نویسنده این موضوع
Sylvia Plath) شاعر، رماننویس، نویسندهٔ داستانهای کوتاه، آمریکایی بود. او به خاطر پیشبرد ژانر شعر اعترافی و با دو مجموعه منتشرشدهاش به نامهای کلسوس و شعرهای دیگر (۱۹۶۰) و اَریل (۱۹۶۵) و همچنین حباب شیشه (رمانی شبه زندگینامه که اندکی پیش از مرگش در ۱۹۶۳ منتشر شده) شناخته میشود. مجموعه شعرهایش در سال ۱۹۸۱ منتشر شد که شامل آثار منتشر نشده قبلی او بود. پلات برای این مجموعه در سال ۱۹۸۲ جایزه پولیتزر در شعر را دریافت کرد و چهارمین نفری بود که پس از مرگ این جایزه به او تعلق میگیرد.
پلات در بـ*ـو*ستون، ماساچوست به دنیا آمد، در کالج اسمیت (ماساچوست) و کالج نیونهم (کمبریج، انگلستان) تحصیل کرد و فارغالتحصیل شد. در سال ۱۹۵۶ او با شاعری دیگر (تد هیوز) ازدواج کرد و آن دو در ایالات متحده و سپس در انگلستان زندگی کردند. رابـ*ـطه آنها پرآشوب بود و پلات در نامههای خود ادعا میکند که هیوز با او بدرفتاری کرده است. آنها قبل از جدایی در سال ۱۹۶۲ دارای دو فرزند بودند.
پلات در بیشتر دوران بزرگسالی خود از نظر بالینی افسرده بود و چندین بار تحت شوک درمانی قرار گرفت. او در سال ۱۹۶۳ خودکشی کرد.
کودکی
سیلویا پلات در ۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ در بیمارستان رابینسون مموریال شهر بـ*ـو*ستون ایالت ماساچوست به دنیا آمد. او اولین فرزند اوتو پلات (۱۸۸۵–۱۹۴۰) و ارلیا پلات (۱۹۰۶–۱۹۹۴) بود. پدرش در پانزده سالگی از قسمت شرقی آلمان که به راهروی لهستانی مشهور بود به آمریکا آمده بود و کرسی استادی زیستشناسی را در دانشگاه بـ*ـو*ستون در اختیار داشت و کتابی دربارهٔ خرزنبوریان نوشت.[۳] مادرش از پدر و مادری اتریشی در بـ*ـو*ستون زاده شد و هنگامی که دانشجوی فوق لیسانس ادبیات انگلیسی و آلمانی بود با اتو پلات آشنا شد و باهم ازدواج کردند.
در ۲۷ آوریل ۱۹۳۵ برادر پلات، به نام وارن به دنیا آمد[۴] و در سال ۱۹۳۶ خانواده آنها از خیابان پرنس ۲۴ در جاماییکا پلین ماساچوست به خیابان جانسون ۹۲ در وینتروپ ماساچوست نقل مکان کرد.[۵] در این دوران، سیلویای ۸ساله نخستین شعر خود را در قسمت کودکان روزنامه بـ*ـو*ستون هرالد چاپ کرد.[۶] در سالهای بعد، او چندین شعر در مجلات و روزنامههای محلی منتشر کرد. در ۱۱سالگی نیز شروع به نوشتن خاطرات خود کرد. علاوه بر نویسندگی، از همان ابتدا نقاش آتیه داری مینمود و در سال ۱۹۴۷ موفق شد جایزه نقاشی هنر و نویسندگی آموزشگاهی را بدست آورد. ضریب هوشی او نزدیک به ۱۶۰ بود
در ۵ نوامبر ۱۹۴۰، سیلویا هشت ساله بود که پدرش - که بسیار ستایشاش میکرد - را در اثر دیابت از دست داد. اوتو پلات یکی از دوستان نزدیکش را در اثر سرطان ریه ازدست داد و شروع به مقایسه علائم بیماری خود با او کرد و به این نتیجه رسید که او نیز سرطان ریه دارد. به همین دلیل به دنبال درمان نرفت تا اینکه دیابت او کاملاً پیشرفت کرد. سیلویا که یونیتارینیست بود، پس از مرگ پدرش ایمانش را ازدست داد و تا آخر عمر نسبت به دین مشکوک بود.[۹] پدرش در قبرستان وینتروپ در ماساچوست به خاک سپرده شد. بعدها سیلویا بر سر مزار او رفت و همین باعث شد شعر «الکترا در مسیر آزالیا» را بگوید. پس از مرگ اوتو، ارلیا در سال ۱۹۴۲ با فرزندان و والدینش به جاده الموود ۲۶ در ولزلی ماساچوست نقل مکان کرد.[۱۰] سیلویا در یکی از آخرین قطعات منثور خود گفته که نه سال نخست زندگیش، همانند یک کشتی در یک بطری محبوس شده؛ زیبا، دور از دسترس و متروک، افسانه ای خوب و سفید و سریع.[۱۱] او در دبیرستان بردفورد سینیور (با نام کنونی دبیرستان ولزلی) تحصیل کرد و در سال ۱۹۵۰ فارغالتحصیل شد. پس از آن، برای نخستین بار اثری از او در کریسچن ساینس مانیتور چاپ شد.
دوران کالج و افسردگی
در سال ۱۹۵۰ پلات در کالج اسمیت در ماساچوست به تحصیل پرداخت و با نمراتی درخشان از آنجا فارغالتحصیل شد. در این دوران، او در لارنس هاوس زندگی میکرد و هماکنون پلاکی بیرون اتاق قدیمی او قرار گرفتهاست. در سال سوم کالج، منصب باارزش ویراستار مهمان را در مجله مادمازل بدست آورد و بر همین اساس، یک ماه در نیویورک سیتی ساکن شد. این تجربه مطابق انتظارات پلات نبود و بسیاری از رخدادهای آن تابستان، بعدها در رمان حباب شیشه بازنمایی شد.
او ناراحت بود که نتوانست در جلسه ملاقات با شاعر ولزی، دیلن تامس حضور داشته باشد. پس به مدت دو روز در وایت هورس تاورن و هتل چلسا میچرخید تا بتواند او را ببیند ولی موفق نشد. چند هفته بعد، او با تیغ پاهایش را زخمی کرد تا ببیند جرئت کافی برای کشتن خودش را دارد یا نه.[۱۴] در این دوران پذیرش سمینار نویسندگی هاروارد را نیز نگرفت.
در سال ۱۹۵۳ وقتی مادرش به او اطلاع داد که در کلاس نویسندگی فرانک اوکانر پذیرفته نشده به شدت افسرده شد. در ۲۴ اوت همان سال با بلعیدن ۵۰ قرص خواب برای اولین بار اقدام به خودکشی کرد[۱۶] ولی برادرش از آن اطلاع پیدا میکند و او را به بیمارستان منتقل میکند. در آنجا شش ماه تحت درمان و روانکاوی قرار داشت و تحت نظر دکتر روت بوشه تحت مداوا با شوک الکتریکی و شوک درمانی با انسولین قرار گرفت. شرح وقایع این روزهای او بعدها دست مایهٔ تنها رمان او یعنی حباب شیشه قرار گرفتند. الیو هیگینز پراتی که خود از شکست روانی، بهبودی پیدا کرده بود، هزینه اقامت پلات در بیمارستان مک لین و بورسیه اسمیت او را پرداخت کرد. پلات ظاهراً بهبود پیدا کرد و به کالج بازگشت.
در ژانویه ۱۹۵۵، پلات رساله خود با نام آینه جادویی: مطالعه ای دوگانه بر روی دو رمان داستایوفسکی را ارائه کرد و در ماه ژوئن، با بالاترین نمره از اسمیت فالرغ التحصیل شد.
در سالهای بعد، او با استفاده از یک بورس تحصیلی به بریتانیا رفت. در آنجا فعالانه شعر گفت و آثارش را در روزنامه دانشجویی وارسیتی چاپ کرد. در کالج نیونهام با دوروتیا کروک درس خواند و در تعطیلات زمستان و بهار نخستین سال اقامتش به دور اروپا سفر کرد.
پلات در بـ*ـو*ستون، ماساچوست به دنیا آمد، در کالج اسمیت (ماساچوست) و کالج نیونهم (کمبریج، انگلستان) تحصیل کرد و فارغالتحصیل شد. در سال ۱۹۵۶ او با شاعری دیگر (تد هیوز) ازدواج کرد و آن دو در ایالات متحده و سپس در انگلستان زندگی کردند. رابـ*ـطه آنها پرآشوب بود و پلات در نامههای خود ادعا میکند که هیوز با او بدرفتاری کرده است. آنها قبل از جدایی در سال ۱۹۶۲ دارای دو فرزند بودند.
پلات در بیشتر دوران بزرگسالی خود از نظر بالینی افسرده بود و چندین بار تحت شوک درمانی قرار گرفت. او در سال ۱۹۶۳ خودکشی کرد.
کودکی
سیلویا پلات در ۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ در بیمارستان رابینسون مموریال شهر بـ*ـو*ستون ایالت ماساچوست به دنیا آمد. او اولین فرزند اوتو پلات (۱۸۸۵–۱۹۴۰) و ارلیا پلات (۱۹۰۶–۱۹۹۴) بود. پدرش در پانزده سالگی از قسمت شرقی آلمان که به راهروی لهستانی مشهور بود به آمریکا آمده بود و کرسی استادی زیستشناسی را در دانشگاه بـ*ـو*ستون در اختیار داشت و کتابی دربارهٔ خرزنبوریان نوشت.[۳] مادرش از پدر و مادری اتریشی در بـ*ـو*ستون زاده شد و هنگامی که دانشجوی فوق لیسانس ادبیات انگلیسی و آلمانی بود با اتو پلات آشنا شد و باهم ازدواج کردند.
در ۲۷ آوریل ۱۹۳۵ برادر پلات، به نام وارن به دنیا آمد[۴] و در سال ۱۹۳۶ خانواده آنها از خیابان پرنس ۲۴ در جاماییکا پلین ماساچوست به خیابان جانسون ۹۲ در وینتروپ ماساچوست نقل مکان کرد.[۵] در این دوران، سیلویای ۸ساله نخستین شعر خود را در قسمت کودکان روزنامه بـ*ـو*ستون هرالد چاپ کرد.[۶] در سالهای بعد، او چندین شعر در مجلات و روزنامههای محلی منتشر کرد. در ۱۱سالگی نیز شروع به نوشتن خاطرات خود کرد. علاوه بر نویسندگی، از همان ابتدا نقاش آتیه داری مینمود و در سال ۱۹۴۷ موفق شد جایزه نقاشی هنر و نویسندگی آموزشگاهی را بدست آورد. ضریب هوشی او نزدیک به ۱۶۰ بود
در ۵ نوامبر ۱۹۴۰، سیلویا هشت ساله بود که پدرش - که بسیار ستایشاش میکرد - را در اثر دیابت از دست داد. اوتو پلات یکی از دوستان نزدیکش را در اثر سرطان ریه ازدست داد و شروع به مقایسه علائم بیماری خود با او کرد و به این نتیجه رسید که او نیز سرطان ریه دارد. به همین دلیل به دنبال درمان نرفت تا اینکه دیابت او کاملاً پیشرفت کرد. سیلویا که یونیتارینیست بود، پس از مرگ پدرش ایمانش را ازدست داد و تا آخر عمر نسبت به دین مشکوک بود.[۹] پدرش در قبرستان وینتروپ در ماساچوست به خاک سپرده شد. بعدها سیلویا بر سر مزار او رفت و همین باعث شد شعر «الکترا در مسیر آزالیا» را بگوید. پس از مرگ اوتو، ارلیا در سال ۱۹۴۲ با فرزندان و والدینش به جاده الموود ۲۶ در ولزلی ماساچوست نقل مکان کرد.[۱۰] سیلویا در یکی از آخرین قطعات منثور خود گفته که نه سال نخست زندگیش، همانند یک کشتی در یک بطری محبوس شده؛ زیبا، دور از دسترس و متروک، افسانه ای خوب و سفید و سریع.[۱۱] او در دبیرستان بردفورد سینیور (با نام کنونی دبیرستان ولزلی) تحصیل کرد و در سال ۱۹۵۰ فارغالتحصیل شد. پس از آن، برای نخستین بار اثری از او در کریسچن ساینس مانیتور چاپ شد.
دوران کالج و افسردگی
در سال ۱۹۵۰ پلات در کالج اسمیت در ماساچوست به تحصیل پرداخت و با نمراتی درخشان از آنجا فارغالتحصیل شد. در این دوران، او در لارنس هاوس زندگی میکرد و هماکنون پلاکی بیرون اتاق قدیمی او قرار گرفتهاست. در سال سوم کالج، منصب باارزش ویراستار مهمان را در مجله مادمازل بدست آورد و بر همین اساس، یک ماه در نیویورک سیتی ساکن شد. این تجربه مطابق انتظارات پلات نبود و بسیاری از رخدادهای آن تابستان، بعدها در رمان حباب شیشه بازنمایی شد.
او ناراحت بود که نتوانست در جلسه ملاقات با شاعر ولزی، دیلن تامس حضور داشته باشد. پس به مدت دو روز در وایت هورس تاورن و هتل چلسا میچرخید تا بتواند او را ببیند ولی موفق نشد. چند هفته بعد، او با تیغ پاهایش را زخمی کرد تا ببیند جرئت کافی برای کشتن خودش را دارد یا نه.[۱۴] در این دوران پذیرش سمینار نویسندگی هاروارد را نیز نگرفت.
در سال ۱۹۵۳ وقتی مادرش به او اطلاع داد که در کلاس نویسندگی فرانک اوکانر پذیرفته نشده به شدت افسرده شد. در ۲۴ اوت همان سال با بلعیدن ۵۰ قرص خواب برای اولین بار اقدام به خودکشی کرد[۱۶] ولی برادرش از آن اطلاع پیدا میکند و او را به بیمارستان منتقل میکند. در آنجا شش ماه تحت درمان و روانکاوی قرار داشت و تحت نظر دکتر روت بوشه تحت مداوا با شوک الکتریکی و شوک درمانی با انسولین قرار گرفت. شرح وقایع این روزهای او بعدها دست مایهٔ تنها رمان او یعنی حباب شیشه قرار گرفتند. الیو هیگینز پراتی که خود از شکست روانی، بهبودی پیدا کرده بود، هزینه اقامت پلات در بیمارستان مک لین و بورسیه اسمیت او را پرداخت کرد. پلات ظاهراً بهبود پیدا کرد و به کالج بازگشت.
در ژانویه ۱۹۵۵، پلات رساله خود با نام آینه جادویی: مطالعه ای دوگانه بر روی دو رمان داستایوفسکی را ارائه کرد و در ماه ژوئن، با بالاترین نمره از اسمیت فالرغ التحصیل شد.
در سالهای بعد، او با استفاده از یک بورس تحصیلی به بریتانیا رفت. در آنجا فعالانه شعر گفت و آثارش را در روزنامه دانشجویی وارسیتی چاپ کرد. در کالج نیونهام با دوروتیا کروک درس خواند و در تعطیلات زمستان و بهار نخستین سال اقامتش به دور اروپا سفر کرد.
بیوگرافی سیلویا پلات | شاعر
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: