خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,149
امتیاز واکنش
5,520
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب...
دلنوشته: چشم‌هایت
نوشته: ستایش حسین زاده(تبسم)
مقدمه:
به چشم‌های رنگِ قهوه‌اش خیره می‌شوم و آرام زمزمه می‌کنم:
- در قهوه‌ی چشمانت هربار بیشتر از قبل غرق می‌شوم؛ جانت را بمیرم!
لبخندی می‌زند و می‌گوید:
- جانت را بمیرم؟ کل ادبیات فارسی رو زیر سوال بردی! حالا جانت را بمیرم یعنی چی؟
به لبخندش زل می‌زنم و می‌گویم:
- یعنی برای حفظ جونت بمیرم.
آروم گفت:
- این قشنگ ترین جمله‌‌ای بود که توی ادبیات فارسی شنیدم!
" این بار برای تو می‌نویسم"


دل نوشته چشم‌هایت | ستایش حسین زاده تبسم کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، Mr. Sarmast و 4 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,149
امتیاز واکنش
5,520
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
عطش دوستی‌ِمان در قلبم هرروز بیشتر از قبل شعله‌ور می‌شود و هرروز بیشتر دوستت دارم.
می‌دانی حرف‌هایمان برایم همیشه تازگی خاص خودش را دارد و بعد از یک سال دوستی هنوز وقتی به چشمانت نگاه می‌کنم قلبم تپش می‌گیرد؛ این بار برای تو می‌نویسم؛ برای تویی که همیشه کنارم بودی!
برای تویی می‌نویسم که در کنارت بغض، درد، گریه و خنده رو احساس کردم.
دوست دارم بدانی حتی اگر لازم باشد همه را پس می‌زنم تا درکنارت باشم؛ چون بودن در کنار تو لذتی دارد که در کنار بقیه بودن ندارد.
بگذار بگویم تورا جوری می‌خواهمت که هیچ موجودی تا الان چیزی را به این اندازه نخواسته است...!
اصلا بالاتر از دوست داشتن چیست؟!
همان من تورا...
M...


دل نوشته چشم‌هایت | ستایش حسین زاده تبسم کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، FaTeMeH QaSeMi و 5 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,149
امتیاز واکنش
5,520
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی دلیل بی دلیل بی دلیل دوستت دارم؛
حالا درسته گاهی وقتا کنارت نیستم؛ ولی دلم می‌خواد بدونی همیشه یادت تو قلبمه...
تمامِ من این را بدان، وقتی کنارمی قلبم می‌خندد؛ اما نمی‌توانم به زبان بیاورم و این را به تو بگویم.
وقتی دستت را روی دستم می‌گذاری قلبم می‌خواهد از جا دربیاید؛ بی جنبه است دیگر بعد از یک سال هنوز تازگی داری برایش!
می‌خواهم آنقدر کنارت باشم که تمام حسودان شهر که حسرت دوستی‌مان را می‌خورند در تعجب بمانند.
می‌دانی تو یک دی ماهیِ اصیلی...
قشنگ و گاهی دردناک؛ وقتی کنارت باشم رفتار را می‌پرستم و وقتی از تو دورم به همه‌ی کسانی که دور و برت‌اند حسودیم می‌شود؛ به آنهایی که سلام می‌کنی، به رهگذرانی که از کنارشان رد می‌شوی و حتی دیوار‌های خانه‌ات...!
M...


دل نوشته چشم‌هایت | ستایش حسین زاده تبسم کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، FaTeMeH QaSeMi و 5 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,149
امتیاز واکنش
5,520
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
درسته یه موقع هایی بینمون مشکل پیش می‌اومد؛ درسته هفت ماه تمام ازت دور بودم ولی توی قلبم بودی؛ می‌دونی چرا؟ اگه توی قلبم نبودی حداقل یه نفر جات رو پر می‌کرد. می‌دونی چقدر تلاش کردم فراموشت کنم اما نشد؟
می‌دونی شب و روز فکرت از سرم بیرون نمی‌رفت؟
دردناکه وقتی بدونی کل شب رو از دوریت گریه می‌کردم.
دردناکه وقتی بفهمی کل دنیام شده بودی و بعد تو افسردگی گرفته بودم.
می‌دونی ما هردو توی دوستی‌مون زجر کشیدیم؛ باهم بزرگ شدیم؛ باهم تجربه کردیم.
یه جاهایی تنهایی ولی تو تنها زجر نکشیدی این منم بودم که درد رو تحمل می‌کردم.
می‌خوام بدونی با تمومِ اینا کسی نتونست دوستِ من باشه!
آخ یادت میاد اولای دوستی‌مون رو؟ من پرحرف بودم و تو کم حرف! آخرش دیدی به حرفت آوردم؟
یادت میاد به من می‌گفتی جوجه؟ چه روزایی بود! چه لقب‌هایی به هم می‌دادیم!
فکر می‌کنی چیزی مثل قبل می‌شه؟
می‌دونی هردومون تغییر کردیم؛ فکر کنم الان دوستیمون مثل آدم بزرگا باشه...!


دل نوشته چشم‌هایت | ستایش حسین زاده تبسم کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,149
امتیاز واکنش
5,520
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌شه یه مرور خاطرات بکنیم؟
می‌شه یه بار دیگه مثل قبل نگاهم کنی؟
می‌شه دوباره در حثارم بکشی؟
اصلا یادت میاد آخرین بار کِی در برم گرفتی؟
می‌دونستی تاریخ تموم وقتایی که در برم گرفتی رو حفظم؟
آخرین بار وقتی بود که واست گل خریدم؛ آخ کلی برنامه چیده بودم که باهات حرف بزنم ولی یادته؟ فقط گفتم این گل واسه توئه!
بچه‌ها رو نمی‌دونی چه ذوقی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته چشم‌هایت | ستایش حسین زاده تبسم کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,149
امتیاز واکنش
5,520
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
زیر بارون، کنارِ هم!
یادت میاد که؟
همون شبی که دونفره رفته بودیم بیرون رو می‌گم!
مگه می‌شه از یاد برد اون شب رو؟ آخ چقدر مسخره بازی در آوردیم بین اون همه آدمِ مذهبی!
توی مسجد و عکس گرفتن؟!
خب بیرون رفتنمون هم فرق داشت دیگه! مردم می‌رن کافه ما رفتیم مسجد! بماند که چقدر سر من غر زدی و دیگه نیومدی بریم بیرون.
ولی زیر بارون بهاری؛ کنارتو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته چشم‌هایت | ستایش حسین زاده تبسم کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,149
امتیاز واکنش
5,520
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
لبخندت را خریدارم؛ صدای خنده‌هایت را هم...!
می‌دانی چند وقت است صدای بلندِ قشنگِ خنده‌ات را نشنیده‌ام؟!
توهمونی هستی که برای شنیدن ویسش آهنگ مورد علاقم رو قطع می‌کنم تا صداش‌رو بشنوم!
مرسی کہ با بودنت، نزاشتی هیچ وقت معنیِ تنهایی رو بفهمم!
- با لبخند تلخ؛ از دور نگاهت می‌کنم و از بودنت با آنها، رنج می‌کشم...
( من که به معجزه‌ی عشق...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته چشم‌هایت | ستایش حسین زاده تبسم کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,149
امتیاز واکنش
5,520
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌گویم گردنبند را هنوز داری؟
همان گردنبندِ چوبی؛ همان که رویش تصویر ماه است را می‌گویم!
راستی دوستش داری؟
هنوز دور گردنت می‌بندی آن را یا نه؟!
می‌دونی چرا اون رو برات خریدم؟
چون تصویرش ماه بود؛ آخه توهم ماهِ شب تاریکِ منی!
با نورِ سفیدت دنیای تارم رو روشنی بخشیدی و لبخند رو به دنیایِ تلخ من آوردی!
بهت گفته بودم که موهای بلندت رو که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته چشم‌هایت | ستایش حسین زاده تبسم کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا