نویسنده این موضوع
حسین بهزاد (۱۲۷۳–۲۱ مهر ۱۳۴۷) نقاش ایرانی متولد تهران بود.[۱] بهزاد سالها کارمند فنی اداره کل باستانشناسی و استاد مینیاتور هنرستان هنرهای زیبای تهران بود. همچنین نام خیابانی که وی در تهران سکونت داشت به نام حسین بهزاد تغییر کرد ولی پس از انقلاب اسلامی، نام آن خیابان نیز به نام خیابان شهید نو فلّاح تغییر یافت. خانه او در تهران بنابر وصیتش آموزشگاه نقاشی شدهاستحسین بهزاد فرزند میرزا فضل الله اصفهانی نقاش و قلمدانساز در سال ۱۲۷۳ خورشیدی در تهران متولد شد. پدرش در قلمدان سازی و نقاشی آبرنگ شهرتی داشت. وی تحصیلات خود را در مدرسه شرف ظفر آغاز نمود اما پس از مدتی به دلیل علاقه به نقاشی ، تحصیل را رها کرد. پدرش او را برای فراگیری مینیاتور به مجمعالصنایع نزد ملاعلی قلمدانساز اصفهانی فرستاد. پس از درگذشت پدرش و ملاعلی قلمدانساز اصفهانی ، بهزاد از محضر حسین پیکرنگار بهره برد.
حسین پس از پدر با مادر و پدر بزرگش همراه با خواهر خود به زندگی ادامه داد. مادرش بعد از بیوگی شوهر دیگری اختیار کرد و به اصفهان رفت. دوران نوجوانی حسین با تنگدستی گذشت. کارش در حجره قلمدانسازی رو به پیشرفت بود که دچار بیماری سختی شد بهطوریکه اطرافیان امکان زنده ماندن وی را ضعیف میدانستند. بناچار مجبور شد به خانه مادرش مهاجرت کند زیرا درآمدی نداشت؛ و پدر بزرگش نیز فوت کرده بود و پس از مدت کوتاهی جهت درمان به منزل فتوح السلطنه که از دوستان پدر بزرگش بود به تهران رفت. او به شدت شیفتهٔ نقاشی بود بهطوریکه در توصیف علاقهاش به نقاشی میگوید: «احساس ناشناخته و گنگی مرا به سوی نقاشی میکشید و من وقتی به پیروی از این احساس مداد یا قلم به دست میگرفتم، مثل تشنهای که به برکهٔ زلال و گوارایی رسیده باشد، حس میکردم سیراب شدهام. نقاشی دنیای من بود
فتوحالسلطنه که هنر بهزاد که میراثدار پدر بزرگش، میرزا لطفالله شیرازی، بود را به خوبی میدانست، پس از نجات دادن وی از بیماری یک کتاب خطی خمسه نظامی را توسط بهزاد در مدت یک سال اقامت او در منزلش با مینیاتورهایی زیبا تصویرسازی کرد. فتوح السلطنه از بهزاد دعوت کرد بعد از تمام شدن نقاشیها با او به اروپا برود تا کتاب را آنجا بفروشند
حسین بهزاد از سن ۲۱ سالگی کارگاه مینیاتوری مستقلی دایر کرد. کار او به سرعت با استقبال فراوان روبرو شد. بهزاد به ویژه در کپیه کردن از آثار مینیاتوری قدیم که سخت مورد توجه اروپاییان و دلالان ایرانی بود، استعداد و توانایی داشت. او به ویژه آثار کمالالدین بهزاد و رضا عباسی از مینیاتوریستهای صاحب نام دوران صفویه را با استادی تمام گرته میریخت
در همین موقع از بهزاد دعوت شد تا وارد ارتش شود، اما بعد از مدتی از ارتش بیرون میآید. بهزاد در ۲۴ سالگی با دختر صاحبخانه خود سکینه مهرورزی ازدواج کرد. آنها ۴۹ سال باهم زندگی میکنند و صاحب پسری به نام پرویز شدند
بعدها بهزاد شنید که فتوحالسلطنه به لندن و پاریس رفته و کتاب خطی خمسه نظامی را به نام یک کار قدیمی به مبلغ ۸۰۰۰ لیره به یک موزه فروختهاست. فتوحالسلطنه که به ایران بازگشت دیگر بهزاد موقعیتی پیدا نکرد تا سهم خود را بگیرد زیرا فتوح السلطنه سکته کرد و درگذشت
در این بین بهزاد برای چند نفر هم کار میکرد. منجمله کتابهای خطی صدرالممالک وزیر دربار را مصور کرد. همچنین برای موزهای که شاهزاده ارفع الدوله در موناکو داشت چند مینیاتور تهیه کرد. سفارش دهندگان، بیشتر کارهای بهزاد را به عنوان عتیقه در خارج از کشور میفروختند و پولهای گزافی میگرفتند. بهزاد در آن زمان صاحب شهرت شده بود. برخی افراد از کارهای او تقلید کرده و با امضای بهزاد میفروختند
در سال ۱۳۱۴ موسیو رابینو باستانشناس فرانسوی بهزاد را با خود به فرانسه برد و وی را به کار گرفت. در این هنگام تاجرهای کلیمی عتیقهفروش، دائم بهطور محرمانه به وی مراجعه کرده و از او دعوت به کار میکردند زیرا میتوانستند کارهای بهزاد را به عنوان کارهای قدیمی و عتیقه بفروشند. اقامت وی در فرانسه، ۱۳ ماه طول کشید و در این مدت وی به موزههای لوور، گیمه و ورسای میرفت و آثار قدیمی مینیاتور ایرانی و شرقی را مطالعه میکرد. او این دوران را اینطور توصیف میکرد: «من در این مسافرت شکفته شدم و خودم را شناختم و پنجههای من از آن پس شور و احساس نوظهور تازهای یافت». در جای دیگری میگوید: «مطالعهٔ من در سبکهای مختلف نقاشی ایرانی و خارجی بدین منظور بود تا سبکی بهوجود بیاورم که ضمن داشتن خصایص ایرانی با هنر روز دنیا نیز منطبق باشد.» در ایران برای افراد مختلفی کار کرد. کمی بعد جنگ جهانی دوم شروع شد و متفقین که در تهران حضور پیدا کردند کارهای بهزاد را خوب میخریدند
از این زمان به بعد بهزاد به تدریج کارهای تجاری را کنار گذاشت و به خلق شاهکارهای هنری مورد پسند خود پرداخت. تابلوهای فردوسی، فتح بابل، ایوان مداین، شب قدر حافظ و نفت یادگارهای این دوره از عمر او هستند
تابلوی فردوسی دو سال از وقت بهزاد را گرفت. او دو تابلو نیز برای جشن المپیاد کشید. یکی از آنها «چوگانبازی» و دیگری «کشته شدن دیو سفید به دست رستم» نام داشت. به همین واسطه در ۱۳۳۲ از طرف محمدرضا شاه دیپلمی برای بهزاد اعطا شد. بهزاد ۱۷ نمایشگاه در داخل و خارج از ایران برگزار کرد و چندین جایزه و مدال گرفت
مجلس شورای ملی در اردیبهشت ۱۳۳۷ تصویب کرد که حقوق معینی به شکل مادامالعمر از طرف دولت به حسین بهزاد پرداخت گردد. حال عمومی بهزاد در ۱۳۴۷ وخیم شد و دو بار برای درمان از سوی وزارت فرهنگ به اروپا فرستاده شد. با این حال وی در ساعت ۸:۴۸ شب ۲۱ مهر ۱۳۴۷ در سن ۷۴ سالگی در تهران درگذشت.
حسین پس از پدر با مادر و پدر بزرگش همراه با خواهر خود به زندگی ادامه داد. مادرش بعد از بیوگی شوهر دیگری اختیار کرد و به اصفهان رفت. دوران نوجوانی حسین با تنگدستی گذشت. کارش در حجره قلمدانسازی رو به پیشرفت بود که دچار بیماری سختی شد بهطوریکه اطرافیان امکان زنده ماندن وی را ضعیف میدانستند. بناچار مجبور شد به خانه مادرش مهاجرت کند زیرا درآمدی نداشت؛ و پدر بزرگش نیز فوت کرده بود و پس از مدت کوتاهی جهت درمان به منزل فتوح السلطنه که از دوستان پدر بزرگش بود به تهران رفت. او به شدت شیفتهٔ نقاشی بود بهطوریکه در توصیف علاقهاش به نقاشی میگوید: «احساس ناشناخته و گنگی مرا به سوی نقاشی میکشید و من وقتی به پیروی از این احساس مداد یا قلم به دست میگرفتم، مثل تشنهای که به برکهٔ زلال و گوارایی رسیده باشد، حس میکردم سیراب شدهام. نقاشی دنیای من بود
فتوحالسلطنه که هنر بهزاد که میراثدار پدر بزرگش، میرزا لطفالله شیرازی، بود را به خوبی میدانست، پس از نجات دادن وی از بیماری یک کتاب خطی خمسه نظامی را توسط بهزاد در مدت یک سال اقامت او در منزلش با مینیاتورهایی زیبا تصویرسازی کرد. فتوح السلطنه از بهزاد دعوت کرد بعد از تمام شدن نقاشیها با او به اروپا برود تا کتاب را آنجا بفروشند
حسین بهزاد از سن ۲۱ سالگی کارگاه مینیاتوری مستقلی دایر کرد. کار او به سرعت با استقبال فراوان روبرو شد. بهزاد به ویژه در کپیه کردن از آثار مینیاتوری قدیم که سخت مورد توجه اروپاییان و دلالان ایرانی بود، استعداد و توانایی داشت. او به ویژه آثار کمالالدین بهزاد و رضا عباسی از مینیاتوریستهای صاحب نام دوران صفویه را با استادی تمام گرته میریخت
در همین موقع از بهزاد دعوت شد تا وارد ارتش شود، اما بعد از مدتی از ارتش بیرون میآید. بهزاد در ۲۴ سالگی با دختر صاحبخانه خود سکینه مهرورزی ازدواج کرد. آنها ۴۹ سال باهم زندگی میکنند و صاحب پسری به نام پرویز شدند
بعدها بهزاد شنید که فتوحالسلطنه به لندن و پاریس رفته و کتاب خطی خمسه نظامی را به نام یک کار قدیمی به مبلغ ۸۰۰۰ لیره به یک موزه فروختهاست. فتوحالسلطنه که به ایران بازگشت دیگر بهزاد موقعیتی پیدا نکرد تا سهم خود را بگیرد زیرا فتوح السلطنه سکته کرد و درگذشت
در این بین بهزاد برای چند نفر هم کار میکرد. منجمله کتابهای خطی صدرالممالک وزیر دربار را مصور کرد. همچنین برای موزهای که شاهزاده ارفع الدوله در موناکو داشت چند مینیاتور تهیه کرد. سفارش دهندگان، بیشتر کارهای بهزاد را به عنوان عتیقه در خارج از کشور میفروختند و پولهای گزافی میگرفتند. بهزاد در آن زمان صاحب شهرت شده بود. برخی افراد از کارهای او تقلید کرده و با امضای بهزاد میفروختند
در سال ۱۳۱۴ موسیو رابینو باستانشناس فرانسوی بهزاد را با خود به فرانسه برد و وی را به کار گرفت. در این هنگام تاجرهای کلیمی عتیقهفروش، دائم بهطور محرمانه به وی مراجعه کرده و از او دعوت به کار میکردند زیرا میتوانستند کارهای بهزاد را به عنوان کارهای قدیمی و عتیقه بفروشند. اقامت وی در فرانسه، ۱۳ ماه طول کشید و در این مدت وی به موزههای لوور، گیمه و ورسای میرفت و آثار قدیمی مینیاتور ایرانی و شرقی را مطالعه میکرد. او این دوران را اینطور توصیف میکرد: «من در این مسافرت شکفته شدم و خودم را شناختم و پنجههای من از آن پس شور و احساس نوظهور تازهای یافت». در جای دیگری میگوید: «مطالعهٔ من در سبکهای مختلف نقاشی ایرانی و خارجی بدین منظور بود تا سبکی بهوجود بیاورم که ضمن داشتن خصایص ایرانی با هنر روز دنیا نیز منطبق باشد.» در ایران برای افراد مختلفی کار کرد. کمی بعد جنگ جهانی دوم شروع شد و متفقین که در تهران حضور پیدا کردند کارهای بهزاد را خوب میخریدند
از این زمان به بعد بهزاد به تدریج کارهای تجاری را کنار گذاشت و به خلق شاهکارهای هنری مورد پسند خود پرداخت. تابلوهای فردوسی، فتح بابل، ایوان مداین، شب قدر حافظ و نفت یادگارهای این دوره از عمر او هستند
تابلوی فردوسی دو سال از وقت بهزاد را گرفت. او دو تابلو نیز برای جشن المپیاد کشید. یکی از آنها «چوگانبازی» و دیگری «کشته شدن دیو سفید به دست رستم» نام داشت. به همین واسطه در ۱۳۳۲ از طرف محمدرضا شاه دیپلمی برای بهزاد اعطا شد. بهزاد ۱۷ نمایشگاه در داخل و خارج از ایران برگزار کرد و چندین جایزه و مدال گرفت
مجلس شورای ملی در اردیبهشت ۱۳۳۷ تصویب کرد که حقوق معینی به شکل مادامالعمر از طرف دولت به حسین بهزاد پرداخت گردد. حال عمومی بهزاد در ۱۳۴۷ وخیم شد و دو بار برای درمان از سوی وزارت فرهنگ به اروپا فرستاده شد. با این حال وی در ساعت ۸:۴۸ شب ۲۱ مهر ۱۳۴۷ در سن ۷۴ سالگی در تهران درگذشت.
بیوگرافی حسین بهزاد | نقاش
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: