خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
پله‌ها رو دونه‌دونه بالا میرم و دست صابر رو رها نمی‌کنم.
زبونم رو رو لـ*ـبم می‌کشم و میگم:
- اون روز رسیدم بالای سرش نفس نمی‌کشید، خداروشکر که سالمه.
قطره‌ی اشکی از گوشه‌ی چشمم سُر می‌خوره و پایین میاد. آخرین پله رو هم رد می‌کنم و منتظر به صابر چشم‌ می‌دوزم.
انگشت اشاره‌‌اش رو به سمت دری که متعلق به سومین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدون این‌که بخوام پوزخندی روی لـ*ـبم جاخوش می‌کنه.
با غم میگم:
- تا وقتی یه اتفاق بد نیوفته هیچ‌کس قبول نمی‌کنه که کارش اشتباه بوده، الان هم هیچ کدوم از این حرف‌ها گذشته رو درست نمی‌کنه، فقط گند می‌زنه تو آینده!
دستم رو رو دسته‌ی صندلی می‌ذارم و بلند میشم.
حالم از هرچی آدم بود بهم می‌خوره، آدم‌هایی که وقتی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم رو به در تکیه میدم و خیره به مردمی که با کلی خرید داخل خیابون قدم می‌زدن میشم. آه عمیقی می‌کشم و به این فکر می‌کنم که امسال بدترین سال زندگیم میشه!
بدون این‌که بخوام بین مردم دنبال هومان می‌گشتم، هومانی که نمی‌دونستم الان داره چی کار می‌کنه و اصلاً خبر داره که اوضاعم از چه‌قراره؟
- صبا خوب بود؟
چشم از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم رو با تردید جلو می‌برم و روی خاک می‌ذارم.‌ پوزخندی روی لـ*ـبم می‌شینه و به این فکر می‌کنم که خوش به حال خاک، حداقل اون تونست طعم بـ*ـغل حاج بابا رو بچشه!
ماسکم رو پایین می‌کشم و اجازه میدم قطره‌های اشکم روی خاک فرود بیان. به خاطر نچشیدن طعم بـ*ـغل حاج بابا گریه می‌کنم. کاش حداقل یک بار دستش رو برای محبت به سرم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
- اما تو این شعر رو برام نخوندی و حتی روز آخر خواستی من رو به هر کسی که از راه رسید بدی!
دستم رو به گل رز مشکی که کنار قاب عکس بود می‌رسونم و با لبخند گلبرگ‌هاش رو نوازش می‌کنم.
- آرزوهام خیلی زیاد بودن و الان تک‌تکشون تبدیل شدن به حسرت، حسرت عمیقی که مثل یه حصار دور تا دور قلبم رو گرفته و اجازه‌ی تپش بهش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
اولین پیامش ایموجی خنده‌ است و بعد از اون چهارتا ویس فرستاده. نگاهی به اطراف می‌ندازم و بعد از اینکه کسی رو نمی‌بینم اولین ویسش رو باز می‌کنم. صدای خنده‌‌اش به گوشم می‌رسه و بعد میگه:
- فکرش رو نمی‌کردم این‌قدر خنگ باشی!
ویسش تموم میشه و ویس بعدی باز میشه.
ابروهام توی هم میرن، منظورش از این حرف چی بود؟
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
توان این‌که دستم رو به سمت گوشی ببرم و صداش رو قطع کنم ندارم و مجبورم به صدای ترنم که حالا تبدیل به منزجر کننده‌ترین صدا شده بود گوش بدم:
- تک‌تک کارهایی که به بهونه‌ی کمک به تو انجام می‌دادم در اصل رسیدن به هدف خودم بود. می‌خواستم تو رو از چشم بابات بندازم و خب موفق شدم! حتی می‌خواستم اون عکس‌هایی که با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
مامان سریع دستش رو داخل کیفش می‌بره، بعد از گشتن بین وسیله‌های داخل کیفش یه شکلات بیرون میاره و به سمتم می‌گیره.
دست‌های خاکیم رو به چادرم می‌مالم و شکلات رو از دست مامان می‌گیرم.
دست صابر از رو بینیم برداشته میشه و میگه:
- خونش بند اومد.
شکلات رو توی دستم جابه‌جا می‌کنم و به عکس حاج بابا زل می‌زنم. تموم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
با ایستادن ماشین، دستم رو به سمت دست‌گیره‌ی در می‌برم و اون رو به سمت خودم می‌کشم. با باز شدن در سریع از ماشین پیاده میشم و با دیدن پارچه‌های سیاهی که دیوارهای خونمون رو پوشونده بودن می‌فهمم که بعد از دو روز قراره پا توی خونه‌ای که پدر نداره بذارم!
قدمی به جلو می‌ذارم و جلوی ورقه‌ی ترحیم می‌ایستم.
انگشتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
دستی به داخل موهام می‌کشم و بی‌تفاوت روی صندلی می‌شینم. صدای گریه‌ی مامان به وضوح به گوشم می‌رسه؛ اما دیگه هیچ چیز اشکم رو در نمیاره. قلبم بی‌شباهت به سنگ نیست و چشم‌هام دیگه اشکی ندارن تا ببارن!
آرنجم رو روی میز می‌ذارم و دستم رو زیر چونه‌‌ام قرار می‌دم. به عکس حاج بابا که روی میز جا خوش کرده بود چشم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا