خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

delraw

ویراستار انجمن رمان ۹۸
ویراستار انجمن
  
عضویت
9/7/22
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
646
امتیاز
203
سن
21
زمان حضور
18 روز 16 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
باگواس خواجه پس از کشتن ارشک ، چنین صلاح دید که فردی را به شاهی برگزیند که هم از خاندان هخامنشی باشد و هم فردی دور از دربار بوده باشد ، تا بتواند خودش زمام امور را در دست داشته باشد . کشتاری هم که توسط او در خاندان هخامنشی شده بود دیگر کسی را بر جای نگذاشته بود که سزاوار پادشاهی باشد . از این رو داریوش را که از شاخه فرعی خاندان هخامنشی بود ، به قدرت رسانید ، اما مدتی بعد داریوش حاضر به تمکین از باگواس خواجه نشد ، باگواس که انتخاب خود را اشتباه می‌دید درصدد برآمد تا داریوش را نیز به قتل برساند . اما داریوش از قصد او آگاه شد و باگواس را به نزد خود خوانده ، دستور داد تا در حضورش زهری را که تهیه کرده بودند بنوشد . باگواس نیز به ناچار چنین کرد و درگذشت.
در آغاز سلطنت داریوش سوم شورشی در سال ۳۳۴ قبل از میلاد به وقوع پیوست که داریوش آنرا سرکوب نمود. اسکندر مقدونی در سال ۳۳۵ قبل از میلاد پس از درگذشت پدرش فیلیپ دوم جانشین او گشت و بدون هیچ تردیدی توانست یونان را مجبور کند او را سپهسالار کل یونان بشناسند، داریوش بعد از درگذشت فیلیپ خیالش از بابت مقدونیه راحت شده بود، اما چندی نگذشت که با آگاهی از فتوحات اسکندر، داریوش به فکر جنگ افتاد، اما هنوز تشویشی را در خود احساس نمی کرد. تشویش ضروریی که اگر در وجودش پیدا می شد، قطعا می‌توانست سرنوشت خودش و ایران را به گونه‌ای دیگر رغم بزند.
در بهار ۳۳۴ قبل از میلاد اسکندر بدون هیچ‌گونه ممانعتی از جانب ایرانیان از تنگه داردانل گذشت و وارد آسیای صغیر شد. در اولین جنگ به نام گرانیک، در سال ۳۳۴ قبل از میلاد سپاه ایران با ۲۰ هزار سواره نظام و ۲۰ هزار پیاده نظام اجیر یونانی در برابر سپاه اسکندر با ۳۵ هزار سپاهی قرار گرفت، ایرانیان از غایت غرور حاضر نشدند که سواره نظام را به کار گیرند؛ اما اسکندر از تمام توان خود استفاده نمود. در ابتدا به مدد تیراندازان ایرانی پیشرفت با ایرانیان بود اما با یاری سواره نظام سنگین اسلحه وضع فرق کرد. اسکندر توانست مهرداد داماد شاه را بکشد، سرانجام قلب قشون ایران شکافته شد و سواره نظام پارس شکست خورد و گریخت.
پس از این جنگ داریوش سوم تصمیم گرفت فرماندهی سپاه را شخصا به عهده گیرد، پس بابل را لشگرگاه خود قرارداد و سپاهی ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفره ترتیب داد؛ سپس با شکوه و جلال بسیار در حالی‌که زنان، خدمه، گنج‌ها و سپاهیانش به طرز پر طمطراقی با او بودند از فرات گذشت؛ اما درخشندگی سپاه اسکندر تنها از آهن بود، نه از طلا و نقره.
سرانجام جنگ در دشت مجاور شهر ایسّوس از نواحی کلیکیه درگرفت که به جنگ ایسّوس مشهور گشت. اسکندر پس از نطقی آتشین به قلب لشکر ایران همه برد و سپس به سوی گردنه شاه تاخت و اگر ایرانیان به زحمت مانع رسیدن وی به گرئنه شاه شدند؛ اما در همان هنگام اسبان گردونه شاه رم کرده و داریوش متوحش بر زمین افتاد، لیک بیدرنگ بر اسبی نشسته، بگریخت. سپاهیان نیز با دیدن فرارشاه، بگریختند و سپاه اسکندر پیروز شد و حرم شاه به دست اسکندر افتاد و تمامی بستگان شاه اسیر اسکندر شدند. داریوش در نامه‌ای خطاب به اسکندر حاضر شد دخترش را به همسرس اسکندر درآورد و جهیزیه دخترش را نیز ممالک غربی ایران تا رود داردانل قرار دهد به علاوه تا ۱۰۰۰ تالان برای باز خرید خویشانش که اسیر اسکندر بودند، بپردارید؛ اما اسکندر در پاسخ به سفرای داریوش گفت که تمام خزانه و ممالک داریوش از آن اسکندر است و اگر دخترش را هم بخواهد خواهد گرفت. بدین‌گونه اسکندر تنها راه چاره برای داریوش را تسلیم و یا جنگ قرارداد. آخرین نبرد به نام گوگمل در سال ۳۳۱ قبل از میلاد رخ داد. با دراوایل جنگ به لطف ارابه‌های داس‌دار کار به نفع ایرانیان بود اما این‌بار نیز اسکندر به قلب سپاه ایران زد و با نیزه گردونه شاه را هدف گرفت، گردونه سرنگون شد و سپاهیان پنداشتند داریوش کشته شده اما داریوش به زحمت مجددا در گردونه نشست، اما به‌جای جنگ راه فرار را در پیش گرفت. او عازم سفری بی‌بازگشت به ماد شد. درست در همین لحظه سلطنت هخامنشی به پایان رسید، وگرنه مرگ داریوش در اندکی بعد، تنها در حد پدید آوردن یک صحنه درآماتیک بود و بس. پس از اسکندر رو به سوی پارس نمود و تـ*ـخت جمشید و گنجینه‌های عظیم شاهی را تصاحب نمود، سپاهیان اسکندر نیز به درون شهر پارسه ریخته و شروع به غارت و بی احترامی و کشتار نمودند، بسیاری از اهالی شهر با دیدن آن شهر دست به خودکشی زدند و خانه‌های خود را سوزاندند، گفته می‌شود در جشنی که بعدا مقدونی‌ها برگزار کردند یکی از زنان بد*کاره آتنی به نام تائیس، اسکندر را در حالی که در حال خودش نبود وادار کرد تا کاخ تـ*ـخت جمشید را به آتش بکشد. خواه بدین.گونه بود خواه اسکندر عمدا دست به این‌کار زد، تـ*ـخت جمشید دیگر کمر راست نکرد؛ اما ویرانه‌های آن همچنان باقی است تا برای برخی مایه عبرت گردد و برای برخی دیگر، دریغ. اسکندر در سال ۳۳۰ قبل از میلاد برای به چنگ آوردن داریوش به سوی همدان رفت، سرداران خائن داریوش که از آمدن اسکندر خبردار شدند، در هراس افتاده، زخم‌های مهلکی به زدند‌، او را در حالت احتضار رها ساخته و گریختند، اسکندر در آخرین لحظات حیات داریوش سوم در حوالی دامغان به بالین او رسید و بدین‌شکل سلسله هخامنشی با مرگ داریوش سوم به پایان رسید.

منبع: سایت راسخون


داریوش سوم

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا