خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,673
امتیاز واکنش
18,561
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 20 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌خواهم از گرگینه‌ها برایتان بنویسم و بهتان ثابت کنم که گرگینه مفهومی کاملاً تخیلی نیست. قبل از این که تصور کنید من دیوانه شدم بهتان بگویم تقریبا تمام مندرجات این نوشته، مبتنی بر رجوع به مقاله‌های تاریخی یا علمی است.

شاید باورتان نشود ولی در اسناد تاریخی بارها و بارها به گرگینه‌ها بر می‌خوریم. از نوشته‌های مربوط به گرگ آنسباخ، مستندات مربوط به پیتر توبه، گرگینه‌ی آیاریز، گرگینه‌های اُسرگ و بسیاری دیگر.

گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند و منظورمان از تاریخ بنسیو دل‌تورو نیست و از فیلم‌های آندرورلد و از رمان‌های گرگ‌ومیش حرف نمی‌زنیم.

گرگ‌نماها قبل از این که سوژه‌ی قصه‌های عامه‌پسند و فیلم‌های هالیوودی باشند، داستانی حقیقی بودند که نقل محافل مردم اروپا در قرون وسطی بود. طبق اسناد تاریخی بین سال‌های ۱۵۲۰ تا ۱۶۳۰ میلادی، ۳۰۰۰۰ مرگ مشکوک به گرگ‌نماها منسوب شده است.

این‌طور نبود که فقط حرف از گرگ‌نما باشد. گرگ‌نماها را بازداشت می‌کردند، ازشان اعتراف می‌گرفتند و در انتها اعدام‌شان می‌کردند. در اروپا همان‌طور که ساحره‌کشی رواج داشت، خیلی‌ها هم دنبال شکار گرگ‌نماها بودند و به شکل روتین گرگینه اعدام می‌کردند.


⟨گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند⟩

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، SelmA و Mahla_Bagheri

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,673
امتیاز واکنش
18,561
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 20 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
۱- قضیه‌ی عدالت و دادگاه گرگینه تورین در حومه آنگرس
گرگینه تورین در حومه آنگرس

در سال ۱۵۹۸ دو شکارچی بر سر جنازه‌ی پسری ۱۵ ساله رسیدند و دو گرگ را بر سر جناره پیدا کردند که مشغول دندان‌کشی و خوردن احشاء طفل بیچاره بودند. گرگ‌ها را تعقیب کردند تا به مردی با لباس پاره‌پاره رسیدند. نام مرد ژاک روله بود؛ با دستانی خون‌آلود و ردی از گوشت انسان در زیر ناخن‌ها (منبع+).

ژاک روله را به دادگاه کشاندند و او مدعی شد پدر و مادرش سال‌ها پیش به او ضمادی داده بودند و او بلافاصله بعد از استفاده از آن ضماد، تبدیل به گرگینه شده است.

افرادی بسیار دیگری نیز با ادعای مشابه این پیدا شده بودند که شاید نشانه‌ای از حضورضمادی اسرارآمیز با اثر توهم‌زا در آن دوره‌ی فرانسه باشد. ضمادهای آن موقع که بر بدن می‌گذاشتند اکثرا حاوی گیاهانی چون شب‌بو یا شابیزَک بودند. بعید نیست گیاهی مسموم بر ذهن افراد مدعی گرگینگی اثر می‌گذاشته تا خیال کنند عوض شده‌اند تا به ولگردی و جنایت رو بیاورند.


⟨گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند⟩

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، SelmA و Mahla_Bagheri

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,673
امتیاز واکنش
18,561
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 20 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
احتمالا ناخنک غلات (یا ارگوت) می‌تواند متهم اصلی شیوع گرگینه‌های قرون وسطی باشد. یک چیزی در مایه‌های قارچ‌های بازی Last of US که در مراحل گلدهی غلات به صورت قطرات مترشحه زردرنگ چسبناک روی گلهای آلوده دیده می‌شوند. این قارچ هم عوارض عصبی دارد و بنابراین می‌توان تصور کرد شخصی با خوردن نانی مسموم به ارگوت موقتاً تبدیل به هیولایی خشن بشود.

غلات آلوده به ناخنک، ترکیب شیمیایی شبیه روان‌گردان‌های LSD دارند و اینقدر توهم‌زا هستند که فرد مسموم در کابوس‌هایی قوی از حمله‌ی هیولاها فرو می‌رود و خیال می‌کند که به جانوری شیطانی تبدیل شده است. چه بسا ضماد ژاک روله به ناخنک آلوده بوده باشد و چه بسا ضمادهای دیگری هم به هر شرایط این چنین شده بودند.

به هر صورت ژاک روله در اعترافاتش اشاره کرد که برادرش ژان و پسرعمویش ژولین هم مثل خودش گرگینه هستند و هر سه به اتفاق یکدیگر به شکار زنان و کودکان می‌رفته‌اند.


⟨گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند⟩

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، SelmA و Mahla_Bagheri

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,673
امتیاز واکنش
18,561
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 20 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
ژاک روله در نهایت به جرم گرگینگی و آدم‌خواری به مرگ محکوم شد ولی نهایتا با دخالت مجلس نمایندگان پاریس، این حکم به دو سال بسـ*ـتری در انستیتوی روانی کاهش پیدا کرد.

معلوم نیست این وسط ژاک روله چطور دستش به جایی رسید و عدلیه را راضی کرد که مجنون است و نه بیش از این. اصلا چطور مرد بدبخت و نداری مثل او با این چنین سابقه‌ی سیاهی، اینقدر خوش‌شانس بود که دوباره برایش دادگاه تجدیدنظر برگزار شد؟ به هر حال بعد از ۳۶ سال جنگ‌های مذهبی فرانسه بین هوگونات‌های پروتسان و کاتولیک‌های پاریس، بلبشویی ایجاد شده بود که گرگینه‌ی قاتل جان به در برد.

این قضیه‌ ناخودآگاه یادآور شعر «بیسک‌لورت» از ماری‌ دو فرانس شاعر فرانسوی سده‌های قبل است (شاعر مشهور تریستان و ایزولت). در این شعر مردی اشرافی به دلایل ناشناس هفته‌ای یکبار تبدیل به گرگ می‌شود. زنش لباسش را می‌دزدد تا دیگر نتواند تبدیل به انسان شود. به همان حالت گرگ، گذرش به مسیر پادشاه می‌خورد و پادشاه با گرگ دوست می‌شود و او را به دربار می‌برد. روزی از روزها همسر سابقش با شوهر جدیدی وارد دربار می‌شود که همان‌آن گرگ حمله‌ور می‌شود و هر دو را به قتل می‌رساند. پادشاه هم نظاره‌گر می‌ماند و حق را به گرگ عزیز‌کرده‌اش می‌دهد و مثل همه‌ی حکایت‌های پندآمیز آخر قصه حقیقت اصلی آشکار می‌شود. بله حق با قاتل بوده!

ژاک روله هم شبیه گرگینه شعر ماری دو فرانس، انگیزه‌هایی حیوانی و در عین حال غیرحیوانی در پس قتل‌هایش داشت. چرا که به اعتراف خودش در حالت گرگینه‌ای اکثراً قشر خاصی را هدف می‌گرفت و وکلا و ماموران دولتی را می‌کشت.

بعید نیست که او را اعدام نکردند چون فرانسه‌ی آن روزها به گرگ‌های انتقامجو نیاز داشت. شاید تبدیل شدن او به گرگ، استعاره‌ی مناسبی از تبدیل شدن فرانسه به صحنه‌ی جنگ داخلی بود. آیا ژاک روله خودش از هوگونات‌ها بود؟ به همین خاطر اعدامش نکردند؟


⟨گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند⟩

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، SelmA و Mahla_Bagheri

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,673
امتیاز واکنش
18,561
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 20 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
‌درحال ویرایش....


⟨گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند⟩

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، SelmA و Mahla_Bagheri

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,673
امتیاز واکنش
18,561
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 20 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
آقایی به نام جرج.ام.ابرت‌هارت در سال ۲۰۰۲ در کتاب «موجودات اسرارآمیز: راهنمایی بر کریپتولوژی» از ادامه‌ی این حملات و جنایات در فصل تابستان تا پاییز خبر می‌دهد. درست همان موقع که یکی از خونین‌ترین جنگ‌های تاریخ فرانسه در جریان بود، یعنی جنگ هفت ساله که یکی از حضیض‌های تاریخی ملت فرانسه بود.

همان‌ زمان که فرانسه تمام مستعمراتش را از دست می‌داد، از آمریکای شمالی بیرون شده بود و پادشاهی فرانسه در برابر مردم از همیشه سرافکنده‌تر بود. درست در همین موقع شایعات جنایت‌های موجودی گرگ‌مانند پا می‌گرفت.

گرچه هنوز گزارش رسمی مرگ یا خبر موثقی از رویارویی با این هیولا در کار نبود ولی از همینجا بود که حکومت هیولای گِوادا بر تاریکی و خلوت شب شروع شد. ۳ سال پر وحشت که از بس تعداد حملات در آن‌ها اوج گرفت که زمانی عده‌ای بر این گمان بودند محال است این همه کار یک هیولا باشد و حتما دو سه هیولای مشابه هستند که این بلا را بر سر ملت فرانسه می‌آورند.

اوایل اکثر حمله‌ها به چوپان‌ها و گله‌داران بود و اکثرا باور داشتند حتما حیوانی شکارچی به گله حمله‌ور شده است. منتهی قربانی دو جنایت بعدی کارگرهای مزرعه بودند. دختری پانزده ساله و پسری شانزده‌ساله. از این به بعد نزدیک به ۱۰۰ روایت مستندشده از حملات مرگبار گوادا وجود دارد که در اکثر مواقع از قربانی فقط جنازه‌ای نیم‌خورده باقی مانده بود.


⟨گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند⟩

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و SelmA

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,673
امتیاز واکنش
18,561
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 20 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
۷ میلادی است. آن‌چنان که مکتوب شده است ۱۰۰ مرد و زن و کودک در گِوُدای فرانسه قربانی هیولای گوادا شده‌اند. La Bête du Gévaudan به باور مردم آن زمان فرانسه هیولایی در قامت گرگ بود؛ دیوی گرگ‌نما.

بعضی از محققین هم امروزه ناچار شده‌اند بپذیرند که واقعا یک چیزی در مایه‌های گرگ در کار بوده است و این همه روایت ثبت شده نمی‌تواند از بیخ خالی‌بندی باشد. گرچه بعضی محققین هم متفقند که اصلا گرگ یا هر موجود گرگ‌طوری در کار نبوده است (منبع +).

خلاصه اولین حمله‌ی ثبت شده مربوط به ۳۰‌ام ژوئن سال ۱۷۶۴ می‌شود. یک دختر ۱۴ ساله، گله‌ی گوسفندها را چوپانی می‌کرده که ظاهرا هیولایی به او حمله کرده و جانش را گرفته. البته مورخی به نام جی.ام.اسمیت مدعی شده که اولین حمله این نبوده و حدود دو ماه قبل‌تر هیولایی که «شبیه گرگ بود ولی گرگ نبود» به بانویی دیگر حمله‌ور شده بود. آن خانم مشغول مراقبت از گاوهایش بود و همین گاوها از جانش محافظت کردند و جانش نجات پیدا کرد.

آقایی به نام جرج.ام.ابرت‌هارت در سال ۲۰۰۲ در کتاب «موجودات اسرارآمیز: راهنمایی بر کریپتولوژی» از ادامه‌ی این حملات و جنایات در فصل تابستان تا پاییز خبر می‌دهد. درست همان موقع که یکی از خونین‌ترین جنگ‌های تاریخ فرانسه در جریان بود، یعنی جنگ هفت ساله که یکی از حضیض‌های تاریخی ملت فرانسه بود.

همان‌ زمان که فرانسه تمام مستعمراتش را از دست می‌داد، از آمریکای شمالی بیرون شده بود و پادشاهی فرانسه در برابر مردم از همیشه سرافکنده‌تر بود. درست در همین موقع شایعات جنایت‌های موجودی گرگ‌مانند پا می‌گرفت.

گرچه هنوز گزارش رسمی مرگ یا خبر موثقی از رویارویی با این هیولا در کار نبود ولی از همینجا بود که حکومت هیولای گِوادا بر تاریکی و خلوت شب شروع شد. ۳ سال پر وحشت که از بس تعداد حملات در آن‌ها اوج گرفت که زمانی عده‌ای بر این گمان بودند محال است این همه کار یک هیولا باشد و حتما دو سه هیولای مشابه هستند که این بلا را بر سر ملت فرانسه می‌آورند.

اوایل اکثر حمله‌ها به چوپان‌ها و گله‌داران بود و اکثرا باور داشتند حتما حیوانی شکارچی به گله حمله‌ور شده است. منتهی قربانی دو جنایت بعدی کارگرهای مزرعه بودند. دختری پانزده ساله و پسری شانزده‌ساله. از این به بعد نزدیک به ۱۰۰ روایت مستندشده از حملات مرگبار گوادا وجود دارد که در اکثر مواقع از قربانی فقط جنازه‌ای نیم‌خورده باقی مانده بود.

مردم گوادا و مقامات محلی با شدت گرفتن اوضاع دست به دست هم دادند و گروه ضربتی مسلح تشکیل دادند تا هیولا را اسیر کنند. در اوج ماجرا تعداد داوطلین به ۳۰۰۰۰ تن رسید. به مردم آموزش نظامی داده می‌شد، طعمه‌ی مسموم جاگذاری می‌کردند و حتی بعضی از سربازان برای فریب گرگ، لباس زنانه می‌پوشیدند(منبع +).

از شکارچیانی تادندان‌مسلح گرفته تا دسته‌هایی از بچه‌های کنجکاو (شاید در مایه‌های تیم بچه‌های استرنجر ثینگز یا It) به دنبال هیولای گوادا افتادند. هر کسی که از جستجو بر می‌گشت حکایتی جدید از درگیری با گرگی غول‌پیکر نقل می‌کرد که همین بر آتش ماجرا می‌افزود.

یکی از این ماجراها که در کتاب «هیولاهای گوادا: خلق یک هیولا» به آن اشاره شده، حکایت دسته‌ای از بچه‌هاست که هیولا یکدفعه به سمت‌شان هجوم آورد. پنج پسر و دو دختر در کنار باتلاقی بازی می‌کردند که گرگ کوچکترین‌شان را شکار کرد. طفل هشت‌ساله ما بین پوزه‌های هیولا دریده می‌شد که بقیه بچه‌ها با اسلحه‌های اسباب‌بازی‌شان به سمت گرگ رفتند و این‌قدر تقلا و داد و فریاد کردند تا عاقبت هیولا رفیق‌شان را رها کرد. شاه توجهش به این اتفاق جلب شد و به پاس شجاعت طفل قهرمان قصه، هزینه‌ی ادامه‌ی تحصیلش را به عنوان تحفه‌ی شاهانه پرداخت کرد.


⟨گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند⟩

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و SelmA

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,673
امتیاز واکنش
18,561
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 20 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
در حوالی شهریورماه، هیولا را نزدیک قلعه‌ی «دو لا بومه» دیدند که چرخ می‌زد و گله‌داران را می‌پایید. شکارچی‌ها دنبال هیولا افتادند و طوری تعقیبش کردند که از بین شاخ و برگ‌ها بیرون بیاید. بنابراین هیولا در تیررس‌شان قرار گرفت به رگبار گلوله بستندش تا زخمی شد و بر زمین افتاد. البته درست همان لحظه که شکارچی‌ها احساس می‌کردند بر هیولا چیره شدند، یکدفعه هیولا از زمین برخواست و دوید و در رفت.

ظاهرا حملات هیولا تمامی نداشت. قضیه این‌قدری بیخ پیدا کرد که پادشاه مفلوک فرانسه لویی پانزدهم هم مجبور شد واقعاً خودی نشان بدهد. در سال ۱۷۶۵ پادشاه فرانسه برای کسی که سر هیولا را برایش بیاورد جایزه‌ای هنگفت تعیین کرد. تمام روزنامه‌های دنیا از بـ*ـو*ستون گرفته تا بروکسل خبر جایزه‌ی ۶۰۰۰ لیر‌ه‌ای پادشاه فرانسه برای شکار هیولا را منتشر کردند.


⟨گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند⟩

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و SelmA

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,673
امتیاز واکنش
18,561
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 20 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
البته شاید فکر کنید جای گرالت ریویا و ون‌هلسینگ آن زمان خالی بود. به هر حال تقدیر شکارچی دیگری به نام «مری‌جی واله» را بر سر راه هیولا گذاشت. مری‌جی؛ دختر دهاتی ۱۹ ساله؛ با خواهرش حوالی روستایشان از رودخانه عبور می‌کرد که هیولا بهشان حمله‌ور شد. مری‌جی اما شجاعانه ایستاد و سرنیزه‌ای که از قضا همراه داشت را نشانه گرفت و آهن تیز را به سـ*ـینه‌ی هیولا فرو کرد. بعد از این قصه‌ی این بانو مشهور شد و به او القابی چون «آمازون» و البته «دوشیزه‌ی گوادا» دادند. ظاهراً این نوع از شجاعت‌ها در برابر هیولا به عنوان یک رفتار دهقانیِ مطلوب، خیلی مورد پسند اشراف فرانسه بود.

عاقبت با فشار حکومت، گارد سلطنتی فرانسه تمام جنگل‌های اطراف را زیر و رو کرد تا بیشتر از این آبروی دربار نرود. در همان‌ روزها خبری پخش شد که فرانسیس آنتوان ۷۱ ساله، دست راست پادشاه فرانسه، به گرگِ هیولا شلیک کرده و قاتل گوادا هلاک شده است.

جنازه‌ی هیولا را در محوطه‌ی کاخ ورسای به نمایش گذاشتند و فرانسیس آنتوان جایزه را نوش جان کرد و تا مدتی هم دیگر خبری از حمله‌ای تازه نشد. اما ظاهرا گرگینه‌ای که کشته شده بود قلابی بود و ابتدای پاییز سال ۱۷۶۷ دوباره سر و کله‌ی قاتل اصلی پیدا شد.


⟨گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند⟩

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و SelmA

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,673
امتیاز واکنش
18,561
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 20 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکی‌یکی جنازه‌های دریده شده پیدا می‌شدند و دیگر «هیولا… هیولا» ورد زبان مردم شده بود. این‌بار هیولا ظاهرا گستاخ‌تر شده بود و بی‌مهاباتر حمله می‌کرد. البته دربار فرانسه دیگر زیر بار نمی‌رفت و ادعا می‌کرد هیولا کشته شده و این‌ها شایعه‌ است.

شاهدان هیولایی را توصیف می‌کردند که حوالی غروب یا نزدیک طلوع، صبورانه قربانی‌اش را انتخاب می‌کند، می‌پاید و ناگهان حمله می‌کند و گلویش را می‌درد. اکثر زخم‌ها بر سر و دست و پا بود و ۱۶ نفر از قربانی‌ها بدون سر پیدا شده بودند.

سرانجام یکی از تجار اطراف به نام مارکیز دپشی که از دست‌دست کردن دربار کلافه شده بود، برای فیصله دادن به ماجرا، آستین بالا زد و با تیمی از شکارچی‌های محلی روانه‌ی شکار هیولا شد.

ظاهرا دپشی موفق شد در کوهستان گرگینه غول پیکر را گیر بیاورد و به او شلیک کند. قصه طوری پیش رفت که دپشی با هیولا گلاویز شد و در وسط همان درگیری هم یکی از شکارچی‌ها، گرگینه را هدف گرفت و ‌کشت.


⟨گرگینه‌ها بخش مهمی از تاریخ هستند⟩

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و SelmA
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا