خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نوزدهم


آرسین زد توی گوشم و گفت:
- به تو هیچ ربطی نداره.
داد زدم:
- این که پاسپورت رو برداشتی به من ربطی نداره؟
اینکه زدی توی گوشم به من ربطی نداره؟ اینکه کنارم نبودی به من ربطی نداره؟
با بغض گفتم:
- اینکه توی بچگی بهم قول دادی تنهام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شراره‌ی اشک | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: سویل، SelmA، Mobina.85 و 4 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیستم
با لبخند نگاهم کرد و گفت:
- ارزشش رو داشت!
آروم گفتم:
- تونستی آرسین رو پیدا کنی؟
کلافه نگاهم کرد و گفت:
- تلفنش خاموشه! به دوستش هم زنگ زدم اون هم ازش خبری نداره.
ساعدم رو روی پیشونیم گذاشتم و نگاهش کردم؛ درد عمیق توی سرم داشت اعصابم رو خورد می‌کرد!
هدف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شراره‌ی اشک | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: سویل، SelmA، Mobina.85 و 4 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و یکم

سر جلسه نشسته بودم و یکی یکی جواب سوالا رو می‌دادم؛ انقدری خونده بودم که بتونم همش رو جواب بدم.
مراقب چشماش رو بین ما می‌چرخوند و به همه زل زده بود؛ استرس وجودم رو گرفته بود و قلبم تند تند می‌زد...
بلاخره تموم شد و برگه رو تحویل دادم؛ به درخت تکیه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شراره‌ی اشک | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: سویل، SelmA، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 4 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و دوم
از زبان رستا:
دستم رو روی قلبم گذاشتم و دوباره بالا آوردم؛
نگاهش می‌کردم نگاهم می‌کرد...
دوباره بالا آوردم؛ در آ*غو*شم می‌گرفت و می‌گفت:
- همیشه کنارتم مهربونم.
دوباره توی سینک پر شد!
موهای بلندم که روی صورتم ریخته بود رو بالا زدم؛ حالت تهوعم هرلحظه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شراره‌ی اشک | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: سویل، SelmA، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 4 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و سوم
سرم رو بالا گرفتم، یه دستم به دستمال بود و یه دستم به جدول کنار خیابون.
خانم سالمندی بهم نزدیک شد؛ چادرش رو جلو کشید و گفت:
- خوبی جوون؟
با صدایی گرفته گفتم:
- بله.
دستش رو روی شونم گذاشت و گفت:
- یهویی خون دماغ شدی؟ یا گرما زده شدی؟ خونتون این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شراره‌ی اشک | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: سویل، SelmA، MaRjAn و 4 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و چهارم
بیرون رفتم و هودی صورتی رنگ رو با شلوار مشکی رنگم پوشیدم؛ شال مشکی رو روی سرم انداختم و روبه مانیا گفتم:
- می‌خوام برم بیرون کاری نداری؟
ابرویی بالا انداخت و گفت:
- کجا؟ نری دوباره حالت بد بشه!
لبخندی زدم و گفتم:
- کار دارم زود میام نگران نباش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شراره‌ی اشک | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: سویل، SelmA، MaRjAn و 3 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و پنجم
اخم‌هاش رو در هم کشید و گفت:
- نگفتی؟ هنچین مسئله‌ی ساده‌ای هم نیست که به این راحتی‌ها از کنارش بگذری دختر!
بی‌حال گفتم:
- آخرش که مرگه!
دستی به موهاش کشید و گفت:
- با این حساب باید فردا بیای بیمارستان برای شیمی درمانی نمی‌تونی با این قرصا دووم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شراره‌ی اشک | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: سویل، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 3 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و ششم
حال هردومون بهم ریخته بود؛ فقط بخواطر درمان بود که می‌خواستم برم آلمان، وضعیت وخیمی بود و هنوز این‌رو به مانیا نگفته بودم. البته که قصد هم نداشتم بهش بگم.
الان دیگه هیچ احساسی نداشتم!
کیفم رو کج روی شونم انداختم و بیرون رفتم. با تاکسی به طرف دانشگاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شراره‌ی اشک | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: سویل، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 2 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و هفتم

با احساس سردی چشمام رو باز کردم و به سقف ترک خورده زل زدم.
مانیا بالای سرم اومد و بالا لبخند خاص خودش گفت:
- بهتری؟
دستی به سرم کشیدم و تا اومدم جواب بدم متوجه چیزی شدم!
چند بار دستم رو به سرم کشیدم تا مطمئن بشم از اتفاقی که افتاده...
بغض کرده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شراره‌ی اشک | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: سویل، SelmA، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 2 نفر دیگر

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و هشتم
بـ*ـغلش کردم و گفتم:
- بهت زنگ می‌زنم خب!
باشه‌ای گفت و سرش رو پایین انداخت.
گفتم:
- خب حالا چی آماده کنم واسه رفتن؟
چشماش رو چرخوند و گفت:
- همه چی رو دیگه!
صدای زنگ گوشیم بلند شد، خودم رو روی تـ*ـخت انداختم و گوشی رو برداشتم:
- الو؟
- که می‌خوای از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شراره‌ی اشک | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: سویل، SelmA، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا