خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Z.Ahdary

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/6/21
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
11,026
امتیاز
303
سن
18
محل سکونت
قبرستون÷€
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
ولی چطور مردمان قرن نوزدهمی دهکده‌ای دورافتاده در آمریکا و آن هم گروهی که به دین‌داری و وارستگی شهرت داشتند، این‌چنین به افسانه‌ خون‌آشام‌ها باور پیدا کرده بودند؛ خصوصا که آخرین وحشت گسترده از خون‌آشام‌ها در اروپا، از قرن هجدهم به این سو رخ نداده بود؟ برخی محققان این افسانه را با علائم شبیه به خون‌آشامی بیماری‌هایی مانند هاری و پورفیری (یک اختلال ژنتیکی نادر که می‌تواند باعث حساسیت شدید به نور خورشید شود و دندان‌ها را به رنگ قهوه‌ای درآورد) مرتبط دانسته‌اند. ساکنان اکسیتر در آن زمان ادعا کرده بودند که نبش‌ قبر از سنت‌های بومیان آمریکایی است.

افسانه خون‌آشام‌ها از فرهنگ‌ اسلاو ریشه گرفته است. در قرن دهم اولین ‌بار کلمه‌ خون‌آشام (وَمپآیر) مورد استفاده قرار گرفت. باور بر این است که مهاجران اسلاو و آلمانی خرافات خون‌آشام‌ها را در قرن هجدهم با خود به دنیای نو آوردند؛ شاید زمانی‌که آلمان‌های پالاتین، پنسیلوانیا را به استعمار خود درآوردند یا نیروهای هسیان در جنگ‌های دوران انقلاب آمریکا شرکت می‌کردند. ولی به ‌هر جهت، باور بر این است که این عقاید و باورها بیش از یک بار و از منابع مختلفی به آمریکا آورده شدند.

گویی به ظلمانی‌ترین دوران جاهلیت و خرافات کور رجعت کرده‌ایم



اولین ارجاع به وحشت از خون‌آشام‌ها در آمریکا به نامه‌ای بازمی‌گردد که در ژوئن سال ۱۷۸۴ به سردبیران روزنامه‌های کنِتیکت کورانت و ویکلی انتلیجنسر فرستاده شد. در این نامه‌ که از سوی موزس هولمز (عضو شورای شهر وقت ویلینگتن) فرستاده شده بود، به مردم در مورد «یک دکتر قلابی و شاید یک فرد خارجی» هشدار داده شد. این فرد از خانواده‌ها خواسته بود برای جلوگیری از شیوع سل، اجساد بستگان خود را از قبر بیرون بیاورند و بسوزانند.

بااین‌حال، محققان دیگری هم هستند که بیشتر جنبه‌ی عملی افسانه‌ خون‌آشام‌ها را در نظر گرفتند. پُل باربر، فولکوریست و نویسنده کتاب «خون‌آشام‌ها، تدفین و مرگ (چاپ ۱۹۸۸)»، عنوان کرده که باورها به خون‌آشام‌ها از رؤیت روند فساد اجساد نشأت گرفته است. باربر استدلال کرده که اجساد وَرم‌کرده‌ی مسلولین چنان به نظر می‌رسیدند که گویی به‌تازگی غذا خورده‌اند و وقتی به جسد سیخی فرو می‌کردند، بر اثر خروج گازهای طبیعی بدن اینطور به نظر می‌آمد که دارد فریاد می‌زند.
باربر همچنین عقیده دارد که عقاید خون‌آشامی جوهره‌ی اصلی ناخوشی‌های واگیردار، یعنی سرایت را در خود دارند؛ یعنی این باور که بیماری زاییده بیماری و مرگ زاییده مرگ است. باربر در بخشی از کتاب خود عنوان می‌کند: «کسانی که به خون‌آشام‌ها عقیده داشتند، می‌گفتند مرگ از طریق عوامل نامرئی به سوی ما می‌آید. ما هم می‌گوییم مرگ از طرف عوامل نامرئی به سوی ما می‌آید. تفاوت تنها در این است که ما می‌توانیم از میکروسکوپ این عوامل را ببینیم.»

شاید کشاورزان نیوانگلند دلایلی عملی برای این عقاید داشتند؛ ولی جوّ معنوی آن روزگار هم به‌خوبی پذیرای شایعات خون‌آشامی بود. برخلاف شهرت پیوریتنی (پاک‌دینانِ پروتستان)، روستاهای نیوانگلند در قرن نوزدهم به محلی برای زندگی بی‌دینان و غیر مسیحیان بدل شده بود. تنها ۱۰ درصد مردم را اهل کلیسا تشکیل می‌دادند. در واقع رودآیلند در ابتدا به‌عنوان مأمنی برای مخالفان مذهبی تأسیس شد. بدین ترتیب، چنان بود که مبلغان مسیحی از نقاط دیگری که دین‌دارتر بودند، به آنجا اعزام می‌شدند تا مردم را به دین ارشاد کنند.

وضع منطقه به گونه‌ای بود که مبلغان وقتی از مأموریت مذهبی خود بازمی‌گشتند، دائما ابراز تأسف می‌کردند که هیچ کتاب مقدسی در خانه‌های مردم ندیده‌اند و هیچ کلیسایی در آنجا وجود ندارد. در رودآیلند اساسا مردم در انزوای فرهنگی زندگی می‌کردند. چنانکه در آگهی ترحیم ماری اُلیو، خواهر لینا نوشته شده است، او دو هفته قبل از مرگ به کلیسا پیوسته بود.


عجیب ولی واقعی؛ ماجرای تعقیب و شکار خون‌آشام‌ها در نیوانگلند

 

Z.Ahdary

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/6/21
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
11,026
امتیاز
303
سن
18
محل سکونت
قبرستون÷€
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
در این منطقه‌ خرافات کهن همچنان جولان می‌دادند: چشمه‌های جادویی با قدرت شفابخشی، اجسادی که باید در حضور قاتلان خویش شروع به خونریزی می‌کردند تا آنان را رسوا کنند؛ مردم هنوز کفش‌ها را کنار شومینه چال می‌کردند تا وقتی شیاطین و جادوگران از دودکش پایین آمدند آنان را بگیرند. بالای درها نعل‌ کوبیده می‌شد تا شیاطین را دور سازند و نقش گل‌ مروارید (نوعی طلسم برای دور کردن چشم زخم) روی چارچوب‌ درها کنده‌کاری می‌شد.

درست است که خرافات احتمالا نقش‌ غیر قابل‌ انکاری در دامن زدن به وحشت خون‌آشام‌ها ایفا کردند؛ ولی عوامل اجتماعی نیز بی‌تأثیر نبودند. در سال ۱۸۹۳ تراکم جمعیت اکسیتر به حد بحرانی رسید و در هر ۱۳۶ کیلومتر مربع تنها یک نفر زندگی می‌کرد. یک‌پنجم مزارع کاملا متروکه شده بود و به‌آرامی به جنگل‌ بدل می‌شدند. فای رینگل هیزل (محقق ادبیات گوتیک) در تک‌نگاری «باورهای خون‌آشامی در نیوانگلند: تصویری از زوال» استعاره‌ خون‌آشام‌ها را در مهاجرت گسترده به غرب آمریکا جست‌وجو می‌کند. در آن روزگار، مهاجرت موجب شده بود که دهکده‌های نیوانگلند از نیروهای جوان خالی شوند و تنها افراد پیر و ناتوان باقی بمانند.
در چنین وضعیتی که اکسیتر در آستانه‌ی فروپاشی بود، حفظ روابط اجتماعی باید اهمیت زایدالوصفی پیدا کرده باشد. نبش‌ قبر در چنین اوضاع و احوالی اولین و مهم‌ترین وظیفه فرد نسبت به همخونان و خویشان مُرده و زنده‌ بود. این مراسم در واقع تسکینی بود که نشان می‌داد شخص به خاطر نجات خانواده و عزیزانش دست به هر کاری که لازم بوده زده است. مهم‌تر اینکه، در دهکده‌های کوچکی که بیماری به‌سرعت شیوع می‌یافت، نبش‌ قبر نمایانگر آن بود که اهالی برای دور کردن مشکل از هیچ کاری دریغ نمی‌کنند.

ساکنان دهکده که قبلا از هر سویی به ستوه آمده بودند، احتمالا وحشت کرده بودند. آن‌ها می‌دانستند که اگر سل خانواده براون را از پای دربیاورد، بعدا نوبت دیگر خانواده‌ها است. در این شرایط اهالی دهکده از جورج براون خواهش کردند اجازه نبش‌ قبر همسر و دخترانش را بدهد. قوی‌ترین گواه بر قدرت افسانه خون‌آشام‌ها هم چنانکه پراویدنس ژورنال گزارش داد، این بود که جورج براون اصلا اعتقادی به آن نداشت. بلکه چنانکه گفته شد، محرک جورج در این جریان، نوعی همبستگی اجتماعی و همینطور مقبولیت یافتن از سوی سایرین بوده است.

او از یک پزشک خواست به ‌جای او در قبرستان وظیفه شکافتن جسد را انجام دهد و تصمیم گرفت در هنگام اجرای مراسم نبش‌ قبر به‌ جای دیگری برود. پراویدنس ژورنال در گزارش خود عنوان کرده است که او تنها برای جلب رضایت همسایگانش، اجازه نبش‌ قبر خانواده‌اش را داده بود. کسانی که به گفته‌ی یکی دیگر از نشریات آن روزگار، می‌توانستند بعدا بلای جان خودش باشند. با این اوصاف شاید جورج عاقلانه‌ترین کار را کرده بود. چون او ظاهرا مستعد بیماری سل نبود و باید تا قرن آتی و سال ۱۹۲۲ در کنار همسایگانش زندگی می‌کرد.
منبع=سایت زومیت


عجیب ولی واقعی؛ ماجرای تعقیب و شکار خون‌آشام‌ها در نیوانگلند

 
آخرین ویرایش:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا