خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
بانوی روزهای پریشانی ام، سلام

تقدیم آستان تو این عشقِ مستدام

ای آن که گاهی از دل من یاد می کنی

ای یاد تو نشسته در این سـ*ـینه، تا مُدام

ای روشنای روی تو، یعنی اذان صبح

ای کفرِ زلف های سیاهت، نماز شام

باغ تن تو سبزتر از جنگل تمشک

لبخند تو حلالِ من و بـ*ـو*سه ات حرام

این نامه را ببر به تماشای چشم هات

این زخم را ببر به فراسوی التیام

فرصت به بی قراری من می دهی اگر

این جمله را بگویمت و بعد هم تمام

من، کشته مُرده ات نشدم، عاشقت شدم

هر طور میل توست، بکش، یا که والسلام


اشعار جواد کلیدری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو واقعیت داری نه خوابی و نه خیال

فرشته ،نه،تو همین دختر منی مارال

تو میوه ی همه فصل های خوب منی

اگرچه سرخ و رسیده، اگرچه نارس وکال

تو سیب،خوشه انگور، باغ زرد آلو

تو اتفاق قشنگی به شاخه های محال

تو در خیال شبی ماه چهارده روزه

میان چشم تو غرقند ماهیان زلال

ولی نه واقعیت داری تو دختری هستی

که روی زندگی ات راه می روی هر سال

میان کوچه، دبستان ،بزرگ خواهی شد

به میوه می نشینی ،گردوی تازه نهال

هنوز کودک من! کوچکی برای جهان

جهان گرگ ،جهان درنده خوی شغال

بزرگ می شوی و پشت دار قالی ها

سیاه سرفه ویاسل ویا زبانم لال

تو در وقاحت این شهر رشد خواهی کرد

وزیر پای همین شهر می شوی پامال

شبیه دخترکان میان مزرعه ها

که از فشار ،که از بردگی به طور مثال

بزرگ می شوی وبعد سالها اندوه

چه کودکانه مرا می بری به زیر سوال

که ای پدر ،پدرت را خدا بیامرزد

نهال زندگی ام را کشانده ای به زوال

بخواب گریه نکن وقت گریه بسیار است

برای این همه اندوه کوچکی مارال


اشعار جواد کلیدری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
این قدر بر دوراهی تقدیر من نایست

این طور زُل نزن به من ای چشم های بیست

این آشنای گم شده در عمق چشم هات

این حس نابلد که مرا پیر کرده کیست؟

داری دل مرا به کجا می بری عزیز

باور کن این ستاره ی تاریک مدتی است

دارد به چشم های تو ایمان می آورد

باورکن این غریبه تو را عاشقانه زیست

با دست های خود کفنم می کنی، ولی

این عشق،این ارادت،این منصفانه نیست

با این که روی دوش تو تشییع می شوم

من مانده ام که این همه آدم برای چیست

من سوختم، همیشه همین طور بوده است

ای گرگ بی ملاحظه،بازی حساب نیست


اشعار جواد کلیدری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا