- عضویت
- 30/9/19
- ارسال ها
- 231
- امتیاز واکنش
- 1,404
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- ایران
- زمان حضور
- 6 روز 14 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
هنگامی که کوروش در سال 539 ق.م بر بابل غلبه یافت، خود را به عنوان "شاه بابل" معرفی کرد که دلالت بر حوزهای فراتر از سنتها و قلمرو بومی پارسیان میکرد. هنر میان رودانی به مقتضای خود در این فرمانبرداری مشارکت داشت و پارسیان از این هنر وام گرفتند. کاخهای هخامنشیان، مانند کاخهای میان رودان با تراسهای بزرگ مصنوعی و نیز دروازههایی که با دیو، خدایان بالدار و گاوهای بالدار با سر انسان (لاماسو) نگهبانی میشد، بودند. دیوارههای آن با آجرهای لعابدار و نیز کاشیهای چند رنگ لعابدار و الواح و قابهای سنگی تزیین شده بود. خدای پارسی که تاکنون تصویر نمیشد، اکنون به صورت پیکرهای در قرص بالدار مانند خدای آشور که برای قرنهای متمادی در هنر یادمانی آشور تصویرگری میشد، تصویر شد. این وامگیری خاص، بیانگر این نکته است که پارسیان خود را با فرمهای هنری میان رودان تطابق دادند. بسیار غیر محتمل است که مفهوم مرتبط با اهورامزدا به هر نحوی متاثر از ظاهر این تصویر مذهبی در کاخ سلطنتی بوده باشد. و نه گاو با سر انسانی و دیگر موجودات ترکیبی وام گرفته شده با همان خصیصههای یکسان، برای پارسیان از مردمانی که از آنها دریافت داشتند، تنها تقلید صرف بوده است. در حقیقت، در ابتدا در مورد فرم، پارسیان موارد مشخصی را از هنر و معماری میان رودان استفاده کردند که از این نمونه در مورد پیکرهای که احتمالاً مربوط به دوران حکومت کوروش بزرگ بوده است میتوان مثال آورد. این پیکره، فرشته بالدار پاسارگاد میباشد که احتمالاً تقلیدی است از جنهای بالدار دروازه کاخهای آشوری و کتیبهای از کوروش در بالای این پیکره موجود بوده است. این پیکره فرشته مانند، لباس حاشیه داری به سبک میان رودانی در بردارد و ریش کوتاه گردی به سبک پارسیان و نیز تاجی که دارای پرها، شاخها، مار کبری و قرص و حلقههایی بر آن میباشد که احتمالاً مربوط به خدایان مصری است. نقش برجستهای مسطح مربوط به دوران آشوری و سنگ تراشیهای پرکار و با جزئیات بالها و نیز آویزهای لباس مشخصه هنر آشوری است. این ارتباط و پیوند با هنر میان رودان به اندازه کافی قابل ادراک میباشد. دلیلی وجود ندارد که وام گیری هنری پارسیان از هنرهای یادمانی برای خود بوده باشد. کتیبه کاخ داریوش در شوش آشکارا وظایف هنرمندان مناطق مختلف شاهنشاهی را برای این کاخ روشن میسازد. ایونیها در نقش برجستههای کاخ داریوش و جانشینان او حضور داشتند که آن را از سنتهای شرق نزدیک تفکیک میسازد. ابتکار فقط به صورت رسمی بود. در نقش برجستههای شوش و تـ*ـخت جمشید پرداختی قابل انعطاف و فرم پذیر برای بدنها صورت گرفت و این ابتکار دارای هیچ سابقهای در شرق نزدیک باستان نبود. در مصر و میان رودان، برجسته سازیها در نقش برجستهها، نقشی فرعی را ایفا میکرد. که دارای ویژگی خطی بودند. مشخصه کلی پیکرهها چه در نقاشیهای - بارسیپ (Barsip) و چه در نقوش سنگی خورس آباد (Khorsabad) یکسان است. سطح روی نقش برجستهها بسیار ماهرانه کار شده است که به صورت همزمان دارای سطح صاف و هموار و نه یک حجم برآمده است که شکل بدن به صورت سه بعدی و همراه با عمق نشان داده شود. نقش برجستههایی که از شرق نزدیک باستان به یادگار مانده سطحی صاف دارند و حتی زمانی که در بعضی جزئیات برجسته به نظر میرسند، درواقع جزئیات به صورت سنگ تراشیاند و نه به صورت برجسته و برآمده. بنابراین، میتوان گفت که در ترکیب و پرداخت طبیعی، بیشتر با طراحی و نقاشی قرابت و مشابهت دارد تا پیکره تراشی. این یکی از دستاوردهای هنر یونان است که مجسمه سازی و پیکره تراشی نقش برجستهها به صورت شاخههای مرتبط با هنر فرم پذیر و منعطفی بوده که دائماً در حال تکامل بود. به نظر میرسد که در مورد پیکره به دست آمده از پاسارگاد بیشتر سنتهای هنری شرق نزدیک دخیل بوده و نقش برجستههای به دست آمده از شوش و تـ*ـخت جمشید نزدیکی بیشتری با هنر نقش برجستههای یونان دارند؛ از این رو تغییر در سنتهای هنری میبایست در زمان داریوش اول که هنرمندان و صنعتگران یونانی را برای کاخ شوش به کار گرفت صورت گرفته باشد.
پیکرتراشی در دوره هخامنشی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com