خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Z.a.H.r.A☆

نویسنده‌ی برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,349
امتیاز واکنش
9,311
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
166 روز 12 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون در آنجا جریان‌های آذرآواری فوق‌العاده داغ متشکل از سنگ‌های مذاب، گِل و گازهای کُشنده شهر را به یک جهنم تمام‌عیار تبدیل کرده بودند و باعث می‌شدند تا این اتفاق بر سر مردم بیچاره بیاید
حتی اگر باور آن سخت باشد، ولی جمجمه‌ی همه‌ی ما آدم‌ها مملو از مایعات است و وقتی که بیش از حد داغ شود، می‌تواند به مانند یک قابلمه زودپز منفجر شود. متأسفانه این همان بلایی است که بر سر مردم شهر باستانی هرکولانیوم آمد. در آن روز به‌خصوص ابر غلیظی از گازهای بسیار داغ با دمای نزدیک به ۵۴۰ سانتی‌گراد بر سر شهر فرود آمد. بدین‌ترتیب، در کمتر از دو دهم ثانیه پوست افراد تبخیر می‌شد، مغزها می‌جوشید و جمجمه‌ها بدون اینکه هرگونه توپ جنگی و تفنگی درکار باشد، منفجر می‌شدند.

داستان ترسناک ۵: قاتل زنجیره‌ای که پابه‌پای ژان دارک برای فرانسه جنگید
ژان دارک یکی از شخصیت‌های افسانه‌ای فرانسه و نماد این کشور است. او شجاع بود و تا آخرین لحظه زندگی دلاوران با دشمنان آب و خاک میهن‌اش جنگید. اما درحالی‌که ژان دارک بیش‌ترین احترام و اعتبار را برای ایستادگی درمقابل لشکریان انگلستان در قرن پانزدهم (طی جنگ صدساله) به دست آورده، یار و همراه همیشگی او، ژیل ده‌ ره چنین جایگاهی ندارد


ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی

 

Z.a.H.r.A☆

نویسنده‌ی برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,349
امتیاز واکنش
9,311
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
166 روز 12 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
ده ره یکی از شجاع‌ترین شوالیه‌های ارتش فرانسه بود. این شخصیت تاریخی حتی به فیلم پرهزینه «پیام‌آور: داستان ژان دارک (۱۹۹۹)» نیز راه یافت. در این فیلم وینسنت کسل به جای ده ره ایفای‌ نقش کرد و میلا یوویچ هم در نقش ژان دراک ظاهر شد. اما به نظرتان چرا بعدا همچون ژاک دارک هیچ کلیسایی به نام ده ره نام‌گذاری نشد؟‌ احتمالاً به خاطر اینکه این مرد شب‌ها به آدم دیگری تبدیل می‌شد. او برای دوره طولانی در نقش یک قاتل زنجیره‌ای فوق‌العاده بی‌رحم ظاهر شد که به‌خصوص علاقه‌ی وافری به شکنجه دادن و کشتن کودکان خردسال از ۶ ساله تا نوجوانان ۱۷ و ۱۸ ساله داشت.
ژیل ده ره نام خود را به‌عنوان یک قاتل زنجیره‌ای بسیار پرکار وارد تاریخ کرد

ده ره بی‌تردیدی کسی بود که نقش مهمی در تمام افتخارات ژاک دارک و حتی قدیس شدن او ایفا کرد، اما او یک هیولای شکنجه‌گر، سلاخ و کودک‌کُش بسیار پرکار و ماهر بود. اما همه‌ی ماجرا این نیست. براساس اعترافات ژیل ده ره در دادگاه جنایت‌های او حتی از آنچه فکر می‌کنید نیز دلخراش‌تر بودند. ده ره که تنها به کشتن و آزار قربانیانش به شیوه‌های هولناک قانع نبود، با روح و روان آن‌ها بازی می‌کرد. او قربانیانش را تا حتی آخرین لحظات متقاعد می‌کرد که همه‌ی اینها یک بازی است.


ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی

 

Z.a.H.r.A☆

نویسنده‌ی برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,349
امتیاز واکنش
9,311
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
166 روز 12 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسته به اینکه از کدام منبع جویای ماجرا شوید، ژیل ده ره بین ۸۰ تا ۸۰۰ کودک را در طی دوران قتل‌عام‌های خونین‌اش با هولناک‌ترین روش‌های ممکن به کام مرگ کشانده است. بدین‌ترتیب، او با این حجم از قتل و کشتار نام خود را به‌عنوان یکی از پرکارترین قاتلان زنجیره‌ای وارد کتاب‌های تاریخ کرد. ژان دارک هم ظاهراً هیچ‌وقت از این چهره‌ی مخوف هم‌رزمش خبر نداشت. ژیل ده‌ ره سرانجام همچون ژان دارک سوزانده شد. روش اعدام با سوزاندن در آن دوران روشی برای خلاص شدن از شر عناصر واقعاً نامطلوب جامعه مانند تبهکاران، جادوگران و قاتلان بود.

داستان ترسناک ۶: سرنوشت ناگوار سفر اکتشافی فرانکلین
۱۳۴ نفر در ماه مه سال ۱۸۴۵ برای یافتن گذرگاه دست‌نیافتنی شمال غربی راهی یک سفر بی‌بازگشت شدند. گذرگاه شمال غربی قرار بود مسیر تجاری سودآوری باشد که دست‌کم‌ روی کاغذ، آب‌های انگلستان را به سرتاسر آسیا وصل می‌کرد. سفر اکتشافی فرانکلین یکی از مجهزترین مأموریت‌های روزگار خود بود. دریابان سِر جان فرانکلین چندین سفر به منطقه شمالگان انجام داده بود و کشتی‌های او «اچ‌ام‌اس ترور» و «اچ‌ام‌اس ارِبـ*ـو*س» کاملاً برای مقابله با یخ‌های این منطقه فوق‌العاده سردسیر تجهیز شده بودند. اما گویی هیچ‌چیز نمی‌توانست او و افرادش را برای سرنوشت دلخراششان آماده کند.
در ژوئيه سال ۱۸۴۵ گروه اکتشافی فرانکلین کاملاً ناپدید شد. وقتی همسر سر جان فرانکلین تا سال ۱۸۴۸ هیچ خبری از شوهرش نشنید، از نیروی دریایی پادشاهی درخواست کرد یک گروه جست‌وجو را به منطقه اعزام کند. سرانجام پادشاهی انگلستان بیش از ۴۰ گروه را برای یافتن سرنشینان کشتی‌های اعزامی به شمالگان فرستاد. همسر فرانکلین با اعزام هر گروه نجات، نامه‌ای می‌نوشت تا به دست شوهرش برسد، اما هیچ‌کدام از این نامه‌ها به دست او نرسید


ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی

 

Z.a.H.r.A☆

نویسنده‌ی برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,349
امتیاز واکنش
9,311
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
166 روز 12 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
تنها در سال ۱۸۵۰ بود که اولین مدارک از سرنوشت گروه اکتشافی فرانکلین کشف شد. ۱۳ کشتی در مأموریت مشترکی بین انگلستان و آمریکا برای نجات فرانکلین و افرادش به منطقه‌ی شمالگان اعزام شده بودند تا هرگونه ردپایی از سرنشینان دو کشتی را پیدا کنند. در آنجا و در منطقه‌ای خالی از سکنه‌ای به‌نام جزیره بیچی بود که گروه‌های جست‌وجو و نجات یک اردوگاه ساده و قبر ۳ ملوان به‌نام‌های جان هارتنل، جان تورینگتون و ویلیام براین را پیدا کردند. روی قبرها هیچ علامتی نبود، اما تصور می‌شد هر ۳ قبر متعلق به سال ۱۸۴۶ بوده باشند.

تصاویر اجساد اعضای سفر اکتشافی فرانکلین به همراه برخی از وسایل آن‌ها در پروژه «مرگ در یخ: معمای سفر اکتشافی فرانکلین» که در ۲۰۱۹ برگزار شد.

چهار سال بعد جان رِی، کاوشگر اسکاتلندی، در خلیج پِلی به گروهی از اینوئیت‌ها (اسکیموهای کانادا و گرینلند) برخورد که برخی از وسایل ملوانان مفقودشده را دراختیار داشتند. اسکیموها رِی و افرادش را به جایی بردند که وسایل افراد فرانکلین را پیدا کرده بودند. رِی در کمال تعجب متوجه شد که برخی از استخوان‌ها از وسط شکسته شدند و نشانه‌های چاقو روی آن‌ها مشهود است. موضوعی که او را به این نتیجه رساند که ملوانان گرسنه از فرط گرسنگی به آدمخواری روی آورده‌ بودند.
سپس، در سال ۱۸۵۹ گروه جست‌وجو و نجات فرانس لئوپولد مک‌کلینتوک در جزیره کینگ ویلیام یک یادداشت پیدا کرد که بعدها به «یادداشت ویکتوری پوینت» شهرت پیدا کرد. در این یادداشت که تاریخ ۲۵ آوریل سال ۱۸۴۸ روی آن به چشم می‌خورد، نوشته شده بود که در آن زمان، هر دو کشتی رها شده بودند. در این یادداشت اضافه شده بود که ۱۵ افسر و ۹۰ ملوانی که زنده مانده بودند، روز بعد به سمت رود گریت‌فیش رفته‌اند. در این یادداشت که به قلم فرانسیس کروزیر بود، شرح داده شده بود پس از مرگ جان فرانکلین، خود کروزیر فرماندهی گروه را برعهده گرفته است. تقریباً ۱۴۰ سال طول کشید تا اطلاعات بیش‌تری از سرنوشت گروه اکتشافی فرانکلین کشف شود.


ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی

 

Z.a.H.r.A☆

نویسنده‌ی برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,349
امتیاز واکنش
9,311
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
166 روز 12 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
ملوانان گرسنه از فرط گرسنگی به آدمخواری روی آورده‌ بودند

تا آن زمان کاملاً روشن شده بود که پس از گیر افتادن کشتی‌ها در یخ‌های منطقه، مأموریت عملا به شکست انجامیده است. با تمام شدن آذوقه و خوراکی‌ها، اعضای گروه نومیدانه کشتی را رها کردند و تصمیم گرفتند در جایی از نواحی متروک و خالی از سکنه‌ی شمالگان یعنی در سواحل غربی جزیره کینگ ویلیام به‌دنبال کمک بگردند. البته افراد فرانکلین هیچ تصور درستی از وضعیت منطقه و اینکه دقیقاً کجای نقشه قرار دارند نداشتند؛ تنها می‌خواستند شانس خود را امتحان کنند. اما حتی جزئیات دلهره‌آورتری وجود داشت که بعدا در دهه‌ی ۱۹۸۰ بیشتر در مورد آن دانسته شد.

محققان در آن زمان در اجساد قربانیان نشانه‌هایی از سوءتغذیه، مقادیر کُشنده‌ای سرب و ذات‌الریه را کشف کردند. بدین‌ترتیب، این نظریه مطرح شد که مسمومیت با سرب احتمالاً به دلیل کنسروهای بی‌کیفیت بوده است. بنابراین تصور می‌شود که بالا رفتن غظت سرب موجب ضعیف شدن بدن سرنشینان کشتی شده تا جایی که به‌راحتی بر اثر سل و ذات‌الریه از پای درآمدند.

درحالی‌که سرنشینان پیدا شدند، کشتی‌ها باید برای نزدیک به دو دهه دیگر هم گمشده باقی می‌ماندند. در سال ۲۰۱۴ بود که تیم‌های مؤسسه پارک‌های کانادا، اِربوس را در عمق ۱۱ متری آب‌های جزیره کینگ ویلیام کشف کردند. کشتی ترور هم در سال ۲۰۱۶ توسط تیمی از بنیاد تحقیقات شمالگان در خلیجی در جزیره کینگ ویلیام پیدا شد که بعدها به‌نام خلیج ترور نام‌گذاری شد. در کمال تعجب، هیچ یک از کشتی‌ها آسیبی ندیده بودند و بدنه‌ی هر دو کشتی کاملاً سالم بود. ظاهراً سرنشینان وقتی از مسدود بودن مسیر آبی مطمئن شدند، کشتی‌ها را رها کردند.


ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی

 

Z.a.H.r.A☆

نویسنده‌ی برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,349
امتیاز واکنش
9,311
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
166 روز 12 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
به هر حال، شاید هیچ‌وقت دقیقاً نفهمیم بر سر سرنشینان اربوس و ترور چه آمده است. اما مهم‌ترین فرضیه این است که اعضای گروه یکی پس از دیگری بر اثر بیماری‌های مختلف و تضعیف مضاعف روحی و روانی و جسمی و درحالی‌که از فرط گرسنگی و نومیدی نیمه‌دیوانه شده بودند جان سپردند.

داستان ترسناک ۷: معمای هیولای انفیلد
شبی در سال ۱۹۷۳ دو فرزند خردسال مک‌دانیل از شهر اِنفیلد، ایلینوی ادعا کردند که موجودی عجیب را در حیاط خانه حین پرسه‌زدن دیده‌اند. حتی این دو ادعا کردند که این موجود ترسناک می‌خواست وارد خانه شوند. هنری مک‌دانیل، پدر این دو خیلی زود این داستان ترسناک را به تخیل کودکانه‌ی آن‌ها نسبت داد و ماجرا را چندان جدی نگرفت. اما او اواخر همان شب نظرش را عوض کرد. مک‌دانیل بعد از اینکه با صداهای خراش عجیبی از خواب بیدار شد، اسلحه و چراغ‌قوه‌ای برداشت تا نگاهی به بیرون منزل بیندازد. او در آنجا میان دو بوته‌ی گل رُز موجودی را دید که به گفته خودش بدنی «تقریباً شبیه به انسان» داشت. بنابراین، ‌برای مک‌دانیل خیلی زود مشخص شد که فرزندانش درست می‌گفتند. او بعدا به خبرنگاری گفت: «سه پا داشت، یک بدن و دو دست کوتاه و دو چشم صورتی رنگ به بزرگی چراغ‌قوه.»
مک‌دانیل گفت که چهار گلوله شلیک کرده و مطمئن بوده که دستکم یکی از گلوله‌ها به موجود اصابت کرده است. همین نیز باعث شد تا این حیوان ترسناک از سمت خاک‌ریز‌ راه‌آهن فرار کند. حیوان به گفته‌ی مک‌دانیل در این حال صدای غرشی شبیه به گربه وحشی از خود در آورد. مک‌دانیل با دیدن جانور که توانست در سه گام از تپه‌ ۲۵ متری بپرد مات و مبهوت ماند. مأموران پلیس که بعدا به محل حادثه رسیدند،‌ جای خراش‌های پنجه‌ی حیوان را روی در توری و همچنین ردپاهای او را در حیاط پیدا کردند.


ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی

 

Z.a.H.r.A☆

نویسنده‌ی برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,349
امتیاز واکنش
9,311
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
166 روز 12 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
نکته اینکه ردپای هیولای انفیلد شبیه به سگ بود منتهی ۶ جای پنجه داشت. بااین‌حال، هیچ سرنخ دیگری که نشان از حضور موجودی غیرعادی در منزل مک‌دانیل داشته باشد در محل پیدا نشد. ماجرای مک‌دانیل بعدا سر از روزنامه‌ی محلی «ردینگ ایگل» در آورد،‌ اما به جز این ظاهراً بیشتر مردم این اتفاق را باور نکرده بودند.
روزنامه‌ ردینگ ایگل با تیتر «هیولایی در انفیلد» سراغ ماجرای مک‌دانیل رفت.

حتی پسربچه‌ی ۱۰ ساله‌ای از همسایه‌ها که قبلا گفته بود او نیز آن موجود را دیده، بعدا اعتراف کرد که روایت خود را برای دست‌انداختن مک‌دانیل‌ها جعل کرده است. مک‌دانیل دو بار دیگر هم رؤیت این هیولای ناشناخته‌ را به پلیس محلی گزارش داد، اما نهایتا با تهدید به زندانی شدن تصمیم گرفت دیگر کاری به اداره پلیس نداشته باشد. ظاهراً هیچ‌کس ماجرای موجود وحشتناکی که او و فرزندانش دیده بودند را باور نمی‌کرد. اما مک‌دانیل سرسختانه روی ادعای خود پافشاری می‌کرد. او حتی در مصاحبه‌ای گفت که این موجود احتمالاً از سیاره‌ای دیگر به زمین آمده است. مک‌دانیل در این‌باره گفت: «اگر آن موجود را پیدا کنند، حتماً بیشتر از یک نمونه پیدا می‌کنند. این را هم می‌توانم بگویم که این موجود بی‌شک از سیاره‌ خودمان نیست.»
پس از مک‌دانیل ادعاهای شاهدان عینی دیگری نیز به گوش رسید. حتی پس از این ماجرا شکارچیان هیولا به شهر انفیلد هجوم آوردند و دستکم پنج مرد نیز پس از شلیک گلوله در منطقه و حتی به ادعای خود عکاسی از این موجود دستگیر شدند. به هر حال، با وجود ادعاها و گزارش‌های ضد و نقیض زیادی که طی سال‌های پس از این ماجرا مطرح شد، همچنان حقیقت ماجرای هیولای انفیلد در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و هیچ‌کس از واقعیت ماجرا چیزی نمی‌داند.


ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی

 

Z.a.H.r.A☆

نویسنده‌ی برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,349
امتیاز واکنش
9,311
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
166 روز 12 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
داستان 8: آدم‌های بیشماری که با زنگ نجات پیدا کردند
«نجات با زنگ (Saved By The Bell)» یکی از اصطلاح‌های کاربردی زبان انگلیسی است که معمولاً برای توصیف پیدا شدن چاره‌ای در لحظه‌ی آخر یا فرار از مخمصه در دقیقه‌ی نود استفاده می‌شود. اما این اصطلاح ظاهراً ساده پشت‌پرده‌ی فوق‌العاده دلهره‌آوری دارد. ریشه‌ی این اصطلاح به بیماری «کاتالپسی» ارتباط دارد، بیماری که در آن فرد متحمل وضعیت کنترل نشده‌ای شامل سفتی شدید عضلانی می‌شود. این بیماری اغلب با حمله‌های کاتاتونی (اختلالات حرکتی) نیز مرتبط است. اگرچه امروزه این بیماری کاملاً شناخته شده، اما در گذشته درک درستی از این وضعیت بغرنج وجود نداشت و به همین دلیل نیز افراد زیادی به اشتباه در گور گذاشته می‌شدند.

پس از گزارش‌های جراید و مطبوعات از این اتفاقات غم‌انگیز بود که نویسندگانی مانند ادگار آلن پو دست به خلق داستان‌های وحشتناکی با این مضمون زدند. فراوانی اشتباه گرفته شدن بیماران کاتالپسی با مردگان چنان بود که پزشکان و مسئولان گورستان‌ها راه‌حل‌های مختلفی را به کار گرفتند. اگرچه خود این چاره‌اندیشی‌ها بعدا به وحشت‌های تازه‌ای دامن زدند. یکی از این راه‌حل‌های ترسناک «بیمارستانی مخصوص‌ مردگان» بود. در این بیمارستان‌ها اجساد بیماران مشکوک به کاتالپسی برای مدت چند روز تحت‌نظر قرار داشت تا از مرگ فرد اطمینان حاصل شود. در صورتی که بیمار از حالت فلج موقت خود خارج می‌شد معمولاً در بیمارستان با غذا، نوشیدنی و سیگار به استقبال او می‌رفتند.


ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی

 

Z.a.H.r.A☆

نویسنده‌ی برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,349
امتیاز واکنش
9,311
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
166 روز 12 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
اما یک راه‌حل وحشتناک دیگر برای جلوگیری از به اشتباه دفن شدن افراد زنده معایناتی برای تشخیص صحیح مرگ برود. در واقع،‌ در معاینات تشخیص مرگ گاهی انگشتان دست فرد را قطع می‌کردند یا حتی در مواردی ستونی از دود تنباکو را به درون روده‌ی فرد می‌فرستادند. در واقع فرض بر این بود که اگر فرد نسبت به این معاینات عجیب واکنش نشان ندهد بی‌شک جان خود را از دست داده. همچنین باور بر این بود که خواص هوش‌آور تنباکو می‌تواند هر فردی را به‌راحتی احیا کند. (تصاویر این درمان عجیب را از اینجا ملاحظه کنید)

طرح یکی از تابوت‌های ایمن که در سده‌های هجدهم و نوزدهم در اروپا به‌شدت رواج داشتند.

اما این روش با وجود منطقی که ظاهراً داشت، در واقعیت ناکارآمد بود. چراکه بیماران کاتالپسی در حالت حمله‌های کاتاتونی اصلاً درد را حس نمی‌کردند. بنابراین در عمل این معاینات اوضاع را وخیم‌تر نیز می‌کرد. به این جهت نه‌تنها فرد به اشتباه زنده‌زنده دفن می‌شد، بلکه قبل از تدفین مجانی شکنجه هم می‌شد! داستان‌های ترسناک واقعی از زنده به گور شدن به استفاده از تابوت‌های ایمن نیز دامن زدند. در اروپای قرن هجدهم و نوزدهم، به‌ویژه در انگلستان دوران ویکتوریایی تعداد کسانی که به اشتباه تدفن می‌شدند آنچنان زیاد بود که تابوت‌سازان به فکر ساخت تابوت‌های ویژه‌ای افتادند. این تابوت‌های ایمن طوری طراحی شده بودند که فرد بتواند با دمیدن در شاخ یا به صدا در آوردن زنگوله دیگران را خبر کند.
در برخی از این تابوت‌ها حتی مقادیری زهر نیز قرار داده شده بود تا فرد در صورت لزوم خودش را خلاص کند. انواع دیگری از تابوت‌های ایمن با قاب‌های شیشه‌ای نیز ساخته شده بودند که در صورت زنده بودن و نفس کشیدن فرد بخار می‌گرفتند. برخی از تابوت‌ها لوله‌هایی داشتند که متصدیان گورستان هر روز آن‌ها را بو می‌کردند تا از تجزیه‌ی جسد مطمئن شوند. در برخی موارد به‌سادگی کلید تابوت را در جیب متوفی می‌گذاشتند. اما تابوت‌های زنگوله‌دار از رایج‌ترین انواع تابوت‌های ایمن بودند. بنا به ادعای برخی منابع اصطلاح نجات با زنگ از همین تابوت‌های هرسناک ریشه گرفته است. بااین‌حال، مشخص نیست تابوت‌های ایمن تا چه حدی مفید بودند و اصلاً چند نفر به این وسیله نجات پیدا کردند.


ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی

 

Z.a.H.r.A☆

نویسنده‌ی برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,349
امتیاز واکنش
9,311
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
166 روز 12 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
داستان 9: ایستگاه‌های مرموز اعداد
در بحبحه‌ی جنگ سرد، زمانی که رادیو رسانه‌ی اصلی برای انتشار اخبار و اطلاعات بود،‌ بسیاری از شنوندگان به صورت تصادفی برنامه‌های دلهره‌آوری را می‌شنیدند. این برنامه‌های مرموز معمولاً با موسیقی تک‌نواختی و سپس چندین بوق شروع می‌شد و با صدای زن یا کودکی که اعداد تصادفی را می‌خواند ادامه پیدا می‌کردند. این ارسال‌ها به‌طور مرتب انجام می‌گرفتند و برای چند دقیقه‌ای در فرکانس‌هایی که شنوندگان به آن «ایستگاه‌های اعداد» می‌گفتند قابل دریافت بودند. ایستگاه‌های اعداد به سرعت توجه کسانی که به‌طور تصادفی به این برنامه‌های مرموز برخورده بودند را به خود جلب کردند. این پدیده همچنین باعث شد تا گروه‌های مختلفی از شنوندگان رادیویی زمان زیادی را صرف حل معمای آن کنند.
تاکتیک‌های جاسوسی اصلی‌ترین فرضیه درباره سیگنال‌های شبح‌وار است

هر ایستگاه رادیویی بسته به ماهیتش نام‌گذاری می‌شد. از معروف‌ترین ایستگاه‌های اعداد می‌توان به «نانسی آدام سوزان»، «ایستگاه گونگ» و «شکارچی لینکلن‌شایر» اشاره کرد. همه‌ی این ایستگاه‌های در نوع خود عجیب و مرموز بودند و هر کدام نیز فرضیه‌های خاص خود را داشتند. کارآگاهان آماتوری که مشغول تحقیق در مورد این ایستگاه‌های اعداد در دهه ۱۹۸۰ بودند فرضی را مطرح کردند که براساس آن، پخش‌های مرموز احتمالاً پیغام‌های رمزنگاری‌ شده‌ای هستند که در فعالیت‌های جاسوسی در نقاط مختلف جهان مورد استفاده قرار می‌گیرند. چهره‌های برجسته‌ای همچون روپرت آلسون، نویسنده شاخص کتاب‌های غیرداستانی جاسوسی که با نام ادبی نایجل وِست شهرت دارد یکی از طرفداران فرضیه‌ی جاسوسی است. آلسون در این مورد گفت: «هیچ‌کس راه راحت‌تر و مناسب‌تری از این برای برقراری ارتباط با یک جاسوس نیافته است. تنها هدف پیغام‌ها این است که سازمان‌های اطلاعاتی بتوانند به وسیله‌ی آن با مأموران خود در مناطق دورافتاده ارتباط برقرار کنند.»

یکی از ایستگاه‌های اعداد مشهور به «وِزوز کن» از دوره‌ی جنگ سرد تاکنون پیغام‌های رادیویی مرموزی را پخش می‌کند.


ترسناک ترین داستان های واقعی و معمایی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا