خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
) بوناسرا: من به آمریکا اعتقاد دارم. آمریکا خوشبختی منو ساخت. و من دخترمو با شیوه آمریکایی بزرگ کردم. بهش آزادی دادم. اما بهش یاد دادم هرگز خانواده‌اش رو بی‌آبرو نکنه. اون یه دوست‌پسر غیر ایتالیایی پیدا کرد. با اون به سینما می‌رفت. شب تا دیروقت بیرون می‌موند. من اعتراض نکردم. دو ماه قبل، اون پسر، دخترمو به همراه یکی دیگه از دوستای پسرش برای رانندگی با خودش می‌بره. اونا به زور مجبورش کردن نوشیدنی بخوره، و اون وقت سعی کردن ازش سوءاستفاده کنن. اون مقاومت کرد، غرورش رو حفظ کرد. پس اون دو نفر، مثل یه حیوون کتکش زدن. وقتی به بیمارستان رفتم، دماغش شکسته بود. آرواره‌اش خرد شده بود و با سیم به هم وصلشون کرده بودن. از زور درد، حتی نمی‌تونست گریه کنه. ولی من گریه کردم. چرا گریه کردم؟ اون تنها روشنایی زندگی من بود. دختر زیبا… حالا دیگه اون هرگز زیبا نخواهد بود… معذرت می‌خوام… رفتم پیش پلیس. مثل یه آمریکایی خوب. این دو پسر به دادگاه کشونده شدن. قاضی اونا رو به سه سال حبس محکوم کرد. ولی حکم رو به حالت تعلیق درآورد. حکم رو معلق کرد! اونا همون روز آزاد شدن. مثل یه احمق وسط دادگاه وایساده بودم. اون دو پَست، به من خندیدن. اون وقت به همسرم گفتم: «برای عدالت، ما باید پیش دون کورلئونه بریم».


دیالوگ زیبا و ماندگار از فیلم پدرخوانده

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
سانی: اونا باید سولاتزو رو به من تحویل بدن.

تام: این مسأله کاریه. مسأله شخصی نیست.

سانی: اونا به پدرم شلیک کردن.

تام: حتی اون حرکت هم کاری بود، نه شخصی.

///////////////////////

قوی کسی است که نه منتظر می‌ماند خوشبختش کنند و نه اجازه می‌دهد بدبختش کنند. (مارلون براندو)


دیالوگ زیبا و ماندگار از فیلم پدرخوانده

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک دوست باید همیشه برتری‌های تو رو دست کم بگیره و یک دشمن باید خطاهای تو رو دست بالا بگیره. (مارلون براندو)

///////////////////////

ایتالیایی‌ها یک ضرب المثل دارند که می‌گوید جهان جای سختی است و یک مرد باید دو تا پدر داشته باشد که پشت سرش باشند، برای همین همه پدرخوانده دارند.

///////////////////////

مارلون براندو: "همیشه سعی کردم عروسک خیمه شب باز نباشم؛ بلکه سرنخ عروسک ها رو در دست داشته باشم".


دیالوگ زیبا و ماندگار از فیلم پدرخوانده

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
جانی: «پدرخوانده نمی‌دونم دیگه چیکار کنم...»

ویتو (مارلون براندو):«(با عصبانیت) اقلاً مثل یه مرد رفتار کن. چه مرگت شده؟ اینجوری میخوای هنرپیشه معروف هالیوود بشی؟ با گریه کردن مثل زن‌ها؟! (با تمسخر: چیکار می‌تونم بکنم؟ چیکار باید بکنم؟) این مزخرفات چیه؟ خجالت داره... وقت صرف خانواده‌ات می‌کنی؟»

جانی:«البته که می‌کنم...»

ویتو: «خوبه. چون مردی که وقت صرف خانواده اش نکنه، هرگز نمی‌تونه یه مرد واقعی باشه... برو به خودت برس، غذا بخور، استراحت کن و تا یک ماه دیگه هم همین آقای رئیس استودیو اون نقش دلخواهت رو بهت میده!»

جانی: «تا اون موقع خیلی دیر شده. فیلمبرداری تا یک هفته دیگه شروع میشه.»

ویتو: «بهش پیشنهادی میدم که نتونه رد کنه.»


دیالوگ زیبا و ماندگار از فیلم پدرخوانده

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
تام: تو متوجه نیستی. پدر برای تو نقشه‌هایی داره. بارها او و من درباره آینده تو صحبت کردیم.

مایکل (آل پاچینو): با پدر درباره آینده من حرف زدین؟… آینده من!

تام: مایکی. او آرزوهای بزرگی برای تو داره.

مایکل: من نقشه‌های خودم رو برای آینده‌ام دارم.

///////////////////////

مایکل (آل پاچینو): دوستی و پول، مثل آب و روغنه.

مایکل (آل پاچینو): وینچنزو. وقتی بخوان بیان سراغت، می‌رن سراغ چیزی که دوست داری.

///////////////////////


دیالوگ زیبا و ماندگار از فیلم پدرخوانده

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
فردو: مایک! تو نمی‌تونی به لاس‌وگاس بیای و با مردی مثل مو گرین اینطوری صحبت کنی!

مایک: فردو! تو برادر بزرگتر منی و من دوستت دارم. اما هیچ وقت در مقابل خانواده‌ات، طرف کس دیگه‌ای رو نگیر. هیچ وقت!

///////////////////////

من به کسایی که حقیقت رو بهم میگن احترام می‌ذارم، فرقی نمی‌کنه چقدر سخت باشه. (مایکل کورلئونه- آل پاچینو)

///////////////////////

من از خدا یک دوچرخه می‌خواستم، بعد فهمیدم خدا اینجوری کار نمی‌کنه. پس یک دوچرخه دزدیم و از خدا خواستم منو ببخشه. (مایکل کورلئونه- آل پاچینو)

///////////////////////

هرگز اجازه نده بقیه بدونن به چی فکر می‌کنی. (مایکل کورلئونه- آل پاچینو)


دیالوگ زیبا و ماندگار از فیلم پدرخوانده

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا