﻧﻪﺭﻭ: پوپر آنچه ﺭﺍ ﺷـﻤﺎ «ﻧﻈﺮﻳـﻪﺍﻱﻣﺘـﺎﻓﻴﺰیکی» ﻧﺎﻣﻴﺪﻳـﺪ،ﺫﻳـﻞ ﻧـﺎﻡ «ﻓﺮﺩگرایی
ﻣﺘﺪﻭﻟﻮژیک» ﻣﻄﺮﺡﻣﻲ کند ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ،ﺁﻥ را یک ﺍﺻـﻞ ﻣﺘـﺪﻭﻟﻮژیک ﻭ ﻧـﻪﻳـک ﺁﻣـﻮﺯه متافیزیکی ﻣﻲﺩﺍﻧـﺪ. ﺗﺒﻴـﻴﻦﻫـﺎ، ﺑـﻪ چارچوب ﻫـﺎﻱﻣﺘـﺪﻭﻟﻮژیک متکی ﻫـﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻟﺒﺘـﻪ ﻣﺘﺪﻭﻟﻮژﻱﻫﺎ ﻧﻴﺰ،ﺑﺮ ﻣﺘﺎﻓﻴﺰﻳکﻫﺎ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ، ﻣﺘﺎﻓﻴﺰیک پوپری ﻭ همه کسانی که ﺑﻪ ﻓﺮﺩگرﺍﻳﻲ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭگرایی ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺭﻧـﺪ، بر ﺁﻥ متکی ﺍﺳـﺖ کـﻪ ﺍﻓـﺮﺍﺩ ﻫـﺴﺘﻨﺪ کـﻪ ﺑﺎﻷﺻـﺎﻟﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﻧﺪ. ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎ، ﺑﺮﺳﺎﺧﺘﻪﻫﺎﻱ متکی ﺑﻪ ﺣﻴﺚﻫﺎﻱﺍﻟﺘﻔﺎﺗﻲﻫﺴﺘﻨﺪ کﻪ ﺑـﺮﺍﻱ ﺁﻧﻬـﺎ،ﺑـﻪ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﻱ، ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﻓﺮﺽﻣﻲﺷﻮﺩ؛ ﻳﻌﻨﻲﹼﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﻋﻠّﻲ اﺳﻨﺎﺩ ﻣـﻲﺷـﻮﺩ. ﺍﻣـﺎ ﺍﻳـﻦ ﺗـﻮﺍﻥﻋﻠّﻲ، ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ، به ﺣﻴﺚﻫﺎﻱ ﺍﻟﺘﻔﺎﺗﻲ ﺟﻤﻌﻲ ﺑﺎﺯ می گردد؛ ﺟﻤﻊﻫﺎیی که ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ تشکیل ﺷﺪﻩ است. ﻫﺴﺘﺎﺭﻫﺎیی که ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﻲ کند، ﺍﺷﻴﺎﻱﺍﻧﺘﺰﺍﻋـﻲ ﻭ ﺑﺮﺳﺎﺧﺘﻪﻫﺎﻱﻧﻈﺮﻱﺍﺳﺖ. ﺣﺘﻲ جنگ ﻭ ﺍﺭﺗﺶ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﺍﻧﺘﺰﺍﻋﻲﺍﻧﺪ؛ هر چند که ممکن ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺮﺧﻲ ﻋﺠﻴﺐ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ رسد. آنچه ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻧﻀﻤﺎﻣﻲ ﻭﺟـﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، کـﺸﺘﻪﻫـﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﻲ که ﻳﻮﻧﻴﻔﻮﺭﻡ ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺑﻪ ﺗـﻦ ﺩﺍﺭﻧـﺪ ﻭ ﻣـﻮﺍﺭﺩﻱ ﺍﺯ ﺍﻳـﻦ ﺩﺳـﺖ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ، چﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱﺍﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﻲﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺗﻤـﺎﻳﻼﺕ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖﻫﺎﻱﻧﻈﺎﻣﻴﺎﻥ ﺗﺸکﻴﻞﺩﻫﻨﺪةﺁﻥ ﺍﺭﺗﺶ ﺗﻮﺻﻴﻒ کﺮﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ، ﻋﻴﻨﻴـﺖ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﺑﻴﻦﻣﻲﺭﻭﺩ. ﻭﻇﻴﻔﺔﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ،ﺩﺭچنینﻣـﻮﺍﺭﺩﻱ، ﺗﺤﻠﻴـﻞ ﻣﻮﻗﻌﻴـﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﺭﺗﺶ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ چنین ﺑﺮﺳﺎﺧﺘﻪﺍﻱ ﺑﺎر دیگر ﺑﺮ ﺳـﺎﺧﺘﻪﻫـﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﻣﻮﺟـﻮﺩ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌـﻪ اﺳﺖ و ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻠﻴﻠﻲ ﻋﻴﻨﻲ ﻭ ﻧﻪ ﺫﻫﻨﻲ ﺍﺳﺖ.

منبع: پرتال جامع علوم انسانی


علوم اجتماعی و علوم طبیعی؛ شباهت ها و تفاوت

 
  • تشکر
Reactions: ~Hasti~
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا