- عضویت
- 31/3/22
- ارسال ها
- 1,149
- امتیاز واکنش
- 5,520
- امتیاز
- 283
- محل سکونت
- کنج اتاق:)
- زمان حضور
- 25 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب...
دلنوشته: چشمهایت
نوشته: ستایش حسین زاده(تبسم)
مقدمه:
به چشمهای رنگِ قهوهاش خیره میشوم و آرام زمزمه میکنم:
- در قهوهی چشمانت هربار بیشتر از قبل غرق میشوم؛ جانت را بمیرم!
لبخندی میزند و میگوید:
- جانت را بمیرم؟ کل ادبیات فارسی رو زیر سوال بردی! حالا جانت را بمیرم یعنی چی؟
به لبخندش زل میزنم و میگویم:
- یعنی برای حفظ جونت بمیرم.
آروم گفت:
- این قشنگ ترین جملهای بود که توی ادبیات فارسی شنیدم!
" این بار برای تو مینویسم"
دلنوشته: چشمهایت
نوشته: ستایش حسین زاده(تبسم)
مقدمه:
به چشمهای رنگِ قهوهاش خیره میشوم و آرام زمزمه میکنم:
- در قهوهی چشمانت هربار بیشتر از قبل غرق میشوم؛ جانت را بمیرم!
لبخندی میزند و میگوید:
- جانت را بمیرم؟ کل ادبیات فارسی رو زیر سوال بردی! حالا جانت را بمیرم یعنی چی؟
به لبخندش زل میزنم و میگویم:
- یعنی برای حفظ جونت بمیرم.
آروم گفت:
- این قشنگ ترین جملهای بود که توی ادبیات فارسی شنیدم!
" این بار برای تو مینویسم"
دل نوشته چشمهایت | ستایش حسین زاده تبسم کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: