M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,864
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
من از پای تا سر از عشقم مرکّب *** تو از پای تا سر ز حُسنی مصور
هوا گردد از عکس رویت منقّش *** زمین گردد از بوی زلفت معطّر
بگریم ز زلفت بنالم ز چشمت *** که نالد ز نرگس؟ که گرید ز عنبر؟
ز شیرین لـ*ـب تو مرا نیست سیری *** که را سیری آید ز یاقوتِ احمر؟
به طوبی و کوثر رسیدم ز وصلت *** که قد و لـ*ـب تست طوبی و کوثر
به دفتر همی وصف زلفت نبشتم *** پر از نافهی مشک شد روی دفتر
به عبهر دو چشم تو را باز بستم *** همه جادویی اندر آمد ز عبهر
مکن عزم لشکر بمان رای رفتن *** بنه خود و جوشن بده جام و ساغر
بر آن بر چه درخور بود یاد جوشن *** بر آن لـ*ـب چه لایق بود ذکر لشکر
مرا تا تو را دیدم، اندر دو دیده *** تو گفتی برستهست کشمیر و کشمر
ستارهست رخشنده رویت همانا *** که ماهت پدر بود و خورشید مادر
ز جان شاکرم تا تو را خواند جانان *** ز دل خرمم تا تو را ساخت دلبر...
جور از این برکشیده ایوانست *** که درو مشتری و کیوانست
گر چه گه سعد و گاه نحس دهد *** ور چه گه زرق و گاه حرمانست
زو چه نالی که چون تو مجبورست *** زو چه گریی که چون تو حیرانست
نایب پردههای اسرار است *** پردهی رازهای پنهانست
دور او هر چه کرد و هر چه کند *** کردهی کردگار گیهانست
جان که جان آفرین به ما دادست *** ملک ما نیست بلکه مهمانست
نزد برنا و پیر عاریتست *** مرگ در حق هر دو یکسانست
زندگی را زوال در پیش است *** زندهی بی زوال یزدانست
مرگ چون موم نرم خواهد کرد *** تن ما گر ز سنگ و سندانست...
هوا گردد از عکس رویت منقّش *** زمین گردد از بوی زلفت معطّر
بگریم ز زلفت بنالم ز چشمت *** که نالد ز نرگس؟ که گرید ز عنبر؟
ز شیرین لـ*ـب تو مرا نیست سیری *** که را سیری آید ز یاقوتِ احمر؟
به طوبی و کوثر رسیدم ز وصلت *** که قد و لـ*ـب تست طوبی و کوثر
به دفتر همی وصف زلفت نبشتم *** پر از نافهی مشک شد روی دفتر
به عبهر دو چشم تو را باز بستم *** همه جادویی اندر آمد ز عبهر
مکن عزم لشکر بمان رای رفتن *** بنه خود و جوشن بده جام و ساغر
بر آن بر چه درخور بود یاد جوشن *** بر آن لـ*ـب چه لایق بود ذکر لشکر
مرا تا تو را دیدم، اندر دو دیده *** تو گفتی برستهست کشمیر و کشمر
ستارهست رخشنده رویت همانا *** که ماهت پدر بود و خورشید مادر
ز جان شاکرم تا تو را خواند جانان *** ز دل خرمم تا تو را ساخت دلبر...
جور از این برکشیده ایوانست *** که درو مشتری و کیوانست
گر چه گه سعد و گاه نحس دهد *** ور چه گه زرق و گاه حرمانست
زو چه نالی که چون تو مجبورست *** زو چه گریی که چون تو حیرانست
نایب پردههای اسرار است *** پردهی رازهای پنهانست
دور او هر چه کرد و هر چه کند *** کردهی کردگار گیهانست
جان که جان آفرین به ما دادست *** ملک ما نیست بلکه مهمانست
نزد برنا و پیر عاریتست *** مرگ در حق هر دو یکسانست
زندگی را زوال در پیش است *** زندهی بی زوال یزدانست
مرگ چون موم نرم خواهد کرد *** تن ما گر ز سنگ و سندانست...
اشعار ادیب صابر
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com