- عضویت
- 29/6/21
- ارسال ها
- 313
- امتیاز واکنش
- 11,041
- امتیاز
- 303
- سن
- 19
- محل سکونت
- قبرستون÷€
- زمان حضور
- 35 روز 18 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
ولی چطور مردمان قرن نوزدهمی دهکدهای دورافتاده در آمریکا و آن هم گروهی که به دینداری و وارستگی شهرت داشتند، اینچنین به افسانه خونآشامها باور پیدا کرده بودند؛ خصوصا که آخرین وحشت گسترده از خونآشامها در اروپا، از قرن هجدهم به این سو رخ نداده بود؟ برخی محققان این افسانه را با علائم شبیه به خونآشامی بیماریهایی مانند هاری و پورفیری (یک اختلال ژنتیکی نادر که میتواند باعث حساسیت شدید به نور خورشید شود و دندانها را به رنگ قهوهای درآورد) مرتبط دانستهاند. ساکنان اکسیتر در آن زمان ادعا کرده بودند که نبش قبر از سنتهای بومیان آمریکایی است.
افسانه خونآشامها از فرهنگ اسلاو ریشه گرفته است. در قرن دهم اولین بار کلمه خونآشام (وَمپآیر) مورد استفاده قرار گرفت. باور بر این است که مهاجران اسلاو و آلمانی خرافات خونآشامها را در قرن هجدهم با خود به دنیای نو آوردند؛ شاید زمانیکه آلمانهای پالاتین، پنسیلوانیا را به استعمار خود درآوردند یا نیروهای هسیان در جنگهای دوران انقلاب آمریکا شرکت میکردند. ولی به هر جهت، باور بر این است که این عقاید و باورها بیش از یک بار و از منابع مختلفی به آمریکا آورده شدند.
گویی به ظلمانیترین دوران جاهلیت و خرافات کور رجعت کردهایم
اولین ارجاع به وحشت از خونآشامها در آمریکا به نامهای بازمیگردد که در ژوئن سال ۱۷۸۴ به سردبیران روزنامههای کنِتیکت کورانت و ویکلی انتلیجنسر فرستاده شد. در این نامه که از سوی موزس هولمز (عضو شورای شهر وقت ویلینگتن) فرستاده شده بود، به مردم در مورد «یک دکتر قلابی و شاید یک فرد خارجی» هشدار داده شد. این فرد از خانوادهها خواسته بود برای جلوگیری از شیوع سل، اجساد بستگان خود را از قبر بیرون بیاورند و بسوزانند.
بااینحال، محققان دیگری هم هستند که بیشتر جنبهی عملی افسانه خونآشامها را در نظر گرفتند. پُل باربر، فولکوریست و نویسنده کتاب «خونآشامها، تدفین و مرگ (چاپ ۱۹۸۸)»، عنوان کرده که باورها به خونآشامها از رؤیت روند فساد اجساد نشأت گرفته است. باربر استدلال کرده که اجساد وَرمکردهی مسلولین چنان به نظر میرسیدند که گویی بهتازگی غذا خوردهاند و وقتی به جسد سیخی فرو میکردند، بر اثر خروج گازهای طبیعی بدن اینطور به نظر میآمد که دارد فریاد میزند.
باربر همچنین عقیده دارد که عقاید خونآشامی جوهرهی اصلی ناخوشیهای واگیردار، یعنی سرایت را در خود دارند؛ یعنی این باور که بیماری زاییده بیماری و مرگ زاییده مرگ است. باربر در بخشی از کتاب خود عنوان میکند: «کسانی که به خونآشامها عقیده داشتند، میگفتند مرگ از طریق عوامل نامرئی به سوی ما میآید. ما هم میگوییم مرگ از طرف عوامل نامرئی به سوی ما میآید. تفاوت تنها در این است که ما میتوانیم از میکروسکوپ این عوامل را ببینیم.»
شاید کشاورزان نیوانگلند دلایلی عملی برای این عقاید داشتند؛ ولی جوّ معنوی آن روزگار هم بهخوبی پذیرای شایعات خونآشامی بود. برخلاف شهرت پیوریتنی (پاکدینانِ پروتستان)، روستاهای نیوانگلند در قرن نوزدهم به محلی برای زندگی بیدینان و غیر مسیحیان بدل شده بود. تنها ۱۰ درصد مردم را اهل کلیسا تشکیل میدادند. در واقع رودآیلند در ابتدا بهعنوان مأمنی برای مخالفان مذهبی تأسیس شد. بدین ترتیب، چنان بود که مبلغان مسیحی از نقاط دیگری که دیندارتر بودند، به آنجا اعزام میشدند تا مردم را به دین ارشاد کنند.
وضع منطقه به گونهای بود که مبلغان وقتی از مأموریت مذهبی خود بازمیگشتند، دائما ابراز تأسف میکردند که هیچ کتاب مقدسی در خانههای مردم ندیدهاند و هیچ کلیسایی در آنجا وجود ندارد. در رودآیلند اساسا مردم در انزوای فرهنگی زندگی میکردند. چنانکه در آگهی ترحیم ماری اُلیو، خواهر لینا نوشته شده است، او دو هفته قبل از مرگ به کلیسا پیوسته بود.
افسانه خونآشامها از فرهنگ اسلاو ریشه گرفته است. در قرن دهم اولین بار کلمه خونآشام (وَمپآیر) مورد استفاده قرار گرفت. باور بر این است که مهاجران اسلاو و آلمانی خرافات خونآشامها را در قرن هجدهم با خود به دنیای نو آوردند؛ شاید زمانیکه آلمانهای پالاتین، پنسیلوانیا را به استعمار خود درآوردند یا نیروهای هسیان در جنگهای دوران انقلاب آمریکا شرکت میکردند. ولی به هر جهت، باور بر این است که این عقاید و باورها بیش از یک بار و از منابع مختلفی به آمریکا آورده شدند.
گویی به ظلمانیترین دوران جاهلیت و خرافات کور رجعت کردهایم
اولین ارجاع به وحشت از خونآشامها در آمریکا به نامهای بازمیگردد که در ژوئن سال ۱۷۸۴ به سردبیران روزنامههای کنِتیکت کورانت و ویکلی انتلیجنسر فرستاده شد. در این نامه که از سوی موزس هولمز (عضو شورای شهر وقت ویلینگتن) فرستاده شده بود، به مردم در مورد «یک دکتر قلابی و شاید یک فرد خارجی» هشدار داده شد. این فرد از خانوادهها خواسته بود برای جلوگیری از شیوع سل، اجساد بستگان خود را از قبر بیرون بیاورند و بسوزانند.
بااینحال، محققان دیگری هم هستند که بیشتر جنبهی عملی افسانه خونآشامها را در نظر گرفتند. پُل باربر، فولکوریست و نویسنده کتاب «خونآشامها، تدفین و مرگ (چاپ ۱۹۸۸)»، عنوان کرده که باورها به خونآشامها از رؤیت روند فساد اجساد نشأت گرفته است. باربر استدلال کرده که اجساد وَرمکردهی مسلولین چنان به نظر میرسیدند که گویی بهتازگی غذا خوردهاند و وقتی به جسد سیخی فرو میکردند، بر اثر خروج گازهای طبیعی بدن اینطور به نظر میآمد که دارد فریاد میزند.
باربر همچنین عقیده دارد که عقاید خونآشامی جوهرهی اصلی ناخوشیهای واگیردار، یعنی سرایت را در خود دارند؛ یعنی این باور که بیماری زاییده بیماری و مرگ زاییده مرگ است. باربر در بخشی از کتاب خود عنوان میکند: «کسانی که به خونآشامها عقیده داشتند، میگفتند مرگ از طریق عوامل نامرئی به سوی ما میآید. ما هم میگوییم مرگ از طرف عوامل نامرئی به سوی ما میآید. تفاوت تنها در این است که ما میتوانیم از میکروسکوپ این عوامل را ببینیم.»
شاید کشاورزان نیوانگلند دلایلی عملی برای این عقاید داشتند؛ ولی جوّ معنوی آن روزگار هم بهخوبی پذیرای شایعات خونآشامی بود. برخلاف شهرت پیوریتنی (پاکدینانِ پروتستان)، روستاهای نیوانگلند در قرن نوزدهم به محلی برای زندگی بیدینان و غیر مسیحیان بدل شده بود. تنها ۱۰ درصد مردم را اهل کلیسا تشکیل میدادند. در واقع رودآیلند در ابتدا بهعنوان مأمنی برای مخالفان مذهبی تأسیس شد. بدین ترتیب، چنان بود که مبلغان مسیحی از نقاط دیگری که دیندارتر بودند، به آنجا اعزام میشدند تا مردم را به دین ارشاد کنند.
وضع منطقه به گونهای بود که مبلغان وقتی از مأموریت مذهبی خود بازمیگشتند، دائما ابراز تأسف میکردند که هیچ کتاب مقدسی در خانههای مردم ندیدهاند و هیچ کلیسایی در آنجا وجود ندارد. در رودآیلند اساسا مردم در انزوای فرهنگی زندگی میکردند. چنانکه در آگهی ترحیم ماری اُلیو، خواهر لینا نوشته شده است، او دو هفته قبل از مرگ به کلیسا پیوسته بود.
عجیب ولی واقعی؛ ماجرای تعقیب و شکار خونآشامها در نیوانگلند
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com