خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خدا

با سلام خدمت دوستان اهل قلم
اولش خواستم این تاپیک رو تو بخش آموزش نویسندگی استارت بزنم، ولی دیدم من رو چه به آموزش، من کی باشم که آموزش بدم:shyb:
گفتم همین جا استارتش بزنم که از بار جدیت و خشک بودن موضوعش کم بشه. (پ.ن: تصمیم مدیریت شد که همون بیاد بخش آموزش، خلاصه ما در حد بزرگان نیستیم، من رو به چشم یه دوست ببینید تا کسی که قراره چیزی آموزش بده) از اسم تاپیک هم واضحه که این‌جا قراره چه خبر باشه.
می‌خوایم راحت بنویسیم، همون مدلی که با لباس تو خونه، راحت‌تریم تا با لباس مهمونی.:smileb::aiwan_light_crazy:


پ.ن:
مطالبی که در اینجا نوشته میشن، خطاب به هیچ شخص خاصی نیست. فقط حالت آموزشی داره (با تاکید زیاد بر روی اینکه فقط حالتش رو داره)
من فقط یه نویسنده‌ی ساده هستم که نظرم رو در این‌جا اعلام می‌کنم، فاقد از داشتن هر گونه منظور یا قصد طعنه‌زنی به شخصیتی.

* تمامی مطالب اختصاصی انجمن رمان۹۸ می‌باشد؛ و هر گونه کپی برداری حرام و پیگرد قانونی دارد.


آموزش با قلم خود، کُشتی نگیرید! | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، nazila..، P.E.G.A.H و 13 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع

قدیما سه ساعت می‌نشستم مقدمه می‌نوشتم، ولی جدیداً حوصله‌ی فلسفه‌بافی ندارم، یه راست بریم سر اصل مطلب.:aiwan_light_drinks:

چیزی که باعث زدن این تاپیک شد، ماجراش برمی‌گرده به چند روز پیش که داشتم بین رمان‌ها می‌چرخیدم و خلاصه‌ها رو می‌خوندم.
هر چی می‌رفتم رمان بعدی، می‌دیدم اگه یکی بیاد از من بپرسه که فلانی، این رمان که خوندی ماجراش چیه، به جرات میگم اون لحظه زبونم بند میاد. اصلاً نمی‌دونم باید چی بگم!
من نه قصد توهین به شخص خاصی رو دارم، نه طعنه زدن، نه هیچی. ولی واقعاً درک نمی‌کنم یه سری چیزا از کجا و چطور تبدیل به قوانین نانوشته بین انجمن‌های مجازی رمان نویسی شدن.
به یه شخص ایکس نامی می‌گیم فلانی بیا رمان بنویس. طرف میگه چشم و شروع می‌کنه. خب، اولین چیزی که نیاز داریم خلاصه‌ی داستانه. فرق نمی‌کنه که شخص مورد نظر ما داره چه داستانی می‌نویسه، جنایی، عاشقانه، تراژدی، طنز، هر چی باشه اتوماتیک برای خلاصه یه چیزی مثل دکلمه می‌نویسه.
انصافاً هم دیدم که خیلیا برای نوشتن همون خلاصه ساعت‌ها، حتی روزها وقت می‌ذارن و بارها می‌نویسن و خط می‌زنن. این رو میگم که فکر نکنین با قصد و غرض این تاپیک رو استارت زدم، اصلاً و ابداً. بحث من این‌جاست، چرا خلاصه‌ی رمان‌ها داره به شکل دکلمه نوشته میشه؟

فرض کنید رفتید یه کتاب فروشی. هنوز نمی‌دونید قراره چه کتابی بخرید، پس از فروشنده کمک می‌خواید. فروشنده مثلاً کتاب "گتسبی بزرگ" رو بهتون پیشنهاد میده. شما هیچی از این داستان نمی‌دونید، پس درخواست می‌کنید یه توضیح کوتاه از داستانش ارائه بده. یهو کتاب‌فروش شروع می‌کنه: غنچه‌های گل رز داخل باغ از رویش دوباره‌ی عشقی دیرینه دوباره شکفتند و عشقی سوزان دوباره در دل دو دلدار جوانه زد و الی آخر.
شک ندارم که قیافه‌تون پوکر میشه. خود من باشم با طرف بحثم میشه که جناب، درسته که فهمیدم این رمان عاشقانه‌س، ولی به خدا هیچی از داستانش نفهمیدم. اصلاً قید این کتاب رو زدم آقاجان، یکی دیگه معرفی کن.
مثلاً دست می‌ذاره روی کتاب "ایزدان هم" و میگه:
در روزگاری پر از شگفتی، مشکلاتی پدید خواهد آمد که جهان در هم خواهد ریخت و ...

الان احتمال زیاد متوجه منظورم شدید، که خلاصه چقدر مهمه! خلاصه باید روان باشه، ساده باشه و گویا. طرف اومده ببینه قراره چی بخونه، نه اینکه پنج بار متن خلاصه رو با دقت و تمرکز بخونه، آخرشم هیچی به هیچی. نهایت خواننده با خودش میگه آقا بی‌خیالش نخواستم و میره‌ سراغ رمان‌های دیگه.

نه فقط اینجا، این مشکل رو هر جا که فکرش رو بکنید دیدم. شاید خیلیا از دست من شاکی بشن و بگن که نه تو این چیزا دخالت نکن و تو مگه منتقدی یا تو معلم ادبیاتی و... الی آخر.

ولی حقیقتش من دلیل این همه پیچش رو نمی‌فهمم. مخاطب یه رمان هر شخصی می‌تونه باشه. از یه بچه‌ی نه ساله بگیر تا یه وکیل، مهندس، خانه‌دار، هر شخص محترمی. بخدا قرار نیست سختش کنیم، همه که دکترای ادبیات فارسی ندارن! خلاصه نویسی خدایی سخته، خود منم تو این کار شدیداً لنگ می‌زنم. مشکل بزرگ ما، نبود آموزش صحیحه. تقصیر هیچ‌کسی هم نیست، هیچ‌کس! تو نت سرچ کنید، هزار تا توضیح پیدا می‌کنید که یکیشم دردی از این ماجرا دوا نمی‌کنه. نه فقط این، حتی مشکل تو ویراستاری و طرز صحیح نوشتار هم هست، واقعاً این ظلم بزرگیه که برای زبان فارسی رخ داده‌.

همه تو خیالمون تصور می‌کنیم هر چی خلاصه رو ادبی‌تر بنویسیم، خواننده بیشتر جذب این میشه که رمان ما رو بخونه. ولی خلاصه، اسمش با خودشه، یه خلاصه‌‌ی کوتاه از داستان! خلاصه‌ی داستان شما نمی‌تونه یه متن بی‌ربط از داستانتون باشه که دارید روز و شبتون رو پای ویرایشش می‌ذارید تا هر طور شده یه ربطی به داستانتون داده باشید‌.
من واقعاً دوست دارم بدونم سر رشته‌ی این مشکل از کجا آب می‌خوره، و هنوزم نفهمیدم. مشکل بزرگتر این‌جاست که اکثراً قانع نمیشن که این شکل نوشتن خلاصه صحیح نیست.
لُب کلام، جوری خلاصه بنویسید که یه بچه‌ی هفت ساله، همون‌طور خلاصه‌ی داستان شما رو درک کرده باشه که منِ سی چهل ساله. قرار نیست چیزی رو پیچیده کنیم.:aiwan_light_crazy:


آموزش با قلم خود، کُشتی نگیرید! | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشویق
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *NiLOOFaR*، Saba☆، Amir.n.81 و 14 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
بحث بعدی، یه جورایی به بحث قبلی مربوطه. اینم از همون قوانین نانوشته‌ایه که تو تمام انجمن‌ها حالت اجباری به خودش گرفته و همه هم فقط برای رفع تکلیف اجراش می‌کنن.

مقدمه نویسی! گفته بودم که خلاصه‌های رمان‌ها حالت دکلمه‌طور شدن، جای عجیب ماجرا اینجاست که مقدمه‌ها هم همینه!!!:neutral: یعنی شما نمی‌تونی فرق واضحی بین خلاصه و مقدمه‌ی اون رمان قائل بشی. جفتش یکیه، هر دو دکلمه‌س. :|
به نویسنده بگی فرق این دو تا چیه، نمی‌دونه. صرفاً بهش دستور داده شده که فلانی، برای نوشتن داستانت باید علاوه بر خلاصه، مقدمه هم داشته باشی. دقیقاً از همین نقطه‌س که مشکل استارت می‌خوره. اونم اینه که نویسنده‌ی بنده خدا هنگ می‌کنه. مقدمه چیه؟ نمی‌دونه‌. جرات پرسیدن هم نداره یا حالا غرورش اجازه نمیده، به هزار و یک دلیل که اصلاً بهش نمی‌پردازیم. مشکل داره بزرگتر میشه و نویسنده‌ی ما میره سراغ چک کردن رمان بقیه. رمان بقیه: خلاصه=دکلمه، مقدمه=دکلمه.
بازم تاکید می‌کنم، این وسط هیچ‌کس مقصر نیست! اینا مشکلاتیه که ناخواسته تو انجمن‌ها شکل گرفتن.
حالا این نویسنده‌ی بنده خدا میاد طبق چیزی که دیده، همون روش رو پیش میبره، یعنی دکلمه نویسی. این اتفاق همین جور دومینو وار ادامه داره و برای بعدی‌ها هم پیش میاد.

من خودم یه مدت هر چند کوتاه ناظر بودم، مدیر کتاب هم بودم، کاملاً به سختی‌های این پست واقفم. می‌دونم فرصت زیادی می‌طلبه مخصوصاً آموزش دادن به کسی که وارد به پست‌گذاری تو انجمن نیست و این چیزا. باز همون نبود آموزش این وسط باعث میشه که این مشکلات پیش بیاد، چون فرصت کمه و مدیر و ناظران بنده‌ی خدا نمی‌تونن تک به تک آموزش بدن، نویسنده هم هر چی بقیه نوشتن رو پیش می‌گیره و واویلا. الان که فکرش رو می‌کنم، میگم واقعاً چرا هیچ وقت به این مسائل نپرداختم؟ شاید یکی از دلیلاش، همونه که گفتم، قوانین نانوشته! خودت رو هم بکشی هیچ‌کس حاضر به تغییرشون نیست.

باز به مقدمه می‌خوره دکلمه بنویسی، ولی اینم باز باید تمام تلاشت رو به خرج بدی که مرتبط با داستانت باشه. مقدمه در اصل داره تلاش می‌کنه برای اون خواننده‌ای که خلاصه‌ی داستانت رو خونده و پسندیده، اون رو وارد مرحله‌ی دوم کنه و یه فضا خلق کنه مثل ورودی یه ساختمان و اون رو به داخل دعوت کنه.
کلیشه شکن باشید! اگه داستانتون هیجانیه، یه مقدمه‌ی هیجانی از داستانتون خلق کنید، اگه نیاز دارید فضای عجیب داستان رو به خواننده نشون بدید، یه سکانس بخصوص از همون فضا رو به تصویر بکشید.
خواننده تا یه مرحله اومده جلو و قراره با مرحله‌ی دوم، پا به داخل داستان شما بذاره‌. تو معماری به شکل فضای ورودی خیلی اهمیت میدن چون قراره بیننده رو به داخل ساختمون دعوت کنه. حالا شما همین رو برای داستان و رمان در نظر بگیرید. اگه ورودی شما مشکل داشته باشه یا شکل گنگ و نامفهوم باشه و به جزییاتش پرداخته نشده باشه، بازم کسی جذبش میشه؟:shyb:


آموزش با قلم خود، کُشتی نگیرید! | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: *NiLOOFaR*، nazila..، Saba☆ و 13 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
حالا اینا که گفتم فقط خلاصه و مقدمه بود، اصل کاری مونده هنوز. ویراستاری و رعایت علائم نگارشی هنوز مونده!

این رو جدیداً خیلی دیدم که نویسنده و ناظر سر یه چیزی بحثشونه (اون قدیم هم بود ولی انگار تازگی مشکلش بیشتر شده، چراش رو نمی‌دونم) و حتی بعضی‌ها کارشون به دعوای مجازی و گاهاً دعوت به دنیای واقعی و ادامه‌ی دعوا به صورت فیزیکی می‌کشه!:smileb:

مشکل خیلی ساده‌س، البته در ظاهر ساده‌س ولی در آینده خیلی عظیم و بغرنج میشه. نبود ویرگول، نقطه، علامت تعجب، این مسائل باعث شده همیشه ناظرِ شخص حرص بخوره، نویسنده هم سر لج کردن با ناظر، به حرفش گوش نده و یا پستای بدون علائم ویرایشی بیشتری بنویسه، یا کلاً آف شه و بره.

باز این برمی‌گرده به همون آموزشی که بهتون گفتم جایی نیست. این چیزا رو تو مدرسه سر درس زبان فارسی به بچه‌ها یاد میدن (البته احتمال خیلی زیاد الان اسم درسش عوض شده، زمان ما که همون زبان فارسی می‌گفتیم). منتها انقدر درس خشکیه و خب، معمولاً هم معلم‌های محترم این درس همین‌جور خشک و سرد درسش میدن، کمتر کسی این موارد رو جدی می‌گیره.

خیلی از نویسنده‌ها معترضن که بابا این کارا چیه، اصلاً گیرم که تمام نقطه‌ها رو هم گذاشتم، ولی آخه ویرگول بذارم که چی! نویسنده‌ی گل، خبر داری که چند وقت دیگه سر پایان‌نامه نوشتن به مشکل می‌خوری؟

من حوصله‌ی پیچوندن مطلب رو ندارم، اصلاً همین که گفتم با قلمتون کُشتی نگیرید! ساده میگم که راحت باشیم. ذهن خودِ من یکی که این‌جوریه، وقتی دارم یه چیزی می‌خونم، وقتی ویرگول نیست همین‌جور یه نفس میرم جلو. اصلاً جمله‌ای که نیازمند ویرگول باشه (و نویسنده اصلاً موقع تایپش ویرگولی استفاده نکرده) رو نمی‌فهمم. یه بار بخونم، دوباره باید از اول بخونمش که بفهمم چی نوشته بعد برم بعدی. خب حالا تصور کنید که کل این متن این ایراد رو برای تک تک جمله‌هاش داره. من یکی که با کمال احترام اون متن و نوشته رو کنار می‌ذارم، چون خودم رو می‌شناسم. اگه به خوندنش ادامه بدم، انقدر حرص می‌خورم که سکته می‌کنم.

بعد حالا نویسنده رو تصور کنید که برای گرفتن تگ یا اصلاً به دستور ناظر، خودش رو وادار به زدن ویرگول کرده. از یه پستی به بعد ویرگولی نمی‌بینید. نویسنده‌ی من، گل من، عزیز من، فرار کن تا نیومدم خدمتت! برای رفع تکلیف از علائم نگارشی استفاده نکن! اون ناظر دلسوز توئه که این رو بهت میگه. وقتی شروع به استفاده از ویرگول می‌کنی، دستت عادت می‌کنه. الان جای دور نریم، خود من! من حتی تو پیامک و پی‌ام دادن تو شبکه‌های اجتماعی هم ویرگول استفاده می‌کنم. جای تاسف داره که بگم خیلی‌ها بودن که این طور نوشتنم رو مسخره کردن یا گفتن بابا بی‌خیال تو چرا این‌جوری می‌نویسی. به حرف هیچ‌کس گوش ندید، قرار نیست چون خود اون شخص داره اشتباه پیش میره، شما هم خجالت بکشید مثل خودش راه اشتباه در پیش بگیرید مبادا کسی مسخره‌تون کنه!
اصلاً مخترع ویرگول که آزار نداشته، بی‌دلیل ویرگول رو نساختن که ما رو اذیتت کنن.

حالا هی از ویرگول گفتم، نقطه و علامت تعجب و سوال رو نگفتم. یه چیزی من تو سایتا و حتی کامنت خیلی‌ها دیدم این‌جوری نوشتن:
سلام؟؟ ممنون از پست شما؟؟ عالی و زیبا بود؟؟

این چیه الان؟! چرا ذهن من همه‌ش باید در حال زجر کشیدن و حرص خوردن باشه؟! مگه تو جای متروکه گیر کرده که داره سلام رو به حالت سوالی میگه؟ سلام؟ کسی اینجا هست؟

به خدا بعضی از این مدل نوشته‌ها رو می‌بینم، تازه میگم ببین خیلی‌ها حتی کاربرد نقطه و علامت سوال رو از هم تشخیص نمیدن، نه این‌که طرف رو مسخره کنم، منظورم اینه کسی یادش نداده! ای زبان مظلوم فارسی... .
اصلاً همین سه نقطه‌ی آخر جمله، خودِ من نمی‌دونستم که سه‌نقطه رو وقتی آخر جمله‌ت بنویسی، باید براش نقطه بذاری و نمیشه رو هوا ولش کنی. واقعاً نمی‌دونستم! چون کسی نه یادم داده بود، نه شنیده بودم، نه جایی دیده بودم. اگه هم دیده بودم نمی‌دونستم داستان چیه. الان خیلی از داستانام این مشکل رو دارن، بعضی وقتا که می‌بینم سریع میرم ویرایش می‌زنم.

واقعاً چرا این چیزا برامون مهم نیست؟ چرا نباید تلاش کنیم فرق بین ! و ؟ رو بدونیم؟ اگه کاربرد همشون یکیه، معذرت می‌خوام، خب چه مرضیه آخه؟! یکی می‌ساختن برای همه‌ش. یعنی اونی که جای نقطه، علامت سوال استفاده کرده، واقعاً پیش خودش براش عجیب نبوده که نقطه چیه؟ این . به چه دردی می‌خوره؟ اون همه علامت و چیز میز تو کیبرد به چه کاری میاد؟

مشکل این‌جاست که این مسائل، آموزش‌هایی که در موردشون تو دنیای وب هست، تماماً به صورت ادبی و کتابی نوشته شده، شرط می‌بندم ۹۰ درصد آدما نمی‌شینن تا آخرش رو بخونن. اون ۱۰ درصد باقی مونده هم یا دانش‌آموز و دانشجوئن، یا ویراستارن و باید مسائل مربوطش رو یاد بگیرن.

شاید باید به این فکر باشیم که این جور چیزا رو به زبونی خودمونی‌تر و ساده‌تر یاد بدیم که نویسنده با اشتیاق بیشتری مطالب رو بخونه و به این چیزا بپردازه. البته من خودم در زمینه ادبیات کاره‌ای نیستم و واقعاً یه مدرس کار بلد برای این‌کار می‌طلبه. اگه شما در این زمینه وارد و صاحب تجربه هستید، چرا دست به کار نمی‌شید؟:aiwan_light_drinks: می‌تونید با ارسال پست‌های آموزشی با زبان ساده و روان، مشکل بزرگ خیلی‌ها رو به راحتی حل کنید. این‌طوری فوق العاده میشه.:aiwan_light_wink2:

مسائل مربوط به ویراستاری رو ایشالا در پست بعدی بهش می‌پردازیم.


آموزش با قلم خود، کُشتی نگیرید! | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: *NiLOOFaR*، Saba☆، Amir.n.81 و 13 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
من هیچ وقت هیچ جا ویراستار نبودم و رنکش رو نداشتم، ولی قدیما دوست ویراستار داشتم. به مدد دسترسی داشتن به پست‌ها، گاهاً اگه وقتم آزاد بود می‌رفتم کمک دوستام و رمانایی که دستشون سپرده بودن رو تا هر چند پست که می‌تونستم ویرایش می‌زدم.

تا قبل از اون فکر می‌کردم ویراستاری کار لـ*ـذت بخشیه و خیلی مزه میده نوشته‌ها رو درست کنی و نظم و ترتیب ببخشی (من وسواس فکری دارم و از نظم بخشیدن به اشیا یا حتی متون خوشم میاد). بعد از این تفکر تباهم، بلایی به سرم آوردن که کلاً روزی سه مرتبه به درگاه حق تعالی سجده می‌کردم که خدایا شکرت من ویراستار نشدم. :w1b: (ویراستارای عزیز و محترم ناراحت نشن، منظورم بد بودن کارشون نیست. واقعا کار شما کار سختیه و شدیداً برای تک‌تکتون از خدا طلب صبر و تحمل دارم)

وضع خیلی بدی بود، طوری که مشکل نقطه و ویرگول نذاشتن پیشش اصلاً مشکل محسوب نمیشد! حالا خدا رو شکر ناظرها اومدن وسط و با فداکاری جلوی وقوع این فاجعه رو می‌گیرن (حالا بماند که چقدر این بندگان خدا هم اعصابشون لت و پار میشه).

جدیداً وضع بهتر شده، نویسنده‌ها بیشتر تلاش می‌کنن که درست بنویسن ولی بازم یه چیزایی از دستشون در میره. با غلط تایپی کار ندارم چون اون اتفاق سهوی محسوب میشه و برای همه پیش میاد، مخصوصاً اگه خواب‌آلود باشید درصد خطا تا حد زیادی بالا میره پس وقتی خوابتون میاد، سعی کنید سمت نوشتن نرید. مهم نیست چقدر عجله برای تحویل دادن اون متن دارید، مهم نوشته‌ی شماست که با این‌کار هم باعث میشید تعداد غلط تایپی‌تون بالا بره، هم جملات نامفهوم میشن. ذهن نمی‌تونه تمرکز کنه و بعدش ... .:smileb:

بی‌خیال، بریم سر اصل مطلب. یکی از مشکلات بزرگ نویسنده‌ها، ضعیف بودن در زمینه‌ی صحیح نوشتنه. رعایت نکردن ترتیب این‌که در جمله اول چه چیزی بیاد یا آخرش چه چیزی باشه، درست نبودن جای فعل در جمله، مثلا بنویسی: می‌دوید به سوی خانه. که باید بگی: به سوی خانه می‌دوید.
یا جای صفت و موصوف رو جا به جا گفتن، چون فارسی یه مقدار با زبونای دیگه در این زمینه فرق داره. مثلا تو فارسی میگیم دختر خوب، تو زبونای دیگه برعکس میشه، مثلا تو انگلیسی نمیگیم Girl good و برعکسش رو میگیم Good girl. البته من ساده‌ترین مثال رو گفتم چون صفت مدلای مختلف زیادی داره که جای پرداختن بهش نیست.

یکی دیگه از مشکلات شدیداً بزرگ نویسنده‌ها که متاسفانه خودم هم تا حدی بهش دچارم، عدم رعایت زمان صحیح افعالشونه. یه جا فعل جمله ماضیه، یه جا مضارع شده. یا رمان شما باید به حالت ماضی باشه، یا مضارع، نمی‌تونید از ترکیب جفتش استفاده کنید، یا در قدیم اتفاق افتاده یا داره در‌زمان حال رخ میده (این‌جا یه استثناء داریم، اونم وقتی هست که رمان شما در دو زمان رخ داده، یعنی یه جاهایی از رمان در زمان گذشته رخ داده، یه جاهایی در زمان حال که اون رو باید خودتون ذکر کنید تا خواننده به اشتباه نیفته).

یکی از چیزایی که شدیداً من رو آزار میده، عدم رعایت ه کسره هستش. سر این ه لعنتی، خیلی بحث زیاده و من حتی یه بنده خدا رو دیدم که مدیر بود (این انجمن نه، مربوط به گذشته) و سر قدرتی که داشت، از اشتباهش هیچ رقمه کوتاه نمی‌اومد! نه تنها خودش اشتباه می‌نوشت، سر رمان بقیه هم همین اشتباه رو پیاده می‌کرد به حدی که من می‌رفتم می‌افتادم به دست و پای بقیه که تو رو به هر کسی که دوست دارید، رمان من رو برای ویراستاری دست این بنده خدا ندید.:w1b: مثلاً اگه بنویسی:
اون دخترِ چقدر قشنگِ (چه گیری دادم به دخترا، ببخشید مثال دیگه‌ای به ذهنم نمی‌رسه، همه‌ی دخترا خوب و خوشگلن خب:smileb:) اشتباهه، ولی بنویسی اون دختره چقدر قشنگه، صحیحه. خب این بنده‌خدا (غیبت تو ماه رمضون، خدای من را ببخشاید) تاکید داشت که حالت اول درسته، و ما هر چقدر می‌خواستیم قانعش کنیم که داری راه رو کجکی میری، یه بنده‌خدا با زور بیشتر و رنک بالاتر، می‌گفت نه! بهش چیزی نگید چون ناراحت میشه. :| الان خیلی جلوی خودم رو گرفتم که فحش ندم. یا مثلاً می‌گفت ننویسید خوشگل و قشنگ، بنویسید خوشگلو قشنگ:w1b:خدایا از همین جا دعا می‌کنم کسی که دانش چیزی رو نداره یا دانشش ناقصه و از قضا آدم لجبازی هم هست، بهش هیچ قدرتی در اون زمینه نبخش.
(حالا می‌بینی فردا روزی چقدر دارم از این و اون فحش می‌خورم که نگار فلان گفت و نگار چقدر بی‌چشم و رو بود و امثالهم. آقاجان، حقیقت تلخه، این که فلانی مغروره و اشتباهش رو قبول نمی‌کنه، من مقصر نیستم)

ما که بنیان‌گذار زبان فارسی نیستیم! پس هیچ حق مخالفتی در مقابل چیزی که به صورت قانون دراومده نداریم. دلیل این همه مقاومت کردن و لجبازی رو نمی‌فهمم، این‌جوری فقط به این‌جور آدم‌ها، بلانسبت انگ بی‌سوادی می‌زنن.
اینجا جای توضیح دادن این‌که ه کسره چیه و چه مواقعی مجاز به استفاده از اون هستیم رو نمیگم، در این زمینه توضیحات مفید و خوب تو اینترنت زیاد هست، پس می‌تونید در موردش مطالعه داشته باشید و یاد بگیرید چطور صحیح بنویسید. یه مواقعی هم هست که کلمه رو نوشتید، ولی ذهنتون به شما میگه که انگار این طرز نوشتنش نبود. در بیشتر مواقع ذهن شما داره به شما درست هشدار میده، و این هشدار رو ندیده نگیرید. بازم با یه سرچ ساده، می‌تونید مطمئن بشید که اون کلمه صحیح نوشته شده یا نه.

یکی دیگه از موارد مهم، املای صحیح کلمات هستش. هر وقت در مورد املای کلمه‌ای شک دارید، می‌تونید جستجو کنید. یکی از مواردی که املای غلطش من رو عذاب میده، طرز اشتباه نوشتن کلمه‌ی ضبط هست. اصلاً وقتی می‌نویسن ظبط، دلم می‌خواد برم خودم رو از بالای برجی چیزی پرت کنم پایین، که فقط دیگه اون کلمه‌ی نحس رو نبینم (الان دارم با دیدنش زجر می‌کشم). واقعاً با وجود دنیای وب، هر چیزی که بخواید رو سه سوته پیدا می‌کنید، پس چرا غلط بنویسیم؟ حتی اگه کلمه‌ای باشه مثل حیاط و حیات که جفتشم درسته ولی معانی متفاوتی داره، با سرچ کردن می‌تونید تشخیص بدید که کدومش به متنی که نوشتید می‌خوره.

اصلاً تصور می‌کنیم که سرچ کردن و گوگل و بینگ و فلان وجود نداره. در این‌جور مواقع از ناظرتون کمک بخواید. ناظر شما دوره دیده و در زمینه‌ی املاء هم در سطح خوبی قرار داره.

یاد بگیرید که خودتون درست بنویسید، این کار رو به عهده‌ی ویراستار نگذارید. ویراستار هیچ وظیفه‌ای در قبال شما نداره، و فقط از لطف و مهربونی خودشه که داره متون شما رو ویرایش و بررسی می‌کنه. صد در صد بین نوشته‌های شما مواردی هست که واقعاً نمی‌دونستید چطور بنویسید یا مواردی که ممکن بوده بشه زیباتر نوشت ولی شما اطلاع نداشتید. این‌ها چیزاییه که ویراستار مسئول درست کردنش هست. خیلی خودمونی میگم که ویراستارتون رو اذیت نکنید، ویرایش متون خیلی خیلی خیلی کار سختیه و اصلاً اون چیزی که شما تصورش رو دارید، نیست. جداً وقت‌گیره و فرصت زیادی می‌طلبه. با درست نوشتن و با حوصله نوشتن، به سبک شدن بار سنگین ویراستاران عزیز، بزرگ‌ترین کمک رو می‌کنید.

خیلی موارد زیاد دیگه‌ای هست که بهش نپرداختم، مثل نیم‌فاصله، که استفاده نکردنش در متن باعث خسته شدن چشم خواننده میشه، یا نپیچوندن جمله و بیش از حد طولانی کردنش و خلاصه و مفید نوشتن، این‌ها چیزایی هستن که می‌تونید در سطح نت هر آموزشی رو در موردش پیدا کنید. اگه هم پیدا نمی‌کنید، از ناظر کمک بخواید. ناظر حتماً شما رو برای بهتر شدن داستانی که می‌نویسید کمک می‌کنه و در صورتی که به حرف‌هاش عمل کنید، خودتون طوری راه می‌افتید که ویراستار با کمترین زمان ممکن، داستان زیبای شما رو تحویلتون بده.


آموزش با قلم خود، کُشتی نگیرید! | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: *NiLOOFaR*، Tiralin، Saba☆ و 7 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
این چیزی که می‌خوام بگم، مشکل همه بوده، همه! اصلاً ردخور نداره، اکثر موارد در این باره یه بار رو به مشکل خورده بودن.
ژانر یکی از مواردیه که تو انجمن‌های مجازی، وضعیت درست درمونی نداره. یکی از دلایلش، نبود منبع مشخص برای این مشکله. خود من بارها با آدم‌های مختلف در جاهای مختلف در این زمینه بحث داشتم و دنبالش بودم که بفهمیم بالاخره چه ژانرایی در ادبیات فارسی مورد استفاده هستن، ولی حقیقتاً مورد کاملی به پستمون نخورد.

هیچ منبع ثابتی نیست که مثلاً بگه شما باید از ژانر جنایی استفاده کنی یا ژانر جنایی-پلیسی. کدوم صحیحه؟ این رو به کار ببریم یا اون؟ صرفاً چیزایی که توی انجمن‌ها به صورت قانون در اومدن، حاصل یه سری تصمیمات بودن. یا مثلاً تو ادبیات خارج، ژانر ماجراجویی داریم، ولی تو بعضی انجمن‌ها گفته میشه که استفاده از چنین ژانری غلطه، بعضی‌ها ممکنه بگن امکان پذیره.

نویسنده بنده خدا این‌جا به مشکل می‌خوره. مثلاً میگم، ژانر جاسوسی. من خودم یه بار می‌خواستم طی یه حرکت انتحاری یه رمان بنویسم که شخصیت مردش، جاسوس بود (هیچوقت نوشته نشد که حالا با این کار ندارم). اون انجمن قبول نمی‌کردن که ژانر این رو بزنم جاسوسی. من هنوزم که هنوزه نمی‌دونم به چنین داستانی باید چی گفت؟ جنایی؟ پلیسی؟ کاراگاهی؟ این داستان تو هیچ‌کدوم از این دسته‌ها قرار نمی‌گیره، چون جاسوس نمی‌تونه حتماً پلیس باشه. حتی کاراگاه هم همین‌طور. جنایی هم همین‌طور. هیچ جا هم چی توضیحی در این باره نیست.:confused.:
من سر اون داستان روزها جنگیدم و حتی تا خطر بن شدن رو هم به جان خریدم که حرفم رو به کرسی بنشونم و ژانر جاسوسی رو اضافه کنم (با این ترفند که شما رمان‌های جیمز باند رو جزو کدوم ژانر دسته‌بندی می‌کنید؟) ولی خب، همچنان پیش خودم این سوال مطرحه که آیا واقعاً میشه در ادبیات فارسی از چنین ژانری استفاده کرد؟ مشخص نیست چون منبعی وجود نداره.

اگه کتابی هم باشه که به این مشکل پرداخته، من ندیدم (اگه شما دیدید حتماً به من اسمش رو بگید، واقعاً لطف بزرگی به من می‌کنید). یکی از ژانرهایی که به نظر من نباید باشه، ولی هست، ژانر مذهبیه. این ژانر تو ادبیات خارج وجود نداره، ولی تو انجمن‌های مجازی به وفور دیده شده. این ژانر رو کی ساخته؟ بازم جواب مشخصی در دست نیست. یا مثلاً یکی میگه ژانر درام برای فیلم درسته و برای داستان غلط، ولی یکی میگه برای هر دو ممکنه. یه انجمن میگه جای درام بنویسید اجتماعی، یکی میگه همون درام میشه.

این پست رو ننوشتم که خدا نکرده سردرگمتون کرده باشم، نه. می‌خوام بگم این یه مشکله که فعلاً هیچ درمون قطعی‌ای نداره. بعضی نویسنده‌ها هم هستن که با انتخاب ژانر صحیح برای رمانشون به مشکل می‌خورن. مثلاً رمانشون ساختار هیجانی داره، ولی انجمن‌ها میگن ما در ادبیات فارسی ژانر هیجانی نداریم. اینجا راهی نیست جز کمک گرفتن از ناظر و مدیر کتاب. چون هر انجمنی، یه لیست مخصوص ژانر منتشر کرده که قطعاً در مواردی با انجمن دیگه فرق‌هایی داره (البته مواردی مثل ژانر کلکلی رو در هیچ‌جا نمی‌بینید، چون این یکی حقیقتاً من‌درآوردیه:l3b:).

این‌که نمی‌تونید از بعضی از ژانرها استفاده کنید و از این موضوع ناراحتید، متاسفانه کاریش نمیشه کرد. کاملاً می‌فهمم که بعضی داستان‌ها مثل همون رمان جاسوسی که براتون مثال زدم، نیازمند ژانر مخصوص خودشون هستن، ولی وقتی منبع نیست، کاریش نمیشه کرد. می‌تونید خودتون به صورت دستی در قسمت پی‌نوشت رمانتون، ذکر کنید که داستان شما هیجانیه یا امثالهم، ولی تا مشخص شدن تکلیف وضعیت ژانر، کاری از دست هیچکس ساخته نیست جز پیروی از قوانین انجمنی که در اون در حال تایپ داستانتون هستید.


آموزش با قلم خود، کُشتی نگیرید! | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: *NiLOOFaR*، Saba☆، Amir.n.81 و 5 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
قبل از شروع پست بگم که من ترتیب خاصی برای مطالبم ندارم، هر بار که یه چیزی به ذهنم برسه همون رو توضیح میدم. همین:aiwan_light_biggrin:

حالا برای شروع پست، می‌خوام یه نکته‌ی ظریف رو گوشزد کنم که کمتر کسی بهش دقیق شده. اسم شخصیت‌ها. البته چیزی که من میگم کاملاً سلیقه‌ایه و به چشم یه اجبار نبینیدش. این نظر منه.

شما هم حتماً دیدید که رمان‌های ایرانی (بیشتر منظورم از لحاظ داستانی، لوکیشن ایرانه) پر شده از اسمای عجیب و غریب و جدید که کمتر کسی به سن و سال خودمون اون اسم رو داره. معمولاً (نمیگم همیشه) بچه‌های کوچیک و دهه نودی از این اسم‌ها دارن. بعد شما شروع می‌کنی به خوندن رمان یه بنده خدا که ما بهش می‌گیم ایکس. این ایکس ما میاد یه رمان در زمان حال بنویسه (حتی بعضیاً با ذکر تاریخ به توضیح داستان می‌پردازن). تاریخ رو نگاه می‌کنیم، می‌بینیم به زمان حال یا نهایت چند سال پیش مربوطه. شخصیت داستانمون یه شخص بیست تا سی ساله هستش که مثلاً اسمش آرسام (مذکر) یا پانیسا (مونث) هست. خب، تا این‌جا مشکلی نیست. اگه داستان رمان مرتبط با زمان حال نوشته شده باشه، و اگه شخصیت ما سی ساله باشه، تقریباً میشه گفت طرف متولد اوایل دهه‌ی هفتاد شمسیه.

این‌جور اسامی در اون سال‌ها رواج نداشته. شاید واقعاً بوده باشه، ولی خیلی خیلی کم. خیلی‌ها دارن برای باکلاس‌تر شدن رمانشون از این مدل اسامی برای اون مدل شخصیتی که مثال زدم استفاده می‌کنن، حتی بعضاً یه سری اسامی که بخدا من تا وسط داستان فکر می‌کردم شخصیت اصلی دختره، بعد فهمیدم پسره یا برعکس! چون تا به حال اون اسم رو جایی نشنیده بودم که بدونم جنسیتش چیه.

رمان شیک و مجلسی چیه؟ به رمانی که توش پر از اسامی جدید و شیک باشه میگیم رمان باکلاس؟ مثلاً اگه اسم منوچهر رو در اون رمان به کار ببریم، اُفت داره؟ (من خودم معنی این اسم رو خیلی دوست دارم) یا مثلاً بگیم خسرو؟ چرا خودتون رو عذاب می‌دید تا با پیدا کردن کلی اسم شبیه به هم، ظاهر رمانتون رو باکلاس و گوگولی نشون بدید؟

تعداد بالای شخصیت‌های رمان (مخصوصاً وقتی بی‌دلیل و فقط به قصد شلوغ کردن فضا باشه) + اسامی شبیه به هم شخصیت‌ها (آرتام و آرسام و آرمان و و و...) به منِ خواننده فقط یه حس می‌بخشه، بلانسبت حس گیجی.:aiwan_light_vava: باور بفرمایید با اسامی شبیه به هم، آدم گیج و سردرگم میشه. شاید به نظر شما رمانتون خیلی پرفکت و زیبا به نظر برسه، ولی از نظر خواننده تشخیص دادن شخصیت‌ها به مرور پیشرفت داستان مشکل میشه، الخصوص وقتی که اون رمان از شخصیت‌پردازی ضعیف رنج می‌بره و یا توصیف حالات ضعیفی هم داره. اصلاً یه واویلایی میشه که نگو.
هیچ لزومی نداره که رمان شما شخصیت‌هاش تشابه اسمی داشته باشن. تو دنیای واقعی کجا رو دیدید که یه عالمه آدم با اسامی جدید و جذاب و تازه و لاکچری تو یه فضا جمع شده باشن؟ حتی من دوقلو هم دیدم که اسماشون شبیه به هم نبود. :/ دیگه خواهر و برادر غیر دوقلو که جای خود دارد.

خودتون رو درگیر این مسائل نکنید، چرا انقدر مساله رو می‌پیچونید؟ چون فلان نویسنده‌ی مشهور تو کتاباش این کار رو کرد، باید همین کار رو انجام بدید؟ از کجا مطمئنید که کار اون نویسنده، صحیح بوده؟ باز هم میگم، این کار سلیقه‌ایه ولی باور کنید خواننده خیلی موقع خوندن رمانتون سختی می‌کشه تا این رو از اون تشخیص بده. تشابهات اسمی زیاد بین شخصیت‌ها، تو طولانی مدت مغز رو خسته می‌کنه و حتی خود نویسنده هم گاهاً اسامی رو اشتباه می‌نویسه، دیگه از این‌که خواننده شخصیت ایکس رو با ایگرگ اشتباه بگیره، ناراحت نشید. :aiwan_light_vava:

اینم نگفتم که یهو از اسم آرتام اسم شخصیتتون رو به غلام تغییر بدید! غلام هم اسم محترمیه ولی قدیمی شده. خیلی اسمای رایج و متداولی هست که میشه استفاده کرد، بدون این‌که شباهتشون هم خودتون رو به اشتباه بندازه، هم خواننده‌ی بنده‌خدا رو.

یه چیزی هم که یادم رفت بگم، اینه که یاد گرفتیم اسمای خلافکارا رو اسمایی مثل غلام و اصغر بذاریم، و اسمای آدمای خوب داستان رو اسمای جدید و امروزی! اگه دارید این کار رو برای یه رمان معمایی انجام می‌دید، کل داستان رو همون اولای ماجرا اسپویل کردید رفته، چون قشنگ معلومه بد داستان کیه، خوب کدومه.
یادمه یه نفر یه جا گفته بود شاید چون خلافکارا به خاطر محلی که متولد شدن چنین اسمی دارن، اینم میشه در نظر گرفت، ولی بازم به نظر من منطق کاملاً صد در صدی و درستی نیست. این برمیگرده به همون منطق مسخره‌ای که از بچگی دارن تو ذهن بچه‌ها فرو می‌کنن، آدمای بد داستان زشت و ترسناکن و آدمای خوب و قهرمان داستان، زیبا و جذاب.

این کلیشه‌ها رو در ذهنتون بشکنید. نذارید چنین افکاری ذهنتون رو موقع نوشتن درگیر کنه. اسم مهم نیست، داستان شماست که مهمه. نصف وقتی که می‌ذارید تا اسمای شاخ و خفن پیدا کنید، روی ایده‌ی داستان و چگونگی روایتش بذارید‌. وقتی ببش از حد ذهنتون رو برای چنین مسائلی درگیر کنید، بعد از یه مدت از اون داستان زده میشید.

امیدوارم صحبت‌هام به کارتون بیاد، و دوست دارم با قلمی روون‌تر، با آرامش بیشتر و تمرکز زیاد به نوشتون ادامه بدید عزیزان من.


آموزش با قلم خود، کُشتی نگیرید! | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Z.a.H.r.A☆، *NiLOOFaR*، nazila.. و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا