- عضویت
- 18/4/21
- ارسال ها
- 242
- امتیاز واکنش
- 5,662
- امتیاز
- 263
- محل سکونت
- خانوادهام!
- زمان حضور
- 29 روز 11 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب دل
به مناسبت سیزده بدر و عشق و خاطره استاد شهریار عزیز که تا ۴۷ سالگی به پای معشوق جوانی خویش ویرانه شد و ازدواج نکرد ... در دوران جوانی وقتی به خواستگاری معشوقش رفت به علت نداشتن مال دنیوی و زر و سیم پدر جواب رد به سـ*ـینه عاشق دلباخته زد ولی هنگامی که یک روز در کوچه ای عشق دیرینه اش را با همسر پولدار و فرزند در کنار او به نظاره نشست این شعر را از اعماق وجود سرود " یادشان گرامی "
سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی میلی
میل عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشـ*ـوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم
به مناسبت سیزده بدر و عشق و خاطره استاد شهریار عزیز که تا ۴۷ سالگی به پای معشوق جوانی خویش ویرانه شد و ازدواج نکرد ... در دوران جوانی وقتی به خواستگاری معشوقش رفت به علت نداشتن مال دنیوی و زر و سیم پدر جواب رد به سـ*ـینه عاشق دلباخته زد ولی هنگامی که یک روز در کوچه ای عشق دیرینه اش را با همسر پولدار و فرزند در کنار او به نظاره نشست این شعر را از اعماق وجود سرود " یادشان گرامی "
سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی میلی
میل عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشـ*ـوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم
عاشقانهی خونین شهریار
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: