مصاحبه با مدیر تالار تاریخ عزیز ~Kimia Varesi~ | اختصاصی رمان۹۸

M O B I N A · 25/9/22

بسم تعالی
درود
این تاپیک جهت مصاحبه اختصاصی با مدیر تالار ~Kimia Varesi~ عزیز می‌باشد.
لطفا تا پایان مصاحبه، اسپمی در تاپیک ارسال نکنید.

کادر مدیریت انجمن۹۸

M O B I N A · 28/9/22

سلام کیمیا جان. احوالت؟ اگر مزاحمتی نباشه، برای مصاحبه خدمت رسیدم.
سلام عزیزدلم♡ خدا رو شکر هنوز زنده‌م. مزاحمت چیه تو عشقمی، بفرما
آخه من فدای تو
میشه یه بیوگرافی جامع و مختصر از خودت در اختیارمون بذاری؟
کیمیا وارثی هستم متولد سال ۱۳۸۴ و رشته‌ی معماری داخلی و طراحی دکوراسیون. یه خانواده‌ی پنج نفره با سه فرزند که من دختر ارشد خانواه محسوب می‌شم.
چه عالی. سلامت باشید. به به پس مثل خودم هنرمندی
چیشد عضو رمان۹۸ شدی؟
خب، قاعدتاً از سر علاقه‌م به نویسندگی بود. اول عضو یه‌جا دیگه بودم؛ اما خب فضاش واقعاً به دلم نمی‌نشست. بالاخره دل آدمه دیگه، تکلیفش مشخص نیست؛ بنابراین دنبال جای دیگه برای گذاشتن رمان‌هام بودم و کاملاً ناگهانی با اینجا آشنا شدم و از این بابت خیلی خوشحالم.
چه‌قدر خوب که راضی هستی
چیشد که مدیریت تالار تاریخ رو گرفتی؟
دلم می‌خواست خودم رو تو انجمن پررنگ‌تر کنم و فعالیت بیشتری داشته باشم و کمکی هم برا مدیرها باشم؛ پس تصمیم گرفتم مدیریت تالار تاریخ رو به‌عهده بگیرم تا بتونم به این هدف برسم.
موفق باشی
نظرت درباره ی تالار خودت چیه؟
یه‌کم شلوغه و به‌نظرم بعضی از مطالب و تاپیک‌ها باید پالایش بشن. اما در کل دوستش دارم. تالار خوبیه و علاوه‌بر شیرین بودنِ بعضی از مطالب ساب‌ها، کلا تاریخ موضوع باز و بزرگی داره که می‌تونه علاوه‌بر اینکه کلی داستان از گذشته برامون تعریف کنه، در کنارش هم پندآموز باشه و درس‌های خوبی بهمون بده. ما رو با آدم‌های بزرگ و اتفاقات آینده‌ساز گذشته، آشنا کنه.
درسته؛ من خودم عاشق تاریخم
نظرت درباره‌ی رمان۹۸ چیه؟
قبلاً هم گفته بودم انجمن‌رمان۹۸ یه‌جای دنج و دوست‌داشتنیه. شاید زیاد بزرگ نباشه، اما یه مکان گرم و دنجه با آدم‌هایی که این‌جا رو قشنگ‌تر هم کردن. همه با هم دوستانه رفتار می‌کنن و یه خانواده‌ی بزرگ و عالی رو تشکیل دادن که آدم افتخار می‌کنه تو چنین خانواده‌ایه.
شاید بعضیا رفتن و خانواده‌ رو کوچیک‌ کردن؛ اما جدیدا اومدن و تو بزرگ‌‌تر کردن خانواده‌ی رمان۹۸ کمک کردن و هر روز و هر روز این مکان گرم و این خانواده‌ی دوست‌داشتنی، داره بزر‌گ‌تر میشه و واقعا خدا رو شکر.
با امید موفقیت‌های بیشتر انجمن‌رمان۹۸
البته که موفقیت‌های بیشتر
نظرت در رابـطه با کادر مدیریتش چیه؟
عالین و دارن تلاششون رو برای بهبود انجمن می‌کنن. بعضیا هم نهایت تلاششون رو دارن می‌کنن و من از طرف خودم و همه، ازشون ممنونم.
ایشالله مهندس هم گرفتاریشون زودتر تموم شه و برگردن:)
بله؛ برمی‌گرده
چرا تالار تاریخ رو انتخاب کردی؟
روراست باشم؟ اجباری
اول تالار عکس رو می‌خواستم که رزرو شد و بین تالارهای باقی مونده، تالار تاریخ رو بیشتر می‌پسندیدم؛ پس اونو انتخاب کردم که البته حالا راضیم چون به‌نظرم دوست‌داشتنی میاد.
چه بسا که نظریه‌ی منطقی داری!
چرا تا الان رسمی نشدی؟
اوایل تا فرصت گیر میاوردم سریع فعالیت می‌کردم؛ اما حالا واقعا وقت نمی‌کنم تا فعالیت کنم و رسمی بشم. تازه رسمی بشم بيشتر و جدی‌تر باید به تالار برسم.
الان علاوه‌بر درس‌ها، رمان‌هام هست و قطعا مشکلات شخصی دیگه‌ای هم وجود دارن که نمی‌ذارن رو کارم تمرکز کنم و انجامش بدم. ایشالله هروقت آزادتر شدم، بهش رسیدگی می‌کنم.
موفق باشی
رمان۹۸ چه حسی بهت میده؟
اولین چیزی که وقتی بهش فکر می‌کنم میاد تو ذهنم: دوستی!
اینجا من دوستای خوب و مهربون و عالی‌ای پیدا کردم. و قطعا به دنباله‌ی این دوستی، گرمی، صمیمت، آرامش و... همه و همه هم دنبالش میاد. پس رمان۹۸ بهم حس آرامش و قشنگی میده که واقعا من بهش نیاز دارم؛ احتمالا خیلیای دیگه هم به این نیاز دارن.
قطعاً به همین شکله.
بهترین رفیق‌هات تو انجمن کیا هستن؟
رفیق که زیادن. من با بیشتری‌ها تو انجمن دوستم و واقعا هم دوستشون دارم، اونا هم خیلی بهم لطف دارن و باهاشون خیلی حال می‌کنم؛ اما خب اگه منظور رفیق صمیمی تو انجمنه، خب اون‌جور صمیمی ندارم، ولی با همه دوستم. توام که دیگه جزء فوق خفن‌ترین‌هاشونی مبینا خانوم
من فدای تو و ارادتت لعنتی
اگر بخوای یه لقب بهشون بدی اون لقب چی هست؟
زندگی! چون بودنشون، یا بودنتون کنارم، حس زندگی و آرامش بهم میده. آرامشی که بهش نیازمندم و زندگی‌ای که لازم دارم به عنوان یه انسان، تحربه‌ش کنم؛ البته از نوع لـذت‌بخشش رو! وگرنه که همه دارن زندگی می‌کنن؛ اما حق همه‌س که ازش لـذت هم ببرن.
چه زیبا
اثری از خودت داشتی؟ اگر آره، میشه برامون بگی؟
بله اثر هم داشتم. تک‌تک نام ببرم؟ چشم!
انقراض نسل جاودانان، ابر خون‌آشام، حربه‌ی احساس، نطفه‌ی انتقام (جلد دوم حربه‌ی احساس)، الهه‌ی خونین، اصیل و خونخوار، کنام گرگ، مجموعه‌ی داناوان، و رمان گروهی جوخه‌ی جادو که افتخارش نصیبم شد با جنبعالی بنویسمش
اینا اثرهایی که هستن که در حال حاضر کامل شدن یا در حال تایپ هستن؛ اما خب اثرهای دیگه‌م هم هست که دارم روشون کار می‌کنم تا اونا هم کم‌کم افتتاح کنم
در جریانم، ماشالله!
میشه توضیحات مختصری از آثارت بهمون بدی؟
خب؛ رمان انقراض نسل جاودانانم اولین رمانم بوده در ژانر ترسناک که با وجود اینکه شاید کمی سرش خام بودم، اما دوستان و خواننده‌ها واقعا ازش استقبال کردن.
ابر خون‌آشام هم جزء اولین رمان‌هام بود در ژانر فانتزی که خیلیا طرفدارش شدن؛ اما خب از نظر منی که خالق این اثر هستم، این رمانم واقعا ناپخته بود! سر ایده‌ش عجول بودم و بقول یکی از دوستانم اگه یکم بيشتر روش کار می‌کردم و برای منتشر کردنش عجله نمی‌کردم، شاید یکی از عالی‌ترین آثارم می شد. سر این رمان من عجله به خرج دادم و به‌نظرم اون‌طور که باید، خوب نشده و اگه دوستان نظر من رو می‌خوان، به‌جاش برن بقیه‌ی آثارم رو بخونن؛ اما خب بعضی خوانندگان دوستش داشتن و من از لطفشون ممنونم.
بقیه‌ی آثارم هم توضیحی درباره‌شون ندارم. درکل رمان‌های انقراض نسل جاودانان، ابر خون‌آشام و حربه‌ی احساس جزء اولین رمان‌هام بودن و اگه خوانندگان عزیز زیاد ازشون راضی نبودن، من رو ببخشن چون از نویسنده‌ای که داره تازه می‌نویسه و شروع کارش بوده،نمیشه توقع زیادی داشت، چون داره تجربه کسب می‌کنه برای بهتر نوشتن.
باقی آثارم، و اثرهایی که به‌زودی منتشرشون می‌کنم، بهتر خواهند بود؛ چون واقعا دارم تلاشم رو می‌کنم و از وقتی که اولین رمانم رو نوشتم چند ساله که داره می‌گذره و من قطعا تجربیات بیشتری کسب کردم، و خواهم کرد.
شرمنده توضیح دادم اما خدایی مختصر نشد
خیلی هم خوب
هدفت از هنر نویسندگی چیه؟
خوشحالی دیگران و خودم. من خودم به‌عنوان کسی که هم می‌خونه و هم می‌نویسه، می‌دونم که رمان خوندن شیرینه؛ چون زندگی کردن تو دنیاهایی که شبیه این دنیا نیست، کنار شخصیت‌های جدید، باعث شادی آدم میشه.
و نوشتن هم همین‌طور. خلق دنیاهایی که خودت دوستشون داری. ساختن آدمایی با معیارهایی که تو می‌خوایش. نوشتن بهت قدرت انتخاب میده که یعنی تو قدرت اینو داری که تموم اینا رو انتخاب کنی و اون‌جور که خودت می‌خوای و دوست داری، خلقشون کنی.
چه توصیف قشنگی هم فکریم.
نویسندگی می‌کنی مشهور بشی؟ یا نه برای سرگرمی؟
به‌خاطر عشق و علاقه‌م و همچنین شناخته شدن می‌نویسم. سرگرمی نه؛ چون چیزای دیگه هم به‌جز نوشتن دارم که سرگرمم کنه.
درباره‌ی مشهوری؛ خب شهرت چیزیه که نه فقط یه نویسنده، بلکه کلا یه هنرمند دوستش داره. اینکه آثارش دیده بشه، زحماتش قدر دونسته بشه، دوست داشته بشه و... آرزوی یه هنرمنده.
منم علاوه‌بر این، به‌خاطر علاقه‌م هم می‌نویسم. دوست دارم به‌جز زندگی کردن تو این دنیا، تو دنیاهای دیگه‌ای هم سفر کنم و کمی توشون زندگی کنم؛ و البته که اون دنیایی که خودت خلق می‌کنی، خیلی قشنگ‌تره زندگی کردن داخلش.
اوه یص خوش‌حالی دیگران توسط خودمون شادی بخشه
چه رنگی از انجمن رو دوست داری؟ چرا؟
نویسندگی. چون کلا من علاوه‌بر اينکه رنگ بنفش رو اصن کلا دوست دارم به‌عنوان یه نویسنده‌ای که وقت میذاره و یه اثری خلق می‌کنه، به‌نظرم حقمم هست که داشته باشمش!
که در تلاشی برای داشتنش
اگر بخوای بهترین درس‌هایی از زندگی رو که یاد گرفتی به اعضای رمان۹۸ بگی چیا هستن؟
به هیچ‌کس اعتماد نکنین، یا اگه میکنین سخت اعتماد کنین و به آدم درستش! چون اگه کنین، بعد از یه مدتی خـیانت می‌بینین، می‌شکنین، روحتون می‌میره...! دل نبندین و اعتماد نکنین، این دوتا رو باید گوشواره کنین و آویزه‌ی گوشتون کنین.
موافقم.
اگر دوران مدیریتت به یک مرخصی طولانی می‌رفتی، کدوم کاربر رو می‌ذاشتی جای خودت؟ و چرا؟
تو رو چون هم بهت اعتماد دارم هم می‌دونم کاربلدی و تا کاری رو درست تا تهش پیش نبری، دست برنمی‌داری اگرم قبول نکردی مهم نیست مجبورت میکنم
پ.ن: حالا مرخصی کجا بود اصن؟
اوه بله؛ ای جان
آینده ۹۸ تو تصوراتت چه شکلیه؟
موفق، می‌ترکونه؛ مثل همیشه. بزرگ‌تر میشه، موفق‌تر میشه و گوگولی و عشقولی‌تر میشه
قطعا!
خودت رو توی چهار جمله توصیف کن.
یه ناامیدِ امیدوار!
می‌دونم جمله نیست؛ فقط سه‌تا کلمه شد، چهار جمله نشد؛ اما نمی‌تونم به‌زور به شخصیتم چیزی بچسبونم که واقعی نیست. چهار جمله نیست؛ اما حقیقته. من آدمیم که در کنار اینکه ناامید شده و از همه چی سیره؛ اما در کنارش هنوزم امید داره و امیدواره که بالاخره، یه روزی، همه چی درست میشه. این حداقل کاریه که می‌تونم کنم، چون مجبورم و باید هم امیدوار بمونم.
به نظرت ۹۸ چه چیز متفاوتی داره؟
آدمای خوبی داره. همه‌شون عالی و مهربون و سرزنده‌ن. بهت حس زندگی میدن و اینکه رمان۹۸ این ویژگی رو داره که آدمای خوب رو جذب خودش کنه، پس قطعا خودش انقدری عالی هست که بتونه همیشه موفق باشه و این ویژگی عالی و متفاوت رو حفظ کنه.
خوش‌حالم از این ابرازت
هدفت در آینده چیه؟
موفقیت کسب کنم. دستم جلوی بقیه دراز نباشه و بتونم سرپا وایستم. بجنگم و مقابل دنیا و آدماش کم نیارم!
امیدوارم موفق باشی
سخنی مونده که بخوای بگی؟
دلم خیلی پره اگه بخوام حرفی بزنم باید طومار بنویسم؛ پس فقط میگم: آرزو می‌کنم همه به خواسته‌های دلشون برسن
امیدوارم