خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم هو
درود عزیزان
در این تاپیک جملات ارزشمند فرار کن خرگوش از هویر اپدایک در این تاپیک قرار خواهد گرفت.
لطفاً در این تاپیک پست زیر از ۴ خط قرار ندید!

اسپم ممنوع


فرار کن خرگوش | هویر آپدایک

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از این که توی کاری درجه یک شدی، حالا هر کاری می خواد باشه، درجه دو بودن دیگه هیچ لذتی نداره.
***
به محض این که تصمیم می گیرید از غرایزتان پیروی کنید، دیگر جهان نمی تواند چشم زخمی به شما برساند.


فرار کن خرگوش | هویر آپدایک

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Morad

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی هری کل داستان اکلس را می شنود، انگار چیزی محکم در دلش حلقه می شود. نمی داند به اکلس چه می گوید؛ فقط توده های کالاها و بسته های پس ویترین های آن سوی در باجه تلفن را می بیند. در گوشه ای از فروشگاه مواد بهداشتی با خط سرخ نوشته شده پارادیکلورو بنزن. تمام مدتی که سعی دارد حرف های اکلس را درک کند، مدام این کلمه را می خواند. درست وقتی که داستان اکلس را به تمامی می شنود، درست در لحظه ی حضیض زندگی اش، زنی چاق به پشت پیشخوان می آید و دو شیشه از آن ویتامین ها می خرد. در حال بلعیدن قرص به محیط بیرون از فروشگاه و زیر نور خورشید پا می گذارد. قرص را می خورد تا آن حلقه در درونش رشد نکند و نفسش را نگیرد. روز گرمی است، اولین روز تابستان؛ حرارت از کف زمین به صورت عابران می زند. زیر نور سفید، چهره های عابران حالتی آمریکایی دارد، چشمانی که پلک هایشان به هم نزدیک شده و دهان هایی که باز مانده اند، طوری که انگار می خواهند واقعیتی بسیار هولناک و بی رحمانه را به او بگویند.


فرار کن خرگوش | هویر آپدایک

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Morad
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا