- عضویت
- 1/8/22
- ارسال ها
- 124
- امتیاز واکنش
- 176
- امتیاز
- 103
- سن
- 17
- زمان حضور
- 1 روز 5 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
روزی یک الاغ در آرامش کامل مشغول خوردن علف در علفزار بود که ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید.
گرگ دهانش را کاملا باز کرد و برای بلعیدن الاغ بیچاره آماده شد.
الاغ که ترسیده بود، یک دفعه فکری به ذهنش رسید و شروع به آه و ناله کرد و پشت سر هم می گفت: آخ، اوخ، آه، وای.
الاغ لنگ لنگان راه می رفت و به سختی یکی از پاهای عقب خود را روی زمین می کشید.
گرگ ایستاد و با تعجب به الاغ نگاه کرد. الاغ ناله کنان گفت: فکر می کنم یک تکه شیشه پای مرا سوراخ کرده و من نمی توانم راه بروم. از تو خواهش می کنم قبل از اینکه مرا بخوری، آن را از پای من در بیاوری.
در ابتدا گرگ دودل بود که خرده شیشه را از پای الاغ دربیاورد یا نه.
اما الاغ به گرگ گفت: اگر تو این خرده شیشه را از پای من بیرون نیاوری و مرا بخوری، این خرده شیشه در گلوی تو گیر می کند و خودت می دانی که چقدر دردناک است.
گرگ دهانش را کاملا باز کرد و برای بلعیدن الاغ بیچاره آماده شد.
الاغ که ترسیده بود، یک دفعه فکری به ذهنش رسید و شروع به آه و ناله کرد و پشت سر هم می گفت: آخ، اوخ، آه، وای.
الاغ لنگ لنگان راه می رفت و به سختی یکی از پاهای عقب خود را روی زمین می کشید.
گرگ ایستاد و با تعجب به الاغ نگاه کرد. الاغ ناله کنان گفت: فکر می کنم یک تکه شیشه پای مرا سوراخ کرده و من نمی توانم راه بروم. از تو خواهش می کنم قبل از اینکه مرا بخوری، آن را از پای من در بیاوری.
در ابتدا گرگ دودل بود که خرده شیشه را از پای الاغ دربیاورد یا نه.
اما الاغ به گرگ گفت: اگر تو این خرده شیشه را از پای من بیرون نیاوری و مرا بخوری، این خرده شیشه در گلوی تو گیر می کند و خودت می دانی که چقدر دردناک است.
الاق و گرگ ابله
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com