دیو و دلبر
داستان انیمه The Tale Of OutCasts در رابـ*ـطه با دختر بچه یتیم و فقیری به نام ویستریا (Wisteria) است که در انتهای قرن 19 میلادی در انگلستان زندگی میکند. ویستریا تحت نظر یک کشیش ظالم قرار دارد که بچهها را وادار به کارهایی مانند گدایی از عابران پیاده کرده و کودکان را میفروشد. به همین دلیل در ساختمانی متروک و تاریک نگهداری شده و مورد آزار و اذیت وی قرار میگیرد. این ماجرا ادامه دارد تا زمانی که با یک موجودی به نام مارباس (Marbas) آشنا میشود. مارباس شیطانی نامیرا و بسیار قدرتمند است که از دوران اوج شیاطین زنده مانده و در گوشه و کنار پرسه میزند؛ اما چندین قرن پس از گذر از دوران یاد شده دیگر اکثر مردم نمیتوانند آنها را ببینند و به همین دلیل به شدت تنها میشود. از طرفی گروهی از شکارچیان به نام «شوالیه های شمشیر صلیب» (The Sword Cross Knights) که شیاطین را شکار میکنند به دنبال مارباس هستند. پس از اولین دیدار ویستریا و مارباس هر دو از تنهایی در آمده و به مرور به یکدیگر وابسته میشوند و شبها با یکدیگر دیدار میکنند. تا جایی که تصمیم میگیرند با سفر به دور دنیا برادر ویستریا، اسنو (Snow) و محلی آرام را برای ادامه زندگی پیدا کنند؛ اما ماجراهایی پیش میآید که همهچیز را پیچیدهتر میکند و به مرور آنها هدفی بزرگتر را در مقابل خود میبینند.
داستان سفر ویستریا و مارباس و تلاش آنها برای کشف دنیا به مواجه شدن با دوست و دشمن مختلف میانجامد و آنها را درگیر مبارزات ناخواسته میکند. روایت انیمه مورد بحث از این جهت بسیار مستحکم و زیبا بوده، به خوبی روایت میشود و به تنهایی میتواند شما را تا انتها با خود همراه کند. به علاوه شخصیتپردازی بیشتر کاراکترها به خوبی انجام شده و کمبودی در این زمینه حس نمیکنید.
نمایش دوستی
نمایش رابـ*ـطه میان مارباس و ویستریا از بهترین لحظات انیمه به شمار میرود. از طرفی برخلاف الگوی اصلی انیمه (داستان دیو و دلبر) آنها اختلاف سنی زیادی داشته و ارتباط در حد یک دوستی زیبا و پایدار باقی میماند که اصلاً موضوع بدی نیست و به خوبی پیادهسازی شده است. به علاوه ویستریا با گذشت زمان با دختری به نام دیانا (Diana) و شیطان همراهش نابیریوس (Naberius) دوست و همراه میشود. البته با وجود این که دیانا و ویستریا یک رابـ*ـطه دوستی را به نمایش میگذارند، مارباس و نابیریوس پیوسته در حال درگیری با هم هستند و سعی میکنند بار لحظات طنز انیمه را به دوش بکشند که همیشه در این زمینه موفق ظاهر نمیشوند و از جایی به بعد احساس میکنید در این زمینه زیاده روی شده است.
تقابل انسان و شیطان
اسنو، بردار ویستریا، دیگر شخصیت The Tale Of OutCasts است که نقش مهمی در داستان ایفا میکند. اسنو پیش از شروع داستان از ویستریا جدا شده و برای پیدا کردن وی به گروه شوالیههای شمشیر ملحق میشود. به همین دلیل تنفر شدیدی از شیاطین داشته و به صورت پیوسته سعی در شکار آنها دارد. به همین دلیل زمانی که ویستریا را پیدا میکند بلافاصله علیه مارباس جبهه گرفته و با این شرایط مخالفت میکند. این موضوع صحنههای جالبی را به وجود آورده و به خوبی رشد شخصیتی اسنو و ویستریا را با نزدیک شدن به انتهای داستان نشان میدهد.
به طور مشابه با وجود این که شوالیههای شمشیر وظیفه دارند با شیاطین مبارزه کنند؛ اما راز بزرگی از همکاری آنها با شیاطین را با خود حمل میکنند. به همین ترتیب آنها نیز مجبور میشوند تا انتهای داستان در بعضی از مواقع دشمنی را با شیاطین کنار گذاشته و با آنها همکاری کنند و بپذیرند که در هیچ نژاد و موجودی همه خوب یا بد نیستند و از هر طیفی میتوان در آنها پیدا کرد. در نتیجه آنها تنها موجودات و همتایان انسانها هستند که نیاز دارند درک شوند.
به علاوه از نیمه دوم انیمه به بعد شخصیت منفی اصلی پا به داستان میگذارد. یک سرباز سابق و شیطانی قدرتمند که تنها برای تفریح و کسب قدرت بیشتر جنگ راه میاندازد و لندن را به آتش میکشد. همچنین رابـ*ـطه دوستی میان این دو نیز به خوبی پیاده سازی شده و گذشته آنها نمایش داده میشود. این مسئله عمق مناسبی به شخصیت آنها داده و درگیری نهایی را جذابتر میکند.
نقد و بررسی انیمه The Tale Of OutCasts
بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com