خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
دین زردشت، ‌یعنی دینی که از میان قوم ساکن سر برآورده است،‌ مردم را تشویق و ترغیب به سکونت و کشاورزی و دامپروری می‌کند. پس باید سرزمین آسمانی خدای این قوم نیز مانند سرزمین خودشان ساکن و بی‌حرکت باشد، و قلمرو اهریمن مانند سرزمین قوم پلید و مهاجم، عرصه‌ی حرکت‌های نامنظم و تاخت و تازهای بدون اندیشه.

● هرمزد و اهریمن، نمایندگان تضاد بنیادین

کل واحدِ ناظر بر هستی، «زروان» یا خدای زمان، در آگاهی بشر اسطوره‌ساز با دلایل منطقی و قابل پذیرش، ‌اجزایی را از خود صادر می‌کند، ‌درست همان گونه که نور از خورشید ساطع می‌شود. بعد از این کل واحد (زمان)، ‌پدیده‌ی واحد دیگری رخ می‌نماید که بنیان هستی جهان را تشکیل می‌دهد و برای همیشه به عنوان یکی از عناصر اصلی اندیشه، در زندگی قوم نقش بازی می‌کند.

این پدیده‌ی تضاد است که در کلی‌ترین صورت خود به شکل تقابل جاودانه‌ی خیر و شر یا هرمزد و اهریمن، فلسفه‌ی زندگی این مردم را شکل می‌دهد.

این دو نیروی عظیم با ویژگی‌های ظاهری و باطنی نشانگر چگونگی تضاد در اندیشه‌ی آریایی هستند: هرمزد،‌ سفید و خوشبو و روشن مثل آفتاب شرق، سراسر نور مطلق است، ساکن و بی‌حرکت مثل قوم اسکان یافته‌ی خویش و صلح طلب و آرام و یکجا‌نشین است و اندیشه را پیشه‌ی خود کرده. اهریمن سیاه و تاریک و بد بو، ‌مهاجم و جنگ طلب و موجودی در حرکت دائم مثل اقوام مهاجر و شکارچی و ضد سکونت است.

در عمق فلسفه‌ی این تضاد شگرف شاید بتوان ریشه‌ی اصول متضاد اندیشه و عمل را یافت. هرمزد با آرامش ابدی خویش تنها به نیروی خرد می‌اندیشد، با نیروی اندیشه خلق می‌کند، با نیروی اندیشه می‌جنگد، با نیروی اندیشه احساس می‌کند.

اهریمن از آغاز بدون اندیشه، ‌تنها بر محور اصل حرکت نامنظم و غیر هدفمند خویش می‌چرخد.

شاید بسیار بعید نباشد اگر نهایتاً یکی شدن این دو نیرو (اندیشه و عمل) را در جوهره‌ی وجود مخلوق برتر هرمزد (انسان) پیدا کرد.


نگرشی جامعه شناختی بر اساطیر و نگاهی تحلیلی بر اسطوره ی آفرینش در ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
انسانِ نیمه هرمزدی و نیمه اهریمنی آمیزه‌ای‌ست از اندیشه و عمل. گاه اندیشه می‌چربد و گاه عملِ بدون اندیشه و تعیین کننده‌ی سرنوشت نهایی انسان تسلط نهایی یکی از این دو خواهد بود.

اهریمن و هرمزد، هر دو در وجود این مخلوق هرمزدی رخنه می‌کنند، ‌یکی برای زندگی یکی برای مرگ، یکی برای نیکی یکی برای شر و نهایتاً حضور این دو نیروی متضاد در وجود انسان است که او را به تحرک وا می‌دارد و در درون جبرِ مطلق حاکم بر هستی، او را حاکم مختار سرزمین وجود خویش می‌سازد. اگر سرنوشت کلی بشر در آغاز به وسیله‌ی قادر مطلق رقم زده شده است و هیچ گونه تغییری نخواهد پذیرفت؛‌ ولی حضور این دو نیروی عظیم مخالف در وجود وی عواملی هستند که او را از انفعال و تسلیم شدن به جبر مطلق باز می‌دارد و تحرک و قدرت تصمیم‌گیری به او می‌بخشند تا زندگی برایش معنا پیدا کند.

بدون وجود این پدیده‌ی هستی‌آفرین هیچ دلیلی برای خلق جهان نمی‌توان تصور کرد. هیچ چیز در درون خود هرمزد که در قلمروی از نور مطلق و سکون کامل به سر می‌برد و با بهتر است بگوییم هم جنس قلمرو ساکن و نورانی خود و آمیخته با آن است، ‌وجود ندارد که او را به حرکت در آورد و عامل محرکی برای او باشد تا او دست به آفرینش بزند. پس نطفه‌ی هستی یعنی تضاد پا به میدان می‌گذارد، ‌اهریمن در مقابل هرمزد قرار می‌گیرد. و آفرینش صورت می‌گیرد.

ریشه‌ی زمینی دست یافتن به چنین اصل تعیین کننده‌ای را علاوه بر زمینه‌های فلسفی شاید بتوان در واقعیت زندگی قوم که اغلب مورد حمله و تهاجم نیروهای متخاصم شکارچی یا بیابانگرد هستند یافت. در متن این تضاد است که قوم رشد می‌کند، ‌می‌سازد،‌ ایجاد می‌کند، ‌و برای این حرکتش معنا و مفهوم می‌یابد. خدایشان نیز در متن تضادی بین خیر و شر است که هستی را شکل می‌دهد، ‌ابزار می‌سازد و حرکت را در ابزارش جاری می‌کند.

● آفرینش برای جنگ

«به بهدین آن گونه پیداست (که) هرمزد فراز پایه، با همه ـ‌آگاهی و بهی، زمانی بیکرانه در روشنی می‌بود. آن روشنی، ‌گاه و جای هرمزد است که (آن را) روشنی بیکران خوانند اهریمن در تاریکی، ‌به پ‌ ـ دانشی و زدارگامگی، ‌ژرف پایه بود.»[۷]


نگرشی جامعه شناختی بر اساطیر و نگاهی تحلیلی بر اسطوره ی آفرینش در ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
اهریمن بر خلاف هرمزد متحرک است ولی تحرک او توأم با آگاهی نیست بلکه حرکتی نامنظم دارد. بعد از این تازش که به منظور ویرانگری و مرگ صورت می‌گیرد، هرمزد در مقام دفاع و بعد از تعیین زمانی برای آغاز جنگ،‌ دست به آفرینش مینوی و سپس مادی می‌زند.

در کل فلسفه‌ی آفرینش زردشتی آنچه که از نخستین قدم برای خواننده چهره مشخص خود را می‌نماید صحنه‌ی نبردی است که هر حرکتی در تک‌تک اجزای آن، ‌با آغاز جنگ، هدف آن و پایانش ارتباط منطقی دارد. چنین فلسفه‌ای بی‌درنگ صاحبان آن فلسفه را سوار بر اسب‌های جنگی، با ابزار جنگی و روحیه‌ای جنگی جلو چشم می‌آورد. با نگرشی از آغاز بر چونی و چرایی این آفرینش، بوی جنگ را در زندگی این قوم به راحتی می‌توان حس کرد.

اهریمن گناگ (ganag گناگ به معنی مهاجم یکی از صفات اهریمن است) بر قلمرو هرمزد می‌تازد، هرمزد برای دفاع از سرزمین خویش ـ‌که در واقع نمونه‌ی آسمانی سرزمین اقوام بومی و ساکن است که مورد تهاجم اقوام بیابانگرد و مهاجم قرار می‌گیرد‌ـ دست به کار می‌شود. وی با اندیشه و خردی که ذاتی اوست نیروی دشمن را بررسی می‌کند و آنگاه دست به ساختن ابزار دفاعی می‌زند، زمان معین و محدودی برای جنگ تعیین می‌کند. در درون زمان کرانه‌مند دست به دامان چاره می‌زند. با هوشیاری و خرد خویش در می‌یابد که دشمن را باید زمانی سردواند پس برایش سرود می‌خواند ـ‌همانطور که دشمن برای دشمن رجز می‌خواند‌ـ روحیه‌اش را تضعیف می‌کند، ‌به او می‌گوید که پایان کار به نفع تو نخواهد بود، ‌حتا بزرگوارانه به او پیشنهاد صلح می‌دهد ولی دشمن کج‌اندیش این پیشنهاد را ناشی از ضعف می‌پندارد و جری‌تر می‌شود.

رجز خوانی یا خواندن سرود اَهونَوَر (ahunavar) کار خودش را می‌کند. جادوی کلام به کمک هرمزد می‌آید و اهریمن را مدت‌ها گیج و بی‌هوش می‌کند و این فرصت خوبی است تا هرمزد ابزار جنگ بسازد و لشکر بیاراید. او این کار را نخست به شکل مینوی انجام می‌دهد. آنها را ساکت و خاموش می‌آفریند و می‌آراید.

وی پس از آفرینش زمان درنگ خدای (زمانی که پادشاهی دراز دارد) «از خودی خویش، از روشنی مادی، تن آفریدگان فراز آفرید، به تنِ آتشِ روشن، سپید، گرد و از دور پیدا، از ماده‌ی آن مینو که بد*کاره را که در هر دو آفرینش است، ‌بِبَرَد)[۸]


نگرشی جامعه شناختی بر اساطیر و نگاهی تحلیلی بر اسطوره ی آفرینش در ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
جنس آفریدگان هرمزد نیز از جنس مینویی است که کشنده و نابود کننده‌ی پلیدی و بد*کاره است. هرمزد پس از آن وای درنگ خدای را که ایزدی قدرتمند و در واقع بزرگ ارتشتاری است با جامه‌ی ارغوانی رنگ جنگی و سلاح زرین در دست، ‌می‌آفریند و اساساً آفرینش خود را، یا به واقع سربازان خود را به یاری وای درنگ خدای می‌آفریند.

ستارگان آسمان و ماه و خورشید نیز سپاهیانی هستند گمارده شده در آسمان و فلسفه‌ی وجودی‌شان تنها دفاع در برابر دشمنان بد*کاره است:

«هرمزد در میان آسمان و زمین روشنان را فراز آفرید او برای همه‌ی آفرینش آغازین جهان جایگاه ساخت که چون اهریمن رسد به مقابله‌ی دشمن خویش کوشند و آفریدگان را از آن پتیارگان رهایی بخشد، همان سپاه و گند که در (میدان) کارزار بخش شوند بر آن اختران چهار سپاهبد به چهار سوی گمارده شد.

سپاهیان بر آن سپاهبدان گمارده شد. پس بیشمار ستاره‌ی نامبردار، برای همزوری و نیرودهندگی (به) آن اختران، به سوی‌سوی و جای‌جای گمارده شد. چنین گوید که تیشتر، سپاهبد شرق، ‌سَدْویس سپاهبد نیمروز، وَنَند سپاهبد غرب، هفتورنگ سپاهبد شال، میخگاه که میخ میان آسمانش خواند، ‌سپاهبدان سپاهبد، پارَنْد و مَزَده داد و دیگر از این شمار، ‌سرداران پاسدار نواحی‌اند او ماه و خورشید را به سالاری آن اختران آمیخته و نیامیخته گمارد که ایشان را همه بند به خورشید و ماه است.»[۹]

خورشید و ماه همانند پادشاه و وزیری مقتدر، ‌با القای قدرت واحد مرکزی، مهار همه‌ی ستارگان و ارتشیان خود را به دست دارند. هر حرکتی تنها با حرکت دست این دو میسر است. یعنی همان الگویی که در نظام پادشاهی به باوری ابدی تبدیل می‌شود. و سپاهبدان چهارگانه، ‌با سپاهبدان سپاهبدی که ناظر بر امورات جنگی است، به خوبی سیستم نظامی حاکم یا مطلوب را تجسم می‌بخشد.

« نخست آسمان را آفرید او آفریدگان را همه در درون آسمان بیافرید دژگونه بارویی که آن را هر افزاری که برای نبرد بایسته است، ‌در میان نهاده شده باشد یا به مانند خانه‌ای که هر چیز در (آن) بماند مینوی آسمان (که) اندیشمند و سخنور و کنش‌مند و آگاه و افزونگر و برگزیننده است، ‌پذیرفت دوره‌ی دفاع بر ضد اهریمن را که باز تاختن (وی را به جهان تاریکی) نهلد، مینوی آسمان گونان گُرد ارتشتاری که زره پوشیده باشد تا بی‌بیم، ‌کارزار رهایی یابد آسمان را بدان گونه (برتن) دارد»[۱۰]


نگرشی جامعه شناختی بر اساطیر و نگاهی تحلیلی بر اسطوره ی آفرینش در ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نخست آسمان را آفرید او آفریدگان را همه در درون آسمان بیافرید دژگونه بارویی که آن را هر افزاری که برای نبرد بایسته است، ‌در میان نهاده شده باشد یا به مانند خانه‌ای که هر چیز در (آن) بماند مینوی آسمان (که) اندیشمند و سخنور و کنش‌مند و آگاه و افزونگر و برگزیننده است، ‌پذیرفت دوره‌ی دفاع بر ضد اهریمن را که باز تاختن (وی را به جهان تاریکی) نهلد، مینوی آسمان گونان گُرد ارتشتاری که زره پوشیده باشد تا بی‌بیم، ‌کارزار رهایی یابد آسمان را بدان گونه (برتن) دارد»[۱۰]

چنین ترکیب و چنین ترتیبی جز در یک سپاه منسجم و منظم با تجربه‌ی جنگی خوب و طولانی ممکن نیست. الگوی زمینی سپاه ارتشتاران و سپاهبدان و غیره به خوبی به آسمان منتقل شده و فلسفه‌ی وجودی آسمان را معنی بخشیده است. از جانبی دیگر تقدس مینوی ترکیبی آسمانی، اطاعت خالصانه‌ی زمینی و پیروی از این ساختار مقدس را الزامی می‌کند.

تصویر نهایی که از وضعیت این ستارگان و سپاهبدان‌شان داده می‌شود، ‌درست شبیه ساعات انتظار و وضعیت بی‌حرکت سپاهی آراسته در یک سوی میدان رزم است و تا حرکت و تازش دشمن دست به حمله نمی‌زند و آرام به جا می‌ماند.

«ماه و خورشید و آن ستارگان، تا آمدن اهریمن ایستادند و نرفتند. زمان به پاکی می‌گذشت و همواره نیمروز بود. پس از آمدن اهریمن، ‌به حرکت ایستادند و اگر آن بزرگتر مرد از آن بزرگتر کمان بیفکند. ماه را حرکت همسان سه پره تیری میانه است اگر آن میانه مرد از آن میانه کمان بیفکند. ستارگان را حرکت چون سه پره تیر کوچک است اگر آن کوچک مرد از آن کوچک کمان بیفکند»[۱۱]

به نظر می‌رسد صاحبان چنین اندیشه‌ی اساطیری، قومی می‌باشند ساکن که در آرامش و نور مطلق زندگی می‌کنند (همان گونه که خدایشان زندگی می‌کند)، ‌ولی دشمنِ بی‌دانش ضمن حرکتِ بی‌هدف و اهریمنانه و نامنظم خود که اقوام کوچ‌نشین یا بیابانگرد و مهاجم را به خاطر می‌آورد، ‌به این سرزمین ساکت و پُر از آرامش می‌تازد. از آنجایی که سکون و آرامش تازه یافته، ودیعه‌ای‌ست که عیناً باید مانند صورت آسمانی خود حفظ شود، ‌آغاز به حمله نمی‌کنند، صلح طلب هستند در عین حال بسیار آگاه (صاحب خردی همه آگاه)، آینده‌نگر، چاره‌ساز، قدرتمند، صاحب تجربه‌ی جنگ‌های منظم و دارای سپاهی قدرتمند و عظیم.


نگرشی جامعه شناختی بر اساطیر و نگاهی تحلیلی بر اسطوره ی آفرینش در ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنابر این طبیعی به نظر می‌رسد که اسطوره‌ی آفرینش چنین قومی ـ‌که رنگ و شکل خود را مستقیماً از وضعیت زندگی زمینی آنها گرفته است فلسفه‌ی وجودی خویش را بر مبنای جنگ بنیان گذارد.

تشویق قوم و قبیله به ساکن شدن (مثل هرمزد) ظاهراً تشویق آغاز دوره‌ی کشاورزی و دامداری توأم با آن است و حرکت و کوچیدن و دست درازی کردن به سرزمین این و آن و وارد قلمرو اقوام ساکن شدن حرکتی اهریمنانه، ‌زشت و سیاه است.

خانم مینو امیر‌قاسمی مربی گروه آموزشی مؤسسه‌ی تحقیقات اجتماعی، متولد سال ۱۳۲۹ ارومیه، تحصیلات ابتدایی را در دبستان اردیبهشت به پایان رسانده و دیپلم خود را در سال ۱۳۴۸ از دبیرستان ایراندخت اخذ کرده‌اند. ایشان مدرک کارشناسی در رشته‌ی علوم اجتماعی را از دانشگاه تبریز و کارشناسی ارشد فرهنگ و زبان‌های باستانی را در سال ۱۳۵۴ از پژوهشکده‌ی فرهنگ ایران دریافت نموده‌اند و از سال ۱۳۵۶ به عنوان عضو هیأت علمی در مؤسسه‌ی تحقیقات اجتماعی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی مشغول خدمت شده‌اند.

یادداشت‌ها

[۱] چشم انداز اسطوره،‌ میرچاالیاده، ترجمه جلال ستاری. ص ۱۵ـ۱۴

[۲] پیشین. ص ۱۵

[۳] پیشین. ص ۲۱

[۴] شناخت اساطیر ایران،‌ جان هنیلز. ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی، ص ۲۳

[۵] پژوهشی در اساطیر ایران، مهرداد بهار، ص ۵

[۶] بندهش، فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، ص ۳۳

[۷] پژوهشی در اساطیر ایران،‌ص ۱

[۸] پیشین. ص ۵

[۹] بندهش، ص ۴۳

[۱۰] پژوهشی در اساطیر ایران، ص ۱۴

[۱۱] بندهش،‌ص ۵ ـ ۴۴
منبع: ویستا


نگرشی جامعه شناختی بر اساطیر و نگاهی تحلیلی بر اسطوره ی آفرینش در ایران باستان

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا