خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,247
امتیاز واکنش
64,014
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
متن كامل اين مصاحبه بدين شرح است: مفاهيمي چون ملت، مليت و هويت ملي و ناسيوناليسم عليرغم تمام تلاش‌هايي كه چند دهه اخير و به ‌ويژه از دهه 90 قرن بيستم به اين سو در جهت، تعريف و تعيين دقيق چارچوب‌ها و بنيادهاي آن صورت گرفته است كماكان محل بحث و نظر است.
واحدهاي ملي در نقاط مختلف جهان، به ‌ويژه در كشورهايي كه داراي تنوع قومي و مذهبي هستند با ابعاد مختلف موضوع ناسيوناليسم و هويت ملي مواجه هستند. يكي از ابعاد چالش‌برانگيز موضوع هويت، هويت‌هاي فروملي نظير هويت‌هاي قومي است. ايران نيز به عنوان كشوري داراي تنوع قومي و مذهبي، از نيمه قرن گذشته ميلادي يا اواسط دهه 20 خورشيدي، با پديده ناسيوناليسم قومي مواجه شد.
جداي از شورش‌هايي محدود كه توسط اسماعيل آقا سيمكو در مناطق غرب و شيخ خزعل در جنوب صورت گرفت در ميانه دهه 20 خورشيدي، فرقه دمكرات آذربايجان به رهبري سيدجعفر پيشه ‌وري و جمهوري مهاباد به رهبري قاضي محمد، جرقه‌هاي شورش‌هاي قومي را در ايران زدند و به تبع نشانه‌هاي بروز ناسيوناليسم قومي پس از آن ديده شد.
اين در حالي است كه اين جنبش‌هاي ناسيوناليستي قومي كه دامنه آن به ابتداي تشكيل انقلاب اسلامي هم كشيده شد در كردستان با طرح مطالبات سياسي قومي، مسير خود را بر مبارزه و تقابل با هدف تجزيه ايران قرار داد. در كنار اين رويكرد مبارزه محور، رويكردي ديگر وجود دارد كه خود را داراي سويه و نگاه فرهنگي مي‌داند. در اين رويكرد، بخش‌هايي از نخبگان كرد وجهه همت خود را در جهت حفظ و تقويت عناصر فرهنگي بومي و محلي به كار گرفته‌اند.
با اين حال، تعريف و تعيين مرز بين اين 2 رويكرد هم سخت است و هم مسير شكل‌ گيري ناسيوناليسم قومي به ‌گونه‌اي است كه شروع كننده آن مي‌توانند نخبگان باشند اما ادامه دهنده و پايان دهنده به آن نخواهند بود.
اين مسئله از آن جا براي ما حائز اهميت است، كه ايران به عنوان محور همبستگي اقوام ايراني، همواره مورد طمع ناسيوناليست‌هاي قومي بوده تا آن را تكه ‌تكه نمايند. هويت ايراني، ميراث كهني است كه در پس قرن‌هاي طولاني، شكل و قوام يافته و در 2 قرن اخير با تلاش ايران دوستان، برساخته امروزين هويت ملي ايراني را برايمان به ارمغان آورده است. براين اساس لازم است در جهت حفظ و تقويت هويت ملي، هركسي به سهم خود كوشش نمايد.
آواي كرمانشاه تلاش مي‌نمايد از اين پس به تناوب، در قالب‌هاي مختلف يادداشت، مقاله، مصاحبه و گزارش به ابعاد مختلف موضوعات مرتبط با هويت ملي بپردازد. در طليعه اين رويكرد، در باره ناسيوناليسم قومي و ابعاد آن با دكتر قدرت احمديان، استاد علوم سياسي دانشگاه رازي كرمانشاه به گفت‌ و گو نشستيم.
** براي شروع بحث ترجيح مي‌دهم از تعاريف اوليه آغاز كنيم. ناسيوناليسم قومي چيست؟

براي ارائه تعريف دقيقي از ناسيوناليسم قومي بايد طيفي از مؤلفه‌ها را در نظر بگيريم. از نظر علمي براي شناخت هويت‌ها چهار فاكتور يا منبع شناخت، وجود دارد:


ناسيوناليسم قومي و جريان‌هاي قوم ‌گرا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,247
امتیاز واکنش
64,014
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
اولي نژاد است. افراد را با توجه به نژاد آن‌ها به عنوان يك مؤلفه كاملاً عيني، مي‌توان شناخت، ما با ديدن مي‌توانيم متوجه شويم كه كسي نژاد سفيد، سياه يا زرد است، از نژاد كه بگذريم وارد مفهوم ديگري مي‌شويم كه از عينيت يا objective آن كاسته مي‌شود؛ يعني قبيله كه گاهي ايل و عشيره از آن برداشت مي‌شود. قبيله به نسبت نژاد كمتر عيني است؛ اما علائم وجود دارد كه مي‌توان قبايل را با آن شناخت، فلان نشان يا علامت، نشان فلان قبيله است، از قبيله كه گذر كنيم در مرحله بعدي باز هم از عينيت فاصله مي‌گيريم و به ذهنيت يا انتزاع نزديك مي‌شويم. بعد از قبيله مسئله قوميت است كه ميزان عينيت آن از قبيله كمتر و انتزاعي‌تر است. قوميت را با فرهنگ، آداب و رسوم و زبان مي‌توانيم بشناسيم. بعد از قوميت مفهوم مليت يا nation مطرح است، مليت يك مفهوم كاملاً ذهني است در حالي كه در ابتداي طيف نژاد كاملاً عيني است و مي‌توان با چشم آن را ديد، مليت در سر ديگر طيف است و مفهومي كاملاً انتزاعي است. روشن است كه انتزاع مختص ذهن‌هاي تكامل يافته است. درك ملت مستلزم تكامل ذهن است.
مليت يك امر اساسي نه از جهت عواطف بلكه مليت را بايد احساس كرد، در ذهن تجسم و تصور كرد تا جايي كه بنديكت اندرسون، ملت را اجتماع تصور شده مي‌نامد. ما بايد اجتماع را تصور و در ذهن خلق كنيم مثلاً ما الان كسي كه در سيستان و بلوچستان است را نمي‌توانيم ببينيم اما مي‌توانيم تصور كنيم كه او جزئي از مليت ايراني است به‌ هرحال مليت به لحاظ سير تكاملي و نوع نگاه بشر يك گام توسعه‌يافته‌تر از قوميت، و قوميت يك قدم عقب‌تر از شكل‌گيري مليت است، به تعبيري قوميت پيشا مليت است.
** قوميت به عكس مفهوم ملت يك مفهوم كهن و پيشامدرن است، ملت گذار از وضع غير مدني، غيرسياسي يا به تعبير جنابعالي ورود به وضع مدرن است.
همان‌ طور كه عرض كردم ملت در برگيرنده يك باور و حس، نسبت به اين است كه ما با هم هستيم، و آينده مشترك و مسائل مشترك داريم. ملت را نمي‌خواهم به گذشته نسبت دهم چون يك نگاه وجود دارد كه ملت را تاريخي مي‌داند و آن را به گذشته ربط مي‌دهد، اين نگاه واپس‌گرايانه تاريخي به تلقي كاملاً افراطي و راديكالي از ملت تبديل مي‌شود.
يعني شما قائل به اين هستيد كه ملت و هويت ملي بر ساخته است و ريشه در گذشته ندارد؟
بله؛ محصول زيست انسان‌هاست، محصول وجود مسائل و راه‌حل‌هاي مشترك است. بديهي است فرهنگ و زبان مشترك هم مي‌تواند مقوم ملت باشد.
** ولي اين‌هايي كه برشمرديد ريشه در تاريخ دارد؟
نمي‌شود آن‌ها را محدود به تاريخي بودن كنيم؛ يعني وقتي صرفاً ملت را به تاريخ تقليل دهيم ممكن است به سمت طرز تلقي منفي از ناسيوناليسم برويم. گذشته ما خوب بوده، ما بهتر از ديگران بوده‌ايم، برتر بوده‌ايم؛ اين يعني ما داريم برمي‌گرديم به مؤلفه نژادگرايانه. اين فلسفه به ناسيوناليسم منفي كه از آن نام برده شد، منتهي مي‌شود كه از دل اين نگاه فاشيست هم بيرون مي‌آيد. در كنار اين نگاهي وجود دارد كه ضمن تكيه بر عناصر مشتركي كه ممكن است در گذشته وجود داشته‌اند؛ بيشترين توجه را به اراده و ميل مشترك براي باهم بودن، با هم زيستن، با هم زندگي كردن و در حقيقت مقابله مشترك با مسائل و مشكلات دارد. پس دو نگاه داريم؛ يكي نگاه واپس‌گرايانه و ديگري نگاه آينده‌گرايانه به ملت كه از آن به ناسيوناليسم مدني ياد مي‌كنند كه آحاد يك جامعه نگاه مشترك دارند و بر اساس يك پديده مي‌خواهند باهم زندگي كنند باهم باشند و پيوستگي‌هاي خود را حفظ كنند، براي بهتر كردن آينده خود بكوشند، حالا براي پيوند اين مطالب با سوال شما ناسيوناليسم قومي به نوعي ناسيوناليسم منفي است كه شما به جاي تكيه بر اراده و خواست براي باهم بودن به مؤلفه‌هاي قديمي، تاريخ كهن توجه كنيم.
ناسيوناليسم قومي پيشامدرن و غير و در تقابل با ناسيوناليسم مدني است. ما دنبال آن هستيم كه عناصري از قوميت را احيا كنيم كه با تكيه بر اين عناصر خودمان را متمايز و خود را بهتر از ديگران بدانيم. مانند آن است كه به نژاد توجه كنيم كه در فاشيسم مطرح است.
** يكي از نظريه ‌پردازان مهم ناسيوناليسم آنتوني اسميت است. به گفته اسميت در اروپا و غرب ناسيوناليسم مدني وجود داشته و بر پايه آن، ملت تعريف شده در حالي كه در شرق ناسيوناليسم قومي و تبارشناسانه مبنا بوده است. اين نكته را در ادامه فرمايشات شما گفتم. اما اسميت مفهومي كه از قوم ارائه مي‌كند فارغ از تعريف كلاسيك قوم است. قوم معمولاً با شاخصه‌هاي فيزيكي معرفي مي‌شود در حالي كه اسميت مي‌گويد قوم به معناي تبار و فيزيك نيست، و قوم با داشتن فرهنگ، خاطره تاريخي يكسان، اسطوره و نمادهاي يكسان معنا و مفهوم دارد، از اين منظر اگر نگاه كنيم نسبت ايران با پديده ناسيوناليسم قومي چگونه است؟

همان‌طور كه اشاره كرديد اسميت در كتاب ناسيوناليسم، مكاتب مختلف در رابـ*ـطه با ناسيوناليسم را بيان مي‌كند، مثل مكتب جاويدان انگاري و ازلي انگاري، مكتب مدرنيسم يا مدرنيزاسيون، مكتب بيولوژي و... اين باور كه قوميت نمادهاي عيني صرف دارد.


ناسيوناليسم قومي و جريان‌هاي قوم ‌گرا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,247
امتیاز واکنش
64,014
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
يكي از نظريه ‌پردازان مهم ناسيوناليسم آنتوني اسميت است. به گفته اسميت در اروپا و غرب ناسيوناليسم مدني وجود داشته و بر پايه آن، ملت تعريف شده در حالي كه در شرق ناسيوناليسم قومي و تبارشناسانه مبنا بوده است. اين نكته را در ادامه فرمايشات شما گفتم. اما اسميت مفهومي كه از قوم ارائه مي‌كند فارغ از تعريف كلاسيك قوم است. قوم معمولاً با شاخصه‌هاي فيزيكي معرفي مي‌شود در حالي كه اسميت مي‌گويد قوم به معناي تبار و فيزيك نيست، و قوم با داشتن فرهنگ، خاطره تاريخي يكسان، اسطوره و نمادهاي يكسان معنا و مفهوم دارد، از اين منظر اگر نگاه كنيم نسبت ايران با پديده ناسيوناليسم قومي چگونه است؟
همان‌طور كه اشاره كرديد اسميت در كتاب ناسيوناليسم، مكاتب مختلف در رابـ*ـطه با ناسيوناليسم را بيان مي‌كند، مثل مكتب جاويدان انگاري و ازلي انگاري، مكتب مدرنيسم يا مدرنيزاسيون، مكتب بيولوژي و... اين باور كه قوميت نمادهاي عيني صرف دارد.
قوميت يك مفهوم عيني است به نسبت ملت. ملت مستلزم تكامل‌يافتگي ذهن است. از اين جهت درك ملي با ورود انسان به عصر مدرن معني پيدا مي‌كند. اما قوميت يك سازه عيني است، ليكن از بعد زيبايي‌شناسي داراي عناصر ذهني از جمله فرهنگ است. اگر مسئله را به ايران ربط دهيم، ايران داراي يك سپهر هويتي ويژه است. من مي‌پرسم از لحاظ تاريخي، كدام قوميت متمايز، متفاوت يا جدا از سپهر ملت ايران بوده است؟ قوميت با مسئله مهاجرت گره خورده است. در ايران، آذري، كرد، لر، بلوچ، تركمن، عرب خوزستان، يزدي يا كرماني را نمي‌توانيم قوميت نام‌گذاري كنيم. اين‌ها عناصر فرهنگي و آيين مشترك دارند، مهم‌ترين آيين‌هاي مشترك ايراني از لحاظ لباس، جشن‌ها، سوگواري‌ها، زبان، فرهنگ، يا حتي بن‌مايه‌هاي اقتصادي بين اين‌ها مشترك است، مثلاً وجه توليد كرد، لر، بلوچ، خوزستاني، آذري، تركمن، يزدي، كرماني و... يكسان بوده و هيچ فرقي ندارند مثل وجه توليد آسيايي به تعبير ماركس، اين هويت‌هاي ايراني كه گاهي به اشتباه قوميت نام‌گذاري مي‌شوند، اين سازه‌هاي هويتي كه شكل دهنده يك هويت كلان‌تر يعني هويت ملي به نام هويت ايراني هستند در تمام مؤلفه‌هاي فرهنگي، آيين، آداب و رسوم يكسان‌اند. اين‌ها از جايي مهاجرت نكرده‌اند. همه اين سازه‌هاي هويتي كه در ايران زندگي مي‌كنند از غرب، جنوب، شمال و شرق يك هويت به نام ايران هستند و 3 تا 4 هزار سال است با هم زيست تاريخي دارند. ايران شبيه يك سكو است كه تمام سازه‌هاي فرهنگي از گذشته روي آن بوده، هستند و خواهند بود.
قوميت به يك سبك زندگي، رفتار و آيين مي‌گويند كه از جاي ديگر به يك حوزه تمدني و فرهنگي يا مليت وارد شوند. تنها قشقايي‌ها خارج از سكوي هويت ايراني از قفقاز به سپهر ملت ايراني وارد شده‌اند ولي ديگر گونه‌هاي هويتي از قديم روي اين سكو بوده‌اند. آذري‌ها نيز كه به اشتباه ترك گفته مي‌شود به همراه كرد، لر، تركمن، عرب جنوب، يزدي و كرماني از ابتدا روي اين سكو قرار داشته با هم زندگي و مدارا كرده و از هم جدا نشده‌اند.
مسئله تجزيه ‌طلبي و ناسيوناليسم قومي، يك مسئله تاريخي نيست، بلكه محصول كشمكش‌هاي سياسي دوره معاصر است. تا اواخر قرن 19 ما مشكلي به نام قوميت، قوم ‌گرايي و جدايي كرد و لر و آذري و تركمن و عرب از ساير هويت‌ها نداشتيم، پس اختلافات هويتي كه به آن دامن مي‌زنند متأخر بوده است، اولين كشمكش در گذشته مربوط به اسماعيل آقا سيمكو (سيميتقو) كه كم‌اهميت بود و يك نبرد عشايري بوده و مطالبه هويت و قوميت در ميان نبوده است، تا بعد از جنگ جهاني دوم كه به دلايل عمدتاً خارجي مانند منافعي كه شوروي سابق در ايران داشت و يا انگليسي‌ها در جنوب، يك تَرَك در سازه‌هاي هويتي در سپهر سياسي ايران ايجاد مي‌شود.
** بحث هويت تاريخي ايران را در ادامه به آن مي‌پردازيم، الان بيشتر به ناسيوناليسم قومي بپردازيم. براساس صحبت‌هايي كه مطرح شد نتيجه مي‌گيريم كه ناسيوناليسم قومي يك امر متأخر است و محصول يك مهندسي اجتماعي و پروژه‌اي است كه در قرن اخير شكل گرفته است. اصولاً مفاهيمي مثل هويت ملي، ملت، مليت، ناسيوناليسم مفاهيم مدرني هستند كه بعد از نظام وستفالي وارد ادبيات علوم اجتماعي مي‌شود در نيمه قرن هفدهم، و به ‌ويژه در قرن 19 و 20 گسترش يافته و مورد توجه قرار مي‌گيرد. پس نتيجه مي‌گيريم ناسيوناليسم قومي ريشه در گذشته ندارد و يك مفهوم جديد است...
ببخشيد قبل از آن كه وارد بحث شويم من اصلاح كنم، ناسيوناليسم قومي بازگشت به گذشته است. درست است كه در روزگار امروز و در دوران مدرن مطرح مي‌شود، اما ناسيوناليسم قومي به معني مراجعه به عناصر كهن است و در اين جا ما شاهد رجوع به تاريخ و عناصر و مؤلفه‌هايي هستيم كه در گذشته بوده است.
** درست است. براي آن قباله تاريخي تدارك مي‌بينند. منظور من اين است كه به عنوان يك پديده كه بحران ‌زا شده متأخر است و در دو قرن اخير به وجود آمده است.

همين طور است. همزاد دولت و ملت‌سازي، مسئله ناسيوناليسم قومي هم مطرح شده است، الگوي مثالي بارز و دقيق ناسيوناليسم قومي، فاشيسم هيتلر است، اوج ناسيوناليسم قومي را هيتلر و موسوليني مطرح مي‌كنند، يعني مراجعه به هويت‌هاي تاريخي، نژاد يا برداشت‌هاي بيولوژيكي كه مثلاً يهودي اين‌گونه است يا سياه‌ها آن مشكل را دارند.


ناسيوناليسم قومي و جريان‌هاي قوم ‌گرا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,247
امتیاز واکنش
64,014
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
يكي از گونه‌هاي ناسيوناليسم قومي، بعد فرهنگي است، به نظر شما ناسيوناليسم فرهنگي لازمه جوامع متكثر است؟ و در تمام ملت‌ها وجود دارد؟
اگر مراجعه به مؤلفه‌هاي فرهنگي يك قوميت، از نظر زيبايي‌شناسي باشد در دنيا رايج است؛ مثلاً مراجعه به لباس‌هاي محلي، آداب اقوام مختلف، سبك زندگي، آيين‌ها، جشن‌ها، موسيقي آن‌ها وجود دارد، حتي مراجعه به عناصر فرهنگي ناسيوناليسم از جهت زيبايي‌شناسي به عنوان تلاشي براي پر كردن خلأهاي هويتي در روزگار مدرن است. مثلاً در امريكا به عنوان جامعه‌اي كاملاً مدرن، مراجعه به موسيقي سياهان و آداب و آيين‌ها بسيار رايج است، از جهت زيبايي‌شناسي و اشتراكاتي كه در حوزه‌هاي فرهنگي دارد، مراجعه به بعد فرهنگي قوميت مي‌تواند در جهت رشد فرهنگي باشد كه بدانيم اين‌ها را در گذشته داشته‌ايم. اما زماني مراجعه به ناسيوناليسم قومي امري مذموم و در جهان مدرن مطرود است كه ما از بعد سياسي وارد شويم، يعني مراجعه به زبان، آيين، آداب و سبك زندگي و ... اقوام با هدف سياسي صورت گيرد كه گفتم نگرشي مطرود است و با توسعه ضديت دارد. اما اگر مراجعه به اين مؤلفه‌ها جهت كمك به راحت‌تر كردن زندگي امروز و تزريق هويت به جامعه كه در برابر تأثير مؤلفه‌هاي غريبه يا ناآشنا و در معرض بي‌هويتي قرار گرفته باشد امري درست و مناسب است، لكن مشكل اينجاست كه يافتن يك مرز بين ناسيوناليسم فرهنگي و سياسي يا تفكيك از جهت زيبايي‌شناسي و بعد سياسي بسيار سخت است. از 2 جبهه بايد تلاش كرد كه اين مرز تعريف شود. اول حاملان فرهنگ قومي كه بايد تلاش كنند كه دامنه و محدوده زيبايي شناسانه ناسيوناليسم قومي تعريف شود يا به تعبيري ناسيوناليسم قومي به مسئله فرهنگي و مؤلفه‌هاي زيباشناسي محدود شود، از جهت ديگر سياست‌گذاران هم در تزريق منابع و برنامه‌هايشان بايد مواظب تبديل ناسيوناليسم قومي فرهنگي به ناسيوناليسم قومي سياسي باشند، در پاسخ به سوال شما مراجعه به بعد فرهنگي ناسيوناليسم قومي از جهت زيبايي‌شناسي توسعه فرهنگي و سياسي و اقتصادي، اجتماعي حتي توسعه پايدار در دنياي امروز نه تنها ضديت ندارد بلكه رايج است، اما بايد توجه داشت توجه به ناسيوناليسم فرهنگي از بعد زيبايي‌شناسي پيامد سياسي نداشته باشد زيرا مي‌تواند تهديدي براي هويت ملي باشد.
** بعد سياسي ناسيوناليسم قومي با بسيج قومي از جانب نخبگان صورت مي‌گيرد. ابزارگراها به عنوان يكي از شاخه‌هاي پارادايم مدرنيسم و در رأس آن‌ها پل براس معتقدند بسيج قومي از سوي نخبگان شكل مي‌گيرد، اين مرز خيلي باريكي است. چه مؤلفه‌هاي مشخصي باعث مي‌شود كه اين مرز ناسيوناليسم فرهنگي كه مي‌تواند پويا باشد و در جهت كلي توسعه قرار بگيرد به يك امر مخرب تبديل مي‌شود؟
از 2 بعد مي‌توان پاسخگو بود؛ يكي از بعد تاريخي. تجربيات تاريخي به ما مي‌گويد بعد فرهنگي ناسيوناليسم قومي در بسياري از مواقع ابزاري بوده است در خدمت چانه‌زني نخبگان قومي براي رسيدن قدرت؛ مثلاً با دامن زدن به هويت قومي و برجسته‌سازي دردهاي قومي، نخبگان مي‌خواهند در رقابت‌هاي سياسي برنده شوند، در انتخابات براي دست ‌يابي به قدرت، نخبگان بعد فرهنگي ناسيوناليسم قومي را ابزار يا سكو قرار مي‌دهند و با تكيه به اين ابزار مي‌خواهند هم بر رقيب غلبه كرده و هم خود را به سيستم سياسي غالب كنند. اين يك مسئله تاريخي است، در طول تاريخ نمونه‌هاي بسياري داريم كه نخبگان قومي براي دستيابي به قدرت، از ابزار قومي استفاده كرده‌اند. نمونه‌اش پيشه‌وري است كه مي‌خواست در قدرت سهيم شود، يا چهرگاني در انتخابات مجلس ششم تبريز كه اين‌ها براي رسيدن به قدرت به مسائل قومي دامن زدند.

يك مسئله ديگر نوع مواجهه سيستم سياسي است، گاهي عملكرد نظام سياسي باعث مي‌شود تا بعد فرهنگي ناسيوناليسم قومي كه مي‌تواند مقوم توسعه پايدار شود به تهديدي براي بقاي سيستم سياسي تبديل شود، اما چطور اين اتفاق رخ مي‌دهد؟ سيستم سياسي گاهي مواقع بنا بر ضرورت‌هاي خاصي كه چندان هم قابل درك براي ديگران نيست، خلأ فكري، نظريه، برنامه، ايده را در مناطق مختلف كشور خودمان ايجاد مي‌كند، خلأ چگونه است؟ با محدود كردن افراد و عناصر وفادار به هويت ملي، يا با توزيع بودجه و منابع اقتصادي به نحوي كه به جاي اين كه مقوم هويت ملي باشد در خدمت تقويت هويت قومي و ناسيوناليسم قومي قرار مي‌گيرد. مهم‌ترين رسالت و كاركرد دستگاه سياست‌گذار هر كشوري تقويت هويت ملي و تقويت دولت- ملت است. اما گاهي مشاهده مي‌كنيم حداقل در يك صد سال اخير، سيستم سياسي به جاي استفاده از ابزارهاي خود مانند پول، قانون و قدرت براي تقويت هويت ملي، از اين ابزارها براي تضعيف هويت ملي استفاده كرده است و من مي‌توانم مثال‌هاي متعدد برايتان بزنم.


ناسيوناليسم قومي و جريان‌هاي قوم ‌گرا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,247
امتیاز واکنش
64,014
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاخه‌ يا بازو مطرح كرديد يعني نقش نخبگان و روشنفكران در مهار ناسيوناليسم قومي كه بعد سياسي پيدا نكند و ديگري كاركردي كه دولت مي‌تواند داشته باشد، به نظر مي‌رسد در بعد نقش نخبگان، به سادگي نمي‌توان مرزبندي روشني ميان ناسيوناليسم فرهنگي و سياسي ايجاد كرد و پيوستاري است كه تفكيك آن به سختي ممكن مي‌شود. به سادگي ممكن است يك كوشش فرهنگي به يك امر سياسي تبديل شود. يكي از چالش‌ها مسئله زبان و سخن گفتن به زبان مادري است. به كرات در قالب يادداشت‌ و مصاحبه ديدم كه به حالت حسرت و گونه‌اي اعتراض اشاره شده كه چرا در كرمانشاه به زبان كردي سخن نمي‌گويند. اين همان چيزي است كه شما مي‌گوييد به سادگي مي‌شود شكل فرهنگي و زيبايي شناسانه در ناسيوناليسم قومي سويه ديگري پيدا كند؟
در ارتباط با آن چه شما در باره كرمانشاه گفتيد من ديدم و بحث هم كردم. مدتي است كه طرح عناصر و مؤلفه‌هاي فرهنگي هويت قومي بر مبناي زبان و ادبيات رشد كرده است. باورم بر اين است اگر ما از نگاه زيبا شناسانه به مؤلفه‌ها توجه كنيم نگراني از جانب اين كه اين تلاش‌ها عليه هويت ملي باشد؛ ندارم، لكن نگراني اين جاست به اين فكر دامن مي‌زنيم كه كم ‌توجهي به زبان قومي، ايلات و اقوامي پروژه‌اي برنامه‌ريزي شده است يا از كم‌ توجهي به زبان محلي يا زبان اقوام مظلوم‌نمايي كرده و از آن، به عنوان ابزاري براي چانه ‌زني سياسي استفاده كنيم.
ما در كرمانشاه در محل گذار هستيم، در مقطعي اساساً طرح مسئله قومي در استان كرمانشاه، آن چنان كه بايد به عنوان مسئله اجتماعي و قومي مطرح شود، مطرح نبود، حالا در محافل كوچك و محلي بحث‌هايي بوده است. اما اينكه مي‌گويم در مراحل گذار هستيم يعني به تدريج وارد دوراني مي‌شويم كه مسئله توجه به زبان و فرهنگ قومي در حال تبديل شدن به يك مسئله و problem است. اگر يك مسئله در بسـ*ـتر عادي و طبيعي خود مطرح شود و اجازه دهيم جامعه بنا بر نيازها به مسئله توجه كند مثلاً به زبان كردي يا محلي بنا به اقتضا و نيازهاي خود به عنوان ابزاري براي ارتباط و گفت‌ و گو استفاده كنند كه اين امر از گذشته تاكنون بوده و در آينده هم جريان خواهد داشت. اما تبديل مسئله حفظ زبان كردي به يك پروژه خودآگاه كه ما مي‌خواهيم اين زبان را حفظ كنيم و تقويت و بسط دهيم يا آن چنان كه در مقاله‌ يكي از دوستان خواندم كه زبان كردي از زبان فارسي و انگليسي چه كم دارد اين گونه‌اي شوونيسم و بازگشت به عناصري است كه در ابتداي عرايضم عرض كردم كه عناصر برتري‌ طلبي در آن وجود دارد. زبان اگر كاركرد داشته باشد چه من مطرح كنم يا نه راه خودش را پيدا مي‌كند. مثلاً در جامعه پزشكي نسخه‌ها به زبان انگليسي و امري پذيرفته شده است، زيرا زبان انگليسي براي نسخه‌نويسي كاركرد دارد، ما نمي ‌توانيم نسخه‌ها را به زبان كردي يا حتي فارسي بنويسيم. پس زبان با توجه به كاركرد مي‌تواند مانا يا ميرا باشد. تبديل حفظ زبان به يك پروژه سياسي را بايد معادل شوونيسم و ناسيوناليسم قومي افراطي دانست كه همان‌ طور كه عرض كردم حتي مي‌تواند از دل آن فاشيسم بيرون بيايد است. بايد اجازه دهيم همه‌ي زبان‌هاي محلي ما كه جزئي از زبان‌هاي ايراني است و همه ذيل زبان‌هاي هند و اروپايي قرار مي‌گيرند، مسير خود را بدون پروژه‌سازي طي كنند. زبان كردي كه اصولاً پيوند وثيقي با ايران و زبان فارسي دارد. سياسي كردن زبان كردي ظلم در حق بعد فرهنگي و زيبايي شناسانه زبان است، بايد سعي كنيم كاركرد زبان را تقويت كنيم؛ سياسي كردن و طرح مسائلي چون پروژه بودن تضعيف زبان قومي با توسعه ‌يافتگي و فرهنگ‌سازي و ايجاد بسـ*ـترهاي مناسب براي رشد فرهنگي در كرمانشاه سازگار نيست.
بايد توجه كنيم كه هويت كرمانشاه از گذشته تاكنون هويت مركبي است. حالا شايد خيلي از دوستان صحبت مرا بشنوند و نقد كنند و من آماده پذيرش تركش‌ها هستم. ولي هويت شهر كرمانشاه مركب است كه از يك طرف محصول زيست اقوام، ايلات و عشاير كرد زبان بوده و از طرفي محصول حضور اقوامي از مناطقي مانند اصفهان، اراك و مناطق مختلف جغرافيايي ايران است كه بنا بر موقعيت جغرافيايي كرمانشاه، براي زندگي، فعاليت اقتصادي و... به كرمانشاه آمده‌ يا رفت‌وآمد داشته‌اند.
كرمانشاه در حدود 200 سال سابقه شهرنشيني دارد، شروع شهرنشيني محصول پيوند اين 2 عنصر بوده است يعني عنصر ايلات و عشاير كلهر، سنجابي، گوران، باباجاني و لك و حتي از كردستان و لرستان به كرمانشاه مهاجرت كرده‌اند، از طرفي ديگر تجار، فعالان اقتصادي كه از گذشته به دنبال تجارت با عراق، تركيه و حتي حلب بوده‌اند در اين شهر سكني گزيده‌اند كه فارس زبان بوده‌اند. در نتيجه هويت كرمانشاه از تلفيق 2 هويت با دو زبان كردي و فارسي است؛ تازه در كردي هم تنوع وجود دارد از كرد مناطق پاوه و جوانرود و ثلاث تا لك‌ها. اين را مي‌خواهم عرض كنم نمي‌توانيم به اين مسئله دامن بزنيم چرا در كرمانشاه فارسي صحبت مي‌كنند، در گذشته هم همين بوده است. تا جايي كه مي‌دانم و مطالعه كردم اين مسئله تاريخي و در 200 سال اخير اين گونه بوده است. حالا اين كه ارجاع مي‌دهند به سياحي كه مي‌گويد من وقتي وارد كرمانشاه شدم تعداد محدودي به زبان فارسي صحبت مي‌كردند آن هم كساني كه در نهاد حكومتي يا استانداري كار مي‌كردند، اين سنديت تاريخي ندارد و صد درصد غلط است. سابقه شهرنشيني كرمانشاه كه به 200 سال پيش برمي‌گردد از اصفهان، شيراز، اراك، آذربايجان و... در كرمانشاه تاجر حضور داشته است. اين‌ها از مناطق مختلف به كرمانشاه آمده‌اند، به زبان فارسي حرف زده و زندگي كرده و بازارهاي كرمانشاه را توسعه داده‌اند. معماري قديم كرمانشاه، محصول همين مهاجريني است كه از مناطق مختلف به كرمانشاه آمده‌اند، كرمانشاه به لحاظ هويتي تركيبي از ايلات مختلف كرد، لك و حتي ترك‌هاي سنقر و فارس زبانان است كه براي تجارت و اقتصاد و سكونت به كرمانشاه آمده‌اند.

منبع: ایرنا


ناسيوناليسم قومي و جريان‌هاي قوم ‌گرا

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا