خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,398
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا تا به حال داستانی شنیده اید که ترسناک باشد، اما پس از شنیدن آن، فقط بگویید: “بدنبود”

یا شاید حال و هوای کنجکاوی داشتید و داستان‌هایی را در اینترنت خواندید که خوب بودند.

اما بسیاری از داستان‌های ترسناک وجود دارند که شما را در شب بیدار نگه می‌دارند و صحت آن‌ها تأیید می‌شوند یا حداقل دارای نوعی «شواهد» بصری هستند، به عبارت دیگر چیزی در مورد آنها وجود دارد که به نوعی با سایر داستانها متفاوت می باشند.

با چند داستان ترسناک واقعی و متفاوت همراه ما باشید. معیار اصلی ما برای انتخاب موضوع این بوده است که داستانها واقعیت داشته باشند و در دنیای واقعی اتفاق افتاده باشند، در ادامه با ما همراه باشید.
MKUltra
پس از جنگ جهانی دوم، سازمان سیا برنامه ای را برای استفاده از کنترل ذهن علیه دشمنان ایالات متحده آغاز کرد.
آنها این کار را با دادن مقادیر زیادی از داروهای روانگردان به افراد آزمایشی ناخواسته انجام دادند، معمولاً کسانی که تصور می‌شد عوامل مخفی هستند.
نسخه سیا از برنامه در اوایل دهه 1950 شروع شد، گاهی اوقات با سوژه های خاص و گاهی اوقات با شهروندان عادی.
سوژه های شهروندی که از بین عموم مردم انتخاب می شدن د رمحل زندگی طبیعی خود آزمون می شدند، اما اگر آزمایش ها در مراکز آزمایش انجام می شد، افراد تحت شکنجه روحی و جسمی قرار می گرفتند.
سرانجام، در سال 1973، 20000 سند که در مکان نامناسبی بایگانی شده بود، کشف شد. بقیه اسناد توسط سیا سوزانده شدند تا جنایات خود را پنهان کنند.


داستان‌های ترسناک واقعی و وحشتناک

 

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,398
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
لیزی بوردن
لیزی بوردن تبر در دست گرفت، 40 ضربه به مادرش زد، وقتی پدرش متوجه شد که او چه کاری کرده است پدرش را هم با 41 ضربه کشت.
یک زن دونده که از قتل پدر و نامادری خود در سال 1892 تبرئه شد، اگرچه شواهد غیرمستقیم وجود داشت که نشان می داد او قاتل بوده است.
امروز آن مکان که این اتقاق در آن افتاده است تبدیل شده است به یک مسافرخانه که افراد کنجکاو در آن اقامت می کنند، تا شاهد پدیده های ماوراء الطبیعه عجیبی باشند که اغلب در آنجا اتفاق می افتد.
دیده شده است که وسایل صحنه جرم واژگون می شوند و بدون هیچ دلیلی روی زمین حرکت می کنند.
صداها در طول شب در دیوارها شنیده می شود.
یک بار بازدیدکننده‌ای که در آنجا اقامت داشته است، بعد از زنگ خوردن گوشی تلفنش آن را خاموش می کند. او به راهنمای گروه گفت که مادرش است. راهنما از او پرسید که آیا می‌خواهد بیرون برود و با مادرش تماس بگیرد. زن سرش را تکان داد و گفت: مادرش دو سال پیش مرده است !!
مری سلست
در سفری در شرق آزور، کاپیتان بریتانیایی دیوید مورهاوس یک کشتی را در دوردست مشاهده می کند، که به نظر می رسید در حال سرگردانی باشد. او مسیر خود را برای رهگیری کشتی تغییر می دهد.
یکی از خدمه، کشتی را به عنوان Mary Celeste می شناخت که 8 روز قبل از حرکت کاپیتان مورهاوس از نیویورک به راه افتاده بود.
او کشتی را در بندر دیده بود، کاملاً سالم و قابل دریانوردی، غذا و آذوقه فراوان داشته، و افراد سالمی سوار آن شده اند و از بندر راه افتاده اند.
ولی آنها زمانی که به کشتی سرگردان رسیدند دیدن که قایق های نجات در کشتی وجود ندارد و هیچ خدمه ای سوار کشتی نیست، آنها کسی را پیدا نکردن. تا به امروز هیچ کس هرگز نتوانست کشف کند که سرنوشت کسانی که زمانی در کشتی بودند چه شده است.


داستان‌های ترسناک واقعی و وحشتناک

 

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,398
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
تکسارکانا فانتوم
اواخر شب در 22 فوریه 1946، جیمی هالیس 25 ساله و دوستش، مری جین لاری، در Lover’s Lane، وارد جاده ای متروکه در Texarkana، تگزاس شدند.
ناگهان مردی که ماسک به چشم داشت، چراغ قوه‌ای را به چشم‌های آن‌ها انداخت، به آن‌ها دستور داد از ماشین بیرون بروند و با اسلحه به هالیس ضربه زد و باعث شکستگی‌های متعدد جمجمه او شد. لری هم دچار آسیب های جدی شد.
این اولین حمله از چهار حمله در طول 10 هفته بود که سه نفر را مجروح و پنج نفر را کشت.
در هر حمله، قربانیان یک زوج بودند و با شلیک گلوله کشته می شدند.
این کار یک قاتل زنجیره ای بود. آژانس های محلی، ایالتی و فدرال تحقیقات کاملی را انجام دادند. اگر چه مظنون دستگیر شد، ولی به دلیل کمبود شواهد هرگز به دادگاه نرفت. قاتل هرگز دستگیر نشد.

BTK
بین سال‌های 1974 و 1991، ده نفر در منطقه ویچیتا/پارک سیتی کانزاس به قتل رسیدند.
پلیس و رسانه‌ها نامه‌هایی دریافت کردند که روش قتل‌ها را به تفصیل شرح می‌داد و همچنین حاوی طعنه‌ها، شعرهای عجیب و پیشنهادهایی بود که نام قاتل زنجیره‌ای او چیست.
در پایان، او در نهایت به عنوان BTK (باید، شکنجه، کشتن) شناخته شد.
این قتل ها در سال 1991 متوقف شد و حل نشده باقی ماند.
مردم به طور قابل درک در این مدت عصبی و ترسیده بودند و می خواستند سیستم های امنیتی و اقدامات ایمنی خود را تقویت کنند.
در سال 2004، نامه ها دوباره آغاز شد. این بار کارآگاهان توانستند مردی به نام دنیس رادر، یک برقکار آموزش دیده را ردیابی کنند.
این داستان به اندازه کافی نگران کننده می باشد، اما واقعیت نهایی آن را بسیار بدتر می کند: شغل او در زمان جنایاتش؟ او به عنوان یک نصب کننده سیستم امنیتی برای افرادی که از BTK می ترسیدن کار می کرد.


داستان‌های ترسناک واقعی و وحشتناک

 

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,398
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
لازم نیست همه داستان ها ماوراء الطبیعه باشند تا ترسناک باشند.
گاهی اوقات چیزی در مورد دنیای روزمره ای که همه ما در آن زندگی می کنیم، می یابید که باعث ایجاد لرز در ستون فقرات شما می شود.
این داستان ترسناک یک جمله ساده است و باید ترسناک ترین چیزی باشد که تا به حال شنیده اید.
آماده ای؟ پس از شنیدن این جمله، دنیای شما تغییر خواهد کرد:
در حال حاضر شش سلاح هسته ای قدرتمند وجود دارد که مفقود شده یا به سرقت رفته اند.
هیچ کس نمی دانم کجا هستند و چه کسی آنها را دارد.

مرد خرگوشی
رابرت بنت و نامزدش در زمینی روباز روبروی خانه عموی بنت ماشین خود را پارک کرده بودند.
بعد از چند لحظه چیزی را در زمین دیدند که به طرف آنها می دود.
وقتی نزدیکتر شد، متوجه شدند که شخصی است که لباس خرگوش به تن دارد و یک هوچ به دست دارد.
“مرد خرگوشی”، همانطور که مردم او را می شناسند، فریاد می زد که آنها در حال عبور هستند و شروع به حمله به ماشین کرد.
این حادثه چندین بار تکرار شد، همه با تغییرات جزئی، یکی گزارش می‌دهد که The Bunny Man گربه فراری یکی از ساکنان را خورده است.
در نهایت، صحبت از گم شدن کودکان و قتل هایی شد که ظاهراً به مرد خرگوشی نسبت داده می شد.
از آن زمان تاکنون، بیش از 50 مورد مشاهده شده است که مردم گزارش داده اند، همه در نزدیکی پل روگذر کولچستر، که اکنون به طور رسمی به “Bunny Man Bridge” تغییر نام داده است.
حتی برخی قسم می‌خورند که شبح او روز هالووین به مناسبت سالگرد مرگش ظاهر می‌شود.


داستان‌های ترسناک واقعی و وحشتناک

 

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,398
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
دختر جوانی در رختخوابش به خواب رفته است. شبی آرام است و همه چیز خوب به نظر می رسد.
سپس، از زیر تـ*ـخت، یک دلقک هولناک بیرون می آید. یا اینکه دلقک در نیمه های شب در حال سرگردانی در کنار جاده دیده می شود.
خیلی زود، برچسب های دلقک با شماره تلفن روی تابلوهای خیابان، بروشورها و اینترنت دیده می شود.
مردم با این شماره تماس می گیرند و متوجه می شوند که دلقک را می توان برای ترساندن هرکسی که مایلند با هزینه ای مشخص شده استخدام کنند.
شاید وحشتناک نباشد، اما مطمئناً ناراحت کننده است.
بخش وحشتناک این است که در سال 2016، مشاهده دلقک ها شروع شد. در سرتاسر ایالات متحده، کانادا، بخش‌هایی از اروپا و تا نیوزلند، مردم شروع به دیدن یک دلقک منزوی و شیطانی کردند و گاهی اوقات گروه‌های کاملی را دیدند که در کنار جاده‌ها، نزدیک مدارس، بیرون خانه‌ها، ظاهراً در همه جا ایستاده بودند.
هیچ توضیحی در مورد چگونگی و چرایی این اتفاق هنوز دریافت نشده است. و هرگز دستگیر نشدند، به این معنی که همه آنها هنوز آنجا هستند.

زودیاک
یک قتل وجود دارد. سپس خبرگزاری ها نامه ای از قاتل دریافت می کنند. نامه حاوی رمزی است که باید حل شود و قاتل می خواهد منتشر شود.
قتل‌های بیشتری اتفاق می‌افتد، نامه‌های بیشتری با همان رمزها و کدهای مرموز ارسال می‌شود و ادعاهای قاتل بیشتر و بیشتر ظالمانه‌تر می‌شود.
گاهی اوقات او دنبال می کند، گاهی اوقات نه. حتی برخی از نامه‌ها با تکه‌هایی از لباس‌های قربانیان همراه است تا ثابت کند او قاتل واقعی است.
در مجموع، پنج قتل وجود داشت که می‌توان آن را به دیوانه ای نسبت داد، دو بازمانده، و 20 تا 28 قتل دیگر که گمان می‌رود کار همان قاتل باشد، اگرچه او در نامه هایش ادعا کرده که در مجموع 37 نفر را به قتل رسانده است.
شبیه فیلم های ترسناک به نظر می رسد، دور از انتظار نیست.
اسم این نامه ها رو زودیاک گذاشتن، یک قاتل سریالی واقعی که فیلم های زیادی بر اساس او ساخته شده است.
برای بیش از یک سال، این بازی کشتار موش و گربه انجام شد. ولی پلیس هرگز نتوانست هویت قاتل را بفهمد.
برخلاف فیلم‌ها، گاهی اوقات آدم بده برنده می‌شود.


داستان‌های ترسناک واقعی و وحشتناک

 

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,398
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
از کسی که نمیشناسید پیامک دریافت می کنید. شما معمولاً کار بزرگی نمی کنید، اما این متن می گوید که شخصی که آن را ارسال می کند، بچه های شما را می کشد. متن ها هر روز شروع می شوند. و آنها بسیار بدتر و بسیار صمیمی تر می شوند.
پیام ها شروع به توصیف آنچه شما و خانواده تان می پوشید یا انجام می دهید. سپس شروع به دریافت تماس‌های تلفنی و پیام‌هایی می‌کنید که مکالمات شما را ضبط می‌کنند. نه مکالمات تلفنی شما، بلکه مکالماتی که بین اعضای خانواده در خانه انجام می‌شود.
در این مرحله، شما وحشت زده می شوید و با مقامات تماس می گیرید، اما آنها دستپاچه شده اند. آنها تماس ها را ردیابی می کنند، که به نظر می رسد از تلفن اعضای خانواده می آید. آیا هنوز آن اضطراب را احساس می کنید؟
این یک داستان واقعی است که برای خانواده کویکندال در ایالت واشنگتن اتفاق افتاده است. هیچ دلیلی برای آزار و اذیت ارائه نشد و هیچ کس متهم نشد زیرا هیچ کس هرگز نمی توانست بفهمد چگونه این آزار و اذیت انجام شده است.

پا هنک
در پادکست هیولاها در میان ما، زنی به نام ژاکلین از دوران کودکی خود گفت که چه زمانی به ملاقات پدربزرگ و مادربزرگش در اوکلاهما می رفت.
او خاطرات نشستن در حیاط خانه با پدربزرگش را در حالی که پدربزرگ داستان های زندگی خود را برای او تعریف می کرد، یادآور شد.
یک چیزی که پدر بزرگش به او گفت این بود که در دوران جوانی، غارتگر بوده است!
او گفت که یکی از با ارزش ترین خاطراتش نشستن با پدر بزرگش زیر یک درخت بزرگ در حیاط خلوت خانه شان بوده است و حتی آنجا با هم بازی می کردند.
پیوندی که آنها با هم داشتند باعث خوشحالی خانواده او نیز شد. آنها همیشه امیدوار بودند که ژاکلین و “پا هنک”، همانطور که او را صدا می کرد، صمیمی شوند.
چیز ترسناکی که وجود داشت این بود که پا هنک یک سال قبل از تولد ژاکلین مرده بوده.


داستان‌های ترسناک واقعی و وحشتناک

 

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,398
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
توماس رید و خانواده اش یک شب در سال 1969 در امتداد جاده ای روستایی رانندگی می کردند.
بالای سر آنها، دیسکی به اندازه یک زمین فوتبال ظاهر می شود.
آنها در نور غرق شده اند و احساس می کنند که در حال معلق شدن هستند.
به غیر از چند فلش، چیزهای خیلی کمی به یاد می آورند.
توماس در پشت ملک خود بیدار می شود، دخترش در سواحل یک دریاچه محلی.
ممکن است فکر کنید این یک حادثه ساختگی برای جلب توجه است. اما نه.
بیش از 40 نفر دیگر گزارش دادند که همان کشتی فضایی را در آن شب دیده اند.
این مردم به هیچ وجه با هم ارتباط نداشتند، اما وقتی داستان‌هایشان را ارائه می‌دادند، همه جزئیاتشان با هم مطابقت داشت.

خانه قتل ویلیسکا
سال 1912 است و خانواده مور به همراه دو خواهر که از دوستان فرزندان مور بودند به خانه آنها رسیدند.
آنها به تازگی شب را در یک جشن روز کودک در کلیسای لوتری محلی خود گذرانده بودند، رویدادی که خانم مور به برنامه ریزی آن کمک کرده بود. پس از گذراندن مدتی با هم، همه آنها برای یک خواب شبانه آرام گرفتند.
مدتی قبل از سپیده دم، هر یک از آنها، اول بزرگسالان، بعد از آن بچه ها، و در نهایت 2 مهمان کوچکشان، توسط یک مزاحم (یا متجاوزان) که ممکن است در اتاق زیر شیروانی خانه پنهان شده باشند یا نه، کشته شدند.
همشون برن بخوابن تنها فردی که از سمت تیغه تبر آسیب دید، پدرش بود.
اگرچه در این رابـ*ـطه مظنونان زیادی وجود داشت، اما هیچگاه کسی دستگیر نشد.
این خانه اکنون یک جاذبه توریستی است که تور ارائه می دهد و می توان برای اقامت یک شبه در یکی از اتاق هایی که اعضای خانواده در آن ذبح شده اند رزرو کرد.


داستان‌های ترسناک واقعی و وحشتناک

 

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,398
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلیسای جامع سنت لوئیس
در نیواورلئان، کلیسای جامع سنت لوئیس، یکی از قدیمی ترین کلیساهای این منطقه قرار دارد.
ممکن است فکر کنید، “اینها قرار است داستان های ترسناکی باشند!” “مطمئنا هیچ چیز ترسناکی در کلیسا وجود نخواهد داشت!” و شما خیلی اشتباه می کنید.
گفته می شود کلیسای جامع سنت لوئیس توسط ارواح زیادی تسخیر شده است.
یکی از شناخته شده ترین آنها Fr. آنتونیو د ساویلا که کشیش کلیسا بود.
بسیاری از مردم می گویند که او را دیده اند که در کوچه کنار کلیسا قدم می زند، و اهل محله گواهی می دهند که او را در چندین مراسم کریسمس دیده اند.
اما فکر نکنید یک کشیش مهربان تنها روحی است که می توانید ببینید.

دوربین مدار بسته همپتون کورت
در سال 2003، یک دوربین مداربسته امنیتی چیزی را به تصویر کشید که به نظر می‌رسید اسکلتی بود که لباس‌هایی را پوشیده بود که صدها ساله به نظر می‌رسید و درب بزرگ آتش نشانی را می‌بست.
کارمندان امنیتی که در ابتدا زیاد به آن فکر نمی کردند، متوجه شدند که احتمالاً یک نقص دوربین باشد.
هنگام ثبت دفترچه مهمانان آن روز، شخصی نوشت که در همان منطقه یک چهره عجیب و غریب دیده است.
وقتی به سراغ فیلم‌های امنیتی رفتند، ظاهر را به وضوح دیدند.
برخی از مردم بر این باورند که این اشتباه دوربین بوده است، اما کسانی که با کاخ همپتون کورت آشنا هستند مشکلی ندارند که باور کنند Skeletor (نام سرگرم کننده ای که آنها برای ظهور گذاشتند) تنها روحی نیست که در آن مکان وجود دارد.
اعتقاد بر این است که سومین همسر پادشاه هنری هفتم، جین سیمور خوش اخلاق، و همسر پنجم، ملکه جیغ، کاترین هاوارد، در سالن ها پرسه می زنند.
همچنین، بانوی خاکستری، سیبیل پن، خدمتکار و پرستار فداکار سابق، نیز در قصر اقامت دارد.


داستان‌های ترسناک واقعی و وحشتناک

 

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,398
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
الیزا لام
یک وبلاگ نویس به غرب ایالات متحده سفر می کند. او سفر خود را مستند می کند تا آن را با جهان به اشتراک بگذارد.
در اواخر ژانویه 2013، او به هتلی در سیسیل می رود و در آنجا اقامت می کند. وبلاگ نویس در هتل ناپدید می شود.
تنها سرنخ ناپدید شدن او یک فیلم امنیتی از آسانسور هتل است.
در این ویدئو، وبلاگ نویسی که الیزا لام نام دارد، دیده می شود که با افراد نامرئی صحبت می کند، خمیده است و با احتیاط به اطراف در نگاه می کند. او چندین بار در آسانسور را باز و بسته می کند.
در نهایت، او از آسانسور خارج می شود و دیگر خبری از آن نیست.
مقامات بدون نتیجه پرونده را رها می کنند.
در ماه فوریه، پس از دریافت شکایت از آب هتل که بوی بد و طعمی عجیب دارد، یکی از کارکنان هتل برای بررسی مخازن آب واقع در پشت بام هتل رفت. وقتی به داخل نگاه می کند، بدن در حال تجزیه لام را می یابد.
اگرچه مقامات تشخیص دادند که مرگ تصادفی بوده است، اما سؤالاتی در مورد اینکه چگونه لام توانسته بود به پشت بام که همیشه قفل است برود و وارد مخزن آب شود، همچنان باقی می ماند

دلفین لالوری
هرکسی که دلفین لالوری را می‌شناخت، فکر می‌کرد که او یکی از اعضای برجسته جامعه است.
او یک ثروتمند بود و زندگی راحتی داشت. همانطور که در مورد اکثر افراد ثروتمند آن روز بود، لالاری برده های زیادی داشت که در زمین های عمارت کار می کردند و همچنین از آنها در خود خانه نگهداری می کردند.
او در ملاء عام با بسیاری از بردگان از خانه های مختلف شهر دوست بود. ولی پشت درهای بسته همه چیز خیلی متفاوت بود.
چیزی که هیچ کس نمی دانست این بود که دلوری یک قاتل زنجیره ای شرور بود.
داستان هایی در مورد رفتار او با کسانی که مالک آنها بود منتشر شد.
یک روز بعدازظهر، دختر جوانی در حالی که روی پشت بام بود سقوط کرد و ساکنان خانه سعی داشتن آثار ضربات وحشتناک روی بدن او را پنهان کنند.
روزی دیگر آتش سوزی در عمارت شروع شد. همانطور که مشخص شد، آشپز عمارت که 24 ساعت به اجاق گاز زنجیر شده بود، تصمیم به خودکشی با آتش می گیرد.
وقتی مردم برای کمک و نجات بردگان از آتش می آمدند، لالوری ها اجازه نمی دادند. پس از شکستن در، جمعیت توانست تعداد زیادی را نجات دهد.
با این حال، آنچه آنها در طبقه بالا پیدا کردند، یک شوک بود.
اجساد در سرتاسر اتاق بالای خانه دراز کشیده بودند، برخی به خوبی در حال تجزیه بودند.
آنهایی که هنوز زنده بودند مثله شده بودند. آنها حتی یکی را پیدا کردند که استخوان‌هایش شکسته و شبیه خرچنگ شده بود.
در تحقیقات مشخص شد که ده ها جسد در محوطه عمارت دفن شده است.
جمعیتی که متوجه این وحشت شدند، عمارت را از هم پاشیدند و چیزی جز چند دیوار باقی نگذاشتند.
در مورد لالوری، او از دست مردم گریخت و با کشتی به فرانسه فرار کرد و در آنجا روزهای تبعید خود را گذراند.


داستان‌های ترسناک واقعی و وحشتناک

 

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,398
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
افسانه H. H. Holmes، اولین قاتل زنجیره ای آمریکا، بسیار اغراق آمیزتر از آن چیزی است که باید باشد.
تصور می شد که هلمز یک “قلعه قتل” را طراحی کرده است که در آن مردم را برای بازدید از نمایشگاه جهانی شیکاگو جذب می کند.
هتل با درهای تله، اتاق‌های مخفی، اتاق‌های گاز، لوله‌های بدنه و کوره‌سوزی در زیرزمین ساخته شده بود.
در حالی که برخی از جنبه های داستان واقعی است، افسانه او را به عنوان یک نابغه قاتل معرفی می کند.
اما حقیقت باید بسیار ترسناک تر باشد.
هولمز یک شیاد بود که برای سرقت هویت، ازدواج با چندین زن و کلاهبرداری از سرمایه گذاران و شرکت های بیمه، قتل را انجام می داد.
او همچنین یک قاتل زنجیره ای دقیق بود.
در حقیقت، این ارواح یا هیولاها نیستند که باید از آنها بترسیم. این همنوع ما است که خطرناک ترین موجود زنده است.

مادربزرگ در قبرستان
داستان وحشتناک دیگری که در پادکست Monsters Among Us به اشتراک گذاشته شد، توسط مردی به نام جف که با پسرش، مایلز، در منطقه دیتون، اوهایو، در حال رانندگی بود، نقل شد.
در حین رانندگی از قبرستان کوچکی گذشتند که فقط گل و گیاه داشت و پلاک‌های کوچکی برای نشان دادن قبرها در آن نصب شده بود.
وقتی از قبرستان کوچک رد شدند، مایلز اشاره کرد و گفت: «به همه آن مردم نگاه کن!»
جف برگشت و نگاه کرد، کسی را ندید.
او از مایلز پرسید که در مورد چه افرادی صحبت می کند، و مایلز گفت: “همه آن مردم آنجا! “مطمئناً مادربزرگ های زیادی آنجا هستند.” مایلز توضیح داد که همه آنها فقط آنجا ایستاده بودند و به زمین خیره شده بودند.
اواخر روز، در حالی که مایلز مشغول تماشای کارتون مورد علاقه‌اش بود، منفعلانه گفت: «می‌دانی، آنها زنده نبودند.» همه کسانی که دیدیم «آنها بی حرکت بودند».
وقتی می گویم بچه ها گاهی اوقات می توانند فوق العاده ترسناک باشند، شوخی نمی کنم.
امیدوارم مقاله امروز مورد توجه شما قرار گرفته باشد.

منبع:گرین لیست


داستان‌های ترسناک واقعی و وحشتناک

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا