M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,861
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ در روستای کوچک «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد در استان لرستان به دنیا آمد پدرش کشاورز بود و وضعیت اقتصادی خانواده او چندان مناسب نبود شش سال بیشتر نداشت که پدرش را هم از دست داد و با مرگ پدر مادر محمد و پنج فرزند دیگرش را به تهران آورد و در محله مولوی ساکن شدند به دلیل مشکلات مالی بسیار خانواده، محمد بروجردی از هفت سالگی روزها را در دکان خیاطی کار میکرد و عصر در مدرسه شبانه درس میخواند سال ۱۳۴۷ بود و چند سالی از تبعید امام خمینی میگذشت که محمد بروجردی نوجوان با شرکت در کلاسهای آموزش قرآن و معارف اسلامی با مباحث دینی آشنا شد، کلاسهایی که بعدها زمینه شناخت و نزدیکی او به هیات موتلفه اسلامی و شرکت در جلسات سـ*ـیاسی و عقیدتی هیات که «حاج مهدی عراقی» برگزار کننده آن بود را فراهم کرد محمد بروجردی به دلیل کار زیاد فرصت چندانی برای درس خواندن در مدرسه نداشت و همین باعث شد که تنها تا دوره دبیرستان تحصیل کند.
او در سال ۱۳۵۰ و در سن ۱۷ سالگی ازدواج کرد و یک سال بعد به خدمت سربازی فراخوانده شد اما با توجه به شناختی که در کلاسهای هیات موتلفه از ارتش و نظام شاه پیدا کرده بود حاضر نبود به خدمت سربازی برود همین موضوع دلیلی شد تا تصمیم بگیرد از طریق مرز به صورت غیر قانونی از کشور فرار کند و به عراق نزد امام خمینی برود فراری که البته موفقیت آمیز نبود و هنگام عبور از مرز زمینی ایران و عراق دستگیر شد و به زندان افتاد. محمد بروجردی ۶ ماه در زندان ساواک بود و پس از آن همزمان با آزادی برای انجام خدمت سربازی به ارتش تحویل داده شد و به تهران آمد. او پس از خاتمه دوران دو ساله سربازی تصیمیم جدی برای ملحق شدن به صف مبارزان سـ*ـیاسی علیه شاه گرفت و با توجه به ارتباطی که با گروههای سـ*ـیاسی اسلامی و طرفدار امام خمینی داشت با گروهی از افراد دست به تکثیر چاپ و توزیع اعلامیه و پیامهای امام خمینی زد خانه آنها در ظاهر به خیاط خانه تبدیل شده بود ولی در اصل محل چاپ و تکثیر اعلامیه بود مادر شهید بروجردی درباره آن روزها: گفته محمد به همراه چند نفر از دوستانش در طبقه همکف یکی از اتاقها سه چهار دستگاه خیاطی گذاشتند و عده ای بی وقفه پشت این چرخها کار می کردند اما این ظاهر قضیه بود و درست در زیر همین اتاق آنها چاپخانه مجهزی داشتند که در آن اعلامیه چاپ میکردند و به دلیل صدای چرخ خیاطی ها کسی سوء ظن پیدا نمی کرد.
محمد بروجردی با گستردگی فعالیتهای سـ*ـیاسی و آشنایی بیشتر با برخی از مبارزان به این نتیجه رسید که برای سرنگونی شاه نباید تنها به مبارزات سـ*ـیاسی بسنده کرد. همین تصمیم بود که مسیر زندگی او را تغییر داد و در نهایت چند سال بعد از او فرماندهای آماده و تمام قد ساخت در سال ۱۳۵۵ محمد بروجردی به همراه چند نفر از دوستانش برای آموزش اصول و قواعد جنگهای پارتیزانی راهی سوریه شد و به اردوگاه نظامی جنبش امل معرفی شد و دوره های رزم چریکی شهری و نبردهای پارتیزانی را دید. بعد از اتمام این دوره های آموزش محمد بروجردی که حالا حدود ۲۴ سال داشت، مصمم شد تا به نجف نزد امام خمینی برود و از او برای مبارزات مسلحانه اجازه بگیرد. اما به دلیل مشکلات سـ*ـیاسی امکان سفر او به عراق فراهم نشد و او برای مبارزه با حکومت شاه راهی ایران شد. بازگشت محمد بروجردی به ایران همزمان بود با چاپ مقاله ساواک در روزنامه اطلاعات و قیام ۱۹ دی سال ۱۳۵۶ در شهر قم؛ این اتفاقات زمینه ای شد تا شهید بروجردی با توجه به آموزشهایی که دیده بود با همکاری گروهی از دوستانش رشته فعالیتهای چریکی را علیه برخی از تاسیسات سـ*ـیاسی و امنیتی و برخی از مراکز سازماندهی کند.
او در سال ۱۳۵۰ و در سن ۱۷ سالگی ازدواج کرد و یک سال بعد به خدمت سربازی فراخوانده شد اما با توجه به شناختی که در کلاسهای هیات موتلفه از ارتش و نظام شاه پیدا کرده بود حاضر نبود به خدمت سربازی برود همین موضوع دلیلی شد تا تصمیم بگیرد از طریق مرز به صورت غیر قانونی از کشور فرار کند و به عراق نزد امام خمینی برود فراری که البته موفقیت آمیز نبود و هنگام عبور از مرز زمینی ایران و عراق دستگیر شد و به زندان افتاد. محمد بروجردی ۶ ماه در زندان ساواک بود و پس از آن همزمان با آزادی برای انجام خدمت سربازی به ارتش تحویل داده شد و به تهران آمد. او پس از خاتمه دوران دو ساله سربازی تصیمیم جدی برای ملحق شدن به صف مبارزان سـ*ـیاسی علیه شاه گرفت و با توجه به ارتباطی که با گروههای سـ*ـیاسی اسلامی و طرفدار امام خمینی داشت با گروهی از افراد دست به تکثیر چاپ و توزیع اعلامیه و پیامهای امام خمینی زد خانه آنها در ظاهر به خیاط خانه تبدیل شده بود ولی در اصل محل چاپ و تکثیر اعلامیه بود مادر شهید بروجردی درباره آن روزها: گفته محمد به همراه چند نفر از دوستانش در طبقه همکف یکی از اتاقها سه چهار دستگاه خیاطی گذاشتند و عده ای بی وقفه پشت این چرخها کار می کردند اما این ظاهر قضیه بود و درست در زیر همین اتاق آنها چاپخانه مجهزی داشتند که در آن اعلامیه چاپ میکردند و به دلیل صدای چرخ خیاطی ها کسی سوء ظن پیدا نمی کرد.
محمد بروجردی با گستردگی فعالیتهای سـ*ـیاسی و آشنایی بیشتر با برخی از مبارزان به این نتیجه رسید که برای سرنگونی شاه نباید تنها به مبارزات سـ*ـیاسی بسنده کرد. همین تصمیم بود که مسیر زندگی او را تغییر داد و در نهایت چند سال بعد از او فرماندهای آماده و تمام قد ساخت در سال ۱۳۵۵ محمد بروجردی به همراه چند نفر از دوستانش برای آموزش اصول و قواعد جنگهای پارتیزانی راهی سوریه شد و به اردوگاه نظامی جنبش امل معرفی شد و دوره های رزم چریکی شهری و نبردهای پارتیزانی را دید. بعد از اتمام این دوره های آموزش محمد بروجردی که حالا حدود ۲۴ سال داشت، مصمم شد تا به نجف نزد امام خمینی برود و از او برای مبارزات مسلحانه اجازه بگیرد. اما به دلیل مشکلات سـ*ـیاسی امکان سفر او به عراق فراهم نشد و او برای مبارزه با حکومت شاه راهی ایران شد. بازگشت محمد بروجردی به ایران همزمان بود با چاپ مقاله ساواک در روزنامه اطلاعات و قیام ۱۹ دی سال ۱۳۵۶ در شهر قم؛ این اتفاقات زمینه ای شد تا شهید بروجردی با توجه به آموزشهایی که دیده بود با همکاری گروهی از دوستانش رشته فعالیتهای چریکی را علیه برخی از تاسیسات سـ*ـیاسی و امنیتی و برخی از مراکز سازماندهی کند.
نگاهی به زندگی و اصول مدیریتی مسیح کردستان
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com