خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی+بخش کپی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,283
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع

این قلعه در فاصله سال های 1253 تا 1278 ساخته شد، عمارتی عظیم که به ویژه برای مسدود کردن یک گودال مرموز و بی سرانجام شکل گرفت، جایی که مخلوقات شیطانی از آنجا راه خود را به جهانی ما می گگرددند. این عمارت اکنون در 47 کیلومتری شمال شهر پراگ واقع شده است.

داستان های ترسناک بسیاری در خصوص این گودال و هیولاهای آن نقل می گردد که در سیاهی شب و با یاری پنجه های تیز، راه خود را همیشه نموده و به جهانی ما قدم می گذاشتند. ساکنان دهکده که از این مسئله وحشتزده شده بودند، شب ها از خانه های خود خارج نشده و بسیاری از آنها حتی در طول روز و زیر درخشش نور خورشید نیز در نزدیکی این گودال دیده نمی شدند.

مدت ها قبل از ساخت قلعه، همه زندانیان روستا که به خاطر گناهان خود محکوم شده بودند، به لبه گودال آورده و به داخل آن آویزان می شدند. اگر کسی زنده از گودال خارج می شد، مورد بخشایش قرار گرفته و آزادی خود را به دست می آورد. هر چند این مسئله بندرت اتفاق می افتاد.

گفته می گردد یکی از نخستین افراد محکوم به محض پرتاب شدن به داخل گودال و از شدت ترس، پیاپی جیغ می کشید و به شدت ترسیده بود. وقتی روستاییان که خود نیز وحشتزده شده بودند، او را از میان تاریکی داخل گودال بالا کشیدند، شاهد صحنه ای بودند که همگی را به جنون رساند. زندانی مرد جوانی بود، اما تنها در عرض چند دقیقه حضور در گودال بسیار مسن تر به نظر می رسید، به طوری که تمام موهای سر او سفید شده بود.

ظاهرا قلعه ای قرن سیزدهمی در جمهوری چک، رازی مخوف را در دل خود پنهان نموده است، دروازه ای که جهنم را به جهان ما پیوند داده است

گزارشات متعددی در خصوص حمله موجودات اهریمنی به مردم محلی وجود دارد، ظاهر این موجودات شیطانی ابتدا مردم را به لبه گودال آورده و بعد به داخل آن می کشیدند، حملاتی که در آن دوران رشدی فزاینده داشت. روستاییان می دانستند که دیر یا زود باید کاری در این رابـ*ـطه انجام گردد و با امید نجات از این مخمصه، منتظر ساخت این قلعه عظیم بودند. با اتمام عملیات ساخت و ساز، قلعه حضور خود را به رخ کشید. از دوردست این قلعه شبیه به استحکامات دفاعی معمول بود، اما اگر کسی کمی به قلعه نزدیک تر می شد، چیزی عجیب و عظیم را حس می کرد که رابـ*ـطه ای تنگاتنگ با ماهیت وجودی این قلعه داشت.

در یک نگاه کلی، این قلعه سازه ای است که پنجره های بسیاری دارد، هر چند این تنها یک تصویر سازی دوراندیشانه بوده، چرا که بسیاری از این پنجره ها در واقع تقلبی هستند و دیوارهای ستبر و محکمی در پس شیشه های ظریف آنها ساخته شده است. از سوی دیگر در این قلعه هیچ سنگربندی و استحکامات دفاعی خاصی تعبیه نشده و فاقد هر گونه منبع آب و نیز آشپزخانه است، به علاوه قلعه نزدیک هیچ راستا تجاری قرار نگرفته است و برای سال ها بعد از ساخته شدنش، همچنان غیر مسکونی است.
این شرایط برای یک قلعه در این وسعت و گستردگی بسیار عجیب به نظر می رسد، اما برای کسانی که از حقیقت پشت پرده و هدف اصلی ساخت آن آگاه هستند، این مسائل چندان عجیب و غیر منتظره نیست. چرا که این مکان تنها به یک دلیل ساخته شده و آن هم عقب نگهداشتن هیولاها و جلوگیری از حمله آنها به مردم محلی است. دیگر کلید مهم در کشف چرایی ساخت این قلعه عجیب در نقاشی های رنگ پریده روی دیوارهای صومعه واقع در قلعه پنهان شده که برخی از آنها به عنوان قدیمی ترین نقاشی های اروپا معرفی شده اند.

اژدهایان سمبل و نماد قرون وسطایی هستند که حضورشان به نوعی یادآور موجودات اهریمنی است و دست کم در یکی از این نقاشی ها شاهد جدال آنها با سنت مایکل هستیم، به علاوه صحنه های مصلوب کردن عیسی مسیح که با جزئیاتی خیره نماینده به تصویر کشیده شده و نیز یک پرتره زیبا از سنت کریستوفر همگی روی دیوارهای این قلعه به تصویر درآمده اند. اما عجیب ترین نقاشی این مجموعه به مخلوقی عجیب اشاره دارد که تیری را به سمت یک انسان نشانه رفته است. با این حساب و با توجه به تحقیقات بسیاری که پیرامون این مسئله انجام شده، به نظر می رسد که این مخلوق نیمه انسان نیمه اسب که به نام سِنتور نیز شناخته می گردد، موجودی اهریمنی است که در جهان تاریک زیر این کلیسا پنهان شده است.

حتی مدت ها بعد از آنکه این گودال بی سرانجام مسدود شد، همچنان افسانه های عجیب بیشتری در خصوص این قلعه برسر زبان ها بود. به عنوان مثال گفته می گردد که اگر در طول شب به دقت به صداهای طبقات تحتانی گوش فرا دهید، بی شک صدای جیغ مخلوقات بال داری را می شنوید که سعی می نمایند با یاری پنجه های خود راهی برای ورود به سطح زمین پیدا نمایند. بارها اشباحی در حال راه رفتن در راهروهای خالی قلعه مشاهده شده و در یک مورد حتی نازی ها نیز از این قلعه به عنوان یک مقر مخفی و مرموز استفاده کردند. بر اساس داستان های موجود، علت انتخاب این مکان به عنوان ستاد مخفی ارتش آلمان نازی، استفاده از نیروی خطرناک جهنم برای مقاصد شخصی عنوان شده است.

امروزه، هنوز هم شاهد وقوع پدیده های عجیب و غیرقابل توضیحی هستیم که در میان دیوارهای این قلعه رخ می دهند، حتی با توجه به این نکته که سازندگان از مدت ها قبل سعی کردند تا حد امکان جلوی وقوع این نوع رخدادها را بگیرند. در یک کوشش برای خنثی کردن این نیروهای اهریمنی، صومعه داخل قلعه درست روی بخش فوقانی این گودال بنا شده است، اما با این حال هنوز هم بسیاری از بازدیدنمایندگان از شنیدن چیزی صحبت می نمایند که در بهترین حالت یک سرود دسته جمعی و همسرایی از جیغ و داد و فریاد موجودات اهریمنی است که ظاهرا از طبقه تحتانی این قلعه به گوش می رسد. در همین مکان، همچنین شاهدان متعددی از روبرو خود با یک موجود عجیب و دورگه انسان، قورباغه و بولداگ صحبت نموده اند.
کارمندان محافظ این ساختمان در طول فعالیت خود بارها شاهد حضور شبحی بدون سر بوده اند که در حیاط قلعه به این سو و آن سو می رفته است. ظاهرا از محل جراحت او خون جاری است، اما تا به امروز هیچ اقدامی برای شناسایی یا آنالیز پیرامون علت حضور این شبح صورت نگرفته است. مالک فعلی این بنا ژارومیر سیمونِک (Jaromir Simonek) ادعا می نماید یکبار که او و دوستانش دور هم جمع شده بودند، ناگهان لیوان نوشیدنی او از روی میز به هوا بلند شده است و بعد به صورت خودبخودی و خیلی آرام دوباره پایین آمده و روی گوشه ای از میزی در وسط اتاق آرام گرفته است.

ظاهرا یک بخش خاص از این قلعه به عنوان مکانی تسخیر شده معرفی می گردد که گاه و بیگاه شاهد اتفاقات و روبرو های ترسناکی نیز بوده است. به عنوان مثال یک بعدازظهر دو مهمان این قلعه یعنی دینا ویزالووا و شوهرش در این محل حضور داشته و از پنجره به بیرون نگاه می کردند که ناگهان درست در نزدیکی آنها صدای بلندی به گوش می رسید. دینا می رود تا نگاهی به اطراف نموده و منبع صدا را پیدا کند اما ناگهان از شدت ترس خشکش می زند، چرا که با دو سایه انسان نمای ترسناک روبرو شده که درست در نزدیکی او ایستاده و آرام آرام در خصوص کشتن دختران جوان زمزمه می کردند.

در طول سالیان اخیر بارها مجموعه های تلویزیونی معتبر در زمینه وقوع و آنالیز پدیده های ماواریی و مرموز، به بازدید این قلعه آمده و همگی در نهایت به این نتیجه رسیدند که قلعه هوسکا واقعا مکانی تسخیر شده است. از سوی دیگر بسیاری از تیم های مرتبط با تحقیقات ماورایی همچنان به آنالیز های خود ادامه می دهند، به این امید که پیروز به جمع آوری ادله و مستندات محکمی در این زمینه شوند

منبع:بانیما


قلعه هوسکا

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا