خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
پرسش این است که: چه نسبتی بین هنر و آفرینش‌های هنری و تاریخ وجود دارد؟ به‌عبارت دیگر آیا می‌توان هنر و آفرینش هنری را امری تاریخی دانست؟ بی‌گمان بخشی از تاریخ مدون، تاریخ هنر است و امروزه کتاب‌های متعدد و بعضاً مهم و مشهوری در زمینه‌ی تاریخ هنر نگاشته شده است و هنر و کارهای هنری در سیر تاریخی آن، از دورترین زمان‌ها تاکنون و طی دوران‌های مختلف تاریخی (و حتی پیش از تاریخ) مورد مطالعه قرار گرفته و می‌گیرند.
ما امروزه از هنر مردمان سومر و اکد و بین‌النهرین و مصر و هند و یونان و ایران و... سخن می‌گوییم و هریک را با ویژگی‌هایی از دیگری متمایز می‌سازیم. و حتی در تمدنی واحد نیز سیر تحول و تغییر در کارهای هنری و سبک‌ها و انواع آن را مشاهده می‌کنیم. به این معنا، هنر واجد سیری تاریخی است و در بسـ*ـتر زمان دچار تحول و تغییر می‌شود. این ویژگی البته منحصر به هنر نیست و بلکه در هرآنچه به انسان مربوط می‌گردد، از قبیل علم و نهادهای اجتماعی (مانند دولت، خانواده و...) وضعیت از همین قرار است. پس تحول در سبک و صورت و نوع و معنا و محتوای کارهای هنری در طول تاریخ اجمالاً امری مشهود و بدیهی و غیرِقابل انکار است.
اما پرسش مطرح این است که هنر و کارهای هنری چه نسبتی با تاریخ دارند؟ آیا تحول و تغییر تاریخی آن‌ها مولود ضرورتی از پیش تعیین‌شده و به اصطلاح «موجبیت تاریخی» است یا این تغییر و تحولات براساس صدفه و اتفاق صورت پذیرفته و یا آنکه تابع ذوق و سلیقه‌ی هنرمندان و سازندگان آثار هنری است؟ پاسخ به این پرسش مستلزم طرح مبانی هنر و تاریخ و نسبت هریک از این دو با نحوه‌ی هستی آدمی است.


هنر؛ بنیانگذار تاریخ!

 
  • تشکر
Reactions: ~ASAL~، Mobina.85، Tabassoum و 2 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
معنای هنر

واژه‌ی هنر در زبان فارسی و ریشه‌های آن در پهلوی و سانسکریت دارای سابقه‌ای طولانی است. هنر در لسان شعرای ما به‌معنای فضیلت و نیکی، و به‌خصوص فضیلت درونی و معنوی بوده است. واژه‌ی «هونره» در زبان پهلوی و «سونره» در زبان سانسکریت به‌معنای «مرد نیک» است. اما معنایی که امروزه از این واژه درمی‌یابیم مناسب با معنای لفظ Artدر زبان‌های لاتینی کنونی است که دلالت بر همان چیزی دارد که امروزه بدان هنر و یا «هنر زیبا» گفته می‌شود؛ از قبیل معماری و موسیقی و رقص و نقاشی و مجسمه‌سازی و...

وجه تمایز اصلی هنر در معنای قدیم و جدید آن این است که هنر (در سنت زبان فارسی) ملازم با ابداع و آفرینش نبوده است. اهل هنر کسی است که واجد فضایل روحی از قبیل شجاعت و عدالت و... است. به‌همین جهت عاشقی و رندی و نظربازی نیز هنر به‌حساب می‌آید: عاشق و رند و نظربازم و می‌گویم فاش/ تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام (حافظ). به این معنا هنر امری است که در درونِ خودِ شخص اتفاق می‌افتد. اما هنر به‌معنای جدید که در زبان فارسی سده اخیر در ترجمه‌ی Artبه‌کار می‌رود ملازم با آفرینش هنری است.

وجهی از آفرینش هنری تکنیک است که مهارتی است عملی و قابل تعلیم که هنرمندان از ابتدا آن را نزد استادان می‌آموزند و خود نیز احیاناً تکنیک‌های نو می‌آفرینند. اما وجه دیگر آفرینش هنری ابداع و ابتکاری است که قابل تعلیم و تعلّم نیست، بلکه چنان است که در دوره‌ی جدید آن را ناشی از نبوغ هنرمند و قوه‌ی سرشار خیال او می‌دانند.

آنچه را امروزه هنر می‌نامند در گذشته صنعت می‌خواندند و بنابراین در گذشته طایفه‌ی مستقلی به‌نام هنرمندان (به‌معنای امروزی کلمه) وجود نداشته است. حتی یونانیان نیز که اولین بار هنر را موضوع تأملات فلسفی خود قرار دادند و بنای پیدایش هنر و هنرمند به‌معنای جدید کلمه را نداشتند، اهل هنر و فن و صنعت را به‌نام واحد تخنیتس (اهل تخنه، اهل فن) می‌نامیدند. تنها در دوره‌ی جدید است که هنرمندان خود را از اهل صنعت جدا می‌دانند و هنر زیبا (FineArt) را محصول فعالیت خویش می‌نامند.


هنر؛ بنیانگذار تاریخ!

 
  • تشکر
Reactions: ~ASAL~، Mobina.85، Tabassoum و 2 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
چنانچه ملاحظه شد مفهومی که امروزه از هنر رایج است مفهومی جدید است که گرچه ریشه در تفکر متافیزیکی یونانیان (افلاطون و ارسطو) دارد، اما صرفاً در دوره‌ی جدید و پیدایش و غلبه‌ی اندیشه‌ی سوبژکتیو می‌توانست پدید آید و غالب گردد. مفهوم جدید هنر متناسب با استتیک (زیبایی‌شناسی جدید) است که براساس آن زیبایی احساس لـ*ـذت خاصی است که در مواجهه‌ی با برخی اشیا برای ما حاصل می‌شود. هنرمند به‌جهت حساسیت فوق‌العاده و قوه‌ی خیال سرشار و نبوغ خویش می‌تواند احساس خود از امور و اشیا و وقایع پیرامون خویش را در صورتی زیبا بیافریند. آثار هنری محصول نبوغ هنرمند و نمایانگر احساس‌های او هستند. مخاطبان نیز با مواجهه با آن آثار واجد همان احساس‌هایی می‌شوند که هنرمند داشته است و از مشاهده و یا دریافت آن آثار لـ*ـذت می‌برند. در این صورت هنر نسبتی با حقیقت ندارد. هنر مربوط به ذوق و احساس زیبایی و خلاقیت و جعل است و حقیقت مربوط به علم و منطق و شناسایی است و رابـ*ـطه‌ی مستقیمی بین آن‌ها قابل تصور نیست.



معنای تاریخ

برای بررسی نسبت بین هنر و تاریخ، تأملی بر معنای تاریخ نیز ضروری است. اندیشه‌ی غالب در خصوص تاریخ (که میراث قرن هجدهم و عصر روشن‌اندیشی است) آن است که تاریخ دارای حرکتی روبه‌جلو است؛ به این معنا که هرچه زمان می‌گذرد در مجموع انسان به پیشرفت بیشتری نائل می‌شود: از جهل و نادانی به علم و دانایی بیشتر می‌رسد، تسلط او بر طبیعت بیشتر می‌گردد، از علم و تکنولوژی بهتر و بیشتری برخوردار می‌گردد و در نتیجه به رفاه و سعادت بیشتری می‌رسد و از امکانات بیشتری بهره‌مند می‌شود. در گذشته انسان‌ها در مقابل بیماری‌های ساده به‌راحتی جان خود را از دست می‌دادند ولی امروزه با پیشرفت دانش پزشکی، آن بیماری‌ها به‌سادگی قابل علاج و پیشگیری هستند. فواصلی که در گذشته طی آن‌ها ماه‌ها طول می‌کشید، امروزه در ساعتی طی می‌شود، و این‌همه نشان از پیشرفت و حرکت روبه‌جلوی تاریخ دارد. بر این اساس آنچه به گذشته تعلق دارد ناقص‌تر، ناکارآمدتر، کهنه و کم‌تر مفید است و آنچه به حال و آینده متعلق است کامل‌تر، کارآمدتر، مفیدتر و در نتیجه بهتر است.


هنر؛ بنیانگذار تاریخ!

 
  • تشکر
Reactions: ~ASAL~، Mobina.85، Tabassoum و 2 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
این تلقی از تاریخ مبتنی بر غلبه‌ی اندیشه‌ی تکنیک و اصالت آن است و به‌همین‌جهت دوره‌ی جدید را می‌توان عصر تکنیک خواند. عصر تکنیک، عصر غلبه بر عالم و آدم است و این غلبه و سلطه عین آزادی و رهایی انگاشته می‌شود و با همین ملاک در خصوص همه‌چیز داوری می‌گردد.

جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی که براساس مبانی اندیشه‌ی مدرن تأسیس شده است از نمونه‌های بارز نگاه مذکور به تاریخ است. در نگاه جامعه‌شناسانه‌ی کنونی همه‌ی پدیده‌های انسانی محصول شرایط اجتماعی قلمداد می‌گردد و تاریخ نیز چیزی جز انباشتی از پدیده‌های بشری که هریک در شرایط اجتماعی خاصی پدید آمده‌اند و به گذشته تبدیل شده‌اند، و در سیر زمان در مجموع تکامل یافته‌اند، نیست. تاریخ جریان حرکت روبه‌جلوی جوامع انسانی است.



نسبت هنر و تاریخ

اکنون پس از این اشاره‌ی کوتاه به تلقی متعارف مدرن از هنر و تاریخ می‌توان نسبت بین آن‌دو را به‌راحتی دریافت. از آنجا که وجهی از هنر جنبه‌ی تکنیکی آن است، مسلماً در طی گذشت زمان، تکنیک سیر تکاملی داشته و فنون و تکنیک‌های ساده‌ی اولیه که در آثار هنری به‌کار می‌رفته است امروزه پیچیده‌تر و متکامل‌تر شده‌اند. پس هنر امری تاریخی است، به این معنا که در طول زمان، از گذشته‌های بسیار دور تاکنون تحول پیدا کرده و در هر عصری به‌تبع شرایط اجتماعی و تاریخی عصر صورت خاصی پیدا کرده است. به‌عبارت دیگر، آثار هنری محصول شرایط اجتماعی عصر خویشند که توسط نابغه‌ای (هنرمندی)، که او نیز فرزند زمان خویش است، آفریده شده‌اند و چون شرایط اجتماعی متحول و متغیر است، هنر و آفرینش هنری نیز دچار تحول می‌گردد و به این معنا هنر دارای تاریخ است، و تاریخ هنر، تاریخ همین سیر و تحول است.


هنر؛ بنیانگذار تاریخ!

 
  • تشکر
Reactions: ~ASAL~، Mobina.85، Tabassoum و 2 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
آنچه موجب سطحی‌بودن این نگاه به تاریخ و هنر است این است که در این نگاه، هنر و تاریخ در نسبت با حقیقت مورد ملاحظه قرار نمی‌گیرند و این پرسش‌ها مطرح نمی‌شود که: هنر چه نسبتی با حقیقت دارد؟ ذات و حقیقت هنر چیست؟ و حقیقت هنر با خود حقیقت چه ربط و نسبتی دارد؟ حقیقت تاریخ چیست؟ و هنر و تاریخ با نگاه به نسبت هردو با حقیقت چه نسبتی با یکدیگر دارند و نسبت این هردو با حقیقت و ذات آدمی چیست؟ نگاه متعارف و شایع، گویی بر این فرض استوار است که حقیقت امور همان است که همگان می‌فهمند و لذا هیچ نیازی به تأمل بر حقیقت اشیا و به‌طریق اولی خود حقیقت نمی‌بینند و حتی غالباً در مقابل چنین تأملی به‌شدت مقاومت می‌کنند.



آنچه را امروزه هنر می‌نامند در گذشته صنعت می‌خواندند. حتی یونانیان نیز که اولین بار هنر را موضوع تأملات فلسفی خود قرار دادند اهل هنر و فن و صنعت را به‌نام واحد تخنیتس می‌نامیدند. تنها در دوره‌ی جدید است که هنرمندان خود را از اهل صنعت جدا می‌دانند



البته اگر چنانکه مشهور است حقیقت را عبارت از مطابقت با واقع بدانیم، هنر نسبتی با حقیقت نخواهد داشت، زیرا هنر ابداع است و ابداع نیز کار قوه‌ی خیال و قوه‌ی خیال خود را محدود به واقعیت نمی‌کند. اما گرچه تعریف حقیقت به مطابقت به‌کلی نادرست نیست، شرط این مطابقت انکشاف است. تا چیزی کشف نگردد و ظهور نکند، حکمی که با آن مطابقت داشته باشد صورت نمی‌بندد. پس اساس حقیقت به‌معنای مطابقت (صدق) انکشاف است و انکشاف به‌معنای از پرده برون‌افتادن و نامستوری است. اشیا و امور از پنهانی و مستوری بیرون می‌افتند و خود را نشان می‌دهند و آدمی که خود اهل کشف و حضور است، به ظهور و نامستوری اشیا راه پیدا می‌کند و آن را درمی‌یابد. یافت آدمی از خودنمایی اشیا البته همواره یکسان و یکنواخت و ثابت نیست، زیرا از سویی اشیا خود را همواره به‌وجهی می‌نمایانند و از سوی دیگر آدمی در دریافت آن‌ها بدون وجهه نظر نیست: سنتی که او بدان تعلق دارد، موقعیتی که از آن با اشیا مرتبط می‌گردد، مفاهیم و تصوراتی که از پیش واجد آن‌ها است، و امکانات و انتظارهای او همگی در دریافت او تعیین‌کننده‌اند. پس آنچه او در می‌یابد همواره وجهی از حقیقت است و او حظّی از آن دارد. از آنجا که حقیقت نامستوری و «از پنهانی به پیدایی‌آمدن» است، پس همواره هر ظهوری فرع بر خفا و هر پیدایی مسبوق به پنهانی است. اما پیدایی که پیدا آمد چنان همگان را مسحور خویش می‌نماید که از پنهانی مقدم بر آن غفلت می‌کنند و آن پیدایی را همه‌ی حقیقت می‌انگارند و جز آن را منکر می‌شوند و خود را در دام ظهور گرفتار می‌نمایند و دچار خطا و غفلت می‌گردند. «راز» آن است که رخ می‌نماید و در پرده می‌رود و بازار خویش داغ و آتش خلق تیز می‌کند.


هنر؛ بنیانگذار تاریخ!

 
  • تشکر
Reactions: ~ASAL~، Mobina.85، Tabassoum و 2 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
تاریخ که در لغت به‌معنای وقت‌یابی است، ماجرای ظهور و خفای حقیقت است. وقتی که حقیقت ظهور می‌کند در یادها و خاطره‌ها می‌ماند. تاریخ یادداشت همان یادها و خاطره‌ها است. آنچه عادی و معمولی و روزمره و تکراری است در یاد و خاطره نمی‌ماند، اما گاهی حوادثی در زمان اتفاق می‌افتد که نه‌تنها در خاطره‌ها باقی می‌ماند که اثر آن چنان تعیین‌کننده است که وقایع دیگر نیز به‌اعتبار آن شناخته می‌شوند و چه‌بسا راه و رسم زندگی و فرهنگ و تمدن و علم و اخلاق قومی را تعیین می‌کنند. با آن حادثه زمان تعین می‌یابد و دوره‌ای از دوره‌های دیگر متمایز می‌شود. چنین حادثه‌ای مبدأ تاریخ می‌گردد.

حرکت تاریخ حرکتی دوری است نه مستقیم. هردوره‌ای با نسبتی که بشر با وجود پیدا می‌کند و دریافتی که از موجودات برای او حاصل می‌شود آغاز می‌گردد و تا آن نسبت باقی است آن دوره‌ی تاریخی استمرار می‌یابد و در این نسبت است که موجودات به‌نحوی ظهور می‌کنند و معنای خاصی می‌یابند و نظم و ترتیبی بر آن‌ها حاکم می‌گردد و بنابراین حقیقت متحقق می‌شود.

متفکران و انبیا و شاعران (هنرمندان) در میان انسان‌ها، هریک به شیوه‌ی خاص خویش حقیقت هستی را که پیش می‌آید درمی‌یابند و آن را محافظت می‌کنند و چون دیگران نیز کم‌وبیش مستعد فهم آن حقیقت گردند، بنیاد دوره‌ی تاریخی دیگری براساس این فهم گذاشته می‌شود.

هنر یکی از طرقی است که حقیقت در آن متحقق می‌شود. به این معنا که در کارهای هنری حقیقت چیزها آشکار می‌شود و به‌تعبیر دیگر، حقیقت (آشکاری و ظهور موجودات) خود را در کار هنری قرار می‌دهد. پس کار هنری مجلا و محل ظهور حقیقت موجودات است. بنابراین کار هنری شیئی نیست که چون زیبا ساخته شده است موجب لـ*ـذت ما شود. کار هنری عالمی را می‌گشاید، که در پرتو نور آن موجودات می‌درخشند و معنا می‌یابند. به این معنا هنر می‌تواند بنیانگذار تاریخ گردد و نیز آنچه را بنیان گذاشته شده است حفظ و تجدید کند و استمرار بخشد. بنابراین تاریخی‌بودن هنر و کارهای هنری به این معنا نیست که هنر محصول جبری تاریخ است و هنرمند فرزند زمان خویش و محصول اقتضائات آن. کار هنری محل تحقق حقیقت است و تاریخ با تحقق حقیقت یعنی ظهور موجودات آغاز می‌شود.

خلاصه‌ی کلام آنکه هنر و آفرینش هنری امری تاریخی است، به این معنا که هنر (و البته هنر بزرگ) بنیانگذار تاریخ است و تاریخی با آن قوام و استمرار می‌یابد.
منبع: سوره اندیشه


هنر؛ بنیانگذار تاریخ!

 
  • تشکر
Reactions: ~ASAL~، Mobina.85، Tabassoum و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا