خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

زحل نوری

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/10/22
ارسال ها
2
امتیاز واکنش
14
امتیاز
98
زمان حضور
12 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
«دیدار تلخ»

تکیه دادم به صندلی آهنی پارک.
-خوب، می‌شنوم!
سیگارشو با پاش خاموش کرد و خیره شد بهم.
-چرا این‌قدر سرده صدات؟
-اینه حرفت؟
آهی کشید و ادامه داد.
-نه، ولی نمی‌تونم سرد بودنت‌ رو تحمل کنم.
-من همینم، برو سر اصل مطلب.
-باشه...اومدم بگم بیا از اول شروع کنیم.
-هه، من خیلی وقته از اول شروع کردم، از اوله اول، درست قبل از اومدنت، جایی که هیچ غمی نداشتم.
-ببین نهال قضیه من با بقیه خیلی فرق می‌کرد؛ الانم فرق می‌کنه، من دوست داشتم الانم دارم، ولی...
-پس چرا رفتی؟ وقتی دوستم داشتی و می‌دونستی منم دوستت دارم چرا رفتی؟
نه امید نه، توهم مثل بقیه بودی، رفتی دوراتو زدی دیدی هیچ‌کس من نمی‌شه برگشتی.
تو تنها آدمی بودی که دل‌بسته‌ات شدم؛ منی که حتی به خانوادم این‌قدر دل‌نبسته بودم، اما الان نه، دیگه نمی‌خوام کنارم حست کنم.
روزی که رفتی من تا شب توی این خیابون های شلوغ و زیر بارون راه رفتم و اشک ریختم، برامم اصلا مهم نبود مردم دارن بهم نگاه می‌کنن؛ فرداش به تمام پارک ها و کافه های که ازت خاطره داشتم سر زدم و باز اشک ریختم؛ با خودم گفتم مگه من چی کم داشتم که ترکم کرد؟
هه، ولی وقتی سلیقه های بعدیتو دیدم فهمیدم من چیزی کم نداشتم، این تو بودی که معرفت و وفاداری کم داشتی.
-نهال! الان حالِ هردوتامون خوب نیست، نمی‌تونیم درست تصمیم بگیریم، فردا همین ساعت همین‌جا، چطوره؟
-این دیدار به قدر کافی تلخ بود که نخوام طعمش رو دوباره بچشم...خداحافظ.

#زحل


دیدارِ تلخ | زحل نوری کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • تشویق
Reactions: varesh، -FãTéMęH-، MēLįKąღ و 6 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا