خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Fatima.masoumi

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/8/22
ارسال ها
124
امتیاز واکنش
173
امتیاز
103
سن
16
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پری کوچولو دختری خوب و مهربان و با سلیقه بود که اتاق مرتّب و منظمی داشت. اتاقش صندلی خیلی خوشگلی داشت و گل‌های قشنگی روی میزش گذاشته بود. او کتاب‌هایش را منظّم می‌چید و لباس و کیف و کفش مدرسه‌اش را تمیز نگه می‌داشت و حتّی اسباب بازی‌هایش را تمیز و مرتّب نگه می‌داشت. پری کوچولو عروسک زیبایی داشت که خیلی آن را دوست داشت و همیشه با عروسکش صحبت می‌کرد. اگر کسی عروسکش را دست می‌زد ناراحت می‌شد و به او می‌گفت که عروسکم را خراب نکنی.

روزی دوستانش را به خانه دعوت کرد. آنان به اتاق پری کوچولو رفتند و شروع کردند به بازی کردن. مادر پری کوچولو برای دوستانش کیک پخته بود. به پری کوچولو گفت: بیا به من کمک کن میوه‌ها و کیک را به اتاقت ببریم تا از دوستانت پذیرایی کنی. پری کوچولو به مادرش کمک کرد کیک و میوه‌ها را به اتاق آورد و از دوستانش پذیرایی کرد. یکی از دوستان پری کوچولو گفت: پری عروسکت چقدر قشنگه. آن را بیاور بازی کنیم. پری گفت: مواظب باشید عروسکم خراب نشه، چون من به این عروسکم خیلی علاقه دارم. او همیشه با من صحبت می‌کند و خیلی مهربان است. او عروسک را از کمد برداشت و به دوستش داد.

ناگهان عروسک از دست دوستش افتاد و شکست. پری خیلی ناراحت و عصبانی شد و گفت: چرا این کار را کردی؟ من عروسک زیبایم را از دست دادم. پری شروع کرد به گریه کردن، دوستش خیلی خجالت کشید و از او معذرت خواهی کرد.:sneezingb:

مادر پری به اتاق آمد و گفت: دخترم چرا گریه می‌کنی؟ پری مادرش را بـ*ـغل کرد و گفت: مامان عروسک شیشه‌ای زیبایم شکست. من چه کار کنم؟ مادر پری گفت: دخترم! اشکالی ندارد. دوست تو که قصد بدی نداشت. تو نباید این قدر ناراحت باشی و با دوستت بد رفتار کنی. من برات یک عروسک دیگر می‌خرم. برو از دوستانت عذرخواهی کن، چون اون مهمان تو است. تو باید با دوستانت با مهربانی رفتار کنی. پری از دوستانش عذرخواهی کرد و گفت: مرا ببخشید! آخه من خیلی به این عروسکم وابسته بودم، بعد شروع کردند به خوردن میوه و کیک. دوستان پری بعد از مهمانی خداحافظی کردند و به خانه‌های خود رفتند.

آن دوست پری که عروسک را شکسته بود خیلی چهره اش نگران بود. وقتی به خانه رفت مادرش پرسید: دخترم! مهمانی به شما خوش گذشت یا نه؟ چرا ناراحتی؟ دختر شروع کرد به گریه کردن و گفت: مامان امروز مهمانی برای من خیلی غم‌انگیز بود، چون من یکی از بهترین عروسک‌های پری را شکستم. مادرش گفت: دخترم! نگران نباش، بلند شو با هم به بازار برویم. آن‌ها تمام مغازه‌های عروسک فروشی را نگاه کردند تا عروسکی مثل عروسک پری پیدا کنند. ناگهان دوست پری عروسکی شبیه عروسک پری دید و مادرش فورا آن عروسک را خرید و کادو کرد. آن گاه به طرف خانه پری رفتند.

وقتی به خانه پری رسیدند مادر پری از دیدن آن‌ها خیلی خوشحال شد و گفت: خوش آمدید! پری کادو را از دست دوستش گرفت و باز کرد و از دیدن آن عروسک خیلی خوشحال شد و گفت: خدایا! این عروسک مثل عروسک خودم زیبا و دلنشین است. دستت درد نکنه چرا زحمت کشیدی؟ پری از مادر دوستش تشکر کرد و گفت: خاله خیلی از شما ممنونم، شما خیلی خوب و مهربان هستید. من به عروسکم خیلی علاقه داشتم به خاطر همین آن روز رفتار خوبی با دوستانم نداشتم. امیدوارم دوستانم مرا ببخشند. آن وقت پری دوستش را بـ*ـغل کرد و او را بـ*ـو*سید.
:consoleb:


قصه پری کوچولو

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا