خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قومیت و قومگرایی همواره مولفه مهمی در بررسیها و تحقیقات اجتماعی و سـ*ـیاسی محسوب میشود که از تفاوتهاینژادی ناشی میشود. نابرابری قومی وتنوع قومی فینفسه یک تهدید محسوب نمیشود و در صورتیکه دریک جامعه عادی تلقی گردد و خودمبنای تشکیل دهنده آن جامعه شمرده شود میتواند فرصت شکوفایی اجتماعی را نیز فراهم نماید. امنیت ملی و مشارکت سـ*ـیاسی در جوامع و رابـ*ـطه آن با قومیتها بسیار مهم تلقی میگردد. هرچه احساس «خودی بودن» در قومیتها بیشتر باشد مشارکت سـ*ـیاسی آنان بیشتر و ضریب امنیت ملی بالاتر خواهد بود و عکس آن نیز میتواند صادق باشد. فرایند جهانی شدن و گسترش ارتباطات نیز این وضعیت را دگرگون و پیچیده ساخته است و آن هم نیز بر احساسات قومگرایانه و امنیت ملی جوامع تأثیر بسزایی گذاشته است.

این پژوهش، در صدد پاسخگویی به این پرسش اصلی میباشد که نابرابریهای قومی چه نقشی در امنیت ملی کشورها دارد؟ فرضیهایکه مطرح میگردد این است که نابرابریهای قومی تأثیر بسیاری در کاهش مشارکت سـ*ـیاسی اقوام و ضریب امنیت ملی کشورها دارد. مشارکت سـ*ـیاسی اقوام باعث افزایش درک سـ*ـیاسی، مسئولیتپذیری و تقویت حس تعهد آنان نسبت به حکومت میگردد.

واژگان کلیدی: قومیت، نابرابریهای قومی، جهانی شدن، مشارکت سـ*ـیاسی، امنیت ملی.





مقدمه

حضور فرهنگی اقوام همواره موجب زایش و پویایی فرهنگی کشورها شده است. اما گاهی به دلیل متغیرهای تاثیرگذار اجتماعی سـ*ـیاسی و اقتصادی تنشها و مشکلاتی در سراسر دنیا به وجود آمده است. یکی ازعوامل تاثیرگذار بر گروههای قومی هر کشور، سیاستها و رویههای حکومتی آن کشور است، زیرا میتواند موجبات همبستگی ملی یا بالعکس تضعیف آن فراهم نماید. آنتونی الیت تاکید میکند که ملل مدرن شیوه همکاری گروههای قومی با یکدیگر را توسعه داده و کارامد ساختهاند به این ترتیب با استفاده از نظام آموزشی جدید، قومگرایی را به ناسونالیسم قومی تبدیل کرده اند(اسمیت، 1983: 29). امنیت ملی مفهومی استکه پس از پیدایش دولتها مورد توجه اندیشمندان قرارگرفت. تا پیش ازآن واژه امنیت مورد توجه بود و جست وجوی امنیت، مهمترین نیاز هرجامعه، خواه یک طایفه یا قبیله و چه قوم یا کشور بوده و خواهد بود. «امنیت ملی یعنی دستیابی به شرایطیکه به یک کشور امکان میدهد از تهدیدهای بالقوه یا بالفعل خارجی و نفوذ سـ*ـیاسی و اقتصادی بیگانه در امان باشد و در راه پیشبرد امر توسعه اقتصادی، اجتماعی و انسانی و تامین وحدت و موجودیت کشور و رفاه عامه فارغ از مداخله بیگانه گام بردارد» (روشندل، 1388: 14-13). امنیت یک رشته بین رشتهای و فرا بخشی میباشد که با عمکرد یک دستگاه خاص به وجود نمیآید. بلکه مجموعهای از دستگاهها و هماهنگی بین آنهاست که امنیت مطلوب را به وجود میآورد، در غیر این صورت امنیت پایدار در جامعه پدید نمیآید.

تاقرن بیستم تنوع قومی مشکلات زیادی را برای امپراتوریها دربر داشت. هدف اصلی دولت- ملتها وحدت سـ*ـیاسی و اجتماعی بود. در تئوریها دولت- ملتها و تنوعات قومی نقطه مخالف یکدیگر بودند و در بسیاری از موقعیتها دولت- ملتها تلاش میکردند تا با حذف قومیتها و ایجاد محدودیت برای آنها مشکلات را حل نمایند. از نمونههای قابل توجه میتوان از سـ*ـیاست نازیها علیه یهودیان در جنگ جهانی دوم و اخراج اعراب و سرخ پوستان شرق از کشورهای تازه استقلال یافته آفریقایی در دهه 1960 یاد کرد. یکی از بحرانهای بسیار مهم که هم اکنون در خاورمیانه وجود دارد بحران قومی در کشورهای چند قومیتی و بروز نوعی خاصگرایی قومی میباشد. اختلافات عمیق قومی و حتی مذهبی یکی دیگر از تهدیدهای غیرنظامی است که تمامیت ارضی و حتی مشروعیت رژیمها را مورد تهدید قرار میدهد. در دنیای جهانی شدنهای امروز با تکیه بر توسعه و اقتدار ملی میتوان بازیگر صحنه جهانی بود. به همین علت یکی از نگرانیهای عمده سیاستگذاران و طراحان افکار عمومی در منطقه خاورمیانه درگیریهای قومی است. تنها وجودگروههای قومی فینفسه مشکل ایجاد نمیکند، بلکه مبارزات آنها برایحق تعیین سرنوشت و استقلال باعث بیثباتی میشود. واژه قومیت در خاورمیانه تداعی کننده معنای خاصی است. این واژه درخاورمیانه واژهای نو تلقی میشود و با درگیریها و تنشهای داخلیکشورها پیوند خورده است. قومیت عنصر مهمی در سـ*ـیاست و هویت منطقه محسوب میشود. با رنگ باختن برخی از هویتها و ایدئولوژیهای مربوط به آنها، هویتهای جدیدی برای پرکردن خلاء و بحران ایدئولوژیکی در منطقه ظهور کردهاند.

بعد از جنگ سرد همواره شاهد منازعات قومی بودهایم که این امر تهدیدی برای امنیت ملی کشورها محسوب میشد. امروزه هم نابرابریهای قومی و عدم پاسخگویی به نیاز اقوام مختلف در هر جای دنیا میتواند موجب تشدید درگیریها و خشونتها شود. علاوه بر این، تنشها همواره مورد توجه قدرتهای بزرگ بینالمللی قرار داشته است و این قدرتها به روشهای گوناگون در تلاش برای اعمال نفوذ خود و تحمیل منافعشان بودهاند. بنابراین لزوم توجه به این مهم و سیاستگذاریهای درست و مشخص میتواند تنشها را کاهش داده و امنیت ملی را به ارمغان آورد.

در مقاله حاضر ابتدا تعاریفی از قومیت و ویژگیهای قومی بیان گردیده و سپس دیدگاههای تئوریک درباب قومیت و گرایشهای قومی مطرح و در قسمت بعدی به جهانیشدن پرداختهایم، زیرا جهانی شدن بعنوان یک پدیده مسلط و غالب توانسته مرزها و جغرافیای وسیعی را با سرعت هر چه تمامتر در نوردیده و حکومتهایملی و اقتدارگرای داخلی را تضعیف نماید. ازسوی دیگر جهانیشدن و پدیده جهان گستری فرهنگهای بومی و قبیلهای را تحت تاثیر قرارداده و با اطلاع رسانی سریع درتمام نقاط دنیا باعث تحول و تغییر در اندیشهها، افکار و باورهای موجود در این نقاط گردیده است. در این میان یکی از پدیدههایی که به نحوی احیای دوباره خودش را هم مدیون و مرهون جهانی شدن میداند و هم در مقابل توسعه و پیشرفت جهانی شدن از خود مقاومت نشان میدهد قومیت و قومگرایی میباشد. هرچند قومگرایی تاریخ بس طولانیتر و قدیمیتر از پدیده نوظهوری بنام جهانیشدن را دارا میباشد، اما با توجه به جهانشمولی و قدرت رو به گسترش اندیشه جهانیشدن قومیت و قومگرایی نیز همانند بسیاری دیگر از پدیدهها و ایدئولوژیهای موجود تحت تاثیر جهانیشدن قرار گرفته است. بنابراین در این مقاله سعی گردیده تا ابتدا به قومیت و ویژگیهای قومی پرداخته شود و سپس تاثیرپذیری قومیت از جهانی شدن و ارتباط این دو مفهوم مورد بررسی قرار گیرد. سپس به بیان تعاریفی از مشارکت سـ*ـیاسی و امنیت ملی پرداخته و نقش مشارکت سـ*ـیاسی اقوام بر امنیت ملی مورد بحث قرار گرفته است. زیرا آنچه باعث قوام، انسجام و پویایی یک جامعه میگردد، نگرش و درک صحیح از امنیت ملی کشور است. به همین دلیل است که معمای امنیت در طول تاریخ بشری به مثابه بنیادیترین و حیاتیترین هدف نظامهای سـ*ـیاسی، همواره سایه سنگین خود را بر خطمشیها، سیاستها، تصمیمگیریها، رهیافتها و راهبردهای داخلی، منطقهای و بینالمللی در کشور افکنده است. از آن جایی که امنیت ملی دارای مولفههای مختلفی همچون امنیت اقتصادی، نظامی، سـ*ـیاسی، اجتماعی و فرهنگی است، درصورتیکه یکی ازمولفهها را خطری تهدید نماید، امنیت ملی به خطر میافتد، زیرا امنیت ملی کلیتی غیر قابل تفکیک است. بیتردید یکی از مهمترین و موثرترین عوامل برقراریوفاق، اقتدار و ارتقا ضریب امنیتملی «مشارکتمردمی» درصحنههای گوناگون ملی است. مشارکت مردمی در واقع تجلی مشروعیت حاکمیت و ضامن تامین و ثبات است. زیرا مشارکت مردمی میتواند به مثابه موثرترین و مناسبترین پشتوانه جهت حل و فصل معضلات و بحرانهای سـ*ـیاسی- اجتماعی و امنیتی مورد استفاده قرار گیرد و هر دولتی که بتواند جلوههای بیشتری از همکاری و همدلی تودههای مردمی را در ابعاد مختلف سـ*ـیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به خصوص در دفاع از کشور و حکومت در مقابل تهدیدات داخلی و خارجی جلب نماید میتواند در جامعه بینالمللی از اعتبار، شخصیت وموقعیت رفیعتری برخوردارگردد(شعبانی، 1380: 4). درپایان،فرضیه مورد نظرکه بررسی نقش نابرابریهای قومی روی امنیت ملی میباشد مورد تبیین قرار میگیرد. این نوشتار بر اساس روش اسنادی و کتابخانهای و مطالعه منابع و اسناد مکتوب بررسی شده است.


نابرابری‌های قومی و امنیت ملی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
مفاهیم نظری

قومیت

باوجود وسعت یافتن مباحث تئوریک و راهبردی مرتبط با قومیت، قومگرایی و منازعات قومی، امروزه این مفاهیم به لحاظ معنایی دامنه گسترده، وسیع و مبهمی یافتهاند. اصولاً قومیت و گروههای قومی، مفاهیمی مبهم و اختلاف برانگیز است که درباره تعریف دقیق آنها توافقی وجود ندارد، همچنین باید به این نکته اساسی توجه کرد که اصولاً تعریفهای معمول از قومیت و گروه قومی با توجه به تجربه تاریخ ایالات متحده امریکا ارائه شده است. از این رو نمیتوانیم از قومیت و گروه قومیکه دارای تعریف، بار تاریخی و جغرافیایی خاصی بوده به عنوان مفاهیمی تاریخی و جهانشمول استفاده کرد و گفت هرجا که میان اقشار جمعیت از لحاظ مذهبی و زبانی، اختلافی وجود داشته باشد در آنجا مشکل قومیت و گروههای قومی وجود دارد. با توجه به این مشکلات «اشنایدر» تاکید میکند که گرایش به سوی تعمیم واژه قومی هم چنان مشکل آفرین است و نتیجه میگیرد که «واژه آن چنان معانی پراکنده فراوانی به خود گرفته است که بهتر است به طور کلی از کاربرد آن صرف نظر کنیم»(احمدی، 1378: 33-32).

در تعاریف ذهنی، قومیت یک احساس هویت قومی است و شامل موضوع، سمبل و رموزی است که به خلق پیوستگی درونی و تمایز گذاشتن میان خود از دیگر گروهها کمک میکند. ازاین منظر موضوعاتی مانند نسب، تولد و احساس خویشاوندی برای اعضای گروه مهم تلقی میشود(Brass, 1991: 19).

دیوید رابرتسون در تعریف قومیت میگوید: قومیت عبارت است از ترکیب پیچیده ویژگیهای فرهنگی، نژادی و تاریخیکه با آن جوامع به خانوادههای سـ*ـیاسی مجزا و احتمالا خصمانه تقسیم میشوند (Robertson, 1993: 169).

از دیدگاه توماس هیلاند، قومیت بعدی از روابط اجتماعی بین کسانی است که خود را از نظر فرهنگی متمایز از اعضای دیگر گروههایی میپندارند که با آنها حداقلی از ارتباطات منظم دارند. قومیت همچنین یک هویت اجتماعی است. به نظر او مشخصههای گروه قومی عبارتند از:

- تصور برخورداری از ریشه و تاریخ مشترک؛

- ادعای داشتن سرنوشت معین و متمایز از دیگران؛

- دارا بودن ابعاد از فردیت فرهنگی جمعی؛

- احساس همبستگی جمعی منحصر به فرد(Hylland, 1993: 17).

در این میان تعریف آنتونی اسمیت دارای کاربرد بالایی است: «قوم عبارت از یک جمعیت انسانی مشخص با یک افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگی، پیوند با یک سرزمین تاریخی یا وطن و میزانی ازحس منافع و مسئولیت است» که عناصر محوری هویت، اعتقاد، آگاهی و فرهنگ مشترک را داراست(اسمیت، 1377: 186).


نابرابری‌های قومی و امنیت ملی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قوممداری

قوممداری، به معنای تمایل به درنظر گرفتن روشهای فکری و رفتاریگروه خود به عنوان معیارهای عام است. برای این مفهوم دو وجه میتوان قائل شد: یکی تمایل فرد نسبت به درون گروه است که در حالت قوممداری شدید، فرد گروه خود را با فضیلتتر و برتر میبیند و ارزشهایگروه خودش را ارزشهای عام تلقی میکند و وجه دیگر آن، تمایل فرد نسبت به برونگروه است که درحالت قوممداری شدید، فرد برون گروهها را حقیر و پست میشمارد و ارزشهای آنها را طرد میکند و سعی میکند فاصله اجتماعیش را از برون گروهها، حفظ نماید(Gudykunst, 1994: 77).

نکته مهم در مفهوم قوممداری، اعتقاد به فضیلت و برتری قوم خود (درون گروه) است و این امرخود متضمن کوچک شمردن دیگر اقوام (برون گروه) است. یک فرد قوممدار، همواره اولویت را به درون گروه میدهد و به نفع درون گروه قضاوت میکند، به عقیده سامنر «قوممداری، همواره با خوشبینی و افتخار نسبت به خودی و بدبینی و تحقیر نسبت به غریبه، همراه است.» اگر چه بدبینی نسبت به غریبهها ممکن است اکثر مردم را در بر گیرد. «... اکثرمردم از غریبهها خوششان نمیآید و نسبت به آنها احساس خصومت و ترس ابراز میکنند»(Neuliep & McCrosskey, 1997: 385). این ویژگی قوممداریکه فرد همواره اولویت را به درون گروه میدهد و به نفع درون گروه قضاوت میکند ناشی از دیدگاههای قالبی استکه به افراد عضو یک گروه اجازه میدهد حتی با داشتن کمترین اطلاعات به قضاوت درباره دیگران بپردازند. رفتارهای قوممدارانه، غالباً با تاکید بر عناصر هویت قومی مثل زبان، لهجه و مذهب که میراث مشترک قوم نیز به حساب میآیند صورت میگیرد و تاحدی ترسیمکننده مرزهای نمادی و فرهنگی اقوام است.

روابط بین قومی

رابـ*ـطه بینقومی رابـ*ـطه اجتماعی دربین اعضای گروههای قومی است. این رابـ*ـطه شامل «یک مجموعه به هم پیوسته از کنشهای انسانی معنادار»(Weber, 1978: 26-27). در یک زمینه معین است. بر اساس دیدگاه وبری(1384)، هر کنشگر در ضمن کنش خود، کنش دیگران را در نظر میگیرد. اگر چه رابـ*ـطه اجتماعی متضمن این است که معانی محتمل کنش برای کنشگران قابل ادراک باشد، لکن ممکن است درک افراد درگیر رابـ*ـطه، یکسان نباشد. تبعاً اگر معنایکنش برای طرفین قابل درک نباشد رابـ*ـطه اجتماعی مختل و یا منحل میشود و یا ممکن است به سوء تفاهم بینجامد، هرچند الزامی برای وقوع چنین رابطهای وجود ندارد. چهار عنصر سازنده رابـ*ـطه اجتماعی یا نظام کنش متقابل را میتوان از هم تفکیک نمود:

1. مجموعهای از واحدها که با هم کنش متقابل انجام میدهند؛

2. مجموعهای ازقواعد یا دستورالعملها که به جهتگیریهای واحدها و خود کنش متقابل نظم میدهند؛

3. نظام یا فرایند نظم یافته یا الگودار خود کنش متقابل؛

4. محیطی که کنش در آن رخ میدهد و مبادلات نظاممند با آن صورت میگیرد(Parspns, 1977: 163).

چارچوب نظری

تا قبل ازسال 1960 درادبیات و آثار دانشمندان علوم اجتماعی و سـ*ـیاسی به موضوع قومیت و گرایشهای قومی بعنوان یک موضوع مرکزی محوری توجه نشدهاست و درباره آن بعنوان یک موضوع پیرامونی در جریان اصلی توسعه، یا ملتسازی بحث شده است. قومیت بعنوان مبنایی برای کنش فرد، گرد آوردن و متحرک کردن گروههایی از مردم در قالب یک نوع گرایشهای قومیکه برجریانات اجتماعی و سـ*ـیاسی تاثیرگذار میباشد مورد دقت واقع نشده بود. اما از سال 1960 به موازات احیای هویتهای قومی و رشد تعارضاتی که بیشتر برمبنای قومیت شکل گرفته بودند دراقصی نقاط جهان توجه دانشمندان به این حوزه جلب گردید. در واقع این تجدید حیات قومی در تمامی نقاط جهان از کشورهای توسعه یافته صنعتی تا کشورهای درحال توسعه و عقب مانده، دانشمندان را متوجه این نکته ساخت که به جستجوی ساختارهای مشترکی که به ظهور قومیت و عمده شدن آن به عنوان یک مبنای هویت و گرایش قومی میانجامد، بپردازند. در این راستا به دیدگاههای متفاوتی در این موضوع نظر افکنده شد.


نابرابری‌های قومی و امنیت ملی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نظریه «ایسمن»

ایسمن در طرح نظریات خود ضمن تعریف زمینهای که در آن اندیشههای مختلف درباره تاثیر انبساط یا انقباض بر عمده شدن هویتها و همبستگیهای قومی، و به تبع آن بحرانهای قومی دارد، بر نقش و دولت قلمرو معاصر تاکید میکند. به عقیده وی در دنیای معاصر (با وجود اختلافاتی که در قانونهای اساسی دولتها وجود دارد) روش حکومت وکارایی دستگاه اداری و نوع رابـ*ـطه شهروندان و مردم با دولت، نهاد اصلی تعیینکننده ارزشهاست. این دولت استکه قوانین دستیابی به مناصب ومشاغل را دربخشهای مختلف غیرنظامی، نظامی، پلیس، قوه قضاییه و بوروکراسی دولتی و حتی بخش خصوصی تعیین، اعمال و نظارت میکند. دولت تعیین میکند که چه کسانی میتوانند رای دهند، چه کسانی شایستگی برگزیده شدن و ورود به جرگه مقامات حکومتی را دارند، چه کسانی میتوانند از امتیازات آموزشهای سطوح عالی برخوردارشوند، چه زبانی، زباناصلی و رسمی دستگاه دولت ونهادهای آموزشی است. بنابراین از آنجایی که دولت قوانین را تصویب، اجرا و نظارت میکند، ساختارهای دولتی و به ویژه بوروکراسی آن محیطهای مناسبی برای رقابت و تضاد بین گروههایی که جهت به دست آوردن امتیازات تلاش میکنند، پدیدمیآورد. درصورتیکه امکان ورود نخبگان سیاسیکه تعلقات قویدارند، به عرصه این رقابتها فراهم نگردد، هویتهای قومی بعنوان مبنایی برای بسیج سـ*ـیاسی و تعارضات سـ*ـیاسی مطرح خواهد شد. ایسمن عقیده دارد اینها عواملی هستندکه همبستگی قومی را علاقه‌مند و آن را سـ*ـیاسی میکنند، زیرا تعیین سهم توسط دولتهای مدرن طبقبرنامه یا بدونبرنامه اثرات مختلفی برجوامع قومی مختلف دارد. قوانین حاکم بر رقابتها، فرصتها و امتیازات برجوامع قومی بطور نابرابر و گوناگون تاثیرگذار است. در چنین شرایطی افراد در مییابندکه با آنها نه به عنوان فرد، بلکه به عنوان اعضای یک جامعه قومی برخورد شده است و بدین ترتیب طبیعیترین راه را ارتقا و دفاع از امنیت و امکانات اقتصادی خود از طریق انجمنهای قومی مییابند. گروههای قومی که اعضای آن موانع یا تعصباتی در امتیازات و قوانین موجود احساس میکنند، به آسانی توسط نخبگان سـ*ـیاسی بسیج میشوند. ایسمن سه نظریهای را که کوشش میکنند رابـ*ـطه بین گسترش شرایط اقتصادی را با تضاد قومی توضیح دهند، طرح میکند:

الف) گسترش اقتصادی، کنترل تضاد قومی را تسهیل میکند؛

ب) رشد اقتصادی به ویژه در کوتاه مدت، تضاد قومی را تشدید میکند؛

ج) رشد اقتصادی به طور کلی رابطهای با مدیریت تضادهای قومی ندارد(صالحی: 36-35).

ایسمن در نظرات خود در ارتباط با تقسیم دستاوردهای رشد اقتصادی و چگونگی تاثیرآن بر روابط قومی به دو نوع از تقسیمات اشاره میکند:

1. تقسیم درون قومی: نسبی- غیرنسبی به نفع گروههای بهرهمند- غیرنسبی به نفع گروههای غیر بهرهمند؛

2. تقسیم فراقومی:در این تقسیمبندی ایسمن به تاثیریکه توزیع دستاوردهای اقتصادی برعمده کردن شکایات و تعارضات قومی دارا هستند، پرداخته است و بنابراین به این نتیجه میرسد که تاثیر پاداشهای اقتصادی به همان اندازه در میان جوامع چندگانه میتواند ایجاد تضاد و تعارض نماید که در میان جوامع قومی واحد.


نابرابری‌های قومی و امنیت ملی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نظریه تبعیضات قومی «گوبوگلو»

یکی از رهیافتهای نظری در تحلیل وتببین درگیریهای قومی که در میان اندیشمندان روسی و اروپایی از جایگاه بالایی برخوردار است، نظریه گوبوگلو است. براساس این نظریه، خشونتها و درگیریهای قومی در درون دستهبندیهای اجتماعی و منافع اقتصادی- اجتماعی قابل بررسی است. گوبوگلو بیشترین توجه خود را به عناصر و عوامل قومی با دستهبندی اجتماعی، تقسیمات کاری و طبقهبندی اجتماعی معطوفکرده است. وی پدیده غصب موقعیتها و فرصتهای ممتاز اجتماعی توسط گروهقومی مسلط، همچنین تاثیر تبعیض اجتماعی بر اساس ویژگیهای قومی و نژادی را به عنوان کشفهای عمده خود در نظر میگیرد و معتقد است این تفاوتهای اساسی اجتماعی، قومی و طبقاتی قویترین انگیزه را برای وقوع تنشهای بینقومی و درگیریهای آشکار قومی ایجاد میکند. این رهیافت به دنبال آن است تا وقوع چالشها و درگیریهای قومی در آسیا، خاورمیانه و به ویژه اتحاد جماهیر شوروی سابق را در قالب توزیع ناعادلانه فرصتها وتبعیض اجتماعی تبیین نماید. به اعتقاد گوبوگلو درمطالعات و بررسیهای کمیکه در اتحاد شوروی سابق انجام شده به تجزیه و تحلیل توزیع فرصتها پرداخته شده، موضوع تناسب و عدم تناسب میان ساختارهای قومی و اجتماعی مورد تایید قرارگرفته است. برای مثال در مناطق مختلفی به ویژه جمهوریهای شوروی سابق نسبت روسها و اوکراینیها در میان کارکنان ماهر، بخش مدیریت، متخصصان امور بهداشتی و کارکنان آموزش و پرورش در حد قابل توجهی از ملیتها و قومیتهای دیگر بالاتر است. روسها و اوکراینیها در میان متخصصان بخش کشاورزی نیز به طور نامناسبی سهم بیشتری را به خود اختصاص دادهاند. دلایل این توزیع نامتوازن کاملاً آشکار است؛ سـ*ـیاست دولت مرکزی این بود که طرحهای عظیم اقتصادی و نظامی در سراسر اتحاد شوروی را با آوردن پرسنلی از روسیه به انجام برساند. روسها طی مدتی طولانی در سیاستهای آموزش و پرورش نیز نقش اصلی داشتند. چنین رابطهای بین ساختارهای اجتماعی و قومی، در امتداد مرزبندیهای قومی، عامل مهمی در وقوع درگیریهای قومی در اتحاد شوروی بوده است. سرانجام آن که در تجزیه و تحلیل جامعهشناختی خشونتهای قومی ونژادی، مسئله تبعیضهای بینقومی و توزیع ناعادلانه فرصتهای اقتصادی، سـ*ـیاسی و اجتماعی از جایگاه خاصی برخورداراست(همان: 23-22).



نظریه استعمار داخلی «هشتر»

تاکید اساسی هشتر بر این است که همبستگی و بسیج قومی در داخل یک سرزمین در نتیجه تشدید نابرابریهای ناحیهای میان یک مرکز فرهنگی متمایز و پیرامون آن تقویت میشود. هشتر مفاهیم مورد نظر والرشتاین و آندره گوندر فرانک یعنی «محور- پیرامون» را گرفته و آن را از مقیاس جهانی خارج ساخته و در مقیاس واحدهای ملی به کار برده است. نگرانی عمده نخبگان مرکز، حفظ و تداوم وابستگی جمعیتهای پیرامونی درداخل کشور است. درنتیجه، عوامل فرهنگی سـ*ـیاسی میشود و گروههای پیرامون از آنها بعنوان اهرم پایان دادن به سلطه مرکز استفاده میکنند. وقتی یک گروه پیرامونی دارای فرهنگ خاص دریک منطقه جغرافیایی خاص وجود داشته باشد از ادعای تجزیهطلبی یا خودمختاری بعنوان هدف استراتژیک یا اهرم سـ*ـیاسی برای چانهزنی به منظور تقویت موضع خود استفاده میکند. به عقیده هشتر افزایش تعاملات اجتماعی میان گروههای قومی در روند نوسازی و توسعه، ضرورتاً به ایجاد اتحاد ملی و محو همبستگیهای قومی نمیانجامد، بلکه برعکس ممکن است به تعارضات قومی منجر شود. او بنیان تعارض را در نابرابری و توزیع ناهمگون منابع میانمناطق مختلف یک واحد ملی دارای تنوع قومی و فرهنگی است، جستجو میکند. بدین ترتیب دوام همبستگی قومی در جوامع مدرن را در درون مدل "قومیت- عکسالعمل" یا "قومیت- عکسالعملی"طرح میکند. در این دیدگاه همبستگیها و چالشها، عکسالعملهایی هستندکه از جانب یک گروه پیرامونی شکل میگیرد(Nielsen, 1995: 134). نظریه استعمار داخلی از دیدگاههای گوناگون مورد انتقاد قرارگرفته است اما مشکل اصلی این نظریه آن استکه فرض میکند همبستگی و بسیج قومی در مناطقی ظهور میکند که از نظر فرهنگی و اقتصادی، بیش از هر منطقهای محروم میباشند. ظهور کشورهایی چون کانادا، انگلستان و اسپانیا اعتبار این نظریه را زیر سوال برده است. بر طبق این نظریه، نمیبایست شاهد وقوع حوادث آذربایجان در دهه 1320 و ظهور فرقه دموکرات آذربایجان باشیم، چون آذربایجان از بسیاری مناطق دیگر ایران پر رونقتر بوده است. مایکل هشتر بعدها این نظریه را مورد انتقاد قرار داد و نکات ضعف آن را بیان نمود(احمدی، 1376: 13).


نابرابری‌های قومی و امنیت ملی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قومیتگرایی و جهانی شدن

جهانی شدن، واژه رایج دهه 1990 میلادی، یکی از مناقشه آمیزترین موضوعات در علوم اجتماعی است که هر چند در مورد آن بحثهای زیادی صورت گرفته است ولی هنوز تعریف جامع و فراگیر، که در برگیرنده کلیه جوانب این پدیده باشد ارائه نشده است و همچنان پیرامون تعریف آن مشاجرات و ابهامات فراوانی دیده میشود. نو پا بودن مطالعات و نظریهپردازیهای انجام شده درباره جهانی شدن از سویی، و چند وجهی بودن و پیچیدگی این پدیده از دیگر سو، سبب شده تعریفهای عرضه شده از جهانی شدن تنوع بسیار زیادی پیدا کند. به همین دلیل جهانی شدن یکی از مباحث مهم و جنجال برانگیز در دنیای معاصر است که متفکران و اندیشمندان برداشتهای متفاوتی از آن ارائه کردهاند. عدهای آن را پدیدهای با محوریت کشورهای غربی دانستهاند، برخی جهانی شدن را روند مدرنیزاسیون خواندهاند، و بعضی آن را پدیدهای پسامدرن و کاملاً متمایز از دوره مدرن به شمار آوردهاند. بعضی هم با توجه به گستردگی ابعاد جهانیشدن، فشردگی گستره تاثیرگذاری و تاثیرپذیریکنشهای اجتماعی به تبیین این پدیده پرداختهاند.





جهانی شدن

مالکوم واترز جهانی شدن را فرایندی اجتماعی میداندکه در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین میرود و مردم بطور فزاینده ازکاهش این قید و بندها آگاه میگردند(واترز، 1379: 12). از نظر آنتونی گیدنز جهانیشدن وابستگی متقابل فزاینده جامعه جهانی و نیز متراکم شدن زمان و مکان است. در عصر مدرنیته زمان و فضا تهی شدهاند و از آهنگهای خاص زندگی جدا گشتهاند(گیدنز، 1377: 27).

تفاوت دیدگاههای موافق و مخالف تقویت جنبشهای قومی توسط جهانی شدن برخی صاحبنظران اعتقاد به تقویت جنبشهای قومی توسط جهانیشدن دارند وبرخی ازآنها معتقدند این جهانیشدن نیست که تقویت جنبشهای قومی را به همراه داشته است. در ذیل به ذکر برخی از تفاوتهای مطرح شده میپردازیم: موافقان تقویت جنبشهای قومی توسط جهانی شدن معتقدند: «جهانی شدن از سه طریق رشد جنبشهای قومی را بدنبال دارد. در وهله اول جهانیشدن موجب افول حاکمیت توانایی دولتها میگردد. از سوی دیگر روابط فراملی موجود امکان پیشبرد اهداف و خواستهها را به جنبشهای قومی میدهد و در مقابل امکان سرکوبسریع یا خشن آنها ازسوی دولت را دشوارمیسازد. مثلاً جنبش زاپاتیستها توانست با استفاده از این روابط به سرعت خود را به یک جنبش جهانی تبدیل سازد. همچنین برخی پیامدهای جهانی شدن موجب بروز تشدید حساسیت قومی میگردد. مثلاً جنبش بومیان هاوایی از حساسیت نسبت به تخریب جنگلهای آمازون آغاز شد»(شولت، 1382: 210).

جهانی شدن به ویژه بعد از فروپاشی شوروی با ایجاد فرصت مناسب برای ورود به عرصه اقتصادی، فرهنگی و سـ*ـیاسی ازطریق جهانی شدن اقتصاد و فرهنگ، اقوام را برای شناساندن هویت خود و همچنین دسترسی به منابع اقتصادی برانگیخته است. جهانی شدن با نفوذپذیری مرزها و کاهش اقتدار دولت این فرصت مناسب را تشدیدکرده چنانچه از سیطره دولتها برقومیت کاسته شده و دولتها را به چانهزنی با گروههای قومی وا داشته است. آشتی ملی در تاجیکستان، کنگو، اندونزی، و ... نشانههایی از ضعف دولت است(قوام، 1382: 317-314). ناتوانی دولتهای ملی بویژه کشورهای جهان سوم درانجام تکالیف قانونی مانند برقراری نظم و امنیت، افزایش قدرت نیروهای فراملی و نهادهای بینالمللی و حرکت جامعه جهانی از هویت سـ*ـیاسی به سوی هویت فرهنگی- تمدنی عواملی است که سبب شده هویتخواهیهای قومی تقویت گردد(مقصودی، 1382: 210).

در نقطه مقابل این دیدگاه عدهای معتقدند که علیرغم کاهش نقش دولتها، آنها همچنان اصلیترین بازیگران صحنه جهانی هستند و هیچ کدام از نهادهای فراملی و فروملی نمیتوانند انحصار مشروع قدرت را به دست بگیرند(احمدی، 1381: 29). همچنین معتقدند در مورد ارتباط جهانی شدن و رشد قومیتها اغراق شده و نقش دیگر بازیگران مانند ساختار نظام بینالملل و قدرتهای بزرگ نادیده گرفته شده است درحالی که بسیاری ازجنبشهای قومی با مداخله بیگانگان و کمکهای آنان است که رشد و گسترش مییابد(همان: 30).

تامل در دیدگاه دو گروه فوق نشان میدهد که نمیتوان به سادگی یکی از نظرات را به نفع دیگری کنار نهاد زیرا پدیدههای اجتماعی تک بعدی و ساده نیستند که بتوان در مورد آنها به راحتی نظر داد. به نظر میرسدکه نظرات گروه دوم به واقعیت نزدیکتر است، زیرا جهانیشدن موجب رشد وحدت و تحکیم بیشتر روابط شده است و این مسئله با قومگرایی در تضاد آشکاری قرار دارد. همچنین دوران هویتهای واحد به سرآمده است و سعی اکثرجوامع برگرد هم آوردن و اتحاد اقوام مختلف میباشد. درجهان امروزی هر چه بیشتر بر هویت خویش تاکید کنیم و هر چه نسبت به قوم، دین و یا گروه خاصی متعصب باشیم، بیشتر آسیبپذیری خویش را نشان خواهیم داد(شایگان، 1384: 133).


نابرابری‌های قومی و امنیت ملی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
در نقطه مقابل این دیدگاه عدهای معتقدند که علیرغم کاهش نقش دولتها، آنها همچنان اصلیترین بازیگران صحنه جهانی هستند و هیچ کدام از نهادهای فراملی و فروملی نمیتوانند انحصار مشروع قدرت را به دست بگیرند(احمدی، 1381: 29). همچنین معتقدند در مورد ارتباط جهانی شدن و رشد قومیتها اغراق شده و نقش دیگر بازیگران مانند ساختار نظام بینالملل و قدرتهای بزرگ نادیده گرفته شده است درحالی که بسیاری ازجنبشهای قومی با مداخله بیگانگان و کمکهای آنان است که رشد و گسترش مییابد(همان: 30).

تامل در دیدگاه دو گروه فوق نشان میدهد که نمیتوان به سادگی یکی از نظرات را به نفع دیگری کنار نهاد زیرا پدیدههای اجتماعی تک بعدی و ساده نیستند که بتوان در مورد آنها به راحتی نظر داد. به نظر میرسدکه نظرات گروه دوم به واقعیت نزدیکتر است، زیرا جهانیشدن موجب رشد وحدت و تحکیم بیشتر روابط شده است و این مسئله با قومگرایی در تضاد آشکاری قرار دارد. همچنین دوران هویتهای واحد به سرآمده است و سعی اکثرجوامع برگرد هم آوردن و اتحاد اقوام مختلف میباشد. درجهان امروزی هر چه بیشتر بر هویت خویش تاکید کنیم و هر چه نسبت به قوم، دین و یا گروه خاصی متعصب باشیم، بیشتر آسیبپذیری خویش را نشان خواهیم داد(شایگان، 1384: 133).

تجربه تاریخی و فرآیندهای جهانی نشان میدهد که موجودیت ملتها و دولتهای ملی همواره از دو سو به چالش کشیده میشود. یکی از ناحیه تهدیدات خارجی کشورها و ملتهای دیگر و دیگری از ناحیة بیدار شدن هویتهای خرد و درتعارض قرار گرفتن این هویتها با هویت کلان ملی همانگونهکه اسمیت میگوید: «اکثر دولتهای ملی در سراسر دو قرن گذشته 19 و 20 هر چند به شکلی محدود، با چالشهای قومی، مذهبی و منطقهای مواجه بودهاند».

این مسائل تا آنجا که به عواملی چون فرآیندهای بینالمللی و ایدئولوژیهای رقیب ناسیونالیسم ملی همچون جهانیشدن و ایدئولوژیهای قومگرایانه مربوط میشود، فرآیند همبستگیملی با چالشهایجدی مواجه شدهاست. ایدئولوژیهای قومگرایانه با تأکید برمفاهیمی همچون تبعیض و ستم ملی از یک سو و بزرگ نمایی خطر اضمحلال فرهنگهای خرد در فرهنگ کلانتر ملی ازسوی دیگر در تلاشی برای ایجاد شکاف درهمبستگی ملی وعناصر وحدتآفرین آن بودهاند. غیریتسازی میان اقوام و تأکید برتمایزات ازخصایص این ایدئولوژیهاست. با توجه به خصوصیات قومگرایی و احیای مجدد این پدیده توسط اطلاعرسانی و پیشرفت تکنولوژیهای معلوماتی در فضای جهانی شدن به این نتیجه میرسیم که دیگر حکومتهای تک قومی و نایده گرفتن اقوام کوچک و خرده فرهنگهای موجود در جوامع جوابگو نخواهد بود. بنابراین اگر حکومتهای ملی بخواهند به حیات سـ*ـیاسی خود در فضای جهانی شدن ادامه دهند راهی جز ایجاد یک حکومت مشارکتیکه بتواند تمامی اقوام موجود دریک کشور را راضی نگه داشته و ادامه حیات سـ*ـیاسی را در فضای دموکراتیک و تکثر قومی و فرهنگی تامین نماید، نخواهد داشت.



مشارکت سـ*ـیاسی و نقش آن در امنیت ملی

مشارکت

مشارکت یک حق انسانی استکه به لحاظ ارزشی و آزادسازی و اعتماد به خویشتن انسان و ازنظر ابزاری به بسیج و نقشآفرینی تودههای انسانی در فرایندهای علمی حیات اجتماعی منجر میشود. مشارکت بخش جوهری و اساس رشد انسان است و آن توسعه خود اعتمادی، ابتکار، سربلندی، فعالیت، مسئولیتپذیری و تعاون اجتماعی است. بدون چنین توسعه و تحولی در درون مردم تلاش و اقدام برای امحا فقر و توسعه نیافتگی اگر غیر ممکن نباشد حداقل مواجه با مشکلات عدیدهای خواهد بود.



مشارکت سـ*ـیاسی

مشارکت از آن دسته واژههای مورد استفاده در فرهنگ علوم اجتماعی است که ضمن برخورداری از تنوع مصادیق از نظر مفهومی دچار ابهام نیست. محسنیتبریزی تعاریف گوناگونی را برای مشارکت متصور است که دو مورد آنها عبارتند از: فرایندی سیستماتیک که در آن کارکرد اجزاء و عناصر متشکله سیستم به بقا و دوام و تعادل کل سیستم منجر میشود. تقبل آگاهانه امری در شکل همکاری یا میل و رغبت و نیاز به هدف در زندگی اجتماعی»(محسنیتبریزی، 1375: 92). در دایرهالمعارف بینالمللی علوم اجتماعی مشارکت سـ*ـیاسی عبارت است از: «مشارکت سـ*ـیاسی فعالیت داوطلبانه انحصاری جامعه درانتخاب رهبران، شرکت مستقیم و غیر مستقیم در سیاستگذاری عمومی است». هانتینگتون و نلسون تعریف مشارکت سـ*ـیاسی را چنین بیان میکنند: «مشارکت سـ*ـیاسی کوششهای شهروندان غیر دولتی به منظور تاثیر نهادن بر سیاستهای عمومی است»(حسنی، 1383: 151).


نابرابری‌های قومی و امنیت ملی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
امنیت ملی

اگرچه اعتقاد براین استکه ماهیت مبهم، چندلایه و پیچیده امنیت ارائه تعریفی فراگیر و پذیرفته شده همگانی را دشوار میسازد، لازم است پس از بیان اجمالی تعاریف مختلف؛ تعریف برگزیده امنیت ملی و مولفههای آن بیان شود. استانلی هافمن امنیت را عبارت ازحمایت یک ملت از حمله فیزیکی و مصون و محفوظ نگه داشتن فعالیتهای اقتصادی آن از جریانهای ویران کننده بیرونی تعریف میکند. به نظر ژولکومبان، امنیت واقعاً چیزی بیش از تامین و تحفظ وطن مردم و حتی سرزمینهای ماورای دریاهای متعلق به آنان معنی میدهد. امنیت کسب اعتبار و احترام جهانی، تامین منافع اقتصادی مردم و هر چیز دیگر است که شان و حیات ملت را میسازد. جان مارتس معتقد استکه امنیت آزادی نسبی از تهدیدهای آسیب رساننده است. والتر لیپمن در تعریف امنیت ملی میگوید: یک ملت در شرایطی در امنیت است که خطر از بین رفتن ارزشهای انسانی و تقاضای آنها مبنی بر اجتناب از جنگ وجود نداشته باشد و قدرت حفظ آنها را از طریق پیروزی درجنگ دارا باشد. جوزف نای در تعریف امنیت ملی مینویسد: امنیت ملی عبارت است از تامین و تضمین استقلال عمل اجتماعی، میزانی از موقعیت سـ*ـیاسی، تضمین بقای فیزیکی افراد در داخل مرزهای ملی و بهرهمندی مورد انتظار از رفاه اقتصادی درسطح حداقل. با توجه به تعاریف متنوع فوق میتوان گفت: «امنیت ملی عبارت است ازتوانایی جامعه درجهت تامین و صیانت از موجودیت فیزیکی، زیستی ومعیشتی، فرهنگی و ارزشی مردم و سرزمین و ارتقا و بهینهسازی آن و تعقیب و تضمین منافع ملی در دوران جنگ و صلح در قبال تهدیدهای داخلی و خارجی». از این تعریف برمیآید که امنیت ملی واجد ابعاد دوگانه سلبی و ایجابی است. در بعد سلبی به نفی، رفع و تقلیل تهدید و دربعد ایجابی به ارتقا و بهینهسازی وضعیت زیست بوم جوامع از نظر اقتصادی، فرهنگی، نظامی و سـ*ـیاسی اشاره دارد. به علاوه از رویکرد نرمافزاری تهدیدها صرفاً واجد ماهیت نظامی و منبعث از محیط خارجی متاثر نیست بلکه تهدیدها اشکال مختلف سـ*ـیاسی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی نیز به خود میگیرد و درمحیط داخلی نیز ریشه دارد. از این منظر میتوان همنوا با مک نامارا امنیت ملی را توسعه پایدار همه جانبه و متوازن تعریف میکرد(حسنپور، 1382: 84-83). مهمترین اهداف عمده امنیت ملی عبارتند از:

1. حفظ استقلال و تمامیت ارضی؛ 2. تحقق رفاه مردم و ثبات کشور؛ 3. حفظ و اشاعه ارزشهای ملی و اقتصادی؛ 4. فراهم کردن امکانات فراغت خاطر نسبت به تهدیدهای احتمالی(روشندل، 1388: 14-13).



مولفههای امنیت ملی

با توجه به ماهیت چند وجهی امنیت ملی مولفههای آن به شرح زیر است:

1. بعد نظامی:بعد نظامی امنیت ملی بر مساله حفاظت مستقیم فیزیکی از قلمرو دولت، جان و مال ساکنان آن ازطریق تدارک، انباشت وتجهیز مناسب وکارامد نیروهای مسلح، تدوین دکترین موثر و پویای نظامی، توان تشکیل اتحادیه مناسب و گردآوری حلقهای از هم پیمانان استراتژیک و تاکتیکی، اعمال بازدارندگی موثر و پویای نظامی، به منظور اجتناب از وقوع جنگ دلالت دارد و از بعد داخلی به تشکیل و تجهیز نیروهای انتظامی- امنیتی برای مقابله با گروههای سـ*ـیاسی برانداز و غیرقانونی و جرایم سازمان یافته و بزهکاریها و ناهنجاریهای اجتماعی اشعار دارد.

2. بعد اقتصادی: بعد اقتصادی شامل قابلیت و قدرت رقابت اقتصادی و موفقیت در بازارهای بینالمللی. دسترسی به منابع مالی و بازارهای لازم برای حفظ سطوح قابل قبول از رفاه و قدرت دولت است. به عبارت دیگر امنیت ملی در بعد اقتصادی عبارت است: از ارتقای قابلیت پاسخگویی نظام سـ*ـیاسی به مطالبات معیشتی و رفاهی مردم و ارائه دادههای مناسب یا نهادهها، ایجاد موازنه بین تولید و مصرف، تامین سطح قابل قبول اشتغال و کنترل میزان تورم و حفظ و افزایش ارزش پول ملی.

3. محیط زیست و منابع: در این بعد امنیت ملی بر حفظ و افزایش دسترسی به منابع ملی حیاتی به خصوص منابع غیرقابل جایگزین و مواد معدنی استراتژیک و سوختهای فسیلی و ازطرف دیگر برکاهش آلودگی و کیفیت محیط زیست و حفظ و ارتقای شرایط در محیط محلی و جهانی دلالت دارد.

4. بعد اجتماعی- فرهنگی:به معنی قابلیت حفظ الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، مذهب، هویت و عرف ملی با شرایط قابل قبولی ازتحول میباشد. دراین بعد مساله یکپارچگی زیربنای اجتماعی- فرهنگی سیستم مدیریت امنیتی را تشکیل میدهد و اقدامات و دیدگاههایی که تمامیت ارزشی، اعتقادی و سنتها و هویت وحدتبخش جامعه را نفی یا کم رنگ کند به مثابه تهدید امنیتی تلقی میشود.

5. بعد سـ*ـیاسی:امنیت سـ*ـیاسی ناظربه ثبات سازمانی دولتها، سیستمهای حکومتی و ایدئولوژیهایی است که به آنها مشروعیت میبخشد(بوزان، 1378: 34). بنا بر نظر آزر و مون سه مولفه مشروعیت، یکپارچگی و توان سیاستسازی اجزای تشکیل دهنده نرمافزار مدیریت امنیتی هستند(آزر ومون، 1379: 116). تحصیل مشروعیتسیاسی معمای امنیت ملت یا دولت را حلکرده، با محقق ساختن همپوشانی آن دو امنیت رژیم سـ*ـیاسی و ملت را از یکدیگر تفکیکناپذیر میسازد.


نابرابری‌های قومی و امنیت ملی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
تأثیر نابرابریهای قومی برامنیت ملی

منظور از مسأله قومی، وضعیتی است که در آن کل اقوام یا بخشی از اقوام کشور در احساس گرایش یا عمل نسبت به ملت، کشور و احساس تعلق به آن دچار بیتفاوتی یا مخالفت شدهاند و در عوض بر ویژگیهای خود تأکید گذارده و خواهان درجاتی از واگرایی هستند.

درسطوح کلان و ملی تفاوتهای میان اقوام گوناگون تشکیل دهنده ملت میتواند برای همبستگی و هویت ملی حادثه آفرین باشد. در راستای اهداف و استراتژیهای ملی و وظایف سازمانیکلان به نام دولت باید از نو سازماندهی و هدایت شده و تهدید مذکور به فرصت تبدیل گردد. امریکه الگوی مدیریت نوینی را در عرصه انسجام ملی ایجاب می کند.

بیشک ضعف یا ناکامی کشورها در یکپارچهسازی گروههای اجتماعی گوناگون و تبدیل آنها به نیروهای سـ*ـیاسی- اجتماعی متحد، تهدیدات جدیدامنیتی را به همراه میآورد؛ زیرساختهایکلان سـ*ـیاسی را پاره پاره کرده و به تضعیف توان سیاسیسازی و قابلیت پاسخگویی نظام سـ*ـیاسی میانجامد.

احساس هویت اجتماعی، زبان، تربیت، مذهب، هنر و علوم از ویژگیهای فرهنگ ملی است و موجب گسترش ناسیونالیسم میگردد. در شرایط ناگهانی جهان مدرن، مردم به نزدیکترین فرهنگ اجتماعی و قومی در رویارویی با محرومیت در سـ*ـیاست و منافع اقتصادی روی میآورند. این امر بازگشت به شیوه قدیمی نیست، بلکه شیوه بسیارمدرنی برای حفاظت ازمنافع گروهی و شخصی است. درسیاست، انتظارات و توانائیهای مردم تغییر مییابند و ناسیونالیسم نتیجه این میزان تغییر است.

در واقع برخلاف رویکرد سنتی و حاکم درگذشته که در امنیت ملی بر تهدیدات خارجی و ماهیت نظامی تأکید داشت، در برداشت نرمافزاری بیشتر برنقش عوامل داخلی شامل عوامل اقتصادی،کارآمدی، روابط دولت- ملت (مشروعیت)، یکپارچهسازی ملتسازی (Nation- Building) و ... تأکید میشود. برخی از صاحبنظران با نفی یک سویهنگری در مطالعات امنیتی و تأکید بیش از اندازه آن بر بعد سختافزاری امنیت، ضرورت توجه به بعد نرمافزاری را گوشزد کردهاند. به نظر آنان مشروعیت، یکپارچگی و توان سیاستسازی متغیرهای مفیدی برای امنیت ملی و جهان سوم میباشد.

در این راستا، بیشتر کشورها برای کاهش منازعات قومی ناشی از تفاوتهای اقتصادی بین گروهها، سیاستهای ترجیحی یا اقدام مثبت اتخاذ کردهاند. این سیاستها به نفع گروههای محروم اتخاذ میشود و در واقع برای جبران محرومیتها و تبعیضهای منفی است که در گذشته گروههای قومی با آن روبرو بودهاند. اختصاص سهمیههایی در دانشگاه، استفاده از مترجم و وکیل در دادگاه، اختصاص وجوهی به انجمنهای قومی، سهمیه در استخدام، تسهیلات و وام بانکی، اعطای زمین و غیره.

درصورت مثبت بودن شیوههای ترجیحی دربرخورداری اقلیتهای قومی از مزایای اقتصادی، سـ*ـیاسی، فرهنگی و اجتماعی و کاهش تبعیض و تنشها، این امر میتواند به رشد آگاهیهای طبقهای و در نتیجه تئوریزه نمودن خواستها و نظم بخشی جامع و اساسی به مسئله قومیتگرایی بیانجامد. سیاستهای ترجیحی در دراز مدت نمیتواند مسئله را بطور ریشهای حل کند، بلکه به خواستها و تقاضاهای بیشتری در آینده دامن خواهد زد. بنابراین، باید گفتکه سیاستهای تکثرگرایانه برابرطلب، باعث تقویت همگرایی اجتماعی و افزایش ضریب امنیت ملی میشود. به این منظور لازم است ارزشهای اساسی دموکراتیک مانند دوری از تمرکز و پرهیز از انحصار، مدارا و تساهل و تسامح، جامعیت گفتگو و مذاکره و مصالحه، به عنوان کلیدهایی برای ایجاد توافق دیرپا برای حل منازعات قومی باشند. به ویژه آن که با توجه به جهانی شدن اقتصاد، فرهنگ و سـ*ـیاست هیچکشور و دولتی نمیتواند در انزوا به سربرده و نسبت به روابط سـ*ـیاسی و اقتصادی خود با دنیای خارج بیاعتنا باشد و یا آرمانهای انسانی چون حقوق بشر و دموکراسی را نادیده بگیرد. در این صورت کشورهای ناقض حقوق بشر و حقوق اقلیتها از سوی جامعه بینالملل طرد و منزوی خواهند شد.

چنانچه دولتهاموفق به تعریف مجدد از روابط میانگروههای اجتماعی مبتنی برهمزیستی مسالمتآمیز و برابری نگردند، تنشهای موجود همچنان بصورت یک مشکل دائمی در حیات سـ*ـیاسی باقی خواهد ماند. تحقق این امر منوط به همه جانبهنگری و پرهیز از بخشینگری، مشارکت دادن گروههای قومی در قدرت و بخشهای سـ*ـیاسی اجتماعی و فرهنگی کشور است.


نابرابری‌های قومی و امنیت ملی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع


پس از جنگ سرد همواره شاهد منازعات قومی بودهایم که این امر تهدیدی برای امنیت ملی کشورها محسوب میشد. امروزه هم نابرابریهای قومی و عدم پاسخگویی به نیاز اقوام مختلف در هر جای دنیا میتواند موجب تشدید درگیریها و خشونتها شود. علاوه بر این، تنشها همواره مورد توجه قدرتهای بزرگ بینالمللی قرار داشته است و این قدرتها به روشهای گوناگون در تلاش برای اعمال نفوذ خود و تحمیل منافعشان بودهاند. بنابراین لزوم توجه به این مهم و سیاستگذاریهای درست ومشخص میتواند تنشها را کاهش داده و امنیت ملی را به ارمغان آورد.

با ظهور جهانی شدن به عنوان یک پدیده مسلط و غالب، مرزها و جغرافیای وسیعی به سرعت هر چه تمامتر درنوردیده شده و حکومتهایملی و اقتدارگرای داخلی را بیش ازپیش تضعیف نموده است. جهانی شدن و پدیده جهان گستری فرهنگهای بومی و قبیلهای را تحت تاثیر قرار داده و با اطلاعرسانی سریع در تمام نقاط دنیا باعث تحول و تغییر در اندیشهها، افکار و باورهای موجود در این نقاط گردیده است. در این میان یکی از پدیدههایی که به نحوی احیای دوباره خودش را هم مدیون و مرهون جهانی شدن میداند و هم در مقابل توسعه و پیشرفت جهانیشدن از خود مقاومت نشان میدهد قومیت و قومگرایی میباشد. هرچند قومگرایی تاریخ بس طولانیتر و قدیمیتر از پدیده نو ظهوری بنام جهانیشدن را دارا میباشد، اما باتوجه به جهانشمولی و قدرت رو به گسترش اندیشه جهانیشدن قومیت و قومگرایی نیز همانند بسیاری دیگر از پدیدهها و ایدئولوژیهای موجود تحت تاثیر جهانی شدن قرار گرفته است. جهانی شدن به واسطه تاثیری که بر روند قومیتگرایی گذاشته، امنیت ملی کشورها را نیز تحت شعاع خود قرار داده است. آنچه امروزه باعث قوام، انسجام و پویایی یک جامعه میگردد، نگرش و درک صحیح از امنیت ملیکشور است. به همین دلیل استکه معمای امنیت درطول تاریخ بشری به مثابه بنیادیترین و حیاتیترین هدف نظامهای سـ*ـیاسی، همواره سایه سنگین خود را بر خطمشیها، سیاستها، تصمیمگیریها، رهیافتها و راهبردهای داخلی، منطقهای و بینالمللی در کشور افکنده است.

ازآنجاییکه امنیتملی دارای مولفههای مختلفی همچون امنیت اقتصادی، نظامی، سـ*ـیاسی، اجتماعی وفرهنگی است، درصورتیکه یکی ازمولفهها را خطری تهدیدنماید، امنیتملی به خطر میافتد، زیرا امنیت ملی کلیتی غیرقابل تفکیک است. بیتردید یکی از مهمترین و موثرترین عوامل برقراری وفاق، اقتدار و ارتقا ضریب امنیت ملی «مشارکت مردمی» در صحنههای گوناگون ملی است. مشارکت مردمی در واقع تجلی مشروعیت حاکمیت وضامن تامین و ثبات است. زیرا مشارکت مردمی میتواند به مثابه موثرترین و مناسبترین پشتوانه جهت حل و فصل معضلات و بحرانهای سـ*ـیاسی- اجتماعی و امنیتی مورد استفاده قرار گیرد و هر دولتیکه بتواند جلوههای بیشتری ازهمکاری و همدلی تودههای مردمی را درابعاد مختلف سـ*ـیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به خصوص در دفاع از کشور و حکومت درمقابل تهدیدات داخلی و خارجی جلب نماید میتواند در جامعه بینالمللی از اعتبار، شخصیت و موقعیت رفیعتری برخوردار گردد. این مهم تحقق نخواهد یافت مگر آنکه دولتها نقش مشارکت سـ*ـیاسی اقوام دربرنامهها و سیاستگذاریهای آتی خود را به عنوان یکی از مقولههای مهم و حیاتی در اداره عمومی جامعه لحاظ نمایند.
منبع: جامعه شناسی


نابرابری‌های قومی و امنیت ملی

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا