- عضویت
- 24/7/18
- ارسال ها
- 109
- امتیاز واکنش
- 5,139
- امتیاز
- 263
- محل سکونت
- MHD
- زمان حضور
- 1 روز 19 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی حامد تهرانی را در اولین قسمت میدیدم، برایم خیلی غریب بود! یک موقعهایی یادم میرود که خودم نقش حامد را بازی کردهام! »
جوان محبوب این شبهای تلویزیون، متولد سال۷۰ است. اولین بار چهارساله بوده که در نخستین تجربهاش همبازی ابوالفضل پورعرب شده است، در «مردی شبیه باران» فیلمی به کارگردانی سعید سهیلی؛ پدرش! بله. سینا سهیلی که نام هنری «مهراد» را در کارهایش استفاده میکند، فعلا علاقهای به حرف زدن درباره پدر و البته برادرش ندارد. بدون تکیه به جایگاه این دو در سینما روی پای خودش ایستاده و در نخستین نقش اول خود ثابت کرده است حرفهای زیادی برای گفتن دارد.حامد سریال «پدر» را از لحاظ پایه و درون خیلی به خودش نزدیک میداند؛ هر دو در خانوادهای مذهبی بزرگ شدهاند اما میگوید حامد شیطنت سینا را ندارد. با او درباره کارهای قبلیاش، نمایشی که این روزها مشغول تمرین آن است، برنامهاش برای آینده و زیر و بمهای نقش حامد تهرانی در سریال «پدر» گپ زدهایم.
به فاصله کوتاهی روی آنتن شبکه دو سیما دیده شدید، از نقش مکمل تا اصلی... از حمید «سایهبان» تا حامد «پدر» بر شما چه گذشت؟
ضربالمثلی قدیمی همیشه در گوشم خوانده میشد که از پدربزرگ و پدرم بسیار میشنیدم؛ «رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». من ترجیح میدهم جزو کسانی باشم که مسیر را آهسته و پیوسته حرکت میکنند. به نظرم اینگونه آدم میتواند هم راه را بهتر بشناسد، هم مسیر را اشتباه نرود. در عین حال از مسیری که طی میکند لـ*ـذت میبرد و در انتها بیدردسر به مقصد میرسد. من از کودکی از تئاتر و تلویزیون گرفته تا در سینما کار کرده بودم، از نقشهای تکسکانس و دوسکانسی و مکمل تا به امروز.
پس از «سایهبان» خیلی سریع در سریال دیگری بازی کردید، بعد از«پدر» تصمیمتان برای ادامه راه چیست؟
فعلا تصمیم خاصی ندارم. حالا دارم بازخوردها و فیدبکهای «پدر» را خیلی دقیق رصد میکنم و از موفقیت سریال لـ*ـذت میبرم. ولی همچنان سر فیلمبرداری بخشهای پایانی «پدر» هستم و البته تئاتری را تمرین میکنم.
چه نمایشی؟
تئاتری به نام «سالی که دوباره پاییز شد» به نویسندگی و کارگردانی خانم لیلی عاج که در حوزه تئاتر کاردرست و حرفهای است. بازیگرانی که کنارم هستند از خوبهای تئاتر و بچههای قوی در بازیگری هستند. توماج دانشبهزادی، الهام شعبانی و امین میری در این نمایش بازی میکنند و انشاءاله از اول مهرماه در تماشاخانه باران روی صحنه میرود.
نمونههای بسیاری از بازیگران جوانی را در خاطر داریم که پس از ستاره شدن با یک اثر تلویزیونی به سینما رفتهاند و دیگر بهندرت در تلویزیون حاضر شدهاند. شما چطور هستید؟ تلویزیون را پلی به سینما میدانید یا بین مدیومها فرق قائل نمیشوید؟
قطعا تعداد کارهایی که در تلویزیون ساخته میشود و درجهیک هستند، چه از لحاظ کیفی و چه فیلمنامه خیلی کم است؛ شاید به اندازه انگشتهای یک دست! با این حال قطعا اگر دوباره پیشنهادی داشته باشم که از بین یکی از این معدود آثار خوب باشد حضور در آن کار را قبول میکنم. البته اگر آن موقع سر تمرین تئاتر یا فیلم سینمایی نباشم.
چرا؟
چون سینما و تئاتر را بیشتر از تلویزیون دوست دارم. از بچگی در سینما بزرگ شدهام. اصلا بهتر است بگویم زندگی من با سینما ساخته شده است اما اگر یکی از آن کارهای خوب و انگشتشمار تلویزیون به من پیشنهاد شود برای پذیرفتنش درنگ نمیکنم.
در مدت پخش «پدر» تلفنتان بیشتر از همیشه زنگ میخورد، نه؟ پیشنهاد کار جدید هم داشتهاید؟
بیشتر همه اهالی سینما، دوستان، آشنایان، فامیل و همسایهها زنگ زدهاند و به من بهخاطر حامدی که دوستش دارند تبریک گفتهاند. پیشنهاد کار هم داشتهام اما اصلا جدی به آنها فکر نکردهام. بهویژه که هنوز درگیر سریال «پدر» هستم. سه تا چهار پیشنهاد داشتهام که فعلا دربارهشان کوتاه و تلفنی صحبت کردهام.
ارتباطتان با مردم چطور است؟ بهویژه در صفحه اینستاگرامی که هر لحظه دارد به تعداد مخاطبانش اضافه میشود.
تلویزیون ناگهان آنقدر آدم را در نقطه دید مردم میآورد که نتیجهاش میشود فقط ۱۲هزار پیام در آخرین پست اینستاگرامیام. نظرات مردم برایم ارزشمند است. یک روز هم به خودم گفتم امروز همه پیامها را میخوانم، اما راستش نزدیک به هزار پیام را خواندم و دیگر در حالی که نزدیک بود از چشمهایم خون بچکد، دست نگه داشتم. اما سعی میکنم بهصورت گذرا هم شده همه نظرات را بخوانم.
اولین قسمت از سریال که پخش شد حامد تهرانی را چطور دیدید و از خودتان چقدر بابت ایفای این نقش راضی بودید؟
قسمت اول سریال را که دیدم حس دوگانهای داشتم؛ هم خیلی خیلی نگران بودم و هم خیلی خیلی ذوقزده. اما حقیقتش را بخواهم بگویم وقتی حامد تهرانی را در اولین قسمت میدیدم، برایم خیلی غریب بود! یک موقعهایی یادم میرود که خودم نقش حامد را بازی کردهام! مثل یک بیننده به تماشای او مینشینم؛ با نگرانیهایش نگران میشوم، با خندههایش میخندم، با غصههایش غمگین میشوم. امیدوارم مردم عزیز هم با حامد ارتباط برقرار کرده باشند... امیدوارم.
در سینما و بهویژه تلویزیون ایران کمتر آثاری داشتهایم که همان اول کار معلوم شود قهرمان قصه مرده است. وقتی فیلمنامه را میخواندید نظرتان درباره انتخاب این شیوه برای روایت داستان چه بود؟
کلا فیلمنامههایی را که فلشفوروارد و فلشبک دارند خیلی دوست دارم. یا فیلمنامههایی که بهصورت پازلوار روایت میشوند، مورد علاقهام هستند. مثل کارهای دیوید فینچر و اینطور فیلمها دغدغه من است. اما برای این کار از همان اول که فیلمنامه را خواندم خیلی ترسیدم و موافق نبودم. گرچه تصمیم گرفتم به فیلمنامه آقای عنقا اعتماد کنم و حالا که نتیجه را میبینم معتقدم این شیوه روایت از سوی نویسنده و کارگردان بیدلیل انتخاب نشده است. این موضوع باعث شده تماشاگر با حامد تهرانی همراهتر باشد.
قبل از پخش سریال در مصاحبهای گفته بودید اگر خدا بخواهد دیده میشوید اگر نخواهد هم دیده نمیشوید. به قول معروف خدا حسابی برایتان خواسته، نه؟
خدا را شکر میکنم. من بعد از پخش سریال بیشتر از قبل احساس میکنم که یک نفر آن بالا نشسته و دارد تک به تک بندههایش را نگاه میکند؛ نگاهی از سر لطف و عشق. خوشحالم که نیمنگاهی هم به من داشته است. خیلی خیلی دوستش دارم و از او ممنونم.
فکر میکردید هنوز حتی یک هفته از پخش نگذشته سریال این همه دیده شود؟ البته دیده شدنی که با چاشنی جنجال و حاشیه همراه بود.
من در طول ساخت سریال از فضای پشتصحنه گرفته تا کیفیت کار حدس میزدم که «پدر» اینقدر دیده شود. اما تا این حدش را واقعا نه. فکر میکنم نویسنده و کارگردان هم انتظار این همه بازخورد را نداشتند. درباره حواشی هم باید بگویم حاشیه تا حدودی میتواند به دیده شدن یک اثر کمک کند اما اگر خود سریال خوب نباشد استقبال ادامه پیدا نمیکند. این حاشیهها هم بهدرستی رخ داد. سوال اینجا است که چرا آنهایی که بهواسطه حواشی بیننده سریال شدند از پای آن بلند نمیشوند؟ به نظرم این اتفاق یک پیامی دارد.
من و شما میدانیم که سریال فیلمنامه مشخصی دارد، صحنههایش رج زده شدهاند و قطعا در این مرحله امکان تغییری در اثر آن هم در این حد بنیادین که بفهمیم قسمت اول خواب و رویا بوده و حامد زنده است وجود ندارد. اما دوست داشتید میشد برای مخاطبان عامی که در صفحه سریال و قطعا صفحه خودتان بارها و بارها آرزو کردهاند حامد زنده باشد کاری میکردید؟ مردم از گرانی و مشکلات و هزار و یک چیز خستهاند و انگار گاهی دلخوشیشان میشود زنده ماندن و عاقبتبخیری کاراکتری که خیلی زود به او علاقهمند شدهاند.
فکر میکنم در این باره باید نویسنده و کارگردان نظر بدهند. به نظر من قطعا به آن فکر کرده و میکنند. خدا را چه دیدید شاید حامد زنده ماند و مردم به خواسته دلشان رسیدند! اما خیلی خوشحالم که حامد تهرانی آنقدر مورد محبت مردم قرار گرفته که وقتی پیامهایشان را میخوانم و فضای مجازی را به دقت رصد میکنم، میبینم که او چقدر مورد محبت مردم قرار گرفته که آنها نگران حالش هستند. حتی دوست ندارند مرگش را در سریال ببینند و باور کنند. واقعا خوشحالم.
جوان محبوب این شبهای تلویزیون، متولد سال۷۰ است. اولین بار چهارساله بوده که در نخستین تجربهاش همبازی ابوالفضل پورعرب شده است، در «مردی شبیه باران» فیلمی به کارگردانی سعید سهیلی؛ پدرش! بله. سینا سهیلی که نام هنری «مهراد» را در کارهایش استفاده میکند، فعلا علاقهای به حرف زدن درباره پدر و البته برادرش ندارد. بدون تکیه به جایگاه این دو در سینما روی پای خودش ایستاده و در نخستین نقش اول خود ثابت کرده است حرفهای زیادی برای گفتن دارد.حامد سریال «پدر» را از لحاظ پایه و درون خیلی به خودش نزدیک میداند؛ هر دو در خانوادهای مذهبی بزرگ شدهاند اما میگوید حامد شیطنت سینا را ندارد. با او درباره کارهای قبلیاش، نمایشی که این روزها مشغول تمرین آن است، برنامهاش برای آینده و زیر و بمهای نقش حامد تهرانی در سریال «پدر» گپ زدهایم.
به فاصله کوتاهی روی آنتن شبکه دو سیما دیده شدید، از نقش مکمل تا اصلی... از حمید «سایهبان» تا حامد «پدر» بر شما چه گذشت؟
ضربالمثلی قدیمی همیشه در گوشم خوانده میشد که از پدربزرگ و پدرم بسیار میشنیدم؛ «رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». من ترجیح میدهم جزو کسانی باشم که مسیر را آهسته و پیوسته حرکت میکنند. به نظرم اینگونه آدم میتواند هم راه را بهتر بشناسد، هم مسیر را اشتباه نرود. در عین حال از مسیری که طی میکند لـ*ـذت میبرد و در انتها بیدردسر به مقصد میرسد. من از کودکی از تئاتر و تلویزیون گرفته تا در سینما کار کرده بودم، از نقشهای تکسکانس و دوسکانسی و مکمل تا به امروز.
پس از «سایهبان» خیلی سریع در سریال دیگری بازی کردید، بعد از«پدر» تصمیمتان برای ادامه راه چیست؟
فعلا تصمیم خاصی ندارم. حالا دارم بازخوردها و فیدبکهای «پدر» را خیلی دقیق رصد میکنم و از موفقیت سریال لـ*ـذت میبرم. ولی همچنان سر فیلمبرداری بخشهای پایانی «پدر» هستم و البته تئاتری را تمرین میکنم.
چه نمایشی؟
تئاتری به نام «سالی که دوباره پاییز شد» به نویسندگی و کارگردانی خانم لیلی عاج که در حوزه تئاتر کاردرست و حرفهای است. بازیگرانی که کنارم هستند از خوبهای تئاتر و بچههای قوی در بازیگری هستند. توماج دانشبهزادی، الهام شعبانی و امین میری در این نمایش بازی میکنند و انشاءاله از اول مهرماه در تماشاخانه باران روی صحنه میرود.
نمونههای بسیاری از بازیگران جوانی را در خاطر داریم که پس از ستاره شدن با یک اثر تلویزیونی به سینما رفتهاند و دیگر بهندرت در تلویزیون حاضر شدهاند. شما چطور هستید؟ تلویزیون را پلی به سینما میدانید یا بین مدیومها فرق قائل نمیشوید؟
قطعا تعداد کارهایی که در تلویزیون ساخته میشود و درجهیک هستند، چه از لحاظ کیفی و چه فیلمنامه خیلی کم است؛ شاید به اندازه انگشتهای یک دست! با این حال قطعا اگر دوباره پیشنهادی داشته باشم که از بین یکی از این معدود آثار خوب باشد حضور در آن کار را قبول میکنم. البته اگر آن موقع سر تمرین تئاتر یا فیلم سینمایی نباشم.
چرا؟
چون سینما و تئاتر را بیشتر از تلویزیون دوست دارم. از بچگی در سینما بزرگ شدهام. اصلا بهتر است بگویم زندگی من با سینما ساخته شده است اما اگر یکی از آن کارهای خوب و انگشتشمار تلویزیون به من پیشنهاد شود برای پذیرفتنش درنگ نمیکنم.
در مدت پخش «پدر» تلفنتان بیشتر از همیشه زنگ میخورد، نه؟ پیشنهاد کار جدید هم داشتهاید؟
بیشتر همه اهالی سینما، دوستان، آشنایان، فامیل و همسایهها زنگ زدهاند و به من بهخاطر حامدی که دوستش دارند تبریک گفتهاند. پیشنهاد کار هم داشتهام اما اصلا جدی به آنها فکر نکردهام. بهویژه که هنوز درگیر سریال «پدر» هستم. سه تا چهار پیشنهاد داشتهام که فعلا دربارهشان کوتاه و تلفنی صحبت کردهام.
ارتباطتان با مردم چطور است؟ بهویژه در صفحه اینستاگرامی که هر لحظه دارد به تعداد مخاطبانش اضافه میشود.
تلویزیون ناگهان آنقدر آدم را در نقطه دید مردم میآورد که نتیجهاش میشود فقط ۱۲هزار پیام در آخرین پست اینستاگرامیام. نظرات مردم برایم ارزشمند است. یک روز هم به خودم گفتم امروز همه پیامها را میخوانم، اما راستش نزدیک به هزار پیام را خواندم و دیگر در حالی که نزدیک بود از چشمهایم خون بچکد، دست نگه داشتم. اما سعی میکنم بهصورت گذرا هم شده همه نظرات را بخوانم.
اولین قسمت از سریال که پخش شد حامد تهرانی را چطور دیدید و از خودتان چقدر بابت ایفای این نقش راضی بودید؟
قسمت اول سریال را که دیدم حس دوگانهای داشتم؛ هم خیلی خیلی نگران بودم و هم خیلی خیلی ذوقزده. اما حقیقتش را بخواهم بگویم وقتی حامد تهرانی را در اولین قسمت میدیدم، برایم خیلی غریب بود! یک موقعهایی یادم میرود که خودم نقش حامد را بازی کردهام! مثل یک بیننده به تماشای او مینشینم؛ با نگرانیهایش نگران میشوم، با خندههایش میخندم، با غصههایش غمگین میشوم. امیدوارم مردم عزیز هم با حامد ارتباط برقرار کرده باشند... امیدوارم.
در سینما و بهویژه تلویزیون ایران کمتر آثاری داشتهایم که همان اول کار معلوم شود قهرمان قصه مرده است. وقتی فیلمنامه را میخواندید نظرتان درباره انتخاب این شیوه برای روایت داستان چه بود؟
کلا فیلمنامههایی را که فلشفوروارد و فلشبک دارند خیلی دوست دارم. یا فیلمنامههایی که بهصورت پازلوار روایت میشوند، مورد علاقهام هستند. مثل کارهای دیوید فینچر و اینطور فیلمها دغدغه من است. اما برای این کار از همان اول که فیلمنامه را خواندم خیلی ترسیدم و موافق نبودم. گرچه تصمیم گرفتم به فیلمنامه آقای عنقا اعتماد کنم و حالا که نتیجه را میبینم معتقدم این شیوه روایت از سوی نویسنده و کارگردان بیدلیل انتخاب نشده است. این موضوع باعث شده تماشاگر با حامد تهرانی همراهتر باشد.
قبل از پخش سریال در مصاحبهای گفته بودید اگر خدا بخواهد دیده میشوید اگر نخواهد هم دیده نمیشوید. به قول معروف خدا حسابی برایتان خواسته، نه؟
خدا را شکر میکنم. من بعد از پخش سریال بیشتر از قبل احساس میکنم که یک نفر آن بالا نشسته و دارد تک به تک بندههایش را نگاه میکند؛ نگاهی از سر لطف و عشق. خوشحالم که نیمنگاهی هم به من داشته است. خیلی خیلی دوستش دارم و از او ممنونم.
فکر میکردید هنوز حتی یک هفته از پخش نگذشته سریال این همه دیده شود؟ البته دیده شدنی که با چاشنی جنجال و حاشیه همراه بود.
من در طول ساخت سریال از فضای پشتصحنه گرفته تا کیفیت کار حدس میزدم که «پدر» اینقدر دیده شود. اما تا این حدش را واقعا نه. فکر میکنم نویسنده و کارگردان هم انتظار این همه بازخورد را نداشتند. درباره حواشی هم باید بگویم حاشیه تا حدودی میتواند به دیده شدن یک اثر کمک کند اما اگر خود سریال خوب نباشد استقبال ادامه پیدا نمیکند. این حاشیهها هم بهدرستی رخ داد. سوال اینجا است که چرا آنهایی که بهواسطه حواشی بیننده سریال شدند از پای آن بلند نمیشوند؟ به نظرم این اتفاق یک پیامی دارد.
من و شما میدانیم که سریال فیلمنامه مشخصی دارد، صحنههایش رج زده شدهاند و قطعا در این مرحله امکان تغییری در اثر آن هم در این حد بنیادین که بفهمیم قسمت اول خواب و رویا بوده و حامد زنده است وجود ندارد. اما دوست داشتید میشد برای مخاطبان عامی که در صفحه سریال و قطعا صفحه خودتان بارها و بارها آرزو کردهاند حامد زنده باشد کاری میکردید؟ مردم از گرانی و مشکلات و هزار و یک چیز خستهاند و انگار گاهی دلخوشیشان میشود زنده ماندن و عاقبتبخیری کاراکتری که خیلی زود به او علاقهمند شدهاند.
فکر میکنم در این باره باید نویسنده و کارگردان نظر بدهند. به نظر من قطعا به آن فکر کرده و میکنند. خدا را چه دیدید شاید حامد زنده ماند و مردم به خواسته دلشان رسیدند! اما خیلی خوشحالم که حامد تهرانی آنقدر مورد محبت مردم قرار گرفته که وقتی پیامهایشان را میخوانم و فضای مجازی را به دقت رصد میکنم، میبینم که او چقدر مورد محبت مردم قرار گرفته که آنها نگران حالش هستند. حتی دوست ندارند مرگش را در سریال ببینند و باور کنند. واقعا خوشحالم.
سینا مهراد: خدا را چه دیدید شاید حامد زنده ماند
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com