خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

NAZI_KH

مدیر تالار گردشگری جهان
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
1,228
امتیاز واکنش
19,563
امتیاز
373
محل سکونت
یک دنیای فراموش شده
زمان حضور
150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد انیمه سریالی Attack on Titan؛ فصل اول تا سوم

انیمه‌ی سریالی Attack on Titan برای افراد علاقه‌مند به فانتزی‌های تاریک، درام‌های درگیرکننده، قصه‌های پسارستاخیزی و حتی اکشن‌های تخیلی و اغراق‌آمیز اثری است که نباید حتی یک روز تماشای آن را به تعویق بیاندازیم.

«حمله به تایتان» به‌معنی واقعی کلمه از همان قسمت اول خود آغاز می‌شود. البته که تمامی سریال‌های دنیا احتمالا به‌نوعی داستان‌گویی را با ثانیه‌ی اول از نخستین اپیزود خود آغاز می‌کنند. اما برخلاف بسیاری از آن‌ها که زمانی قابل‌توجه را به مقدمه‌پردازیِ صرف اختصاص می‌دهند و حتی توسط منتقدهای موافق به مخاطب به‌عنوان اثری معرفی می‌شوند که باید چند قسمت با آن همراه شد تا زیبایی‌های آن را دید، انیمه Attack on Titan به اصطلاح میخ اول را محکم می‌کوبد. طوری که حتی اگر در طول دقایق نخستین قسمت اسامی شخصیت‌های آن را یاد نگیرید یا کاملا از جنس فضاسازی اثر هم باتوجه‌به دلایل شخصی لـ*ـذت نبرید،‌ در انتهای این اپیزود می‌دانید که چرا می‌شود از «حمله به تایتان» لـ*ـذت برد، چرا باید به‌عنوان یک تماشاگر علاقه‌مند به فانتزی آن را دید و شاید از برخی جهات فهمید. قصه‌گویی اثر مورد بحث اما فقط شروعی حادثه‌محور ندارد که مخاطب را هیجان‌زده کند و درگیرشده با برخی رخدادهای ناگهانی نگه دارد. بلکه با افتتاحیه‌ای فکرشده موفق می‌شود وعده‌ی رویارویی با داستان‌هایی بزرگ‌تر و افسانه‌های شنیدنی‌تر در ادامه‌ی راه را به او بدهد.

انیمه Attack on Titan نه فقط برای کاراکترهای اصلی و فرعی که حتی برای شخصیت‌پردازی عادی‌ترین هیولاهای بدشکل قرارگرفته در این جهان هم خط فکری مشخص و معناداری را دنبال می‌کند

در حقیقت Attack on Titan با قسمت اول خود نه فقط مسائل حاضر در جهان بزرگ این قصه که الگوهای داستان‌گویی، مدل شخصیت‌پردازی، نحوه‌ی کارگردانی و در کل فرم روایت قصه‌ی خویش را معرفی می‌کند. طوری که مخاطب وقتی مدت‌ها بعد به فصل سوم اثر می‌رسد نیز همان‌قدر که با انواع و اقسام پیچش‌های داستانی به ذوق می‌آید و همان‌قدر که درگیر کشف رازهای بزرگ‌تر همراه‌با کاراکترهای داستان است، خود را دربرابر اثری ببیند که می‌شود آن را لمس کرد و می‌شد با فهم درست نحوه‌ی کار سازندگان از همان ابتدا با همین جدیت دنبالش کرد.

فرقی نمی‌کند که با یک سکانس هیجانی روبه‌رو باشیم، از دیدن یک تایتان و نبرد نامنصفانه‌ی یک انسان برای بقا بترسیم یا احساس کنیم که در اعماق برخی دیالوگ‌ها رازهای بسیار بزرگی وجود دارند که نمی‌توانیم به این سادگی‌ها عطش‌مان برای سردرآوردن از آن‌ها را تاب بیاوریم؛ همه‌ی این‌ها در همان قسمت اول مجموعه در سطوحی مختلف به ما معرفی می‌شوند و این شاید اصلی‌ترین نکته‌ای باشد که درون مسیر درک و شناخت این انیمه‌ی درخشان باید آن را در گوشه‌ای از ذهن خود ذخیره کرد.

تا به امروز هیچ سریال ماندگار و معرکه‌ای تولید نشده است که بر پایه‌ی یک چشم‌انداز مشخص در ذهن سازندگان مراحل ساخت خود را پیش نبرده باشد. به بیان بهتر سریال‌های تلویزیونی تنها وقتی می‌توانند در جایگاه یک اثر هنری و قصه‌گو تنه به تنه‌ی فیلم‌های قابل‌توجه و فراموش‌ناشدنی بزنند که دنبال‌کننده‌ی خط فکری معینی باشند. طوری که مخاطب دائما احساس کند که سازنده از همان روز اول تمام قصه و مدل‌های روایت به کار رفته در ساخته‌ی مورد اشاره را مقابل چشمانش دید و سپس به سراغ آغاز پروسه‌ی ساخت اثر رفت. تا حدی که اگر به تاریخ تلویزیون نگاه کنید، اصولا برترین سریال‌هایی که هم تحسین مخاطبان و هم تحسین منتقدها را دریافت کرده‌اند، آن‌هایی هستند که از ابتدا به انتها زیر سایه‌ی برنامه‌ریزی‌های فرد یا گروهی مشخص جلو رفتند و نه آن‌هایی که فصل به فصل شورانر (نفر اول تیم ساخت یک محصول تلویزیونی) خود را تغییر می‌دهند و صرفا می‌خواهند یک سرگرمی موقت در این مدیوم باشند.

پربیراه نیست اگر هنگام صحبت از نقاط قوت پرشمار سریال ادعا کنیم که «حمله به تایتان» به اکثر پرسش‌های مطرح‌شده در داستانش پاسخ می‌دهد

همه‌ی موارد گفته‌شده درباره‌ی افتتاحیه‌ی قوی Attack on Titan هم بارها و بارها در طول تماشای سریال به یاد ما می‌آورند که در حال تماشای اثری هستیم که اهدافی مشخص را دنبال می‌کند و منظم، بدون عجله و حساب‌شده داستان می‌گوید. تک‌تک نمادپردازی‌ها، داستان‌گویی‌های استعاری، شخصیت‌پردازی‌های جذاب و موارد دیگر نیز در پس همین حقیقت توجه مخاطب را به خود جلب می‌کنند.

چرا که ما باتوجه‌به بارها و بارها وعده داده شدن رویدادهایی بزرگ در سریال و برآورده‌سازی آن ادعاها توسط سازندگان در چندین و چند اپیزود بعد درک می‌کنیم که نه با اثری غیر قابل جدی گرفتن که با محصولی برنامه‌ریزی‌شده سر و کار داریم که احتمالا هر نکته‌ای که در آن پیدا بشود، ارزش توجه و موشکافی را دارد و همین باور هم دائما ما را هنگام دیدن Attack on Titan به سمت جلوی صندلی‌های‌مان می‌فرستد. از جایی به بعد ما نمی‌خواهیم هیچ‌کدام از جزئیات حاضر در دل دیالوگ‌ها و تصویرسازی‌ها را از دست بدهیم چون باور می‌کنیم که هیچ‌کدام از آن‌ها بی‌دلیل سر جای خود جا نگرفته‌اند.

نخستین عنصر از دنیای Attack on Titan که توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند، تصویرسازی‌های خاص و استفاده‌ی عالی سازندگان از مدیوم انیمه برای ارائه‌ی سکانس‌هایی منحصر‌به‌فرد است. این سریال در لحظه به لحظه‌ی خود ابایی از اغراق در تصویرسازی‌ها ندارد و گاهی فقط و فقط با تصویر قصه می‌گوید و حتی شخصیت‌پردازی کاراکترهای اصلی و فرعی را بدون کمک گرفتن از چند دیالوگ جلو می‌برد. این مسئله تا حدی در پروسه‌ی ساخت اثر نقش داشته است که در عین ترسیم شدن غول‌ها/تایتان‌ها در قد و قامت حیواناتی وحشی و بی‌احساس که صرفا می‌خواهید سر به تن آن‌ها نباشد، حتی درون قسمت‌های آغازین هم برخورد مخاطب با هرکدام از این موجودات متفاوت با دیگری به نظر می‌رسد. مثلا یک غول انقدر چهره‌ی احمقانه‌ای دارد که بیننده به این دلیل از نابود شدن انسان‌ها توسط او عصبانی می‌شود که بی‌عقلی و نادانی مطلق وی را با نگاه انداختن به ظاهرش لمس می‌کند.


نقد و بررسی انیمه سریالی Attack on Titan

 

NAZI_KH

مدیر تالار گردشگری جهان
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
1,228
امتیاز واکنش
19,563
امتیاز
373
محل سکونت
یک دنیای فراموش شده
زمان حضور
150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
غول دیگر اما چهره‌ای قدرتمندانه و متفکرانه را به نمایش می‌گذارد و همین نکته باعث می‌شود توجه مخاطب نسبت به کارهای او افزایش یابد و فرد به‌صورت ناخودآگاه با دیدگاهی دیگر به وی بنگرد. همین موضوع اما نه فقط در طراحی پایه‌ای انیمیشن و سبک بصری آن که در تمام حرکات صورت، بدن و مخصوصا چشم‌های کاراکترها نیز پررنگ جلوه می‌کند. نتیجه هم می‌شود آن که همواره نتوان از Attack on Titan چشم برداشت و صرفا به‌صورت کلی، داستانِ آن را دنبال کرد. هر قاب‌بندی همزمان با داشتن جذابیت لازم از نظر زیباشناسی، در ارائه‌ی اطلاعات بیشتر درباره‌ی شرایط روحی شخصیت‌ها و حتی حس‌وحال کلی قصه در ثانیه‌هایی به‌خصوص هم حرف‌هایی برای گفتن دارد.

Attack on Titan یکی از معدود محصولات تلویزیونی درجه‌ی اول دهه‌ی اخیر است که به حفظ تازگی تصویرسازی‌ها و خسته نکردن چشم مخاطب هم‌اندازه با ارائه‌ی فیلم‌نامه‌ای درگیرکننده اهمیت می‌دهد

این مسئله از جایی به مرحله‌ی بعدی می‌رود که در دل کارگردانی اثر می‌توان تضادهایی را یافت که صرفا به تنش‌زاتر شدن بسیاری از سکانس‌ها کمک می‌کنند. مثال بارز این ادعا هم در سکانسی از انیمه دیده می‌شود که در آن عده‌ای از غول‌ها در حال هجوم آوردن به سوی گروهی از انسان‌ها هستند و همان‌قدر که موسیقی و دیالوگ‌ها سنگین و ترسناک به نظر می‌رسند، تصویرسازی‌ها به طرز عامدانه‌ای از ظاهری کم‌وبیش شوخ‌طبعانه بهره می‌برند. در حقیقت درحالی‌که شخصیت‌ها ثانیه به ثانیه استرس مرگ را می‌کشند، کارگردان اپیزود حرکت غول‌ها را طوری نشان‌مان می‌دهد که انگار چندین و چند انسان احمق و عظیم‌الجثه و مشغول رقصیدن در مقابل چشمان‌مان قرار گرفته‌اند و همین حرکت با جا گرفتن مناسب در فرم بسیار فکرشده‌ی اثر کاری می‌کند که سکانسی که صرفا قرار بود استرس‌زا باشد، همزمان ترسناک، آمیخته به طنز سیاه و شدیدا معنی‌دار به نظر برسد.

انگار سازندگان درون آن قسمت عملا بدون استفاده از فیلم‌نامه و فقط با کمک تصویرسازی‌های خاص مدیوم انیمه‌های تلویزیونی مشغول نمایش دادن یک شکار عظیم و لحظه‌ای آزاردهنده اما بسیار واقع‌گرایانه از دل طبیعت وحشی شده‌اند.

خدمت بزرگ چنین سکانس‌هایی به کل داستان هم چیزی نیست جز واقع‌گرایانه جلوه دادن و باورپذیر و هم‌ذات‌پندارانه‌تر کردن داستانی که پرشده از فانتزی‌هایی است که هیچ ابایی از بی‌اندازه تخیلی به نظر آمدن ندارند. Attack on Titan همزمان با یدک کشیدن

تصویرسازی‌های پرجزئیات، محیط‌هایی بسیار متنوع و لوکیشن‌هایی کاملا متفاوت با یکدیگر را هم در دل قصه برای بیننده به تصویر می‌کشد و این کاری می‌کند که حتی پس از سه فصل کامل و چندین و چند ساعت قصه‌گویی از نظر بصری به تکرار نیافتد. فارغ از آن که از لحاظ کیفی هم بیشتر از شباهت به انیمه‌های تلویزیونی، طی بسیاری از دقایق تنه به تنه‌ی انیمه‌های سینمایی برتر و پرخرج می‌زند.

«حمله به تایتان» در عین آن که اثری فانتزی درون جهان پراغراق انیمه‌ها است، در پرداختن به مواردی همچون روابط انسانی کاراکترها با یکدیگر تقریبا هرگز واقع‌گرایی و باورپذیر جلوه کردن را کنار نمی‌گذارد

قدرت Attack on Titan در ارائه‌ی اکشن‌هایی به‌شدت جذب‌کننده برای مخاطب اما فقط حاصل اغراق و جسارت در کارگردانی و برخوردار بودن از یک فرم تصویری غنی و متنوع نیست و شجاعت این اثر در داستان‌سازی و داستان‌گویی آن نیز دیده می‌شود. در حقیقت علت اصلی جواب دادن لحظه‌های هیجان‌انگیز اثر در بسیاری از دقایق آن به این برمی‌گردد که «حمله به تایتان» از تمام ابزارهای لازم برای بیان داستان خود به شکلی که باید و شاید بهره می‌برد؛ از سکانس‌های خشونت‌آمیز که در آن‌ها دریایی از خون جاری می‌شود تا لحظاتی که جزئیاتی شوکه‌کننده و بزرگ‌سالانه را درباره‌ی داستان فاش می‌کنند.

بااین‌حال علت کار کردن درست این سکانس‌ها و دور نشدن انیمه از اهداف خود در قصه گفتن آن است که سازندگان هرگز فلان تابو را صرفا به هدف سرگرم کردن بیننده نمی‌شکنند و شاید اصلا به همین خاطر باشد که محصول مورد بحث خالی از بسیاری از بزرگ‌نمایی‌های بزرگ‌سالانه‌ی معمول در مدیوم خود به نظر می‌رسد. این‌جا حتی یک سکانس پرشده از خون هم صرفا برای سیراب کردن عطش بینندگان راه خود را به قصه پیدا نمی‌کند و اگر لحظه‌ای در انیمه وجود دارد که برخی خطوط قرمز را پشت سر می‌گذارد، احتمالا بیننده به سرعت علت قرار گرفتن آن در دل اثر توسط سازنده‌ها را درک خواهد کرد.

خلق یک مرکز توجه بیش از حد پررنگ‌شده در داستان برای مخاطب به قصد فریب دادن او همیشه شیوه‌ی مناسبی برای بیان داستان‌های جذاب بوده است. در حقیقت این تکنیک شناخته‌شده راز و رمزهایی توخالی را در قصه شدیدا عظیم جلوه می‌دهد و کاری می‌کند که تماشاگر به اشتباه مدام مشغول فکر کردن به چیزهایی باشد که ذهن او را از داستانک‌های اصلی خلق‌شده توسط سازندگان دور نگه می‌دارند.
مثلا بیننده در حین اینکه در حال تلاش برای سردرآوردن از محتوای یک صندوقچه است، ناخواسته توجه خود به جزئیات دیگر را کاهش می‌دهد و همین باعث می‌شود که سازندگان بتوانند از چند طرف و به شیوه‌هایی متفاوت او را سورپرایز و حتی میخکوب کنند.


نقد و بررسی انیمه سریالی Attack on Titan

 

NAZI_KH

مدیر تالار گردشگری جهان
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
1,228
امتیاز واکنش
19,563
امتیاز
373
محل سکونت
یک دنیای فراموش شده
زمان حضور
150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
موفق‌ترین آثاری که از این ترفند بهره می‌برند هم آن‌هایی هستند که انقدر در ارائه‌ی قصه‌های متعدد و یک داستان بلند عالی باشند که بیننده پس از طی کردن این مسیر طولانی یا بی‌خیال نکته‌ی بیش از حد پررنگ‌شده (محتوای صندوقچه) شود یا خود پاسخی انتخابی را به پرسش خویش بدهد و دیگر از سریال رونمایی از محتوای صندوقچه را نخواهد. اما در ورای آثار توصیف‌شده فیلم‌ها و سریال‌هایی وجود دارند که نه‌تنها بارها و بارها تمام توجه مخاطب را معطوف یک پازل خاص یا پرسشی دشوار می‌کنند و با این کار شانس ارائه‌ی چند پیچش داستانی جذاب و و به اصطلاح رودست زدن به وی را به دست می‌آورند، بلکه در آخر محتوای صندوقچه را هم به تصویر می‌کشند و آن پرسش‌های بی‌اندازه بزرگ‌شده را نیز بدون پاسخ به حال خودشان نمی‌گذارند.

این آثار در حال پذیرش ریسک وحشتناکی هستند. چون وقتی چندین و چند سؤال مختلف را تا این اندازه در ذهن بیننده پررنگ کنید، تقریبا دیگر هرگز از پس ارائه‌ی پاسخی که برای همه‌ی مخاطبان راضی‌کننده باشد برنمی‌آیید. آن‌ها در طول تماشای اپیزودهای مختلف اثر انقدر به جزئیات توجه می‌کنند و تئوری‌های خود را شخصا یا درکنار یکدیگر شکل می‌دهند که سازنده سخت می‌تواند پاسخی بهتر از پاسخ‌های خیالی جاگرفته در ذهن‌شان را تحویل آن‌ها بدهد. اما این آثارِ بزرگ‌تر به آن جهت در انجام چنین کاری موفق می‌شوند که بیشتر از اهمیت دادن به ارائه‌ی پاسخی شوکه‌کننده به ارائه‌ی پاسخی منطقی، فکرشده، چیده‌شده در طول داستان و لایق پذیرش اهمیت داده‌اند.

جواب یک پرسش و راه‌حل یک پازل که حتی اگر به شگفت‌انگیزی پاسخ ذهنی بیننده نباشد، باعث مخالفت او با اثر هم نمی‌شود. چون مثل میوه‌ی درختی می‌ماند که با بررسی دقیق جاده‌ی طی‌شده توسط سریال تا آن لحظه می‌توان لحظات مختلف رشد و ریشه دواندنش در ثانیه به ثانیه‌ی قصه‌گویی تقدیم‌شده به مخاطب را مشاهده کرد. همه‌ی این‌ها را هم مشخصا گفتم تا به این برسم که Attack on Titan احتمالا برای خیلی‌ها به آن دلیل تبدیل به سریالی واقعا تماشایی می‌شود که پرشده از این پرسش و پاسخ‌های بزرگ و منطقی و بالاتر از همه‌ی موارد نام‌برده، معنی‌دار است.

پیچش‌های داستانی Attack on Titan اغلب همزمان با فکرشده بودن و ریشه داشتن در بخش‌های گوناگون داستان، هیجان‌انگیز هم هستند

پس از چند اپیزود گذشتن از افتتاحیه‌ی این انیمه‌ی سریالی اقتباسی دیگر نمی‌شود اپیزودی را در طولش یافت که بیننده هنگام دیدنش به‌صورت همزمان مشغول فکر کردن به جواب چند سؤال مهم نباشد. اما چرا این نکته باعث بیش از حد گنگ جلوه کردن یا درجا زدن داستان آن نشده است؟ چون در فرمی منظم و برنامه‌ریزی‌شده، Attack on Titan همیشه انقدر روی جواب دادن به سؤال‌های بیننده وقت می‌گذارد که تناسبی عالی بین پرسش‌های پاسخ‌داده‌شده و سؤال‌های همچنان بی‌جواب حاضر در آن برقرار باشد.

طوری که مخاطب هدف نه‌تنها همیشه هنوز درکنار چند نکته‌ی مثبت دیگر به خاطر پرسش‌های حاضر در ذهن خود شکی نسبت به دیدن ادامه‌ی سریال ندارد، بلکه از جواب‌های ارائه‌شده به سوالات پیشین خود نیز هیجان‌زده و راضی است. جالب‌تر آن که تعدد این سؤال‌ها و تلاش‌های جواب‌داده‌ی سازندگان برای جلب توجه مخاطب به یک پرسش و پاسخ دادن چند سؤال دیگر در همین حین نیز کاری می‌کند که در عین منطقی و فکرشده جلوه کردن پیچش‌های داستانی سریال اکثر آن‌ها انصاقا در شوکه‌کنندگی نیز به اندازه‌ی لازم و گاهی حتی بیشتر از اندازه‌ی لازم قدرتمند به نظر بیایند.

انیمه‌ی سریالی «حمله به تایتان» پرشده از انواع‌واقسام کاراکترها است. کاراکترهایی که شاید همه‌ی آن‌ها به یک اندازه مهم نباشند و بین‌شان شخصیت‌هایی تک‌بعدی هم پیدا بشوند، اما هیچ‌کدام از آن‌ها توخالی و بی‌هدف نیستند. گستره‌ی بزرگ شخصیت‌های حاضر در این قصه که هرکدام اخلاق و رفتاری به‌خصوص را به نمایش می‌گذارند، باعث می‌شود که حتی در قسمت‌های محدودی از سریال که در آن‌ها لحن داستان‌گویی و قدرت کشش اثر افت می‌کند نیز بیننده دائما چند انسان قابل هم‌ذات‌پنداری برای خود را بیابد و از دریچه‌ی نگاه آن‌ها به ماجرا به کلیت قصه متصل شود.

تعداد بالای شخصیت‌های قصه و تاثیرگذاری آن‌ها در انواع‌واقسام لحظات مهم هم نه‌تنها منجر به شکل‌گیری سکانس‌هایی مقدمه‌پردازی‌نشده و غیر قابل درک نمی‌شود، بلکه اجازه‌ی نفس کشیدن بیشتر به شخصیت‌های اصلی را می‌دهد و کاری می‌کند که آن‌ها همیشه به اجبار و در فرمی زورکی درون مرکز توجه قرار نگیرند. چرا؟ چون سریال وجود این نکته‌ی مهم در داستان‌گویی خود یعنی استفاده از فرعی‌ترین شخصیت‌ها برای جهت‌دهی به برخی از صحنه‌های مهم را نیز در همان اوایل کار به‌عنوان یکی از ابزارهای داستان‌گویی خویش به تماشاگر معرفی کرده است و صرفا به‌صورت ناگهانی سراغ استفاده از آن به هدف جلو بردن فیلم‌نامه نمی‌رود.

اثر اقتباسی مورد بحث یکی از آن فانتزی‌های تلویزیونی لایق توجهی است که فقط قصه نمی‌گویند و با چشم‌اندازی بلندتر، جهان جایگزین و یگانه‌ی خود را می‌سازد

این وسط اما آن‌چه شخصیت‌پردازی‌های گسترده‌ی سریال برای هر کاراکتر به مقدار مورد نیاز او را تبدیل به یک نقطه‌ی قوت تمام‌عیار برای اثر می‌کند و از اِرِن، میکاسا، آرمین، هانا، فرانز، یمیر، کریستا، ساشا، برتولت، جان، راینر و همه‌ی پروتاگونیست‌ها و آنتاگونیست‌های اغلب خاکستری دیگر آن موجوداتی پیچیده می‌سازد که به این سادگی‌ها از ذهن مخاطب بیرون نمی‌روند، بارها و بارها به چالش کشیده شدن آن‌ها در طول اپیزودهای مختلف اثر است. در حقیقت طی ۵۹ قسمت حدودا ۲۵ دقیقه‌ای پخش‌شده از «حمله به تایتان» تا به امروز، شخصیت‌های محبوب و منفور هر بیننده همان‌قدر که پیروز شده‌اند، شکست هم خورده‌اند و عملا نمی‌توان پیش‌بینی کرد در انتها چه سرنوشتی دارند. بااین‌حال انیمه‌ی مورد بحث هرگز برای پایان دادن به داستان یک شخصیت سراغ تقدیم کردن مرگی پوچ و ناگهانی به وی نمی‌رود و طی برنامه‌ریزی‌های بلند و حساب‌شده هر فرد را به مقصد خود می‌رساند. طوری که شاید یک شخصیت چند اپیزود غایب باشد و یک شخصیت دیگر گاهی کمی از مسیر رسیدن به قوس شخصیتی خود منحرف شود، اما وقتی تصویر کلی و افق بلندتر داستان‌گویی اثر را می‌نگریم درنهایت شخصیت‌هایی به چشم‌مان می‌آیند که همه‌ی آن‌ها در طول دقایق پخش‌شده ایستا و متوقف نبوده‌اند و هم مسیر شخصی خود در داستان را دنبال کردند و هم به اندازه‌ای که از آن‌ها انتظار می‌رفت، در شکل‌گیری خط اصلی داستان نقش داشته‌اند.


نقد و بررسی انیمه سریالی Attack on Titan

 

NAZI_KH

مدیر تالار گردشگری جهان
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
1,228
امتیاز واکنش
19,563
امتیاز
373
محل سکونت
یک دنیای فراموش شده
زمان حضور
150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکی از معضلاتی که بسیاری از سریال‌های موفق هم به آن دچار می‌شوند، شکست خوردن در ارائه‌ی شخصیتی تازه و افزودن او به داستان در ادامه‌ی راه است. در حقیقت از آن‌جایی که مخاطب همواره ارتباطی قدرتمند با کاراکترهایی برقرار می‌کند که از همان اول کار در مرکز داستان بوده‌اند، بسیاری از سریال‌ها همیشه شخصیت‌های جدید را نهایتا به سطح یک کاراکتر فرعی و قابل حذف می‌رسانند که حکم یک ابزار داستانی برای پیش‌برد قصه‌ی پروتاگونیست‌های مهم‌تر را دارد. «حمله به تایتان» برای مقابله با این مشکل و دچار نشدن به آن دو کار بزرگ انجام می‌دهد؛ اولین کار انجام‌شده توسط آن هم این است که بدون کاستن از جذابیت چند کاراکتر مهم آن‌قدر پروسه‌ی پرداختن به شخصیت‌شان را عقب می‌اندازد که مثلا تازه پس از چهل قسمت مخاطب فرصت آشنایی مفصل با یکی از کاراکترهای محبوب خود را پیدا کند.

ولی علاوه‌بر جلو بردن شخصیت‌هایی از قبل معرفی‌شده و شخصیت‌پردازی بیشتر و بیشتر کاراکترهایی که روابط آن‌ها هم به شکلی پویا و باورپذیر در گذر زمان دچار تغییراتی می‌شوند، این انیمه‌ی سریالی در رونمایی از شخصیت‌های تازه هم عالی است و اصلا در رساندن آن‌ها به سطح اهمیت نخستین پروتاگونیست‌ها یا آنتاگونیست‌ها شکست نمی‌خورد. نتیجه هم چیزی نیست جز آن که شخصا در طول فصل سوم نه‌تنها آن‌قدر از برخی کاراکترهای جدید تنفر داشتم که آنتاگونیست‌های قبلی را موجوداتی بیش از حد پررنگ‌شده می‌دیدم، بلکه محبوب‌ترین و مهم‌ترین کاراکتر قصه هم برای من انسانی بود که تنها چند اپیزود از معرفی جدی او می‌گذشت.

احتمالا به‌جای تعیین افرادی که شانس لـ*ـذت بردن از اثری همچون Attack on Titan را دارند، ساده‌تر است که سراغ مشخص کردن گروه نه‌چندان بزرگی از مخاطبان برویم که شانس کمی برای لـ*ـذت نبردن از آن دارند

روزی روزگاری انسان‌ها به خود آمدند و متوجه شدند که آخرالزمان فرا رسیده است. آخرالزمانی که در آن هیولاهایی عظیم‌الجثه و کم‌وبیش شبیه به آن‌ها هر انسانی را تکه‌تکه می‌کردند و از بلعیدن هیچ‌کس ابایی نداشتند. در این دنیا انسان‌های زنده‌مانده انقدر عقب رفتند تا دور هم جمع شدند و سه دیوار را خلق کردند؛ سه دیواری که عملا از سه بخش مجزا اما متصلِ یک شهر بزرگ محافظت می‌کردند. در پشت این دیوارها که انقدر از زمان ساخت‌شان می‌گذشت که آدم‌های امروز هم دیگر نمی‌دانند که چه‌طور بشر یک روز از پس ساخت آن‌ها برآمد، افرادی امیدوار و صد البته ترسیده زندگی می‌کردند. آدم‌هایی که نقاط دیگر دنیا را تا لحظه‌ی مرگ نمی‌دیدند، افرادی که دیوارها را می‌پرستیدند و آدم‌هایی که جرئت بیرون رفتن، در آ*غو*ش کشیدن مرگ و تلاش برای کسب اطلاعات بیشتر درباره‌ی جهان را داشتند.

داستان و جهان «حمله به تایتان» در چنین فضایی روایت می‌شود و از این نظر می‌شود روی آن اسم «جهان انیمه‌ی سریالی Attack on Titan» را گذاشت که قدرت فانتزی قابل توجهش به‌عنوان محصولی داستان‌گو به آن فرصت خلق دنیایی پرجزئیات و لایق موشکافی را داده است که مخاطب حقیقتا شانس غرق شدن در آن را دارد.

مثل هر سریال، انیمه، فیلم و حتی رمان دیگر، «حمله به تایتان» هم با همه‌ی ارزش‌هایی که در داستان‌گویی تصویری، فیلم‌نامه‌نویسی و اتمسفرآفرینی دارد، محصولی نیست که بتوان با قاطعیت تماشای آن را به تک‌تک بینندگان توصیه کرد.

اما راستش را بخواهید این سریال به قدری در استفاده از پتانسیل‌های خود درخشان است و انقدر در مسیری حساب‌شده مفاهیم و قصه‌ها و لحظه‌های هیجانی خود را تحویل‌مان می‌دهد که حتی اگر به طرز عجیبی اصلا علاقه‌ای به هیچ‌کدام از زیرژانرهایش نداشته باشید، باز هم بدون شک با دیدن آن حتی یک درصد از زمان صرف‌شده برای انجام این کار را هدر نداده‌اید.

انیمه‌ی Attack on Titan یکی از آن محصولات تلویزیونی که می‌شود همزمان با دیدن آن سرگرم شد و عمیقا به مفاهیم جریان‌یافته در سکانس‌هایش هم فکر کرد

از همان لحظه‌ی اول ورود به دنیای «حمله به تایتان» می‌شود مخصوصا باتوجه‌به طراحی‌های انجام‌شده برای نمایش غول‌ها احساس کرد که آن‌ها به‌شدت شبیه ما انسان‌ها هستند. موجوداتی که مطلقا فراتر از نیاز خود مصرف می‌کنند و اصلا توانایی هضم آن حجم از گوشت انسان بلعیده‌شده را ندارند. به سان انسان‌هایی که خودشان آدم‌های استخدام‌شده توسط افرادی دیگر هستند و هرگز از بلعیدن موارد متعلق به مردم خسته نمی‌شوند؛ با اینکه اصلا در طول عمر نه‌چندان بلند بشر شانس استفاده از تمام موارد گرفته از دیگر آدم‌های بی‌گنـ*ـاه را ندارند. در این جهان که مخاطب پس از مدتی متوجه علت واقعی خلقت هیولاهای آن می‌شود، فاصله‌ی طبقاتی به طرز دیوانه‌کننده‌ای روی همه‌چیز سایه انداخته است. دیوارها به‌عنوان سدی از عقاید که مردم را از دنیای بیرون حفظ می‌کنند و موقع خواب به آن‌ها کمی آرامش می‌بخشند، در شکل‌گیری این فواصل دهشتناک نیز بی‌تقصیر نیستند. آدم‌ها هرچه‌قدر بیشتر در دل این دیوارها فرو می‌روند و در مرکز آن‌ها قرار می‌گیرند، ثروتمندتر، بی‌خیال‌تر و پست‌تر می‌شوند. طوری که در پشت دیوار آخر انسان‌ها مشغول انجام همان کارهای سودجویانه و بی‌ارزشی هستند که احتمالا در دنیای پیش از تایتان‌ها وجود داشتند. این وسط در عین آن که یک تایتان هم می‌تواند به نفع مابقی انسان‌ها عمل کند، هیچ‌کس بدون انجام برخی گنـ*ـاه‌ها و زیر پا گذاشتن چند نفر به این قدرت شگفت‌انگیز نمی‌رسد. همیشه برای رسیدن به آن سطح از قدرت نیاز به قربانی شدن انسانی بی‌گنـ*ـاه است و همین موضوع مخاطب را به یاد دنیای واقعی و نحوه‌ی ایستادن انسان‌ها بر مسند قدرت‌های گوناگون می‌اندازد. دنیای واقعی که در آن شاید حتی یک نفر که پس از رسیدن به جایگاهی به‌خصوص به نفع انسان‌ها عمل می‌کند هم پیش از بالا رفتن از نردبان، چند نفری را محکم زیر پا له کرده باشد.

در این بین و بالاتر از همه‌ی استعاره‌های حاضر در «حمله به تایتان» که به نقش تاریخ، باورها و عقاید انسانی، صندلی‌های قدرت و فساد نهفته در دل نشستن روی آن‌ها و قربانی شدن هرروزه‌ی چندین و چند انسان در جهان و برگزاری جشن به خاطر موفقیت حاصل‌شده به قیمت مرگ قربانی‌ها در جهان ما می‌پردازد، بزرگ‌ترین و عمیق‌ترین حرف سازندگان در نفی نژادپرستی در یکی از مثال‌زدنی‌ترین فرم‌های ممکن است. چون این‌جا غول‌ها و انسان‌ها و موجوداتی که در بین این دو قرار می‌گیرند، عملا دو نژاد گوناگون و فرزندانی مشترک بین آن‌ها را می‌سازند.

«حمله به تایتان» از آلبوم موسیقی متنی بهره می‌برد که هم شنیدنی است و هم در هماهنگی عجیبی با داستان و پیام‌های اثر به سر می‌برد

این‌جا انقدر نژادپرستی و خود را برتر دانستن بر ذهن برخی افراد رخنه کرده است که آن‌ها می‌توانند مدت‌ها همراه اعضای یک نژاد باشند، با آن‌ها بخندند و روزگار بگذرانند و درنهایت وقتی زمانش رسید، همگی را بی‌رحمانه و در کمال خون‌سردی به خاک و خون بکشند. در همین حین وجود شخصیتی مثل اِرِن نشان می‌دهد که مسئله نه نژاد و ذات این افراد که باور آن‌ها است. باوری که منجر به نابودی انسان‌ها می‌شود و ازبین‌بردن نژاد پایین‌تر را یک امتیاز می‌داند. تازه شاید همین شخصیت‌های بی‌رحم هم صرفا افراد احمقی باشند که در راه اثبات خود به رئسای‌شان قصد ازبین‌بردن دیگران را دارند. با همه‌ی این‌ها احتمالا جلوتر از معانی نهفته در امکان کنترل شدن غول‌ها توسط برخی انسان‌ها، باور نکردن برخی حقایق درباره‌ی آن‌ها توسط برخی انسان‌های دیگر و جنگ‌هایی که در این بین شکل می‌گیرند، پایه‌ای‌ترین و همزمان عمیق‌ترین استعاره‌ی Attack on Titan را می‌شود در همان منشا خلقت این غول‌ها دید تا فهمید آن‌ها سلاح‌هایی از سوی مشتی سرمایه‌دار هستند. سرمایه‌دارهایی که خودشان هم نسل‌ها قبل قربانی نوعی نژادپرستی و خودبرتربینی دیگر بوده‌اند. سرمایه‌دارهایی که از سر حماقت و سودجویی انسان‌های چند نسل بعد را به خاطر گنـ*ـاه پدران و مادران‌شان این‌گونه به باد آزار و اذیت می‌گیرند. ولی حقیقت غیر قابل تغییر، دفن‌شده در ذات استفاده‌ی آن‌ها از غول‌ها است.

آن‌ها غول‌ها را نژادپرست ساخته‌اند؛ برای کشتن دشمنان خود و برای سرکوب کردن انسان‌هایی که باید صرفا از جان سالم به در بردن در میان چند دیوار تا زمانی به‌خصوص راضی باشند. حقیقت غیر قابل تغییر اما اندکی قبل در همین مقاله بیان شد؛ Attack on Titan فریاد می‌زند که نژادپرستی قبل و بعد از هر تعریف دیگر، یک «سلاح» است. یک سلاح کریه، قدرتمند و خلق‌شده توسط آدم‌هایی که می‌خواهند آدم‌های دیگر را همیشه کوچک‌تر، نادان‌تر و ضعیف‌تر از خود نگه دارند.

منبع: زومجی


نقد و بررسی انیمه سریالی Attack on Titan

 

NAZI_KH

مدیر تالار گردشگری جهان
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
1,228
امتیاز واکنش
19,563
امتیاز
373
محل سکونت
یک دنیای فراموش شده
زمان حضور
150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد انیمه Attack on Titan | قسمت ۱ تا ۹ فصل چهارم

فصل چهارم انیمه حمله به تایتان - Attack on Titan در ۹ قسمت آغازین خود موفق به گسترش داستان از چند جهت، معرفی شخصیت‌های مهم و به چالش کشیدن تفکرات و احساسات مخاطب شده است.

سازنگان انیمه Attack on Titan فصل به فصل و قسمت به قسمت در حال یادگیری بودند. به‌گونه‌ای که وقتی به الگوی کلی پیشرفت اثر مورد بحث نگاه می‌اندازیم، با محصولی روبه‌رو می‌شویم که مدام نقاط قوت خود را بیشتر از قبل شناخت و همواره به تاکید روی آن‌ها پرداخت؛ نقاط قوتی از جنس معرفی شخصیت‌های جدیدی که آن‌چنان کم از کاراکترهای محبوب یا منفور ندارند و می‌توانند توجه تماشاگر را به‌معنی واقعی کلمه به خود جلب کنند.

شیاطینِ Paradis! مگر می‌شود اثری با این اندازه هوشمندی در آفرینش جزئیات و اشاره‌ی درست به آن‌ها را دوست نداشت؟

فصل چهارم و پایانی این انیمه‌ی سریالی به زیبایی از همان ابتدا نشان می‌دهد که چه‌قدر به مخاطب توجه دارد و تا چه اندازه آگاهانه، با استفاده‌ی بیشتر و بیشتر از نقاط قوت خود جلو می‌رود. درحالی‌که بسیاری از مخاطبان می‌ترسیدند که موقع پخش فصل آخر بخش‌هایی از داستان سه فصل نخست را بیش از حد فراموش کرده باشند، انیمه حمله به تایتان به‌نوعی یک داستان‌گویی تازه را کلید می‌زند؛ تا در محیطی جدید و از زاویه‌ای متفاوت به ماجراها بنگریم، شخصیت‌ها را دنبال کنیم و در کل بهتر و جامع‌تر از قبل، جهان Attack on Titan را بفهمیم. این وسط آرام‌آرام و پا به پای افرادی که در جریان ماجراهای اصلی قرار می‌گیرند، مخاطب هم به قصه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود؛ تا همه‌چیز را به شکل منطقی به یاد بیاورد و احساس عقب ماندن از قصه‌گویی را نداشته باشد.

این جنس از پرداختن غیرمستقیم به نیازهای احساسی مخاطب برای دنبال کردن قصه، به انواع‌واقسام اشکال در فصل چهارم انیمه حمله به تایتان پیاده شده است؛ تا سازنده در اوج هنرمندی هم مدام قصه بگوید و هم برخی از لحظات دیگر داستان را ارزشمندتر کند. انتخاب‌های نویسنده برای روایت درست قصه به کمک شرح و بسط خطوط زمانی متفاوت نیز هرچه می‌گذرد، بیشتر ایده‌آل بودن خود را به نمایش می‌گذارد.

یک مرتبه به نقطه‌ی اوج این فصل یعنی نبرد عظیم و مهیب اپیزودهای هفتم و هشتم فکر کنید. این دو قسمت در عین داشتن چندین و چند لحظه‌ی پرهیجان یا احساسی، اکشن‌های ناب و تصاویر دیدنی، بیشترین تاثیر خود را به ترتیب در زمان به پا خواستن راینر و کشته شدن ساشا به نمایش می‌گذارند. اما نحوه‌ی برخورد نویسنده با این دو رویداد، همان‌گونه که باید بسیار بسیار متفاوت است.

برای لحظه‌ی مواجهه با فریادهای بچه‌هایی که آرزوی بلند شدن راینر و ایستادن او مقابل تایتان اصلی را دارند، مخاطب باید تمام قسمت‌های قبلی را می‌دید تا فالکو و گبی را بشناسد. البته که اکثر بینندگان همچنان در جبهه‌ی مردم جزیره قرار می‌گیرند و گبی را احتمالا هرگز دوست نخواهند داشت. اما حداقل انقدر دردهای زندگی او و فالکو را به کمک تصاویر و دیالوگ‌ها شناخته‌اند که وقتی فریاد «راینر! راینر!» در شهر طنین‌انداز می‌شود، احساسات جریان‌یافته در قصه را لمس کنند. به بیان بهتر در آن لحظه‌ی به‌خصوص، انگار کل هدف اپیزودهای عالی قبلی این بود که وقتی فالکو و گبی به سراغ صدا زدن راینر می‌روند، بیننده احساسی شود. به این می‌گویند داستان‌گویی با برنامه و هدفمند.

در همین حین قدرت و تکان‌دهندگی سکانس مرگ ساشا، ریشه در ناگهانی بودن آن دارد. ریشه در اینکه بوم؛ تیر از سلاح گرم گبی شلیک شد، ساشا به زمین افتاد و مخاطب پس از چند دقیقه تحمل فشار، چاره‌ای جز پذیرش مرگ او نداشت. احتمالا در این سکانس برخی از بینندگان معترض می‌شوند که چرا ما نباید در طول این فصل بیشتر از ساشا و دیگر افراد جزیره می‌دیدیم و می‌شنیدیم؟ بالاخره اگر میزان عشق‌وعلاقه‌ی خود به آن‌ها را بیشتر به یاد می‌آوردیم، سکانس مرگ ساشا هم غمگین‌تر و احساسی‌تر به نظر می‌رسید.

سپس اپیزود ۹ انیمه حمله به تایتان در فصل چهارم را می‌بینیم و باز شاهد نویسندگی معرکه‌ای هستیم که به کمک فلش‌بک‌ها، عملا بار احساسی آن لحظه را چندین و چند برابر می‌کند؛ تا همه‌ی انتقادهای احتمالی نابود شوند. چرا این فلش‌بک‌ها زورکی به نظر نمی‌رسند و به طرز واضحی فریاد نمی‌زنند که مشغول افزایش بار احساسی مرگ ساشا هستند؟ چون به قصه‌ای بزرگ می‌پردازند و اهدافی گوناگون را دنبال می‌کنند. در حقیقت همان‌قدر که این فلش‌بک‌ها به غم سکانس مرگ ساشا می‌افزایند، داستان خود اپیزود ۹ هم در طول دقایق مورد اشاره از مرگ ساشا به‌عنوان قلب احساسی روایت بهره می‌برد. زیرا عملا این‌جا مخاطب می‌فهمد که چه رابـ*ـطه‌ی عجیبی بین جاسوس‌های مارلی و مردم جزیره برقرار شد

اما به‌جای آن که چنین اطلاعاتی را خشک‌وخالی و ناگهانی دریافت کند، در قالب فلش‌بکی آن‌ها را می‌بیند که لبخندهای ساشا مرده در آن، بار احساسی هر ثانیه را افزایش می‌دهند. زمانی‌که مخاطب در حال تحمل جدی‌تر غم از دست رفتن ساشا (به خاطر دیدن عشق او به غذا) است، گارد خود را پایین می‌آورد. وقتی او گارد خود را پایین آورد، شخصیت آشپز بسیار سریع‌تر از حالت عادی به بیننده نزدیک می‌شود. هنگامی که من و شما به آشپز اهمیت دادیم، به کل جاسوس‌های مارلی اهمیت می‌دهیم و تمام قصه‌ی این اپیزود را همزمان با شنیدن، واقعا درک می‌کنیم. زیرا به اندازه‌ی لازم به دو طرف قصه اهمیت دادیم و بهتر و عمیق‌تر از قبل، موقع کتک خوردن آشپز سر قبر ساشا شباهت رفتار نژادپرستانه‌ی برخی از مردم جزیره به مردم شهر باشکوه را می‌بینیم. انیمه حمله به تایتان نه‌تنها در فصل چهارم بارها با یک تیر چند نشان را می‌زند، بلکه مدام به پرسش‌هایی مهم پاسخ می‌دهد و به‌جای ادامه دادن داستانی که همه از قبل مشغول شنیدن آن بودیم، قصه‌گویی خود را از همه جهت بزرگ‌تر می‌کند.


نقد و بررسی انیمه سریالی Attack on Titan

 

NAZI_KH

مدیر تالار گردشگری جهان
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
1,228
امتیاز واکنش
19,563
امتیاز
373
محل سکونت
یک دنیای فراموش شده
زمان حضور
150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
بزرگ‌تر شدن اثر فقط به خاطر افزایش تعداد شخصیت‌ها، لوکیشن‌ها و نبردهای آن نیست. بزرگ‌تر شدن اثر حتی صرفا مربوط‌به رازهای جذابی نمی‌شود که افشا شدن آن‌ها مدام لـ*ـذت دنبال کردن فصل چهارم را افزایش می‌دهد. زیرا در پس همه‌ی ظواهر شگفت‌انگیز و سرگرم‌کننده‌ی انیمه حمله به تایتان، استعاره‌ها و نمادپردازی‌های هوشمندانه‌ی آن هم در حال بزرگ‌تر شدن هستند؛ تا به‌معنی واقعی کلمه شیاطین بیرون‌آمده از جزیره‌ای را ببینیم که نام آن عملا Paradise (بهشت) است. ما در گذشته هم تبدیل شدن ارن به هیولا را دیده بودیم. ولی حالا به خاطر یک تغییر زاویه‌ی دید مناسب، کاملا درک کردیم که چه‌طور آن هیولای هیجان‌انگیز و دوست‌داشتنی برای ما که شهر را نجات می‌داد، می‌تواند پست و غیر قابل تحمل به نظر برسد؛ زندگی‌ها را از بین ببرد، والدین را در غم از دست دادن فرزند غرق کند و بچه‌ها را یتیم سازد.

حالا انیمه Attack on Titan مشغول لعنت فرستادن به افرادی است که یک گوشه می‌نشینند، می‌گویند هیچ دعوایی با کسی ندارند و هر شب مشغول تیز کردن چند چاقو برای روز مبادا هستند

مسئله این نیست که آیا گبی را دوست دارید یا نه. بلکه مسئله آن است که واقعا آیا حتی او یک قدم برمی‌دارد که غیرمنطقی باشد؟ آیا هر شخص دیگری در جای گبی دقیقا تبدیل به همین آدم نمی‌شد و همین کارها را نمی‌کرد؟ فالکو چه‌طور؟ مگر می‌شود از او متنفر بود؟ آن هم درحالی‌که صرفا آرزوی بهتر ساختن وضعیت خانواده‌ی خود را داشت و تازه تبدیل به بازیچه‌ی درست ارن شد.

فصل چهارم انیمه حمله به تایتان صرفا بی‌دلیل مخاطبان خود را با پرداختن به چنین ایده‌هایی به چالش نمی‌کشد. بلکه این داستان حالا دارد اثبات می‌کند که طی سال‌ها سرگرمی‌سازی، چه‌قدر هدفمند و دقیق جلو رفت. بمب اصلی سریال در ۹ اپیزود آغازین فصل پایانی هم شاید مجسمه‌ای باشد که به دروغی عظیم گره‌خورده است؛ دروغی که قرار بود نجات‌دهنده باشد و حالا بزرگ‌ترین بلاها را سر همگان می‌آورد.

شاه فریتز یک دروغ بسیار بسیار بزرگ گفت و دروغ هیچ‌کس را نجات نخواهد داد. چون اولا آرام‌آرام خود فرد دروغ‌گو، دروغ خود را باور می‌کند و دیگر دلیلی برای تغییر واقعی اوضاع بد ندارد و ثانیا وقتی حقیقت به‌صورت اساسی تحریف شد، هزار شخص بی‌ارزش می‌توانند آن را بیشتر و جدی‌تر از حالت عادی هم تحریف کنند. ساخته شدن دیواری بناشده به کمک دروغ، در انتها میراث خود آن فرد و زندگی ۱۰ها هزار انسان دیگر را به خاک و خون کشید. درحالی‌که قرار بود آورنده‌ی صلح باشد.

بزرگ‌ترین بخش آن دروغ هم مربوط‌به صلح در عین داشتن آمادگی لازم برای هر نوعی از جنگ بود. دیوارهایی که در اطراف شهر خلق شدند، پرشده از تایتان‌ها بودند. پس این صلح از همان ابتدا در نظر داشت که روزی تبدیل به جنگ شود. کشورها در انیمه به اسم صلح از یکدیگر فاصله گرفتند و دروغ‌ها را پذیرفتند. اما همه به نوع خود در حال ساخت سلاح و کسب آمادگی برای جنگ بودند. این انزوا و صلح‌ستیزی درونی، آن‌ها را در ظاهر پیشرفته و تقویت کرد و مورد به مورد تجهیزاتی را ساخت که یک روز علیه خود آن‌ها استفاده شدند.

ممکن بودن نجات مردم با دروغ و صلحی که عملا فرصت بیشتری برای جنگ‌افروزی خطرناک‌تر به دو طرف می‌دهد؟ یک دروغ بزرگ!

بسیاری از سربازهای مارلی با شلیک همان تفنگ‌هایی به قتل رسیدند که به نگه داشتن آن‌ها در دست خود می‌بالیدند و گبی با یکی از همان تجهیزات مانور هوایی که مردم جزیره عاشق آن‌ها هستند، خود را به کشتی هوایی رساند و ساشا را از پا درآورد. حالا انیمه حمله به تایتان مشغول لعنت فرستادن به افرادی است که یک گوشه می‌نشینند، ادعا می‌کنند هیچ دعوایی با کسی ندارند و هر شب مشغول تیز کردن چند چاقو برای روز مبادا می‌شوند؛ در جهان انیمه سلاح می‌سازند و می‌گویند فقط می‌خواهند برای تحکیم صلح، ابزار حمله را برای زمان خطر تقویت کنند! نتیجه چیست؟ شکل‌گیری جهانی که مخاطبان انیمه در دنیای ما هم آن را می‌شناسند؛ جهانی پرشده از صلح‌های دروغین که همه در پس دیوارهای آن تا می‌توانند به نگه‌داری سلاح‌های کوچک و بزرگ برای روز مبادا (!) می‌پردازند؛ سلاح‌هایی که همین الآن نه فقط برای نابود ساختن انسان‌ها که برای ازبین‌بردن تک‌تک موجودات زنده‌ی کره‌ی زمین هم کافی هستند.

لبته که دلیل تأثیرگذار به نظر آمدن تک‌تک این حرف‌های ارزشمند، بیان شدن آن‌ها به شکلی کاملا غیرشعاری توسط اثری هنری به اسم انیمه Attack on Titan است که تا امروز ۶۸ قسمت اصلی و ۸ اپیزود ویژه‌ی خود را تقدیم تماشاگر کرد. قصه‌گویی قدم به قدم، شخصیت‌محور و احساسی سریال باعث می‌شود که چنین پیام‌هایی را در طول آن به شکل اجباری نشنویم؛ بلکه ببینیم، لمس کنیم و آن‌ها را بفهمیم.

حالا بیشتر متوجه ارزش تک‌تک جزئیاتی می‌شویم که به فصل چهارم هویت می‌دهند و آن را تماشایی نگه می‌دارند؛ از سربازهایی که همان تیتراژ آغازین انیمه به حرکت ربات‌مانند و بی‌احساس آن‌ها به‌صورت منظم می‌پردازد تا خانواده‌ای که سال‌ها در پس سایه‌ها قرار داشت و در اصل از دل همان تاریکی با قدرت فراوان، به تاثیرگذاری روی وضعیت جامعه می‌پرداخت؛ نه با دروغ گفتن. بلکه صرفا با نگفتن حقیقت؛ همان کاری که اکثر آدم‌های دنیا می‌خواهند روزانه به یاد خود بیاورند که اصلا به اندازه‌ی دروغ‌گویی بد نیست و ضرری ندارد. طعنه‌های فصل چهارم انیمه Attack on Titan انصافا درخشان هستند.


نقد و بررسی انیمه سریالی Attack on Titan

 

NAZI_KH

مدیر تالار گردشگری جهان
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
1,228
امتیاز واکنش
19,563
امتیاز
373
محل سکونت
یک دنیای فراموش شده
زمان حضور
150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
از هماهنگی لحظه به لحظه‌ی آهنگ‌های شنیدنی تا طراحی محیط و نورپردازی‌ها که حالا پرجزئیات‌تر از همیشه مخاطب را در شرایط گوناگون غرق می‌کنند. روی هر عنصر سازنده‌ی انیمه Attack on Titan که دست می‌گذاریم، می‌بینیم حداقل اندکی در فصل پایانی پیشرفت داشته است

۹ قسمت نخست آخرین فصل انیمه حمله به تایتان را باید مثال بارز به چالش کشیدن صحیح، دل‌چسب و کلیدی تماشاگر از جهات مختلف دانست؛ یک پایان‌بندی که واقعا حالا شانس رسیدن به جاودانگی را دارد


نکته‌ی مثبت دیگری که در فصل پایانی به چشم می‌آید، تنظیم بسیار بسیار خوب سرعت روایت در بخش‌های مختلف آخرین اپیزودهای انیمه Attack on Titan است. زیرا باعث می‌شود که مثلا مدت‌زمانی چند روزه را به شکل فشرده دنبال کنیم و سپس طی زمانی نسبتا طولانی غرق‌شده در جریان یک نبرد حماسی، نگران‌کننده و عجیب باشیم. این نه‌تنها سبب می‌شود که مخاطب از شنیدن برخی بخش‌های پرشده از توضیح قصه احساس خستگی نکند، بلکه به خوبی سکانس‌های کلیدی را پررنگ‌تر جلوه می‌دهد و عملا از یاد بردن به هم ریختن شهر توسط ارن را غیرممکن می‌سازد.

بهترکننده‌ی اوضاع نیز بدون شک حفظ ارتباط فوق‌العاده بین خطوط زمانی مختلف روایت داستان است. به بیان واضح‌تر باید پذیرفت که فصل چهارم انیمه Attack on Titan هر زمان که مثلا می‌خواهد همزمان دو داستان متفاوت به دوره‌ی متفاوت را به تصویر بکشد، یک رابـ*ـطه‌ی احساسی یا حداقل منطقی بین آن‌ها برقرار می‌کند. این‌گونه همان‌طور که بالاتر توضیح داده شد، مخاطب به‌جای گیج شدن، از هر دو بخش داستان‌گویی بهره‌ی حداکثری می‌برد. دیدن کودکی راینر، بخش قابل توجهی از سوالات ما راجع به نحوه‌ی رسیدن او به جزیره را توضیح می‌دهد و به خوبی باعث افزایش شناخت مخاطب داستان انیمه Attack on Titan شده است. اما در همین حین روایت عالی انیمه کاری می‌کند که به کمک همین فلش‌بک‌ها بتوانیم دقیقا متوجه علت این میزان از نزدیک شدن بچه‌هایی همچون گبی به راینر شویم؛ تا باز موقع به زمین افتادن راینر، شاهد بلند شدن او به خاطر همین بچه‌ها باشیم.

داستان‌گویی در این ابعاد، همیشه باید در اوج هماهنگی تک‌تک بخش‌ها با هم جلو برود و فصل چهارم انیمه حمله به تایتان علاوه‌بر برخوداری از این هماهنگی، مدام از قصه‌های مختلف خود برای تقویت قصه‌های دیگر بهره می‌برد. در نتیجه پرش‌های زمانی نه گیج‌کننده که آگاهی‌بخش و حتی بارها بسیار احساسی هستند.

شاید عده‌ای از مخاطبان که مخصوصا اهل دنبال کردن مانگا معرکه‌ی منبع اقتباس انیمه Attack on Titan هستند، انتقادهایی به جنس تصویرسازی‌های فصل چهارم داشته باشند یا نسبت به ممکن بودن یا نبودن به پایان رساندن داستان در ۷ قسمت پایانی فصل چهارم، ابراز نگرانی کنند. بااین‌حال نمی‌توان انکار کرد که فارغ از وفاداری یا عدم وفاداری به منبع، فصل چهارم کار خود را به درستی انجام داده است و تعداد قابل توجهی از تماشاگرها را کاملا همراه‌شده با قصه نگه می‌دارد. اگر بتوان به چند قاب از سریال اشاره کرد که در آن جزئیات و جنس طراحی به دل همه نمی‌نشینند، بی‌شمار سکانس هم در همین فصل وجود دارند که از لحاظ بصری میخکوب‌کننده و بسیار زیبا هستند. از طرفی هم نباید از یاد برد که انتقاد داشتن به اپیزودهای پخش‌نشده‌ی یک سریال، سرتاسر پوچ به نظر می‌رسد.

اگر اثر مورد بحث در ادامه خراب کند یا شتاب‌زده قصد به پایان رساندن قصه را داشته باشد، آن زمان می‌توان به انتقاد از محصول نهایی پرداخت. ولی فعلا همه‌چیز به درستی و در مسیر خود جلو می‌رود تا شاهد یکی از درگیرکننده‌ترین و سرگرم‌کننده‌ترین پایان‌بندی‌های آثار عامه‌پسند و پرمخاطب تلویزیونی طی چند سال اخیر باشیم. هرچند در صحبتی که آن‌چنان ارتباطی با نقد انیمه ندارد، نگاهی به یک الگو در صنعت انیمه‌سازی ژاپن نشان می‌دهد که اصلا بعید نیست در اصل انیمه Attack on Titan پس از فصل پایانی با یک یا دو انیمه‌ی سینمایی به اتمام برسد؛ تا رویدادی واقعا لایق توجه در فرهنگ عامه شکل بگیرد که قطعا خود را برای نمونه در جدول باکس‌آفیس ژاپن به رخ می‌کشد.

انیمه Attack on Titan همچنان مشغول به چالش کشیدن تماشاگر است؛ تماشاگری که حالا برخلاف گذشته آن‌چنان نمی‌تواند جهت‌دار به همه‌ی اتفاقات نگاه کند و باید باورهای خود را زیر سؤال ببرد. حالا وقت دیدن روی بد نبردهایی رسید که هرگز جلوه‌ی خوبی ندارند. برخلاف فصول قبلی که هر سلاخی لی‌وای اکرمن فقط احساس لـ*ـذت و پیروزی را در وجود ما به جوش و خروش می‌انداخت، این‌جا وحشت‌کرده باید به میدان نبرد و جنازه‌ها نگاه بیاندازیم؛ به اینکه چه‌قدر انسان‌ها می‌توانند از ترس از دست رفتن صلح (بخوانید به بهانه‌ی آن!) خون‌ریز باشند. به اینکه آرمین با شک فراوان و چهره‌ای غمگین تبدیل به تایتان عظیم می‌شود و در عین حال هیچ‌کدام از احساسات انسانی او کاری نمی‌کنند که هزاران نفر توسط وی زنده‌زنده نسوزند.

پایان‌بندی انیمه‌ حمله به تایتان به شکل خاصی دارد خود را به جاودانگی نزدیک می‌کند؛ با تاکید روی بی‌پایان بودن چرخه‌های خشونت‌ورزی و انتقام‌جویی. مخاطب دیگر نمی‌تواند فقط به اتفاقاتی توجه کند که در لحظه در حال وقوع هستند. بلکه بی‌صدا و وحشت‌کرده از خود می‌پرسد که حالا چند دهه طول می‌کشد تا یک نفر تصمیم به گرفتن انتقام خون‌ریزی‌های ارن و افراد همراه‌شده با او را داشته باشد؟ بچه‌های سربازهای مرده‌ی شهر، چند شب خواب کشتن ارن را خواهند دید؟ در چنین جهانی که در اوج فانتزی به‌شدت شبیه دنیای ما است، سرنوشت اصلی انسان‌ها تا ابد فقط اهمیت دادن به «چشم دربرابر چشم» خواهد بود؟ انسان قدرت‌طلب و هیولاصفت که حتی در صلح هم به جنگ فکر می‌کند و موقع جنگ هم می‌گوید مشغول تلاش برای کسب صلح است، فقط زمانی آرام می‌گیرد که تک‌تک چشم‌های حاضر در جهان کور شده باشند؟

منبع: زومجی


نقد و بررسی انیمه سریالی Attack on Titan

 

NAZI_KH

مدیر تالار گردشگری جهان
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
1,228
امتیاز واکنش
19,563
امتیاز
373
محل سکونت
یک دنیای فراموش شده
زمان حضور
150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد انیمه Attack on Titan | قسمت ۱۰ تا ۱۶ فصل چهارم

انیمه Attack on Titan با ارائه‌ی پرسش‌ها و پاسخ‌های داستانی فراوان به مخاطب، بعضی از شخصیت‌محورترین قسمت‌های خود را تحویل تماشاگر داد؛ با لحظاتی که به‌سادگی از یاد نمی‌روند.

۹ اپیزود آغازین فصل آخر انیمه Attack on Titan آن‌چنان مخاطب را مات‌ومبهوت پیگیری قصه از یک زاویه‌ی دید متفاوت کردند که موفق به ارائه‌ی پیام‌های مهمی راجع به بی‌پایان بودن چرخه‌ی خشونت‌ورزی شدند. بااین‌حال وقتی در آستانه‌ی پایان یافتن داستان انقدر سراغ فراتر از انتظار عادی مخاطب قصه‌گویی کنید، مجبور به جواب دادن به سوالات فراونی می‌شوید. در نتیجه اپیزودهای ۱۰ تا ۱۶ عملا معرفی پرجزئیات قوانین دنیا و درون‌ریزی‌های شخصیت‌های انیمه Attack on Titan را در اولویت قرار می‌دهند.

تماشاگر در عین دنبال کردن داستان کلی، بیشتر متمرکز روی کاراکترها، پیشینه‌ی آن‌ها و روابط این شخصیت‌ها با یکدیگر است. چرا که داستان کلی پیشرفتی کند و پیچیده دارد. همچنین مدام سازنده در قالب برخوردهای کاراکترها با یکدیگر به پرسش‌های بیشتری پاسخ می‌دهد. ولی مسئله‌ی چالش‌برانگیز آن است که انیمه Attack on Titan قدم به قدم از چند جهت گنگ‌تر هم می‌شود. دیگر به هیچ عنوان نمی‌توان به صحت یا عدم صحت بسیاری از اطلاعات کلیدی داده‌شده به بیننده تکیه کرد و هر شخصیت در هر لحظه می‌تواند مشغول دروغ‌گویی باشد.

چنین وضعیتی معمولا قضاوت اثر را نیز چه برای مخاطب عام و چه برای رسانه سخت خواهد کرد. زیرا برای نمونه رفتاری که می‌تواند شتاب‌زده و غیر قابل توضیح به نظر برسد و شبیه یک ایراد شخصیت‌پردازی باشد، بعضا ناگهان به‌سادگی چند اپیزود بعد توضیح قابل‌توجه خود را دریافت می‌کند. این‌گونه میان جزئیات داستانی، عملا بسیاری از نقاط قوت و ضعف می‌توانند در ادامه‌ی کار جای خود را به یکدیگر بدهند. پس باید پرسید چه‌طور با این میزان از رازآلود و تئوری‌پذیر بودن، فصل چهارم انیمه Attack on Titan تماشاگر را از دست نمی‌دهد و قسمت به قسمت مثل یک ساعت دقیق کار می‌کند؟

میان همه‌ی این شلوغی و پیچیدگی، انیمه Attack on Titan هنوز سکانس‌هایی احساسی و انسانی دارد که در آن جنگ یک کودک با عقاید تحمیل‌شده به او واقعا مخاطب را زمین می‌زند

برگ برنده‌ی اپیزوهای ۱۰ تا ۱۶ فصل آخر انیمه Attack on Titan را باید بنا شدن آن روی یک گذشته‌ی غنی دانست. سریال به قدری در طول این سال‌ها مخاطب را با بحث‌های درگیرکننده و شخصیت‌های لایق احترام آشنا ساخت که حالا می‌تواند قصه را تا جای ممکن متمرکز روی آن‌ها نگه دارد و این‌گونه حتی در روایتی به‌شدت رازآلود، تماشاگر را از دست ندهد.

در قسمت ۱۰ فصل آخر که بیشتر با محوریت شرح بخش مهمی از داستان در قالب فلش‌بک‌ها جلو می‌رود، قصه در ظاهر انقدر پیچیده می‌شود که شاید هر تماشاگری را در حالت عادی خسته کند. ولی وقتی سریال همزمان با معرفی بیشتر خود به ما در اصل آشنایی مخاطب با میکاسا آکرمن را افزایش می‌دهد، اوضاع فرق می‌کند. وقتی افراد دخیل‌شده در یک ماجرای خطرناک نه کاراکترهایی تـ*ـخت که شخصیت‌هایی همچون هیستوریا هستند، مخاطب به همراهی با قصه نه نمی‌گوید. اپیزود ۶۹ انیمه Attack on Titan با نام A Sound Argument شاید به نسبت کمترین توجه را از سوی همگان دریافت کرده باشد. اما در کار خود شکست نمی‌خورد. زیرا حتی مخاطبی که آن‌چنان حوصله‌ی فلش‌بک‌ها و توضیحات را ندارد، کوچک‌ترین اطلاعات جدید راجع به شخصیت‌های محترم برای خود را با آ*غو*ش باز می‌پذیرد.

این الگو در بهترین اپیزودهای بعدی هم به همین شکل ظاهر شده است؛ شخصیت‌محور بودن! فرقی نمی‌کند که داستان تا چه اندازه بزرگ و اطلاعات ارائه‌شده داخل هر قسمت چه‌قدر مفصل هستند. باز هم داستان تمرکز اصلی خود را روی گروهی محدود از شخصیت‌ها نگه می‌دارد و این‌گونه جان سالم به در می‌برد. تازه برخی از بحث‌های گسترده‌ی این اپیزودها هم نه مربوط‌به جهان انیمه Attack on Titan که فقط گره‌خورده به یک یا دو شخصیت خاص هستند.

برخورد تمام آموزه‌های گبی با عشق و ظلمی که همزمان او در جزیره با آن‌ها مواجه می‌شود، به‌سادگی تکان‌دهنده است. زیرا هم مدام این شخصیت را بیشتر توضیح می‌دهد و هم آدم را به یاد بی‌شمار از انسان‌های دیگر می‌اندازد. گبی در عین آن که اصلا مرتکب قتل‌های کمی نشده است، درکنار فالکو احساسات بیننده را درگیر می‌کند. وقتی او در اپیزود Deceiver بر سر کایا فریاد می‌کشد و اشک‌های کاراکترها جاری می‌شوند، مگر می‌توان میخکوب‌شده تصویر را نگاه نکرد؟ مگر می‌توان به تمام افرادی فکر نکرد که سال‌ها یک باور بدون پایه‌واساس را شنیدند و پذیرفتند؟ مگر می‌توان وحشت دنیای امروز را به یاد نیاورد؟ وقتی در جهان واقعی نیز انسان‌های بی‌شماری هستند که همین‌قدر سفت‌وسخت از عقاید ظالمانه‌ای جدا نمی‌شوند که سال‌ها قبل شنیده‌اند.

چه‌قدر یک باور باید انقدر عمیق و ریشه‌ای در وجود انسان قرار بگیرد که او لطف و مهربانی یک خانواده را ببیند و باز آن‌ها را تجسم شیطان بداند؟ وقتی کایا فریاد می‌زند و از گنـ*ـاه مادر خود می‌پرسد، مخاطب به هیچ‌چیز دیگری فکر نمی‌کند. ماجرا حتی راجع به طرف یک نفر را گرفتن هم نیست. زیرا گبی نیز در آن لحظه به شکل دردناکی لایق دریافت هم‌ذات‌پنداری به نظر می‌آید. او فقط یک کودک است که مزخرف شنید و مزخرف را باور کرد.

در همین اپیزود مخاطب با اولین کشتی هوایی، رسیدن اطلاعات مرتبط با ارن به رسانه‌ها و زندان شدن چند شخصیت فرعی هم مواجه است. تک‌تک این رویدادها نقش قابل توجهی در پیش‌روی داستان دارند. اما این قسمت هرگز فقط پرشده از توضیحات داستانی و استعاره‌هایی راجع به نحوه‌ی برخورد بعضی از حکومت‌ها با رسانه‌ها و مردم نیست. زیرا من هنوز صدای فریادها و ناله‌های گبی و کایا را می‌شنوم.


نقد و بررسی انیمه سریالی Attack on Titan

 

NAZI_KH

مدیر تالار گردشگری جهان
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
1,228
امتیاز واکنش
19,563
امتیاز
373
محل سکونت
یک دنیای فراموش شده
زمان حضور
150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
تازه این میزان از تمرکز روی شخصیت‌پردازی، شاید اصل ارزش خود را در قسمت‌های شلوغ‌تر نشان بدهد. زیرا حتی در میان بزرگ‌ترین آشوب‌ها می‌گذارد مخاطب دست خود را به یک طناب بگیرد و اصلا از اثر جدا نشود. مثلا در قسمت ۷۵ با نام Above and Below که پرشده از اتفاقات پرسرعت و تأثیرگذار است، باز لحظه‌ای کلیدی با محوریت برخورد پیک، گبی و ارن را می‌بینیم. ارن در این فصل با تغییرات فراوان هنوز بسیار مرموز است و مخاطب از او فاصله دارد. پیک هم که آن‌چنان حضوری طولانی و عمیق در قصه نداشت که همه ناگهان با وی همراه شوند. پس قلب احساسی آن سکانس مجددا گبی است که با لرزش بدن سلاح را برمی‌دارد و آرام‌آرام دیگر نمی‌داند که باید کدام حرف را واقعی به شمار بیاورد. شخصیت‌پردازی ادامه‌دار و شرح‌وبسط بحث‌های مربوط‌به خود خود کاراکترها در چنین لحظاتی به کمک انیمه Attack on Titan می‌آیند تا سازنده بتواند با خیال راحت این داستان عجیب، پیچیده و پرشده از پرسش را جلو ببرد.

آن حجم از اطلاعات مهم در سکانس رویارویی ارن با میکاسا و آرمین به سمت مخاطب پرتاب می‌شود. اما برای تماشاگر، در اصل اشک‌ها و فریادهای آرمین و لرزش بدن میکاسا از سکانس نام‌برده است که به خاطر می‌ماند.

تمرکز روی شخصیت‌ها به انیمه Attack on Titan فرصت پررنگ کردن ارزش‌های دیگر خود را هم می‌دهد. ببینید که متمرکز شدن یک اپیزود روی جنس رابـ*ـطه‌ی تعریف‌شده و معنی‌دار لی‌وای با زیک چگونه پس از مدت‌ها دوباره وحشت مواجهه با تایتان‌ها و جلوه‌ی پست آن‌ها را در ذهن پررنگ می‌کند! زیرا مخاطب لی‌وای را به‌عنوان قدرتمندترین نیروی انسانی دربرابر تمامی تایتان‌ها می‌شناسد. در نتیجه اگر اتفاقی رخ بدهد که لی‌وای را حتی برای چند لحظه و به ساده‌ترین شکل ممکن از تایتان‌ها بترساند، قطعا وحشت حاضر در وجود مخاطب نسبت به تایتان‌ها نیز بیدار می‌شود. نویسنده در اوج هوشمندی آن‌ها را تبدیل به همان هیولاهایی می‌کند که نگاه انداختن به ظاهر انسان‌مانند آن‌ها و رفتارهای مسخره‌شان بی‌اندازه تنفربرانگیز است. چرا؟ چون دقیقا می‌دانیم که آن‌ها انسان‌هایی هستند که لی‌وای نمی‌خواهد به‌سادگی مشغول نابود ساختن آن‌ها شود.

البته که اپیزودهای ۱۰ تا ۱۶ انیمه Attack on Titan پتانسیل استفاده‌نشده هم دارد؛ چه وقتی برخلاف اپیزودهای قبلی این فصل کمی در حفظ یک فرم مشخص تلویزیونی شکست می‌خورد و چه هنگامی که برای نمونه به اندازه‌ی کافی روی لحظاتی همچون نبرد لی‌وای با تیم خود وقت نمی‌گذارد. اما نقاط قوت انقدر بیشتر از دریغ‌ها هستند که همچنان اثر بتواند بدون از دست دادن تماشاگر جلو برود.

بااین‌حال ایرادی انکارناپذیر در پایان‌بندی اپیزود ۱۶ فصل آخر انیمه Attack on Titan وجود دارد؛ مشکلی که شاید وقتی بسیاری از مردم ماه‌ها یا سال‌ها بعد مشغول دیدن کل انیمه شوند، اصلا متوجه آن نباشند. ولی روی تجربه‌ی تماشاگر امروز تاثیر می‌گذارد و مربوط‌به عدم توجه تیم ساخت اثر به مدیوم تلویزیون است. قسمت ۱۶ فصل پایانی انیمه Attack on Titan آن‌چنان شبیه پایان‌بندی نیم‌فصل اثری تا این اندازه پربیننده نیست. داستان‌گویی، شخصیت‌پردازی، تصویرسازی‌ها و موسیقی متن همگی عالی هستند. اما جنس پایان‌بندی مناسب آن است که یک هفته‌ی بعد، قسمت جدید از راه برسد؛ نه اینکه مخاطب باید تا زمستان منتظر پخش نیم‌فصل دوم فصل چهار باشد.

استودیو سازنده به طرزی واضح صرفا به اقتباس درست مانگا منبع اقتباس توجه دارد و با رویکرد ساخت ۱۶ قسمت برای نیم‌فصل نخست فصل آخر تا جای ممکن داستان را جلو می‌برد؛ بدون توجه کامل به آن که قسمت‌بندی، فصل‌بندی و نیم‌فصل‌بندی همگی تعدادی از اساسی‌ترین اصول خلق اثر داستان‌گو در مدیوم تلویزیون هستند.

طرفدار پروپاقرص انیمه Attack on Titan به مانند افرادی که بعدا کل سریال را به شکل یکپارچه خواهند دید، تحت تاثیر این مورد قرار نمی‌گیرد. زیرا داستان را همواره با نهایت جزئیات به یاد دارد. ولی بسیاری از مخاطبان که فقط بخشی از آخرهفته‌های خود را به دیدن آثاری همچون انیمه Attack on Titan اختصاص می‌دهند، بدون شک برای دیدن نیم‌فصل دوم نیازمند مرور جدی بخش‌هایی از داستان هستند. زیرا میان این همه سؤال بی‌پاسخ، ناگهان سریال فقط با یک کلیف‌هنگر به نیم‌فصل رسید؛ تا تنها کارکرد پایان‌بندی موقت، هیجان‌زده نگه داشتن تماشاگر برای آینده باشد.

انیمه Attack on Titan اکنون باید به خاطر شجاعت خود ستوده شود. زیرا ورای دیالوگ‌نویسی‌های عالی و خلق تصاویری که بعضا بیشتر از هر دیالوگ حرف برای گفتن دارند، داستان اصلا مسیر مطمئن و آسانی را پیش نگرفته است. در همین تاریخ تلویزیون نشان می‌دهد که اگر در ادامه به تمامی پرسش‌ها پاسخ داده نشود، تک‌تک رفتارهای عجیب شخصیت‌ها را به‌صورت کامل درک نکنیم و این میزان از قصه‌گویی رازآلود به یک جمع‌بندی تمام‌عیار و مثال‌زدنی نرسد، همین شجاعت خواه یا ناخواه توسط عده‌ای حماقت صدا زده خواهد شد. ولی آن‌چه که در لحظه می‌بینیم، همان روایت جسورانه با محوریت شخصیت‌های خاکستری است.

ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که می‌بینیم مخاطب چه‌قدر بسیاری از ارزش‌های انیمه Attack on Titan عادت کرد. دیگر اکشن‌های خون‌آلود ناب مبارزه با تایتان‌ها، شوخی‌های کوتاه و دل‌نشین (صحبت لی‌وای راجع به قد چند شخصیت)، موسیقی‌های شنیدنی و انتخاب‌شده با نهایت دقت، تیتراژهای آغازین و پایانی معنی‌دار و انواع‌واقسام نکات مثبت دیگر صرفا برای طرفداران تبدیل به استاندارد شده‌اند. این‌جا است که ریسک‌ها به چشم می‌آیند و فوران احساسات شخصیت‌ها درکنار پرسش‌ها و پاسخ‌های میخکوب‌کننده قصه را داغ داغ زنده نگه می‌دارند.

به بیان بهتر برای اثری که به‌دنبال جاودانگی در یک مدیوم به بزرگی و جذاب انیمه‌های تلویزیونی می‌گردد، چاره‌ای جز قدم گذاشن در پرخطرترین مسیرهای داستانی نیست؛ راهی ندارد غیر از قدم گذاشتن روی مرز باریک بین شجاعت و حماقت و بین عمیق بودن و بیش از اندازه پیچیده شدن. انیمه Attack on Titan خوب جلو آمده است و باید تا آخر فصل چهار صبر کرد تا فهمید که آخرین و چالش‌برانگیزترین گام‌ها را چه‌قدر بادقت برمی‌دارد.

حالا در این بسـ*ـتر که مدام عقاید شخصیت‌ها در ظاهر تغییر می‌کنند و مخاطب آن‌ها را بیشتر می‌شناسد، جهت‌گیری بسیار سخت شده است. سازنده همان‌گونه که می‌خواست مخاطب را به‌جای طرفدارای از این شخصیت و آن کاراکتر، گرفتار دیدن جنگ می‌کند؛ جنگی که تمام نمی‌شود. شاه‌دیالوگی در اپیزود ۶۹ انیمه Attack on Titan (قسمت ۱۰ فصل ۴) وجود داشت که گفت برای اتحاد ملل جهان و حفظ تعادل دنیا، همه نیاز دارند که جزیره‌ی Paradis و مردم آن را به‌عنوان منبع تمام پلیدی‌ها بشناسند. انگار در جهان آلوده‌ی انیمه Attack on Titan که بسیار شبیه به دنیای ما است، انسان‌ها دیگر فقط برای نبرد برمی‌خیزند؛ می‌ایستند تا طرف ارن را بگیرند و مخالف‌های او را به‌عنوان پلیدترین‌ها بشناسند. می‌ایستند تا طرف مارلی را بگیرند و مردم جزیره را به‌عنوان پلیدترین‌ها بشناسند. خیلی‌ها می‌خواهند تقاص پس بدهند و خیلی‌ها نمی‌دانند که مشغول پس دادن تقاص کدام گنـ*ـاه هستند.

جمله‌ای معروف وجود دارد که به اشتباه به آلبرت اینشتین و حتی بنجامین فرانکلین نسبت داده شده است و به خوبی بسیاری از رخدادهای حاضر در جهان ما و جهان انیمه Attack on Titan را توضیح می‌دهد؛ جمله‌ای از ریتا مای براون که تعریف عمیقی از دیوانگی دارد: «انجام دوباره و دوباره‌ی کارهای یکسان به امید رسیدن به نتایج متفاوت!».

این همه قتل، دروغ، تلاش برای سرپوش گذاشتن روی حقیقت، ستم و مطالعه‌ی تاریخ نتوانستند جلوی خون‌ریزی بیشتر و جنگ‌های پایان‌ناپذیر را بگیرند؛ بچه‌ها مردند، خانواده‌ها سوختند، هیولاها به وجود آمدند و انسان‌هایی حکومت که از هر تایتانی هیولاصفت‌تر هستند. همه‌ی شخصیت‌های تأثیرگذار در آخرین اپیزودهای انیمه Attack on Titan همه‌ی این‌ها را می‌دانند و باز همان کارها را می‌کنند؛ احمقانه می‌جنگند تا به صلح برسند و ابلهانه دروغ می‌گویند تا بالاخره حقیقت افشا شود!

به همین دلیل تماشای سریال ورای هر احساس دیگر، در قسمت‌های ۱۰ تا ۱۶ فصل چهارم به‌معنی واقعی کلمه سخت است. گویا نویسنده چنان قدرتمندانه حقیقت را به ما نشان داد که پوچی بسیاری از کارهای بسیاری از شخصیت‌ها را می‌بینیم و از خود می‌پرسیم چه فایده‌ای دارد وقتی قطعا سال‌ها بعد باز انسان‌هایی دیگر به دلایلی دیگر و با روش‌های دیگر، زمین‌های زیادی را خون‌آلود می‌کنند. من و شما خوب می‌فهمیم. بالاخره در جهانی سکونت داریم که میلیون‌ها انسان آن بیشتر از ۱۰۰ سال قبل برای «پایان دادن به تمامی جنگ‌ها» (!)، در جنگ جهانی اول سلاخی شدند.

منبع: زومجی


نقد و بررسی انیمه سریالی Attack on Titan

 

NAZI_KH

مدیر تالار گردشگری جهان
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
7/3/21
ارسال ها
1,228
امتیاز واکنش
19,563
امتیاز
373
محل سکونت
یک دنیای فراموش شده
زمان حضور
150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد انیمه Attack on Titan | قسمت ۱۷ تا ۲۸ فصل چهارم

انیمه Attack on Titan طی قسمت‌های ۷۶ تا ۸۷ خود که همان اپیزودهای ۱۷ تا ۲۸ فصل چهار هستند، درد و غم را به شکلی مثال‌زدنی در آ*غو*ش می‌کشد. همراه زومجی باشید.

هر اثر در هر مدیوم می‌تواند با انجام درست کارهایی مشخص به موفقیت برسد؛ مخصوصا اگر چند ایده‌ی جذاب هم داشته باشد و با کیفیت کلی خود از پس جلب توجه مخاطب‌ها بربیاید. همزمان بارها در تلویزیون می‌بینیم که یک سریال پس از مدتی دچار افت می‌شود و بخش زیادی از تاثیرگذاری خود را از دست می‌دهد.

بخش دوم فصل آخر سریال Attack on Titan یک تجربه‌ی احساسی عمیق را تقدیم تماشاگرها کرد و سوالاتی مهم را از آن‌ها پرسید

رخ دادن این اتفاق می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. گاهی سازنده پس از شوکه شدن از میزان استقبال مخاطب، به درک اشتباه از اثر خود می‌رسد. در نتیجه مثلا می‌بینیم که در یک فصل، نویسنده بیش از اندازه روی مواردی مانور می‌دهد که آن‌چنان اهمیتی برای بینندگان نداشتند. در آن سو گاهی تلاش یک سریال برای بزرگ و بزرگ‌تر شدن در هر فصل نسبت به فصل قبل، بالاخره کار دست تیم تولید می‌دهد. چون قسمت‌هایی را به وجود می‌آورد که به پرخرج بودن بیشتر از اصول نویسندگی اهمیت داده‌اند.

چرا این اتفاقات رخ می‌دهند؟ چون وقتی محبوبیت و معروفیت یک سریال تلویزیونی از حد و اندازه‌ی مشخصی فراتر می‌رود، تیم سازنده کم‌وبیش می‌تواند هر کاری در فصل پایانی انجام دهد و مطمئن باشد که بینندگان خود را از دست نخواهد داد. آیا همه‌ی این بینندگان از دیدن قسمت‌های پایانی راضی خواهند بود؟ نه، ولی امکان ندارد که آن را اصلا تماشا نکنند. زیرا انقدر با قصه همراه شده‌اند که خوب یا بد، گویا باید آن را به اتمام برسانند.

در این شرایط سازندگان قدرت عجیب‌وغریبی دارند. آن‌ها می‌دانند که هرچه بسازند، تماشا خواهد شد. پس می‌توانند به انواع‌واقسام روش‌های درست و غلط سراغ استفاده از این قدرت بروند؛ از کم‌کاری با سواستفاده از وابستگی مخاطب به اثر تا انجام کارهای هیجان‌انگیز و تازه‌ای که امکان نداشت بتوانند ریسک رفتن به سراغ آن‌ها را در فصول قبلی به جان بخرند. اتک آن تاینان در بخش دوم فصل آخر با رویکردی ارزشمند قصه می‌گوید و شجاعت به خرج می‌دهد. به همین خاطر در لحن و نوع روایت می‌تواند به‌شدت متفاوت با بسیاری از قسمت‌های سه فصل اول به نظر برسد.



بسیاری از الگوهای داستان‌گویی معمول که روی ایجاد تعلیق تمرکز می‌کنند تا مدام اشتیاق مخاطب برای تماشای قسمت‌های بعدی را افزایش دهند، در این ۱۲ قسمت جایی ندارند. زیرا انیمه Attack on Titan همچنان در حال کم‌رنگ کردن قهرمان‌ها و پررنگ کردن انسان‌ها است؛ انسان‌هایی که نمی‌دانند در حال انجام چه کاری هستند و هرکدام از آن‌ها صرفا برای دوام آوردن دست‌وپا می‌زند.

در این جهان داستانی که مدام رازهای پلید آن بیشتر از قبل برای افراد مختلف فاش می‌شوند، دیگر خبری از معرفی چند دشمن و چند پروتاگونیست نیست. این‌جا دیگر ماجرا به شکلی جلو نمی‌رود که ما کورکورانه آرزوی کشته شدن شخصیت‌های بد توسط شخصیت‌های خوب را داشته باشیم. زیرا احساسات واقعی در داستان جاری شده‌اند و درگیری‌های اخلاقی قصه به معنای واقعی کلمه پیچیده هستند؛ به‌گونه‌ای که انگار هر شخصیتی هرچه‌قدر هم که یک روز کارهای خوب یا بد کرده باشد، الآن نمی‌شود او را به‌سادگی یک کاراکتر مثبت یا منفی دانست.

بزرگ‌ترین دستاورد داستانی Attack on Titan شاید همین باشد که اکنون به تک‌تک قتل‌ها جلوه‌ای واقعی و ترسناک داده است. سریالی که مدام ما را مشغول طرفدارای از چند کاراکتر می‌کرد و پیروزی در آن براساس کشتن تعداد بیشتری از شخصیت‌های منفی و هیولاها تعریف می‌شد، به جایی رسید که در آن نمی‌توان به طرفداری از شخصیت‌های مختلف پرداخت.

این‌جا دیگر خبری از نبردهای حماسی نیست. دوست در چشم دوست نگاه می‌کند و او را به قتل می‌رساند؛ درحالی‌که می‌داند اگر نکشد، قطعا کشته می‌شود. تنها به این دلیل که آن‌ها در گروه‌های متفاوتی قرار گرفته‌اند و هرکدام نظرهای لعنتی خود راجع به شیوه‌ی درست کردن دنیا را دارند. زیک می‌خواست الدیایی‌ها با گذر زمان منقرض شوند، مردم بیرون از جزیره می‌خواستند که مردم جزیره بمیرند و ارن ظاهرا می‌خواهد با کشتن تمام انسان‌های دیگر، زندگی صلح‌آمیز را برای مردم جزیره تضمین کند.

می‌دانید چرا تک‌تک این باورها و خواسته‌ها به خوبی در فصل آخر سریال Attack on Titan مورد حمله قرار می‌گیرند؟ چون انیمه ابایی از به سخره گرفتن و رد کردن تک‌تک آن‌ها ندارد. مثلا ایده‌ی ارن برای رساندن جزیره به صلح، ازطریق نمایش رفتارهای دیکتاتورگونه‌ی فلوک فورستر و خون‌ریزی‌های داخلی رد می‌شود. همان‌گونه که در قسمت‌های قبلی هم دیدیم، Attack on Titan به خود جسارت این را داده است که آن‌چنان نسبت به انسان‌ها خوش‌بین نباشد. به همین خاطر ما دیگر مشغول طرفداری برای رسیدن شخصیت‌ها به اهداف مختلف نیستیم. چون در اعماق وجود خود پذیرفتیم که هر اتفاقی هم که رخ بدهد، باز یک روز افراد مختلف به جان یکدیگر می‌افتند و جنایت می‌کنند.


نقد و بررسی انیمه سریالی Attack on Titan

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا