خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

جغد برفی

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/10/22
ارسال ها
13
امتیاز واکنش
40
امتیاز
108
سن
32
زمان حضور
9 روز 1 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
زاویه دید یک داستان، نوعی از روایت است که نویسنده برای نقل داستان برای مخاطب بر می‌گزیند. اشکال متعددی از زاویه دید وجود دارند:
1. روایت اول شخص:
من، ما. داستانی که با زاویه دید اول شخص روایت می‌شود به گونه‌ای است که انگار راوی هم‌ذات‌پندار آن را مستقیما برای خواننده روایت می‌کند. در این سبک روایت ما راوی را به خوبی درک می‌کنیم، اما با این نکته که قادر به دیدن چیزی که راوی نمی‌بیند نیستیم. اگر در سمت دیگر دنیا اتفاق مهمی در حال رخ دادن باشد و راهی نباشد که راوی به آنجا برسد، پس قادر به مشاهده مستقیم آن نیست، و بعد از آن از کسی یا چیزی در موردش می‌شنود. از این گذشته، احتمال وجود یک راوی غیرقابل اطمینان در میان است: راوی‌ای که همیشه حقیقت را نمی‌گوید، خواه به خاطر فقدان آگاهی، و خواه به خاطر دروغ گفتن متعمدانه. به علاوه، این سوال مطرح می‌شود که راوی چگونه وقایع را با چنین جزییاتی، تا حد دیالوگ‌های دقیق به خاطر دارد، مگر اینکه به وضوح از حافظه تصویری برخوردار باشد. در روایت اول شخص، معمولا راوی سرشتار اصلی است، موارد استثنا از این نکته، شامل زاویه دید اول شخص پیرامونی می‌شوند، همانند گتسبی بزرگ، ناطور دشت، و گرگ و میش.
توجه داشته باشید که روایت اول شخص با روایت داستان توسط راوی تفاوت دارد. اگر داستان در مورد فردی باشد و فردی غیر از او در موردش بگوید، روایت توسط راوی است. اگر آن شخص خودش در مورد خودش بگوید، روایت اول شخص است. آنچه مرز بین این دو را مبهم می‌کند، زاویه دید اول شخص پیرامونی است.
در روایت اول شخص ممکن است پیش بیاید که راوی تغییر کند و چند چشم‌انداز روایی اول شخص وجود داشته باشد. بدین طریق گاهی ممکن است خواننده در مورد اینکه در یک زمان کدام راوی را دنبال می‌کند از نویسنده گول بخورد. یک نمونه از این مطلب رمان قوانین جذابیت نوشته برت ایستون الیس است.
2. روایت دوم شخص:
تو. داستان در مورد خواننده است، و او را طوری مورد خطاب قرار می‌دهد که انگار یک سرشتار در داستان است. این زاویه دید که به ندرت خارج از دیالوگ، لیریک موسیقی، فن‌فیکشن، و داستان‌های راوی تعاملی وجود دارد، بعد از مدتی خسته‌کننده می‌شود، و همواره ممکن است اقدام صورت گرفته در این سبک روایت کاری نباشد که خواننده در آن لحظه انجام می‌داد. حرف در دهان خواننده گذاشتن یک روش برای از بین بردن تعلیق خودآگاهانه ناباوری است. روایت دوم شخص می‌تواند راهی برای تبدیل خواننده به یک سرشتار اصلی از پیش تعیین نشده باشد، اما این روش همواره عملی نیست، ضمن اینکه موجب کاهش جذابیت سرشتار و در نتیجه درگیر نشدن خواننده با داستان است. داستان‌های آئورا، و چراغ‌های روشن، شهر بزرگ با روایت دوم شخص نوشته شده‌اند.
در بعضی از بازی‌های ویدیویی زاویه دید دوم شخص می‌تواند افزوده شود تا بازیکن را به جای سرشتار پیش‌برنده بازی قرار دهد.
زاویه دید دوم شخص می‌تواند گاهی به همراه عنصر داستانی راوی قاتل ناشناس استفاده شود. در این حالت جنسیت راوی تحت پوشش ضمیر دوم شخص در داستان مخفی می‌ماند.
3. روایت سوم شخص: او، آنها. کاربرد من و ما تنها در دیالوگ‌ها است. این زاویه دید چند نوع متفاوت دارد:
3.1. حالت عینی و نمایشی: این حالت چندان مورد استفاده قرار نگرفته است و در آن فقط حوادث قابل مشاهده بازگویی می‌شوند، بدون اینکه در افکار و احساسات سرشتارها کاوش صورت بگیرد. این امر موجب می‌شود که داستان مانند یک مستند به نظر بیاید. کاربرد این حالت اغلب در کتاب‌های مصور است.
3.2. حالت محدود و ذهنی: این حالت رایج‌ترین حالت سوم شخص در ادبیات مدرن است. روایت همانند زاویه دید اول شخص به راوی هم‌ذات پندار وفادار می‌ماند، و خواننده را به درون ذهن سرشتار می‌برد، با این حال واکنش‌ها و چیزهای دیگری که سرشتار از آنها آگاه نیست را نیز به تصویر می‌کشد. اگر بتوان ضمیر را به اول شخص تغییر داد بدون اینکه محتوای داستانی از بین برود، داستان با این حالت روایت شده است، همانند مجموعه هری پاتر، و رمان 1984.
3.3. تعدد راوی: در این حالت داستان اقدامات و افکار بیشتر از یک سرشتار را توضیح می‌دهد. زاویه‌های دید متفاوت از طریق بخش‌های داستان (همانند مجموعه برج تاریک نوشته استفن کینگ)، ورود به فصل جدید (همانند نغمه‌ای از یخ و آتش نوشته جرج مارتین)، یا حتی ورود به پاراگراف جدید (همانند مجموعه -‌ماسه نوشته فرانک هربرت) متمایز می‌شوند. این روش با اجازه دادن به خواننده برای دیدن حوادث متعدد، یا دیده شدن یک حادثه از چند منظر متفاوت، وسعت و عمق بیشتری از اطلاعات را به خواننده می‌دهد. اگر از آن به دقت استفاده شود، حتی ممکن است خواننده را در مورد آنچه که شاهدش بوده دچار شک کند. با این حال در این روش برای خواننده دشوار است که تصمیم بگیرد چه کسی سرشتار اصلی است، اگر اصلا سرشتار اصلی وجود داشته باشد، که موجب نارضایتی بعضی از خواننده‌ها خواهد شد، و اگر به درستی اجرا نشود می‌تواند تعلیق خودآگاهانه ناباوری را از بین ببرد.
3.4. دانای کل راستین: در این حالت داستان از یک چشم‌انداز خارجی روایت می‌شود، و ممکن است در افکار و احساسات هر سرشتاری کاوش صورت بگیرد. دانای کل راستین اغلب با حالت تعدد راوی اشتباه گرفته می‌شود. دانای کل راستین نیاز به قطع صحنه ندارد تا سراغ زاویه دید متفاوتی برود، و برای تمام یک صحنه به یک سرشتار وفادار نمی‌ماند، زیرا در این صورت به سوم شخص محدود تبدیل خواهد شد. تا پیش از قرن دوازدهم میلادی بیشتر آثار ادبی از زاویه دید دانای کل راستین تبعیت می‌کردند. در دوران مدرن معمولا آثاری که حس و حال حماسی با خود دارند، همانند ارباب حلقه‌ها، این حالت از سوم شخص را مورد استفاده قرار می‌دهند.
حالتی از دانای کل راستین که در آن راوی به اطلاعاتی دسترسی دارد که دانستن آن توسط هیچ سرشتاری در داستان منطقی نیست، دانای کل کیهانی خوانده می‌شود. همانند مجموعه وقایع ناگوار نوشته لمونی اسنیکت.
4. زاویه دید ترکیبی:
هر داستانی که از چند یا همه حالت‌های مذکور استفاده کرده باشد. همانند مجموعه سرزمین دیگر نوشته تاد ویلیامز.


زاویه دید در داستان

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا